مریم معمار صادقی – هنگامی که توییتر بالاخره تصمیم گرفت حسابهای بیشمار باتهایی (روباتهای اینترنتی) را ببندد که گردش و امنیت اطلاعات را به مخاطره میانداختند، نتیجهی آن در فالوورهای رهبران و زمامداران حکومتهای سرکوبگر با کاهش فوری آنها مشاهده شد. تقریبا همزمان محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در توییتی از توییتر خواست تا کاربرانی را که با هشتگ تغییر رژیم در ایران (#IranRegimeChange) فعالیت میکنند محدود کند.
این هشتگ– و چند هشتگ دیگر– از دیماه گذشته مورد استقبال کاربران قرار گرفته است. از همان زمانی که ایرانیان در سراسر کشور دست به تظاهرات، اعتصابات و مقاومت مدنی در برابر رژیم زدند. این اعتراضات گستردهترین و پایدارترین قیام علیه استبداد مذهبی حاکم بر ایران از به قدرت رسیدن این حکومت در ۱۳۵۷ بوده است. حالا، همانطور که انتظار میرفت، ظریف ناگهان حسابهای ضد رژیم را جعلی میخواند! او نهتنها از حسابهای جعلی بسته شده توسط توییتر دفاع میکند، یعنی همان باتها و کاربران «فیک» که دنبالکنندگان خود ظریف و دیگر سران رژیم بودهاند، بلکه حتی آنها را ایرانیان واقعی مینامد که قربانی این کمپانی آمریکایی شدهاند.
در واکنش به این ادعای وزیر خارجه جمهوری اسلامی، شهروندان ایران با هشتگ ظریف یک دروغگوست (#ZarifIsALiar) به او پاسخ دادند و او را که مسئول اصلی پروپاگاندای بینالمللی حکومت است با هشتگ من یک بات نیستم (#WeAreNotBots) به سخره گرفتند. اما هشداری که ظریف در برابر چشم همه به مدیر توییتر جک دورسی داد یک اقدام تصادفی نبود. در نگاهی دقیق، این حرکت بیشتر شبیه پیشدرآمد دور جدیدی از جنگ اطلاعاتی است که از تاکتیکهای معمول کمپینهای ضد اطلاعاتی به نفع رژیم بهره میبرد: تکنیکهای انکار، رد، تحریف، و منحرف کردن. این تاکتیکها بطور مؤثری توانست بعضی از نمایندگان نهادهای خوشنام آمریکایی را به دام بیاندازد، افرادی که انتظار میرود این روشها را بهتر بشناسند.
Hello @Jack. Twitter has shuttered accounts of real Iranians, incl TV presenters & students, for supposedly being part of an 'influence op'. How about looking at actual bots in Tirana used to prop up 'regime change' propaganda spewed out of DC? #YouAreBots https://t.co/dTs0diYrM4
— Javad Zarif (@JZarif) September 16, 2018
توییت ظریف حاوی گزارش مغرضانهی الجزیره بود که آشکارا از این ادعا حمایت میکند که کاربران ضدرژیم بات و ترول (اوباش اینترنتی) هستند که توسط عوامل حامی ترامپ و سازمان مجاهدین خلق کنترل میشوند. این گزارش به خود زحمت نمیدهد به همزمانی بحرانهای متعددی که تمامیت جمهوری اسلامی را تهدید میکند اشارهای کند. این گزارش حتی به این واقعیت که بیشتر فعالین ایرانی مجبورند از ترس سرکوب هویتشان را مخفی کنند، یا فعالین شجاعی که با نام واقعی خود از داخل ایران فعالیت میکنند، نیز هیچ اشارهای نمیکند. در حقیقت گزارش حاوی هیچ گفتگویی با فعالین حقوق بشر ایرانی نیست.
کارشناسانی که در این برنامهی الجزیره صحبت کردند، یکی تریتا پارسی از نایاک بود و دیگری آزاده معاونی روزنامهنگار که مثل همیشه هر دو روایت حکومت را بازگو کردند. گزارشگر این برنامه هم ویل یانگ بود که خود پیشتر برای تلویزیون دولتی ایران کار میکرد. این گزارش در مورد بات بودن کاربران ضد رژیم هیچ مدرکی ارائه نکرد و ادعاهایش کاملا بر اساس حدس و گمان بود. مثلا مارک اوون جونز استاد تاریخ خاورمیانه در دانشگاه اکستر، در این برنامه ادعا میکند که تعداد زیادی از حسابهای مخالفین در یک دورهی چهار ماهه ثبت شدهاند، و این زمانبندی مشکوک، به گمان او، شاهدی برای این است که این حسابها جعلی هستند! او هیچ مدرکی در اثبات این ادعا ارائه نکرد و اصلا لازم ندید که ادعای خود را مستند کند.
بر اساس شواهد، یک توضیح منطقی در مورد این افزایش ناگهانی کاربران در چهار ماه یادشده وجود دارد. در این چهار ماه که جونز به آن اشاره میکند، حامیان روحانی در انتخابات ریاست جمهوری به توییتر هجوم آوردند تا برای گزینش مجدد کاندیدای مورد نظرشان تبلیغ کنند. پس از آن، بسیاری از همین ایرانیان به توییتر و خیابانها آمدند تا ناامیدیشان از روحانی و «معتدلین» خودخوانده را ابراز کنند زیرا در برآورده ساختن وعدههایشان شکست خوردهاند و وضع اقتصادی مردم نیز بدتر شده است. تمام این ناکارآمدیها با وجود توافق هستهای ایران و سرازیر شدن دلار به جیب این رژیم بوده است. به عبارت دیگر، واقعا لازم نیست به توهمات و تئوریهای توطئه همچون هجوم ترولها متوسل شویم تا حضور فعال نه چندان عجیب کاربران ایرانی در توییتر را هنگام انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و چرخش قابل پیشبینی آنها علیه رژیم را توضیح دهیم.
کاملا روشن است که گزارش الجزیره بخشی از تبلیغات رسانهای و پروپاگاندایی بوده که در پی آن است که مخالفین دموکراسیخواه ایرانی را در اوج بسیج مدنیشان و همزمان با سقوط ریال، بیاعتبار نشان دهد. این مسئله که این گزارش بلافاصله پس از انتشار توسط ظریف در توییتر بازنشر شد خود– حداقل در میان روزنامهنگاران حرفهای و ناظران مسائل ایران- تعجببرانگیز است. محققین و گزارشگران آمریکایی نیز همزمان شروع به تبلیغ این گزارش الجزیره کردند! حتی شگفتیآور است که گلناز اسفندیاری گزارشگر رادیو «اروپای آزاد» نوشت که این گزارش «همان چیزی را تأیید کرد که خیلی از ما مدتها به آن شک کرده بودیم»!
Many of us suspected for some time now that many of #Iranregimechange & #freeIran tweets are generated by fake twitter accounts. Expert @marcowenjones confirms in interview with @AJListeningPost https://t.co/Ipwbis6ZM3
— Golnaz Esfandiari (@GEsfandiari) September 16, 2018
اسفندیاری روزنامهنگاری قابل احترام در یک رسانهی افتخارآمیز دولت آمریکاست و به همین علت خام دستیاش بطور ویژه دلسردکننده است. هدف رادیو «اروپای آزاد» گفتن حقایق به مردمانیست که تحت سانسور حکومتی زندگی میکنند و در طی جنگ سرد برای خود شهرت و سابقهای با افتخار در مقابله با پروپاگاندای شوروی ایجاد کرد. با اینهمه، گزارشگر همین رسانه در شرایط کنونی ترجیح میدهد بدون نگاه انتقادی مبلّغ پیامهای جمهوری اسلامی باشد.
مرکز برکمن کلاین در مسائل اینترنت و جامعه در دانشگاه هاروارد، موسسهای است که برای تقویت کیفیت گفتمان حاکم بر اینترنت تأسیس شده است. ولی این مرکز نیز عملکردی بهتر از این نداشت. یکی از پژوهشگران این موسسه به نام سیمین کارگر در یک مصاحبه با بیبیسی فارسی از گزارش مغرضانهی تلویزیون الجزیره تمجید کرد. او برای اثبات ادعاهای گزارش الجزیره به هیچ محققی در دانشگاه خودش یا یک مرکز دانشگاهی دیگر ارجاع نداد و به نظر نمیرسد خودش هم هیچ مطالعهی دقیقی درباره این موضوع انجام داده باشد. با وجود این، او گزارش الجزیره را شاهدی بر این ادعا معرفی کرد که حسابهای توییتری که خواستار تغییر رژیم هستند توسط مجاهدین خلق و نظایر آن گرداننده میشوند!
روز بعد از مصاحبهی سیمین کارگر، من نیز به بیبیسی فارسی دعوت شدم تا درباره رشته توییتم بحث کنم که در آنها توجه مخاطبان را به ماهیت گزارش الجزیره و بازنشر زیاد آن جلب کرده بودم. در این برنامه من با یک پژوهشگر ساکن تهران بحث کردم که ادعای الجزیره را تکرار میکرد: هشتگهای ضد رژیم که خواستههایی دموکراتیک دارند عملیاتهای مخفی هستند که منعکسکنندهی خواستهی مردم نیستند. این فرد تذکر ظریف به توییتر را ستود و از ممنوعیت شبکه های اجتماعی توسط حکومت ایران دفاع کرد به این دلیل که حاوی گفتمانی ناسالم هستند! این ادعای او در حالیست که رهبر و مسئولین دیگر نظام همچون ظریف از همین رسانهها به نفع خود استفاده میکنند.
Really, @GEsfandiari? On very same day that @JZarif tries to defame those of us pressing for #IranRegimeChange on Twitter? If he was disparaging journalists would you on same day tweet "confirmation" that "many" journalists are illegitimate? Most disappointing, truly surprising. https://t.co/N4l4SmzDIA
— Mariam Memarsadeghi (@memarsadeghi) September 16, 2018
در یک مباحثهی داغ با او این موضوع را مطرح کردم که استفادهی ایرانیان از توییتر و دیگر شبکهها، حکومت را با چالشی جدی همزمان با حضور بیسابقهی خیابانی مردم معترض مواجه میکند. من نشان دادم چطور قابل تصور است که یک رژیم تمامیتخواه به دنبال سانسور، تحریف، ایجاد تردید و مشروعیتزدایی از قدرت بیان و اعتراض در شبکههای احتماعی باشد. همچنین تأکید کردم که این دروغها در ارتباط با فعالیت ایرانیان در شبکههای اجتماعی بیانگر دروغ اساسیتری از سوی حکومت ایران است و آن این ادعاست که انگار مردم ایران کاملا راضی هستند که در یک دینسالاری فاسد و سرکوبگر زندگی کنند و هیچ علاقهای به سرنگون کردن آن هم ندارند! تحریف هدفمند نارضایتی عمومی هم برای مخاطبان فارسیزبان و هم انگلیسیزبان نشاندهندهی تلاشیست برای تحمیق ایرانیان و تسلیم آنان آنهم در شرایطی که رژیم ایران بیش از هر زمان دیگری نگران بقای خویش است.
اندکی پس از این مصاحبه با بیبیسی، کارزار دومی از ضد اطلاعات توسط ارتش سایبری جمهوری اسلامی شروع شد که من هدف اصلی آن بودم. ابتدا ترولها و باتها روی این مصاحبه تمرکز کردند. توهینها و حملات از نوعی بود که بدانها عادت داشتم. اما بعدتر تعدادی از حسابها یک بخش ویرایش شده از یک سخنرانی سال ۲۰۱۵ من در اجتماع سالانه بهاییان را منتشر کردند. با ترکیب سخنرانی من و اتهامها و برچسبهایی، این حسابهای توییتری آتشی را شعلهور کردند که تمام شبکههای اجتماعی را در بر گرفت. حجم زیادی از پیام و منشن دریافت کردم که مرا جنگطلب مزدور، خائن آمریکایی، و بدبخت و بیچاره نامیدند!
حال آنکه موضوع سخنرانی من در اجتماع بهاییان «صلح» بود! صحبت من متمرکز بر جنگ عادلانه و مداخلهی بشردوستانه بود. در آن سخنرانی من استدلال کردم که نبود جنگ در شبه جزیرهی کره باعث یک صلح واقعی نشده است، و برآیند برخی از جنگها –مثل جنگ جهانی دوم یا جنگ داخلی آمریکا– میتواند باعث تغییرات بزرگی در آزادی و پیشرفت بشر بشود. ما همه دارای وظیفهای هستیم که به وجدانمان گوش کنیم و نظارهگر نسلکشی یا وقوع جرایم علیه بشریت نباشیم. گاهی مداخلهی نظامی توسط دولتهای آزاد میتواند به کشتار جمعی پایان دهد.
تمرکز و تأکید سخنرانی من بر ارزش صلح واقعی بود. در آن سخنان من هرگز به سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران اشاره نکردم، و تنها موقعی به ایران اشاره کردم که از شرم خود از عدم دفاع از حقوق بهاییان سخن گفتم. من متوجه این موضوع بودم که بر عواقب جنگ حتی در شرایطی که موجه شمرده میشود نیز تأکید کنم. با این وجود، نسخهی دستکاری و تحریف شده بطور هدفمند به گونهای ارائه شد که من مشوق تهاجم آمریکا هستم!
در عرض چند ساعت، تعداد بیشماری در توئیتر این ویدئوی دستکاری شده را بازنشر کردند و هشتگی برای اسم من طراحی کردند که مرا به جنگطلبی متهم میکرد. برخی از اینها از بقیه خلاقتر بودند و جلوههای بیماری نیز به آن میافزودند. بقیه تهییج به خشونت و همچنین توهماتی خیالی علیه من پخش میکردند، مثلا همکاری داوطلبانهام برای کمیته نجات بینالمللی در کوزوو را جاسوسی برای آمریکا قلمداد کردند. بسیاری گمان کردند که من بهایی هستم و به این دلیل نیز قربانی توهینهای رکیکی شدم که معمولاً بهاییان را در شبکههای اجتماعی هدف میگیرد. یک حساب توییتر عکس مرا در کتاب سال دبیرستانم منتشر کرد و نامهام به یک سردبیر در سال ۱۹۹۱ را پیدا کرد که در آن به جنگ خلیج فارس اعتراض کرده بودم. او اینها را شاهدی بر این دانسته بود که من زمانی خوب و یک دختر معصوم بودهام، قبل از آنکه توسط بودجه آمریکا فاسد شوم! خبرگزاری مشرق در داخل ایران همین عکس را منتشر کرد و این حساب توییتر را «منبع» عکس معرفی نمود. تابناک، وبسایتی که متعلق به محسن رضایی است، همان ویدئوی دستکاری شده را پخش کرد. صفحهی ویکیپدیای من هم دستکاری شد و همگی مرا به عنوان حامی تهاجم نظامی آمریکا معرفی کردند.
«توانا»، مرکزی که من آن را تأسیس کرده و مدیریت میکنم نیز مورد حمله قرار گرفت چون از دولت آمریکا بودجه دریافت میکند. ما کاملاً در این زمینه شفاف و قدردان این کمک مالی از زمان تأسیس در سال ۲۰۱۰ بودهایم. با این وجود، این مسئله مانع از این ترولها نشد که وانمود کنند که گویا به کشف راز رسواکنندهای نائل آمدهاند. حسین درخشان، پژوهشگر مرکز شورنشتین در دانشگاه هاروارد، که در میان مخالفین دموکراسیخواه ایرانی به همکاری با دستگاه اطلاعاتی حکومت ایران معروف است، در حساب خودش صورتحساب مالیاتی ۵۰۱سی۳ مؤسسه ما را به عنوان سند فساد ما منتشر کرد!
از وقتی کارزار بدنام کردن من دور بیشتری گرفت، حسابهای توییتری که چند روز از باز شدن آنها نمیگذشت و فقط چند دنبالکننده داشتند دست به فشار نخبگان ایرانی که برخی در «توانا» تدریس کرده بودند زدند. آنها توانستند برخی روشنفکران مسنتر را راضی یا با تهدید مجبور به محکوم کردن سخنرانی من و «توانا» بکنند، در میان این افراد مهرانگیز کار فعال حقوق بشر، و محمدرضا نیکفر محقق دیده میشوند! مخالف باسابقهی جمهوری اسلامی، حشمتالله طبرزدی هم به این موج خشم پیوست اما بعد از اینکه دریافت ماجرا از چه قرار است مطالبش در این زمینه را حذف کرد. و بالاخره نخبگان جمهوری اسلامی وارد ماجرا شدند و هنگامی که مصطفی تاجزاده، لات انقلابی که حالا «اصلاحطلب» شده، ویدئوی دستکاری شده را منتشر نمود و ادعا کرد من چهرهی طرفدار ترامپ هستم که به دلیل منافع شخصی از تهاجم آمریکا دفاع میکنم، تعدادی از فعالین برجسته و روشنفکران لیبرال در دفاع از من قلم به دست گرفتند اما تعدادشان اندک و پراکنده بود.
آنچه بیش از همه در مورد این اتفاق هشداردهنده است میزان تأثیرگذاری آن است آنهم با اینکه نسخهی دستکاری نشدهی این ویدئو به صورت آزاد در اینترنت موجود و در دسترس است! حقیقت اما همیشه دیر یا زود در میان غبار سنگین دروغ و کذب پدیدار خواهد شد. هدف کارزارهای شبکههای اجتماعی مثل آنهایی که توسط رژیم ایران اجرا میشوند وادار کردن مخالفین به سکوت است، و هنگامی که بطور گسترده پخش میشوند، میتوانند کاملاً کارآ و مؤثر باشند. تحمل یک توفان ضد اطلاعاتی در شبکههای اجتماعی که توسط حکومت حمایت میشود بسیار دشوار است. بدنام کردن مخالفین در کل به حملهای وحشیانه علیه شهرت و اعتبار هر کسی که به این کارزار اعتراض کند میانجامد. با این وجود، اگر قرار است با چنین کارزارهایی مقابله و علیهشان مقاومت کرد، باید آنها را شناخت و افشا کرد. تنها آن زمان است که مبارزه برای ارزشهای لیبرال و جوامع آزاد علیه استبداد میتواند ادامه داشته باشد.
*مریم معمار صادقی یکی از مؤسسین و مدیران توانا آموزشکده جامعه مدنی ایران است. او مدافع ارزشهای لیبرالیسم، حقوق زنان، آموزش مدنی، و آزادی اینترنت بخصوص در جوامع اسلامی است.
*منبع: Quillette
*ترجمهی فارسی بطور اختصاصی در اختیار کیهان لندن قرار گرفته است.
یکی از جالبترین نکات بستن اکانت های جعلی را میتوان در سایتی غرق در مزدوران رژیم یعنی سایت بالاترین دید که به عنوان مثال برای نقل قول های پای منقل مشیری مافنگی ۲۰۰ تا ۲۰۰ کلید و ۵ تا ۶ هزار بازدید کننده جعلی که اکثرا توسط رژیم سازماندهی شده بود میگذاشتند که ناگهان به یک هشتم افت کرده .
هرکس برای نجات ایران ومردم آن ازدستآخوندهای مرتجع به هروسیله ی ممکن اقدام میکند گرامی میباشد
Dear Maryam
Leave the judgment for the real people out there.They decide who is who and they KNOW what to do with the tugs doing regime propaganda work every day.
Thanks for great information and unmasking their efforts.good luck and keep it up
من تا قبل از خواندن این مقاله شناخت کمی از خانم مریم معمار صادقی داشتم، اما ویدیوهای توانا را در یوتیوب در خصوص مسائل امنیت سایبری و آموزش کامپیوتر میپسندیدم و دنبال می کردم. افسوس که چرا بیشتر توجه نکردم تا این فرد لایق را زودتر بشناسم.
بانوی عزیز خانم صادقی، هر زمان تهاجم ها بیشتر شدند، بدانید که شما در بهترین راه قرار دارید و عملکرد و کارهای شما آب در لانه مورچه جاری کرده است.
بعنوان یک مرد به شما غبطه می خورم که اینگونه در مقابل یک حکومت لات و جنایتکار سینه سپر کرده اید. برای شما آرزوی موفقیت و بهروزی دارم.