تحریمهای ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی از روز یکشنبه ۴ نوامبر ۲۰۱۸ در حالی اجرایی میشود که بحران اقتصادی در ایران ماههاست تحت تأثیر این تحریمها و همچنین ناتوانی حکومت در یافتن راهکارهای مناسب به شدت تشدید شده است.
از اوایل سال جاری میلادی شواهد خروج ایالات متحده از برجام وجود داشت. دونالد ترامپ هشتم مه برابر با ۱۸ اردیبهشت دستور خروج آمریکا از برجام را صادر کرد و اعلام شد تحریمهای یک جانبه آمریکا که با امضای برجام معلق شده بود، در دو مرحله در تابستان و پاییز ۲۰۱۸ از سر گرفته خواهد شد. از آن زمان تا کنون اقتصاد ایران یکی از بحرانیترین دورههای خود را طی میکند.
تحریمها معلولند نه علت!
در همه این مدت حکومت و به ویژه تیم اقتصادی حسن روحانی نه تنها برنامهای مشخص برای دوران پساتحریم ارائه نکرده بلکه عملکرد پریشان و بر مدارِ رانت و فسادِ دولت موجب شده فعالان اقتصادی، کسب و کار خود را در خطرهای جدی ببینند. از همین رو نیز واکنشهای روانی به تحریمهایی که هنوز اجرا نشده، دامنه وسیعتری پیدا کرد.
دولت روحانی حتی پیش از آنکه دونالد ترامپ رسماً خروج ایالات متحده از برجام را اعلام کند در مدیریت اقتصاد به ویژه بازار حیاتی ارز در کشور ناکام مانده بود. برای نمونه احمد عراقچی، یک جوان کمتجربه در حوزه مدیریت پولی و بانکی، تنها بر پایه رانت عمویش عباس عراقچی، به معاونت ارزی بانک مرکزی منصوب شد. چنین تصمیمهایی از جمله در سطح مدیریتی، بازار ارز را با شرایطی روبرو کرد که از نخستین روزهای کاری پس از تعطیلات نوروز موج افزایش قیمت ارز شوک بزرگی به اقتصاد ایران وارد کرد و معلوم شد سالی که نکوست از بهارش پیداست!
واقعیت اینست که تنها عامل بحرانی شدن اقتصاد طی ماههای گذشته، بازگشت تحریمها نیست و بخش عظیمی از شرایط امروز، اثرات نمایان شدهی مشکلات ساختاری و مدیریتی کشور در چهار دهه گذشته است که به هر روی، چه با تحریم و چه بیتحریم، روزی فوران میکرد و بخشهای مختلف اقتصادی را فرا میگرفت. از سوی دیگر گسترش اعتراضات مردمی و شکلگیری اعتصابهای گسترده از سوی اصنافی چون کامیونداران و آموزگاران سُست بودن پایههای اجتماعی نظام را به نمایش گذاشته است. ناهمسویی منافع مردم با منافع نظام، انگیزهی جامعه را برای ایجاد تغییرات ساختاری در کشور افزایش داده است.
در این شرایط برخورد و عملکرد دولتمردان تهماندهی اعتماد فعالان اقتصادی به دولت را از میان برده است. آنها میبینند که مقامات و مسئولان نفسشان از جای گرم خودشان در میآید و گویا هیچ درکی از شرایط واقعی مردم و همچنین مرحله سقوط خودشان ندارند!
دیگر چه اتفاق خاصی باید بیفتد؟!
در آخرین روزهای باقیمانده به اجرایی شدن دور دوم تحریمها که صنعت نفت را در بر میگیرد، دولت آمریکا از ایجاد فشارهای حداکثری بر رژیم ایران به دلیل رفتار شرورانهاش سخن میگوید؛ در ایران نفس اقتصاد به شمارش افتاده و کارشناسان نسبت به بروز شورشهای گسترده اجتماعی به دلیل فقر و تنگدستی هشدار میدهند اما روحانی و مجلس شورای اسلامی در حال شطرنج با مهرههای اقتصادی دولت هستند. محمدجواد ظریف نیز امکان اینکه آمریکا بتواند از این تحریمها به اهداف خود برسد را کم دانسته و معتقد است پس از ۱۳ آبان اتفاق خاصی نخواهد افتاد! در حالی که اتفاق خاص و عام از پیش از ۴ نوامبر در حال وقوع است. این اظهارنظرهای مقامات به اصطلاح تراز اول نظام، یادآور همان کبک معروفِ سر فروکرده در برف است!
به این ترتیب باید دید «اتفاق خاص» از دید وزیر امور خارجه دولت تدبیر و امید چیست! چند روز پس از این اظهارات ظریف، حسن روحانی در مقالهای در تایمز مالی انگلیس دست به دامان چین و روسیه و اروپا شده که فکری به حال تحریمهای آمریکا کرده و بسته نهایی خود را برای «جبران تحریمهای آمریکا» ارائه و اجرا کنند!
ظاهرا مقامات نظام هنوز هم گمان میکنند میتوانند با تکیه بر بازار و اقتصاد اروپا تحریمهای آمریکا را بیاثر کنند. آنها همچنین از یکسو در مواجهه با خبرنگاران و تریبونها مدعی وجود دژی محکم از مقاومت عمومی هستند که تحریمها را بیاثر میکند و از سوی دیگر تلاش دارند با تبلیغ و تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی، حمایتهای چین و روسیه و اتحادیه اروپا را برای رویارویی با شرایط تشدید تحریمها داشته باشند.
آدرس غلط با جوّسازی و تبلیغات
جالب اینجاست که نظام بجای اینکه تمام توان فرسودهی خود را برای مدیریت دوران پساتحریم متمرکز کرده و با راهکارهای عملی از گسترش اعتصابها و اعتراضهای معیشتی جلوگیری کند، حتی در چنین روزهای بحرانی نیز دست از شعارهای پوچ ضدآمریکایی و «ضداستکباری» بر نمیدارد.
بسیاری از مقامات حکومتی و تیم سایبری دولت و سپاه در شبکههای اجتماعی تلاش میکنند در حرکتی هماهنگ اینطور قلمداد کنند که تحریمهای آمریکا نه حکومت بلکه مردم ایران را نشانه گرفته است. در حالی که بیش از ۷۰ شرکت خارجی طی شش ماه گذشته کشور را ترک و قراردادهای خود را با ایران لغو یا معلق کردهاند، و ارزش پول ملی ایران طی ماههای گذشته با سقوط بیش از ۳۰۰درصدی روبرو بوده، و قدرت خرید کارگران و طبقات کمدرآمد نیز در همین مدت ۹۰درصد کاهش یافته، ولی طرفداران نظام اینهمه را نادیده گرفته و با تبلیغاتی وسیع از تحریم دارویی و غذایی مردم ایران توسط آمریکا سخن میگویند حال آنکه مقامات آمریکایی بارها به روشنی بر تحریم نبودن دارو و موادغذایی تأکید کردهاند.
طرفداران نظام نایاب یا کمیاب شدن برخی اقلام دارویی و افزایش قیمت دارو در کشور را حاصل تحریمها قلمداد میکند اما واقعیت اینست که علت اصلی بحران دارو در ماههای گذشته، همانست که موجب گرانی کالاهای دیگر نیز شده است. کاهش ارزش پول ملی و افزایش نرخ ارز طی ماههای گذشته موجب شده شرکتهای واردکننده دارو با توجه به شیوه تسویه حساب چندماهه دارو، نخواهند در خواباندن سرمایه خود جهت واردات دارو با توجه به بیثباتی بازار ارز خطر کنند! از سوی دیگر مواد اولیه غالب داروهای داخلی وارد میشود و عدم واردات مواد اولیه دارو، که آن نیز به دلیل بحران بازار ارز است، کارخانههای تولیدکننده دارو را با مشکل روبرو کرده است.
این نمونه نشان میدهد در حالی که ادعای کمبود و افزایش قیمت دارو درست است اما علتی که برای آن مطرح میشود بیپایه است و پیش از اعلام خروج ایالات متحده از برجام نیز قیمت برخی اقلام دارویی در ایران طی زمستان ۹۶ تا فروردین ۹۷ بیش از ۳ برابر شده بود.
چنین تبلیغاتی که آدرس غلط به جامعه میدهد، با این امید صورت میگیرد که با ایجاد احساسات منفی در مردم علیه آمریکا، همسویی آنها را با نظام بیشتر کند. حال آنکه شواهد نشان میدهد که بخش مهمی از مردم امیدوارند با این تحریمها وارد مرحلهای شوند که بتوانند از شرّ این حکومت بیتدبیر و خرابکار راحت شوند.
علت و ریشهی بحرانهای اقتصادی و اجتماعی امروز در ایران، نه دولت فعلا دو سالهی دونالد ترامپ بلکه حکومت اسلامگرا و فرقهای ایران است که با انقلاب ۱۳۵۷ و تأسیس جمهوری اسلامی، دشمنی با غرب و در رأس آن آمریکا را به عنوان استراتژی راهبردی در سیاست خارجی ایران تثبیت کرد. اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان چپ و اسلامی «پیرو خط امام» نماد تاریخی این استراتژی است که حالا در سالگردش قرار است جمهوری اسلامی مزهی تحریمهای نفتیاش را نیز بچشد.
آنچه در سالهای گذشته باعث شده بود نارضایتیهای اجتماعی به سوی تسویه حساب اساسی با نظام نرود، محاسبهی سود و زیان بود و اندک امیدی که طبقات متوسط و ضعیف جامعه به آینده داشتند. حالا با توجه به فروپاشی اقتصادی، این بار محاسبات ابعاد دیگری پیدا میکند و کفهی اعتراضات علیه رژیم به شدت سنگین خواهد شد.
روشنک آسترکی
#میـــــــــــــــــــــــــــــــــدان_میــــــــــــــــــــــــــــــــــلیونی
اندر بی شرمی ملایان: ملائی ادّعای خــــــــــدائی می کرد و و فریاد که من باب الکلیدم، او را پیش خلیفه هارون الرشید بردند. خلیفه روی به او گفت: » پارسال هم، یکی اینجا آمد و ادّعای پیغمبری می کرد، اورا بکشتند و از دروازه شهر آویزان! « ملا گفت: » خیلی هم کار درستی کرده اند، چرا که او را من نفرستاده بودم!«…
راه حل، تظاهرات چند ده میلیونی و تسخیر همه اُرگان ها و همچنین اُرگان های نظامی و صدا وسیما است
نه آقا جان مردم ما فی الذات امیدی به ادامه حیات این رژیم و بالتبع دولت حسن آقای کلیدساز ندارند ولی مساله اصلی اینجاست که ترس و خوف و وحشت آنها از وحوش یگان ویژه ناجا و پاسداران لباس شخصی باتوم دار چاره ای بجز سکوت و تحمل برای آنان باقی نگذاشته است.تنها راه علاج این درد اتحاد میلیونی مردم است چرا که سیل جمعیت بدون شک هر نوع سد سرکوبی ای را درهم خواهد شکست