مجید محمدی – برخی مقامات جمهوری اسلامی مدام از مصرف بیرویهی انرژی و آب، بیتوجهی مردم به محافظت از محیط زیست، عدم کتابخوانی، میلیونها فرد فراری از سربازی، صدهاهزار تلفن مزاحمت برای مؤسسات اورژانس، و دهها رفتار غیرمسئولانهی دیگر مردم ایران شکایت میکنند. اما متوجه نیستند که شهروند مسئول قابلیت رشد در نظامهای دیکتاتوری و تمامیتخواه با فساد، تقلب، دروغ، سرکوب و آموزشهای ایدئولوژیک جاری را ندارد. برنهادهی این نوشته آن است که شرط لازم پرورش شهروندان مسئول، دمکراسی و آزادی است. البته این فقط شرط لازم آن است و بدون شروط کافی (استحکام نهاد خانواده، تنوع فرایندهای اجتماعی شدن، حکومت خوب و شفاف و پاسخگو، و چترهای اجتماعی) محقق نخواهد شد. برای اندازهگیری میزان آزادی و دمکراسی در ایران میتوان به میزان مسئولیت پذیری شهروندانی که در این نظام زندگی میکنند نگاه کرد.
![](https://kayhan.london/wp-content/uploads/2018/09/shahrvan_mardom.jpg)
احاله به دشمن
دشمنی با غرب این فرصت را برای حکومت و همچنین شهروندان ایرانی فراهم آورده که موفقیتها(ی بعضا قلابی و دروغین) را به حساب خودشان بگذارند اما در همهی شکستها دیگران را سرزنش کنند. به عنوان نمونه اگر ورزشکاری شکست میخورد تقصیر آمریکاست. مجتبی عابدینی سابریست تیم ملی شمشیربازی بعد از شکست برابر حریف کرهای و کسب عنوان چهارمی المپیک میگوید: «نمیتوان گفت که برابر حریف آمریکایی بدشانس بودم چرا که امتیاز چند ضربهام را ثبت نکردند» (ایسنا ۲۱مرداد ۱۳۹۵). تا کنون از هیچ ورزشکار ایرانی شنیده نشده که پس از پیروزی داوری را غیرمنصفانه اعلام کرده باشد. اگر نرخ ارز هم بالا میرود یا پوشک و نوار بهداشتی کمبود پیدا می کند نتیجهی توطئه ی دشمنان است و به سیاستها و تصمیمات اقتصادی ربطی ندارد.
مسئولیتی احساس نمیکنند
در ایران سالانه ۲۵ هزار کودک معلول با اختلالات شدید جسمی و حرکتی به دنیا میآیند (رئیس سازمان بهزیستی، تابناک ۲۴ تیر ۱۳۹۵). بخش قابل توجهی از این معلولیتها و بیماریها ناشی از آلودگی محیط با پارازیت، سموم دفع آفات و فقدان سیستم فاضلاب و مدیریت زباله در کشور است. شهروندان ایرانی در برابر اختلال در محیط زندگی خود نیز واکنشی نشان نمیدهند (مواردی مثل اعتراض شهروندان شیرازی به پارازیت یا شهرندان خوزستانی به آلودگی آب و هوا نادر است). در ایران سالانه حدود ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر دچار سوختگی میشوند (ایرنا ۲۸ تیر ۱۳۹۵)، حدود ۲۰ هزار نفر در تصادفات میمیرند و صدها هزار نفر زخمی میشوند. در همهی این امور نهادهای عمومی کوتاهیهایی دارند اما خود شهروندان نیز به سلامت و بهداشت خود کمتر میاندیشند. فقط به مصرف دارو در ایران در نمودار نگاه کنید. شهروندان مسئول چگونه میتوانند چنین رفتار کنند؟
![](https://kayhan.london/wp-content/uploads/2018/09/masrafe-daru.jpg)
به گزارش بانک مرکزی در ۱۰ ماه اول سال ۱۳۹۴ جمعاً ۷.۸ میلیون فقره چک به مبلغ ۹۴۰ هزار میلیارد ریال با میانگین مبلغ ۱۲۰ میلیون ریال برگشت خورده است (تابناک، ۴ خرداد ۱۳۹۵). در کشوری که در طی یک سال حدود ۹ میلیون چک برگشتی به ارزش تقریبی ۱۲۰ هزار میلیارد تومان (حدود ۳۵ میلیارد دلار به نرخ روز) صادر میشود (با بسط تخمینی اعداد فوق به تمام سال) نمیتوان از شهروند مسئول سخن گفت. تعداد چکهای برگشتی در سه ماه اول سال ۹۵ به ۲.۴ میلیون رسید (با ارزش ۳۰ هزار میلیارد تومان، تابناک ۱۱ شهریور ۱۳۹۵) که با همین روند به حدود ۱۰ میلیون در سال رسید. به گفتهی پورمحمدی وزیر دادگستری حدود ۵۰ میلیون حسابِ بانکیِ «مخدوش و دارای هویت نامشخص» در نظام بانکی وجود دارد (ایسنا ۲۴ مرداد ۱۳۹۵). در ایران ۱.۵ میلیون سرباز فراری شناسایی شدهاند (ایسنا ۲۸ تیر ۱۳۹۵). بخش قابل توجهی از مشترکان برق در کشور دارای انشعاب ۵ و ۱۰ آمپر هستند اما فراتر از این مصرف دارند و برای ایمن کردن شرایط استفاده در داخل خانه از فیوز قویتر استفاده میکنند.
به گزارش رئیس پلیس راهور تهران «در ۴ ماهه نخست امسال، ۵۰ هزار موتورسیکلت متخلف توقیف و به پارکینگ اعزام شدهاند و در همین مدت، ۸۰۰ هزار برگ جریمه برای تخلف موتورسواران صادر شده است که این آمار نشان از افزایش ۱۵ درصدی برخورد با تخلفات موتورسواران در شهر تهران به نسبت مدت مشابه سال قبل دارد» (تسنیم ۱۴ مرداد ۱۳۹۵). تعداد موتور سیکلت در تهران حدود ۳ میلیون است. اگر آمار چهارماهه را به کل سال بسط دهیم به رقم تقریبی ۳ میلیون تخلف میرسیم. بر اساس آمار فوق موتور سواران تهرانی به طور متوسط حداقل یکبار تخلف میکنند. اما اعمال قانون در سراسر سال انجام نمیشود و موردی و گهگاهی است. به همین دلیل میزان تخلفات بسیار فراتر از این ارقام است.
چرا مسئولیت نمیپذیرند؟
وقتی ثروتمندترین و قدرتمندترین افراد جامعه کسانی هستند که هیچ احساس مسئولیت اجتماعی ندارند طبعا کسانی که در این موقعیتها نیستند راه موفقیت را فرار از مسئولیت خواهند انگاشت. وقتی ۲۴۱ هزار میلیارد تومان (معادل ۶۰ میلیارد دلار در سال ۹۶) معوقات بانکی وجود دارد (تسنیم ۹ خرداد ۱۳۹۶) و حدود ۲۰۰ هزار مدیر در کشور اکثر منابع را با انواع سوء استفادهها میبلعند از افراد به سختی میتوان انتظار احساس مسئولیت اجتماعی داشت.
شهروندی که خود را مساوی با دیگران نمیبیند و از حقوق شهروندی برخوردار نیست نمیتواند مسئولیتپذیر باشد. اینکه در ایران هر کس به دنبال فرار از قانون است و اگر فرصتی فراهم شود اکثر شهروندان آمادهی تقلب و کلاه گذاردن بر سر دیگران هستند ناشی از وضعیت بیحقوقی (مقدمهی بیقانونی) است. در شرایطی که افراد از حقوق خود برخوردار باشند و قانون به نفع حاکمان نوشته نشود تعداد کسانی که جرم مرتکب میشوند بسیار اندک خواهد بود.
فرار از مسئولیت با تجاهل
مقامات دولتی در جمهوری اسلامی قبل از بیعت مدام وعده می دهند اما وقتی بیعت گرفتند مدام سخنشان این است که نمی گذارند کار کنند. در داستان عدم رفع حصر، لغو کنسرتها، ادامهی کار گشت ارشاد و بستن تلگرام مقامات دولت روحانی از همین حربه برای توجیه وضعیت موجود استفاده کردند. اگر سپاه و بیت رهبری و دستگاه قضایی مانع هستند این منع که تازه اتفاق نیفتاده است. چهل سال است که همه میدانند این نهادها چه میکنند. فرار از مسئولیت در این قلمرو با تجاهل انجام میشود. البته در داستان گرانی ارز و سکه دولت روحانی ماجرا را به گردن جناح مقابل نینداخت بلکه معترضان دی ماه ۹۶ و دولت ترامپ را مقصر معرفی کرد.
بازندهها و زرنگها
شهروندان ایرانی به محض آنکه چشمانشان را به روی حقایق اجتماعی و اقتصادی باز میکنند به دو دسته افراد بر میخورند: بازندهها و زرنگها. بازندهها کسانی هستند که تلاش میکنند قوانین را رعایت کنند، سر دیگران کلاه نگذارند، رشوه ندهند، دروغ نگویند و کار خود را با مسئولیتپذیری انجام دهند. زرنگها همهی مشخصات متضاد با موارد گفته شده را دارند. بازندهها امکان پیشرفت ندارند و همه هشتشان گروی نهشان است. اما زرنگها به سرعت صاحب همه چیز میشوند از مدرک دکترا (که رسالهاش را دیگران نوشتهاند) و عنوان مدیریت تا ویلای لواسانات، و از پورشه و مازراتی تا سفر هر ساله به دور دنیا. در چنین فضایی انتظار مسئولیت از افراد چیزی شبیه به شوخی به نظر میآید.
تعالیم سوسیالسیم و اسلامگرایی
یکی از مهمترین تعالیم خمینی برای اسلامگرایان «عمل به تکلیف» بود. این موضوع در بیان خامنهای به «آتش به اختیار بودن» تغییر یافت. شهروندی که فقط باید به تکالیف دینی خود عمل کند و آتش به اختیار است دیگر نیازی به عمل به قانون و احساس مسئولیت اجتماعی نمیبیند.
علاوه بر آن، اسلامگرایان از روی نسخهی چپگرایان در اینگونه مشکلات معمولا به سراغ فقر، بیماری روانی، و نظام آموزشی رفته و آنها را سرزنش می کنند گویی افراد هیچ نقشی در این میان نداشتهاند. از نگاه آنها جبر اجتماعی و عالم پیرامون مسئول همهی مشکلات جامعهی بشری و تخلفات و جرائم فردی هستند. اسلامگرایان به دلیل مخالفت با نظام اخلاقی فردگرایانه که انسانها را مسئول اعمال خود میشناسد همهی مشکلات را بر گردن سرمایهداری، لیبرالیسم، صهیونیزم، امپریالیسم و مانند آنها میاندازند و مخاطبان آنها نیز که فرار از مسئولیت برای آنها آسانتر است به این بیهودهگوییها اعتراضی نمیکنند یا برخی از آنها استقبال میکنند.
دوستان توجه نمیکنند که جامعه متشکل از اقشار گوناگون با عادت ها، رفتارها، منافع و فرهنگ متفاوت است.
علت هرچه بود یا نبود در اواخر دهه ۵۰ بدترین قشر جامعه ایران سوار خر مراد شد. در هر جای جهان اگر عقب مانده ترین، خشن ترین و جاهل ترین قشر بر امور کشوری چیره شود، آن کشور نه فقط به لحاظ اقتصادی و سیاسی بلکه از نظر فرهنگی و اجتماعی هم به قهقرا خواهد رفت.
در نهایت با خانم افسون همرای هستم که سرزنش قربانیان و ستمدیدگان( با همه نقص ها و ایراداتشان) نه فقط غیرمنصفانه و از لحاظ اخلاقی ناپسند است بلکه نتیجه آن هم نوعی توجیه تراشیدن برای رژیم دزدان خداجو است.
جناب ازادیخواه، قصد جسارت نبود. به عنوان یک زن ایرانی و یک مسیحی زاده نظرم راجع به شیعه گری و شورش ۵۷ نیاز به گفتن ندارد.والدینم هیچ نقشی در انقلاب نداشتهاند. برعکس از طرف والدینم هم کسی در خاوران دارم. از رفتار عدهای از مردان ایرانی در اروپا که با دوست دختران اروپاییشان مثل جنس خریداری شده رفتار میکنند (غیرت، ناموس و تعصب) به اندازه کافی میدانم، ولی …
هیچ کسی به من یا دیگری اجازه نمیدهد به این خاطر از ایرانیان ناامید شوم یا خواهان مجازات یک ملت باشم. خصوصا نسل بعد از شورش ۵۷ دائما زیر شستشوی مغزی بوده و هستند.ایا انها باید به خاطر کثافتکاریهای والدینشان مجازات شوند؟ میگویم به هیچ گاه.
مطمئن هستم که ایران بر میخیزد…
ادامه،
اینکه حکم کردید من در خارج زندگی میکنم نشانه احساساتی بودن و غیر منطقی بودن شماست. خیر، من در ایران زندگی می کنم. مطمئن باشید اگر در رفاه و آزادی در خارج زندگی میکردم، هرگز به هیچ سایت ایرانی مراجعه نمی کردم چه برسد به اینکه کامنتی بنویسم که باعث جریحه دار شدن احساسات پاک و لطیف و زلال امثال شما شود. هر جا هستید، خوش باشید.
آقا یا خانم افسون،خیلی نیت خوانی می کنید،خودتان می دوزید و می برید ووصله و پینه می کنید. من بر خلاف شما معتقد نیستم که خلافت شیعه توسط فرازمینی ها و یا ساکنان مریخ و یا حمله دوم اعراب و یا توطئه آمریکاییها و غیره بر پا شد. این شیعیان ایران بودند که قیام کردند و این حکومت را بر پا کردند. صحبت نفرت از این و یا آن نیست. باید گاهی بدور از احساسات و هیجان، با استدلال منطقی و تفکر نقادانه به اوضاع نگریست.
به آزادیخواه
نفرت و کینهای که شما از هممیهنان تان دارید مرا یاد نفرت وابستگان شورش ۵۷ از شاه فقید میاندازد.متاسفم که کامنتهای شما گاهی هم پرخاشگرانه و عصبانی است.
گر نمیدانید رژیم فاشیستی جاعش جواب کوچکترین اعتراض مسالمتآمیز را با کشتن و حبس سنگین میدهد.شما که در خارج کشور هستید چند بار رفتهاید جلوی نماینده گیهای ج ا تظاهرات؟
تا به حال اسم کسانی مثل #سها_مرتضایی، شیما بابایی، نسرین ستوده و خانواده، دکتر فرهاد میثمی، گلرخ ایرایی، آتنا دائمی و صدها مبارز دیگر را شنیدهاید
تقصیر را به گردن ستمدیدگان انداختن هم صدایی با اطلاعاتی جاعش است. متاسفم برای شما!
ادامه،
کار یک متفکر، نقد دردناک و بازگویی حقایق بسیار تلخ و ارائه راه کار است و نه دنباله روی از عوام و سیاسی کاری و فقط انتقاد و دشنام و آه و ناله و شکایت از جنایات پایوران نظام. افشاگری پیشه خبرنگار است. سیاست ورزی کار سیاستمدار و نقد اجتماعی کار جامعه شناس. متاسفانه، اکثریت اپوزوسیون برون مرزی، در مقالات ومصاحبه ها و سخنرانیها، صرفا به ایراد همان مطالبی می پردازند که عوام نیز در صفهای نان و گوشت و یا مسافران تاکسی و مترو می گویند. این خلافت شیعه صرفا، نوک کوه یخ است و اندیشمندان، باید قسمت پنهان آن را کالبد شکافی کنند.
سزاوار است تا این مقاله آقای محمدی، سرآغازی باشد تا دیگر اندیشمندان و متفکران نیز برای نقد و تحلیل و کنکاش در مورد این معضل بزرگ تاریخی تلاش نمایند و در کنار هر ده گزارش خبری که در مورد جنایات و دزد سالاری خلافت شیعه می نویسند ( که البته همه مردم کوچه و بازار از آنها نه تنها خبر دارند ، بلکه لمس می کنند) ، تعارف و محافظه کاری را کنار گذاشته و یک مقاله تحلیلی را در مورد وضعیت اجتماعی اتباع این خلافت و علل تاریخی و اجتماعی ماندگاری اش بنویسند.
مقاله نبود، آسمان و ریسمان بود. خسته شدم از این همه تحلیل های آبکی و توهم انگیز.
در این برهه ی حساس، نه تنها مسئولین و بسیاری از اپوزوسیون های داخلی و خارجی دستشان رو شد بلکه این هم مشخص شد که ما تحلیلگر خوب و دقیق چقدر کم داریم. کراوات زدن و انگلیسی صحبت کردن و به برنامه های خبری رفتن ملاک مناسبی برای «تحلیلگرِ خوب بودن» نیست.
بعد از دو مقاله قبلی آقای محمدی این هم یک نشانه دیگر که قلم ایشان از مقاله به مقاله نرمتر و به نظر من بی محتواتر میشود..
دریک مقاله قبلی جاعش را در ردیف ساسانیان و پهلوی میگذارند و هویت ایرانی را به بازی میگیرند.
در مقاله دیگری به بیاهمیت نشاندادن جنایت ملاها و بخصوص اعلم المهدی در مسئله هزاران روسپیخانه و بخشش دختران ایران به عراقیها میپردازند
و اینجا هم حرفهای کلی و بی هدفی پشت سر هم ردیف شده که آخر کار هم معلوم نیست که منظور از این مقاله چیست.
نرمش قهرمانانه یا چرخشش هدفمندانه،؟ ترس؟ جای بسی تأسف است.
با سپاس از شما این نوشته جواب کسانى است که میگویند مردم چرا دروغ میگن و یا کلاه بردار شدن وووووو.
ادامه،
مانعی وجود ندارد که بنزین را بیهوده مصرف نکرد و با رانندگی تفریح نکرد و در جاده ها آدم نکشت، که می کنند. مانعی برای صیغه نکردن وجود ندارد که صیغه بسیار گسترده است. مانعی وجود ندارد که هر چهار سال پای صندوقهای رای حماسه نیافرینند که می کنند ( حتی بسیاری ایرانیان مقیم خارج از جمله خانبابا تهرانی !!! )
خلاصه :
هر ملتی سزاوار حکومت خویش است.
– ژوزف د میستر
بنظرم وجود یک حکومت جنایتکار و دزد سالار و شهروندان ستم پذیر و بی مسئولیت، لازم وملزوم یکدیگر هستند و رابطه مرغی و تخم مرغی با هم ندارند، بلکه هر دو معلول عوامل جغرافیایی، زیست محیطی،اقلیمی،فرهنگی و تکاملی هستند. درست است که انجام دادن بسیاری از کارها برای شهروندان در خلافت شیعه ممنوع است، اما بسیاری از کارها هستند که برای انجام ندادن آنها ممنوعیتی وجود ندارد.مثلا مانعی وجود ندارد که از کودکان خیابانی سو استفاده جنسی نکرد که می کنند.