تارا بیگلری – «در جستجوی اتوریته و اقتدار در ایران: تاریخچه ریاست جمهوری از انقلاب ۵۷ تا روحانی» کتاب جدیدی است که به کارکرد ریاست جمهوری در دوران پساانقلاب در ایران میپردازد. نویسنده این کتاب سیاوش رنجبر دائمی استاد تاریخ خاورمیانه مدرن در دانشگاه سنتاندوز اسکاتلند است. این کتاب نگاهی جامع به سابقه ریاست جمهوری در ایران از ابوالحسن بنیصدر تا حسن روحانی دارد.
کیهان لایف در گفتگویی با سیاوش رنجبردائمی به کتاب وی و شیوه بررسی و تحلیل و دیدگاه و نگاه نگارنده پرداخته است.
– شما گفتهاید که این کتاب در ابتدا تحقیقات شما برای پایاننامهتان در مقطع دکترا بوده است. اکنون که این تحقیقات را به صورت کتاب درآوردهاید میتوانید بطور خلاصه بگویید خواننده از این کتاب چه خواهد آموخت؟
-هدف این کتاب ارائه یک تاریخ سیاسی از ایرانِ پساانقلاب از دریچه و لنز مطالعه و بررسی رؤسای جمهوری از سال ۱۹۸۰ میلادی تا ۲۰۱۷ میلادی است. خواندن این کتاب احتمالاً درک بهتری از روندی که موجب شد ایران به سمت داشتن رئیس جمهوری با انتخاب مستقیم مردم برود ارائه داده و فهمیدن اختیارات و محدودیتهای رئیس جمهور را ممکن میکند. مشاهده میکنید چگونه سیستم سیاسی ایران در کلیت خود با این وضعیت دشوار که ابداع و بدعتی در مملکتداری ایرانیست روبرو شده است.
من معتقدم این کتاب نخستین اثر در این زمینه است. با وجود اینکه این موضوع یکی از وجوه عمومی سیستم سیاسی نسبتاً ناشفاف و مبهم سیاسی و چیزیست که مدام در معرض نورافکن و توجه رسانهها و افکار عمومی داخلی و بیرونیست اما هیج کدام از کتابهای تاریخ سیاسی دانشگاهی در جمهوری اسلامی بر روی رئیس جمهوریهای پیشین متمرکز نشدهاند.
– آیا کتاب شما نقدی بر تقلاها و تلاشهای پساانقلابی ایران است که تلاش کردند یک ساختار و دستگاه حکومتی که قابلیت کار کردن داشته باشد بر پا کنند یا تاریخچه تحول آن را بررسی کرده است؟
-میخواستم که این کتاب بینش بیشتری نسبت به ماهیت درونی انقلاب ایران، از راه بررسی تاریخچه ریاست جمهوری ارائه دهد. معتقدم چارچوب نظری و تعاریف غربی از دولت، توان توضیح واقعیتهای ایران معاصر را ندارد. عملکرد واقعی مربوط به نهادها در حال توسعه و پیشرفت است در حالی که زمان آخرین اصلاح قانون اساسی در ایران سال ۱۹۸۹ بوده است.
همانطور که در کتاب نشان داده شده محدودیتهای رئیس جمهور در عمل بیشتر از آن چیزیست که روی کاغذ آمده. هر رئیس جمهوری مجبور است برای اجرای نقش و وظایف خود مطابق با آنچه در قانون اساسی آمده بطور رنجآوری، با گروههایی که قصد دارند نقش او را محدود کنند گلاویز شود یا برخی وظایف را به اشخاص دیگری تفویض کند. این مسئلهای است که رئیس جمهورها از بنیصدر تا روحانی با آن درگیر بوده و در کنار کارهای اداری حجم زیادی از وقت و انرژی آنها را میگیرد.
– بخش قابل توجهی از کتاب شما به این اختصاص یافته که نشان دهد چگونه گروهها و دستجاتی در نهادهای اجرایی با ترفندهای مختلف به دنبال قدرت هستند. آیا در رابطه با این موضوع مورد مشخصی برای دوران بعد از انقلاب وجود دارد؟
-جمهوری اسلامی یک نمونه ناهنجار است چرا که تنها سیستم ریاستجمهوری از نوع خود است که احزاب سیاسی متمایزِ ساختاریافته را نمایان نمیکند. الگوی آنها، جمهوری پنجم فرانسه است که احزاب بسیار متمایزی را برجسته میکند. در ایران، اختلاط سیالی وجود دارد؛ از جناحهایی که در عمل حاصل همکاریهای غیر رسمی بین سیاستمداران هستند و اغلب بر پایهی تجربیات و منافع مشترک بنا شدهاند، یا در اوایل شروع جمهوری اسلامی در دایره و گروههای خاصی بودند و تا کنون با دشواری یا سهولت، همبستگی خود را حفظ کردهاند.
کاندیداهای ریاست جمهوری در ایران بر خلاف فرانسه یا آمریکا، تقریباً هیچگاه از درون برآیند مجامع حزبی و یا رای داخلی به اعضای احزاب بیرون نمیآیند. در ایران این کارهای مقدماتی یعنی انتخابات داخل حزبی و درون مجامع وجود ندارد. کاندیداها ابتدا در یک حلقه و دایره بسته انتخاب میشوند و سپس بطور غیررسمی حمایت گروهها و ارگانها را جمع و جلب میکنند. اما باید در یکی دانستن احزاب با جناحها مراقب باشیم، چیزی که اغلب رسانهها دچار آن میشوند و آنها را یکی ارزیابی میکنند. جناحها برخلاف احزاب، در طول انتخابات بر سر حمایت از کاندیدایی میتوانند دچار شکاف و افتراق شوند و بعد از پایان انتخابات دوباره متحد گردند و نکاتی از این قبیل.
در کتاب من خواننده متوجه میشود که واقعاً هیچ الگویی وجود ندارد. هر کاندیدایی با شیوهها و روشهایی کاملاً متفاوت، این مقام را به دست میآورد و صعود میکند. یک گام اساسی در این فرآیند نقش شورای نگهبان است که پلورالیسم داخلی را محدود میکند و اغلب آییننامه و اصول خود را هم کنار میگذارد و حتی چند بار مثلاً در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۷، کسانی که پیشتر رئیس جمهور بودهاند را برای حضور دوباره رد صلاحیت میکند.
این بسیار متمایز است و ایران را از سایر نظامهای سیاسی که آنها هم دارای رقابتهای انتخاباتی مشابه هستند، متفاوت میسازد.
– شما در این کتاب نوشتهاید که ابداع و گنجاندن ریاست جمهوری «بطور کامل نشانگر یک نوآوری در چارچوب فرهنگ سیاسی ایران است که برای نخستینبار در تاریخ کشور، یک عضو ارشد سیستم سیاسی میبایست از طریق انتخابات مستقیم و ملی انتخاب شود.» همچنین شما مینویسید «همانطور که جمهوری اسلامی به دهه چهارم زندگی خود نزدیک میشود موقعیت و جایگاه دقیق ریاست جمهوری در نظام رسمی همچنان یک مشکل پر از تنش و حل نشده است»؛ به عقیده شما چه سیستمی بهتر به مردم ایران خدمت کرده است؟ پادشاهی یا ریاست جمهوری؟
-پاسخ این پرسش آسان و ساده نیست. معتقدم که انتخابات مستقیم ریاست جمهوری، آگاهی سیاسی بیشتری برای مردم ایران به همراه داشته است، همانطور که همه ما در تابستان ۲۰۰۹ شاهد آن بودیم.
شخصی که از دریچه خوشبینانه به مسائل نگاه می کند برخلاف محدودیتهایی که در بالا گفتیم میتواند سیستم فعلی جمهوری اسلامی را پلورالیسم محدود تعریف کند. سیستم پهلوی حداقل بعد از سال ۱۹۵۳ نتوانست انتخاباتی به صورت عمومی در این سطح برگزار کند.
من دو انتخاباتی که در سال ۲۰۰۵ یا ۲۰۰۹ از نزدیک شاهدشان بودم را شرح میدهم. دو هفته مانده به انتخابات ۲۰۰۹ صحنه واقعاً قابل توجه بود. تقریباً هر چیزی که فکر کنید در بحثها و مناظرههای خیابانی مورد بحث قرار میگرفت. انتخابات پارلمانی در هر دو سیستم به استثنای احتمالا انتخابات ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ به ندرت چنین فضایی از تعصب و بحث و گفتگوهای آزاد و مشارکت عمومی را تولید میکند.
در همین حال رئیس جمهوری در ایران تنها مورد در جهان است که بدون تشریفات و بطور مستقیم از سوی مردم انتخاب میشود اما نقش اول و پرقدرت را در ساختار دولت ندارد. یک الگویی که در ریاست جمهوری حسن روحانی نیز نمایان شده، اینست که آنها در دولت دومشان تبدیل دیگر نقشی ندارند و به یک هدف آسان و بیدفاع تبدیل میشوند.
از طرف دیگر شاه بطور مؤثر به عنوان یک رئیس کشور دائمی و مستبد عمل کرد. او همیشه در دفتر حاضر بود و کنترل کامل بر دولت داشت. کل سیستم دولت وابسته به او بود. وی در دهه شصت میلادی که در اوج توانایی روحی و فکری و بسیار قدرتمند بود. ولی در پایان دهه ۷۰ میلادی وقتی از نظر جسمی و روحی ضعیف شد، سست شد و شکست خورد.
– عدم توانایی اولیه در پیریزی و تحکیم یک سیستمِ حکومتیِ کارا تا چه میزان نتیجهی ناتوانی خود خمینی در دستوردهی و حمایت علنی از یک جناح خاص بوده است؟
-من فکر میکنم دهه ۸۰ میلادی علیه امکانات سازماندهی نهادی بود. یک مواجهه و درگیری عمیق بین جبهه اسلامگرایان و سایر انقلابیون، فعالان انقلابی سکولار و فعالان سایر عقاید که به تدریج از خمینی جدا شدند، تا سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۸۳ میلادی ادامه یافت. جنگ با عراق از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ میلادی تمام امکان توسعه اقتصادی عادی را به حالت تعلیق درآورد و بجای آن اقتصاد جیرهبندی یا کوپنی و یارانهای برقرار شد. بر خلاف توانایی او در نگه داشتن کنترل خود بر دولت تا ۱۹۸۷-۱۹۸۸ میلادی، خمینی سالخورده بود و نمیتوانست انضباط حزبی را به هیچ وجه حاکم کند. حزب واحد [«وحدت کلمه»] در سال ۱۹۸۷ منحل شد.
جناحبندیهایی که ظاهر شد برای خمینی تضعیفکننده بود. او تمایل داشت از جناح چپ هواداران و حامیان خود حمایت کند اما نمیشد جناح راست را بطور کامل حذف کرد. برخی از آنها در پیروزی انقلاب بسیار مؤثر بودند و به اصطلاح همگی سوار اتوبوس انقلاب بودند. بدین ترتیب دهه نخست پس از انقلاب از نظر توسعه سیاسی سوخت و از بین رفت. به این معنا که مجال و فرصتی برای مشارکت سیاسی وجود نداشت.
با اصلاحات اولیه قانون اساسی و قدرتگیری بیشتر رئیس جمهور به خاطر حذف نهاد نخست وزیری، دهه دوم انقلاب همدلی و همراهی اولیهی جدی در علائق و تقسیم قدرت بین علی خامنهای و علیاکبر هاشمی رفسنجانی و سپس برآمدن محمد خاتمی و مسائلی از این دست بسیار جذاب است و فکر نمیکنم که این روند به انتها رسیده باشد. جمهوری اسلامی در پایان هر دوره ریاست جمهوری در حال وارد شدن به فصلی جدید است و از سال ۱۹۸۹ تا کنون هرگز به نقطهی ثبات نرسیده است.
– به نظر میرسد سخنان شما به این معناست که از دریچه مملکتداری، امور کشور با به قدرت رسیدن خامنهای و هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی روز به روز بهتر شده است؟
-بستگی به آن دارد که شما از امور چه معنایی برداشت میکنید. میخواهم بگویم همه رؤسای جمهور بجز احمدینژاد، دورانی مانند ماهعسل را تجربه کردند که جاهطلبی و شور و شوق و همراهی با هواداران خود را برای ماهها یا شاید سالها همراه با بهبود وضعیت سیاسی و اقتصادی داشته باشند. البته تقریباً همیشه بعد از این ماه عسل، موانع و بازدارندهها در مسیر رئیس جمهوری ظاهر میشود.
ما این روند را به وضوح با حسن روحانی نیز میبینیم که تعهد او برای حل مسئله هستهای موجب ایجاد هیجان و امید زیادی شد، همانطور که هاشمی رفسنجانی با ایده و شعار سازندگی و محمد خاتمی با شعار اصلاحات در ۹۷ میلادی انتظارات فراوانی ایجاد کردند. با گذار از ماه عسل، آنها سپس با دینامیک داخلی نظام جمهوری اسلامی یا شرایط ناسازگار و مخرب بینالمللی، درگیر میشوند. همین وضعیت در سال ۲۰۲۱ میلادی توسط هر کسی که ردای ریاست جمهوری را به تن کند دیده خواهد شد. آنها میخواهند از اشتباهات پیشینیان دور شوند و از آن اجتناب کنند.
– این کتاب تمرکز و توجهی در مورد نقش مردم عادی در شکل دادن و یا تلاش برای نفوذ در سیاستها ندارد. چرا توجهی به آنها نشده؟!
-این نظر شما درست است که مطالعات کتاب از بالا صورت گرفته. یکی از دلایل، سختی دسترسی به منابع قابل اعتماد بود. من امیدوارم روزی آن نامههایی که به احمدینژاد در طول سفرهای منطقهای و استانی داده میشد یا نامههایی که این روزها احتمالاً در حجم بالایی به روحانی فرستاده میشود منتشر شود. این موضوع به ما اجازه خواهد داد که در سطح وسیعی بتوانیم آنالیز کنیم که آیا این نامهها مورد توجه قرار گرفته یا اصلاً به آنها اهمیتی نشان داده نشده است.
در طول نوشتن کتاب شمار بالای افرادی که در انتخابات شرکت نمیکردند توجه مرا به شدت جلب میکرد. این نشان میداد که پروسهها و نامزدها به هیچ وجه رضایت و خواست طیفی از افراد را نتوانستهاند جلب کنند. در دور دوم انتخابات سال ۲۰۰۵ چهار و نیم میلیون نفر در تهران تصمیم گرفتند که در انتخابات شرکت نکنند که این رقم تأثیر مهمی بر نتایج نهایی انتخابات گذاشت.
من در توضیحاتم، تصویری از خواستها و آرزوهای عمومی مردم در زمان کمپینهای مختلف ارائه میدهم؛ یعنی در دوره و زمانی که نامزدها توجه بیشتری به نیازها و خواستهای مردم نشان میدهند. در تجدید نظری که بر کتاب خواهم داشت خواهم کوشید این جنبهها را بیشتر بارز کنم و بشکافم.
*منبع: کیهان لایف
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
اما انگار نه انگار که این گفته بیان شده است به گونه ای که اخوندها زیر ریشی از ان گذشته اند که اتهامی به این سنگینی اصلا شنیده نشده است ؟!
اقای موسوی و همسر ایشان و اقای کروبی هم حدود نه سالی است که بر اثر اعتراض به این تقلب بزرگ در بازداشت و حصر خانگی قرار دارند و متاسفانه و متاسفانه صدای اعتراض و نفس هیچ بنده و بشری هم از بابت این اجحاف و نامردی و پدر سوختگی صورت گرفته در سراسر کشور الخصوص پایتخت از مردم در نمیاید .
هیچ روزنامه و ورق پاره حکومتی هم جرات اعتراض و افشا گری ندارد و ما با اینهمه مدرک پس از گذشت سالها هنوز شاهد نوشتن تحلیلهای ابکی بسیاری در خصوص به اصطلاح انتخابات ( انتصابات ) خمینی و خامنه ای توسط دیگران و خارج نشینان هستیم .
چندی قبل برادر محمد خاتمی ریس جمهور اسبق در مصاحبه ای گفته اند که در سال ۸۸ تعداد هشت میلیون رای در ستاد انتخابات کشور به ارای احمدی نژاد اضافه گردید و اصولگرایان مورد حمایت خامنه ای با عث شکست اقای موسوی شد ند.
ایشان همچنین فرموده اند که ارای به صندوق ریخته شده واقعی توسط مردم در سراسر کشور ۳۲ میلیون رای بوده و تعداد ارا شرکت کننده پس از این تقلب به میزان ۳۹ میلیون رای از جانب ستاد انتخابات وزارت کشور اعلام گردیده است ؟!
در وهله اول همه عوامل اصلی حکومت در برابر این افشا گری خفه شده و سکوت اختیار کرده اند . او گفته که اسناد و مدارک و نفرات شاهد این مسئله موجود هستند . اگر این گفته دروغ بود ملاها تا الان پوست او را کنده بودند.