نه ایران در عراق برنده اصلی است و نه ایالات متحده در حالی که این معادلهی توازن در زمینهی نفوذ از زمان حمله ایالات متحده به عراق در مارس سال ۲۰۰۳ تا کنون همچنان ادامه دارد. تهران و واشنگتن هر دو کشور در شکل گرفتن دولت جدید عراق بازنده نیستند بلکه بزرگترین بازنده نیروهای اسلام سیاسی شیعی و سنی به ویژه «حزب الدعوه اسلامی» است که از سال ۲۰۰۵ تا اکتبر ۲۰۱۸ بر عراق حکومت میکرد.
رهبران برجسته حزب «الدعوه اسلامی» مانند ابراهیم جعفری، نور المالکی و حیدر العبادی به کمک «الحزب الاسلامی» سنی به عنوان شاخه اخوانالمسلمین در عراق، با توافق و هماهنگی آمریکا و ایران به ترتیب دولتهای عراق را از سالهای ۲۰۰۵ تا کنون در دست داشتند، حزب الدعوه قوه مجریه و دستگاه دولتی و حزب الاسلامی پارلمان و قوه مقننه و قانونگزاری را در دست داشتند اما این بار هر دو آنها باختند و افرادی خارج از چارچوب چند سالهی متداول، دولت جدید عراق را تشکیل دادهاند.
این تغییرات یک دگرگونی قابل توجه در ساختار دولت جدید عراق به شمار میرود که به وسیله طرفداران ایالات متحده آمریکا و گروههای سیاسی طرفدار ایران با تفاهمات داخلی به وجود آمده است. البته نقش سیستانی رهبر شیعیان عراق و مخالفت آشکار وی با نامزدی مجدد چهرههای سیاسی سابق که در قدرت بودند، در به وجود آوردن شرایط برای این ساختار تازه تأثیر زیادی داشت. در حکومت جدید بغداد ساختارهای قدیم بر هم ریخته و چهرهها عوض شدهاند اما نوع حکومت و تشکیل دولت کماکان بر اساس «سهمیهبندی» فرقهای و قومی ادامه دارد. طرفداران رژیم ایران برای انتخاب محمد الحلبوسی به عنوان رئیس پارلمان عراق «هلهله» کردند و آن را نوعی پیروزی برای تهران قلمداد کردند؛ اما این گروه نباید انتخاب برهم صالح برای ریاست جمهوری عراق یا عادل عبدالمهدی برای پست نخست وزیری را پیروزی تهران یا شکست واشنگتن ارزیابی کند؛ در حقیقت مسئله بسیار پیچدهتر از آن است که در ظاهر دیده میشود.
نمیتوان برهم صالح یا عادل عبدالمهدی را حتی اگر در صف مخالفان تهران هم نباشند، آنها را در صف هواخواهان رژیم ایران قرار داد چرا که جزو اردوگاه حکومت ایران به شمار نمیروند؛ هر دو آنها هم تجربه عملی دارند و هم از فرهنگ سیاستمداری ژرف برخوردارند پس بعید به نظر میآید که این دو شخصیت ریسک رویارویی عراق در برابر آمریکا را در منازعههای آینده میان تهران و واشنگتن به جان بخرند و به جمهوری اسلامی اجازه دهند تا از عراق به عنوان ابزار یا سپری برای مقابله با آمریکا استفاده کند.
برهم صالح رئیس قوه مجریه و الحلبوسی رئیس قوه مقننه هر دو دارای روابط بسیار نزدیک با ایالات متحده آمریکا هستند. آنها نقش آمریکا در سرنگون کردن رژیم سابق عراق را فراموش نکردهاند و تأثیر آمریکا بر منطقهی اطراف خود را کاملا درک میکنند کما اینکه اگرچه با جمهوری اسلامی نیز ارتباط خوبی دارند اما در اردوگاه رژیم ایران قرار نمیگیرند.
الحلبوسی با تمام احزاب داخل وخارج از عراق رابطه خوبی برقرار کرده است. او نمیخواهد به ایران پشت کند چرا که با دو فراکسیون بزرگ در پارلمان عراق که او ریاست آن را بر عهده دارد مواجه خواهد شد. بنابراین رئیس جدید پارلمان نیز نمیتواند تعادل قدرت در داخل مجلس نمایندگان عراق را نادیده بگیرد.
الحلبوسی با توافق دو فراکسیون بزرگِ پیروز در انتخابات یعنی «السائرون» به رهبری مقتدی صدر و «الفتح» به رهبری هادی العامری توانست به ریاست پارلمان برسد و خوب میداند که اعضای این دو فراکسیون بزرگ یکی با دخالت ایران در عراق مخالف است و دیگری با دخالت آمریکا! اما هر دو فراکسیون در خط مقدم جلوگیری از مداخله خارجی، چه ایران چه آمریکا، با هم متفق و در کنار هم ایستادهاند.
دو فراکسیون بزرگ انتخابات پس از پیروزی در انتخابات ماه مه، پیامهای دوستانه به واشنگتن فرستادند، در واقع آنها با پیامهایی که به صورت غیرمستقیم به آمریکا دادهاند به نقش و حضور ایالات متحده آمریکا و نقش ایران در عراق نیز اعتراف کردهاند.
ایالات متحده که اکنون به شدت با رژیم ایران درگیر است، نمیخواهد نیروهایش را که تحت پرچم ائتلاف بینالمللی مبارزه با تروریسم «داعش» به عراق بازگشتهاند، به آمریکا برگرداند. واشنگتن اعلام کرده است این نیروها تا خروج کامل سپاه پاسداران و شبهنظامیان وابسته به ایران از سوریه، در عراق و سوریه باقی خواهند ماند. آمریکا ضمن هماهنگی با حیدر العبادی به پاکسازی ارتش عراق از عناصر وابسته به رژیم ایران که در زمان مالکی به این نهاد نفوذ کرده بودند، گام برداشت و با آموزش نظامی ارتش ملی عراق، به گونهای آن را تقویت کرد که در صورت لزوم بتواند شبهنظامیان وابسته به سپاه قدس تحت هدایت قاسم سلیمانی یعنی «حشدالشعبی» را به سرعت به زانو درآورد.
برای دولت جدید بغداد نه تنها بسیار سخت است که از آمریکا بخواهد نیروهایش را از عراق خارج کند بلکه حتی ممکن است خواستار حفظ حضور این نیروها برای مدت بیشتری در این کشور باشد چرا که حضور نیروهای آمریکایی برای پوشش لازم نیروهای عراقی جهت ادامه مبارزه با بقایای «داعش» و آموزش ارتش ملی این کشور برای ایجاد برتری بر شبهنظامیان «حشدالشعبی» مورد حمایت ایران ضروری است. دولت عراق خوب میداند که ایران میتواند از «حشدالشعبی» به عنوان اهرم فشار بر دولت عراق در آینده استفاده کند. البته اهداف ایران برای عراقیها یک راز پنهان نیست تهران میخواهد از کشور عراق وسیلهای برای دور زدن تحریمهای آمریکا استفاده کند همانطوری که در زمان دولت نوری المالکی ایران این کار را انجام داد.
در زمان نوری المالکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نه تنها در عرصه سیاسی عراق حضوری فعال داشت بلکه حتی در دفاتر دولتی و ادارات رسمی این کشور حضوری ملموس داشته و برای تأمین مالی عملیات خود در داخل و خارج عراق از آنها استفاده میکرد. دولت دونالد ترامپ میداند که تهدید برخی شبهنظامیان یا فرماندهان آنها به تحریم تأثیری نخواهد داشت.
عوامل حکومت ایران اکنون در پارلمان عراق و در دیگر محافل دولتی پس از دهها سال حاکمیت حزب الدعوه و نفوذ مدارس و مؤسسات مذهبی ایران در عراق حضوری پررنگ دارند. پس محدود کردن یا خارج کردن ایران از عراق امری ناممکن به نظر میرسد. جمهوری اسلامی شریک تجاری بزرگی برای عراق به شمار میرود و سالیانه بیش از ۳ میلیون زائر ایرانی برای زیارت عتبات و مراقد مقدس شیعیان در کربلا، نجف، سامره و کاظمین وارد عراق میشوند؛ علاوه بر این یک سوم برق عراق از ایران وارد میشود و فراموش نکنیم که قطع برق چگونه به یکی از عوامل گسترش اعتراضات مردم عراق در شهرهای جنوب این کشور تبدیل شد. در اعتراضات جنوب موقعیت رژیم ایران در عراق به شدت متزلزل و ضعیف شد اما شبهنظامیان طرفدار جمهوری اسلامی توانستند تظاهرات را سرکوب کنند. این خلل در توازن داخلی البته بافشار روزافزون مردم و مخالفت آنها با احزاب دینی یا اسلامی سیاسی کمکم برطرف میشود. نتایج انتخابات اخیر عراق و همچنین شعارهای مردم در اعتراضات نشان داد که گرایشهای ضد رژیم ایران و احزاب وابسته به آن در عراق رو به افزایش است آتش زدن کنسولگری ایران در بصره نمونهای بارز از این مخالفتها بود. بسیاری از عراقیها به دلیل اعتراض علیه ساختار موجود یا به خاطر شرایط ناپایدار و آوارگی در مناطق مرکز و غرب این کشور به دلیل جنگ با داعش در انتخابات شرکت نکردند. اگر همه عراقیها در انتخابات شرکت میکردند شاید نتایج به گونهای دیگر و اوضاع احزاب دینی اسلام سیاسی آشفتهتر از این میشد.
این معادله در توازن قدرت و میزان نفوذ میان واشنگتن و تهران در بغداد واقعیتی است که برهم صالح رفیق و یار نزدیک جلال طالبانی رئیس جمهوری اسبق عراق به خوبی آن را درک کرده است. طالبانی هم با ایران خوب بود و هم با ایالات متحده آمریکا و تا آخرین لحظه حیات سیاسیاش مناسبات خود را با این دو کشور حفظ کرد؛ بنابراین رئیس جمهوری عراق میتواند تعادل ایجاد کند و عراق را از نزاع تهران و امریکا دور نگه دارد. عادل عبدالمهدی نخستوزیر جدید این کشور نیز قادر است این توازن را حفظ کند البته حتی حیدر العبادی که از حزب الدعوه نزدیک به ایران بود نیز ایالات متحده را خشمگین نکرد و اعلام کرد که عراق به تحریمها علیه جمهوری اسلامی پایبند خواهد بود. او تأکید کرد که منافع عراق را بر منافع هر قدرت خارجی دیگر ترجیح میدهد؛ اظهاراتی که جمهوری اسلامی را به شدت خشمگین و عصبانی کرد.
نخست وزیر جدید عراق از تجربه دیپلماتیک، تجربیات سیاسی، حزبی وخط مشی سیاسی خوبی برخوردار است بطوری که قادر است با احتیاط از میدانهای سیاسی انباشته از مشکلات گام بردارد. عبدالمهدی خوب میداند که تنها آن کسی در عراق کنونی میتواند در اداره کشور موفق باشد که به معادله «نه باخت و نه برد» میان آمریکا و ایران پایبند باشد.
مشاوران دولت ترامپ حقیقت صحنه سیاسی عراق را درک کردهاند و میدانند که امکان قطع کردن دست ایران از بغداد در شرایط کنونی امکانپذیر نیست پس آنها تمام تلاش و قدرت خود را برای به زانو در آوردن تهران به کار میبرند. آمریکاییان درباره اثربخشی تحریمها در ایجاد بحران برای رژیم ایران بخصوص در ماههای آینده شرطبندی میکنند. پیامدهای تحریمهای اقتصادی پیشاپیش زمامداران جمهوری اسلامی ایران را به شدت نگران کرده است؛ برای نمونه آیتالله علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی چند وقت پیش در سخنرانی خود برای اولینبار از اوضاع اقتصادی ایران ابراز نگرانی کرد. خامنهای گفت ایران در مرحله بسیار سختی بسر میبرد. تهران در ۴ دهه گذشته با چنین فشارهای داخلی و خارجی مواجه نشده بوده است.
درست است که رژیم ایران با کمک تسلیحاتی و مالی به شبهنظامیان وابسته به خود در برخی کشورهای عربی مانند یمن، عراق، سوریه ولبنان تا حدودی برای خود دامنهی نفوذ ایجاد کرده اما این نفوذ هیچ نفعی برای پیشرفت و توسعه ایران در بر نداشته است بلکه برعکس اموال این کشور را بیش از هر زمان به هدر داده بطوری که این هزینههای هنگفت کشور را با خطر فروپاشی و سقوط ناگهانی روبرو کرده است. هیچ کشوری نمیتواند با جنگ فرسایشی در چند جبهه مقاومت کند حتی اگر آن کشور از نظر اقتصادی و نظامی غنی و قوی باشد. در یمن جنگ علیه حوثیها شدت گرفته و اکنون آنها در وضعیت دفاعی قرار گرفتهاند. مهمترین بندر آنها «الحدیده»محاصره شده، خشم عمومی در صنعا و دیگر شهرها علیه آنها رو به افزایش است. اختلاف و جنگ در میان رهبران مذهبی حوثیها، میان عبدالمک الحوثی رهبر شبهنظامیان و عمویش شیخ محمد الحوثی رهبر پر نفوذ روحی برای زیدیهای یمن، شدت گرفته و هفته گذشته به درگیری خونینی در استان صعده منجر شد (محمد الحوثی خواهان حفظ مذهب زیدیه و دور کردن آن از مذهب شیعه جعفری و ولایت فقیه در ایران است). دشمنی میان این دو رهبر، جبهه داخلی حوثیها را به شدت متزلزل کرده است.
حضور رژیم ایران در سوریه که با دخالت مستقیم قدرتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی روبرو شده نیز با مشکلات بیسابقهای روبروست. کشورهای بزرگ در اروپا و منطقه همگی خواستار خروج نیروهای ایران از سوریه هستند. دولت ترامپ به صراحت خروج نیروهایش از سوریه را به خروج سپاه پاسداران و تمام شبهنظامیان فرقهای تابع آن موکول کرده است. مقامات آمریکایی اعلام کردهاند تا زمانی که ایران در سوریه باقی بماند آمریکا نیز در آنجا باقی خواهد ماند. ایالات متحد ۲۰ پایگاه نظامی در سوریه دارد. این پایگاهها نیروهای کُرد و برخی از گروههای اپوزیسیون سوریه را آموزش نظامی میدهند.
جیمز جفری نماینده ویژه ایالات متحده در امور سوریه، در سخنانی گفته است: «مثلث اسد و ایران و روسیه، نیمی از خاک سوریه و نیمی از جمعیت این کشور را تحت کنترل خود دارد؛ اما این کنترل بر زمینهای دارای نفت و گاز نیست بلکه آنها بر تپهای از آوار و خرابهها نشستهاند که هیچ چشمانداز و امیدی برای آنها ندارد.»
ایالات متحده نسبت به تأثیرات منفی تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران بسیار خوشبین است اما در مقابل این خوشبینی در محافل سیاسی و رسانهای این کشور نوعی ترس و نگرانی نیز وجود دارد. برخیها در آمریکا بر این باورند که اتخاذ تصمیمات سختگیرانه از سوی ایالات متحده علیه رژیم ایران باعث تقویت تندروها و اصولگرایان در تهران خواهد شد بعلاوه این احتمال وجود دارد که سپاه پاسداران با استفاده از شرایط تحریمها بر منابع نفتی ایران تسلط پیدا کند و با قاچاق و دور زدن تحریمها مانند گذشته شریان اقتصادی ایران را به دست بگیرد و همه اقتصاد ایران را به انحصار خود درآورد.
مقامات تهران به خوبی آگاهند که نمیتوانند اثرات منفی تحریمهای سنگین آمریکا را از طریق شرکا یا متحدان منطقهای خود جبران کنند یا به آنها متکی باشند؛ به همین دلیل مجلس شورای اسلامی ایران قانون مبارزه با حمایت مالی تروریسم را تصویب کرده و به دنبال آن محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه آن را چنین توجیه کرد که مجلس شورای اسلامی این قانون را تصویب کرد تا واشنگتن بهانهای برای اعمال فشار بیشتر بر ایران نداشته باشد.
رهبر ایران نیز تلویحی گفته است که ایران درهای مذاکره با ایالات متحده را نخواهد بست اما به گفته او نه با دولت فعلی دونالد ترامپ!
حال پرسش این است: آیا عزم دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا برای تشدید تحریمها و افزایش خشم عمومی مردم ایران و اعتراضات خیابانی مستمر در شهرهای مختلف این کشور باعث تغیر رفتار رژیم کنونی ایران میشود؟ آیا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی درس عبرتی برای این جماعت حاکم بر ایران نشده است؟
*منبع: روزنامه الحیات
*نویسنده: جرج سمعان
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن