الاهه بقراط – دوران پنجاه ساله پهلویها در تاریخ معاصر ایران دورانی درخشان است؛ نه به دلیل شکست و تخریبهای نظام جمهوری اسلامی! بلکه در خود و برای خود، دورانی درخشان است. حتی اگر به فرض محال انقلاب اسلامی سال ۵۷ به دستاوردهایی برتر از پیش نائل میشد، باز هم دوران پهلویها از نظر تاریخی و فرهنگی، دورانی درخشان به شمار میرود زیرا بر بستر انقلاب مشروطه توانست راه ایران را از دوران سیاه قجر به سوی آینده بگشاید.
نظام جمهوری اسلامی سبب گسست در تاریخ معاصر ایران شده و اگرچه پدیدهای ایرانی است اما معضلی جهانی به شمار میرود که به شکل بنیادگرایی اسلامی گریبان کشورهای دیگر را گرفته است؛ این پدیده و بنیادگرایی فرقهای اما بیش از همه معضل خود مسلمانان است که میبایست با بازنگری در آموختههای خود راهی بیابند تا سرانجام در قرن بیست و یکم از قرون وسطای خود عبور کرده و به زندگی مسالمتآمیز با دیگران بپردازند.
عقل و تجربه در خدمت شناخت
در ایران اما اگر آن پنجاه سال پهلویها نمیبود، مشروعهخواهان که در انقلاب مشروطه شکست خوردند، بلایی چون طالبان افغانستان و یا وهابیون عربستان بر سر ایران میآوردند. به شخصه، به عنوان یک زنِ نوعی که از مزایای آن دوران، اعم از کشف حجاب تا تحصیل رایگان و امکان رسیدن به بالاترین مقامات سیاسی و اجتماعی برخوردار میشدم، خود را مدیون اصلاحات سیاسی و اجتماعی پهلویها میدانم. همچنانکه آن اصلاحات انقلابی در جامعهی مذهبی، سنتی و استبدادزدهی ایران، مدیون فرمان مشروطیت بود که توسط مظفرالدین شاه قاجار امضا شد.
هر خدمت و هر خطا و هر خیانتی جای خود دارد. من به عنوان یک شهروند نمیتوانم خطا و خیانت را تنبیه و مجازات کنم بلکه میتوانم بیان و افشا نمایم. خدمت را نیز چون از آن، در اجتماع، بهرهمند شدهام، باید بر زبان بیاورم. هیچ حزب و گروه و هیچ «روشنفکری» از مخالفان پهلویها اندکی از خدماتی را که آنها با شماری از دولتمردان شایسته و آگاه و با روشنفکران واقعی که به کار مشغول بودند، به ملت و مملکت ایران کردهاند، نه تنها تا همین اکنون نداشتهاند بلکه همواره چوب لای چرخ گذاشته و با هر اقدام مثبت و اصلاحاتی مخالفت میکردند و تا همین امروز نیز با پهلویها بیشتر در جنگ و جدال هستند تا با نظام جمهوری اسلامی عملا موجود که یک رژیم قرون وسطایی و واپسمانده است و از هیچ نظر با حکومت پهلویها قابل مقایسه نیست!
این تفکر سِتَروَن که هرگز خدمتی به مردم نکرده، اندکی از همان اصلاحات را از حکومت ملایان و امثال سیدعلی خامنهای مطالبه میکند و تا امروز به جایی نرسیده است! به این ترتیب، درست است که پهلویها در مقام قدرت و حکومت بنا بر وظایف خود، به مردم خدمت کردهاند اما میبینیم که مثل جمهوری اسلامی میتوان قدرت و حکومت را در انحصار خود داشت و اندکی از وظایف خود را انجام نداد!
با این نگاه است که «ذکرخیر دوران گذشته در میان اقشاری از مردم و یا شعار دادن به نفع رضا شاه و دیگر شعارهایی از این دست» که از سوی نشریه اینترنتی «میهن» مطرح شده، هیچ «معنای جامعهشناختی یا سیاسی» ندارد جز تکیه «اقشاری از مردم» بر تجربه و عقل خود! روشن است که اگر بعد از انقلاب اوضاع جامعه بهتر از پیش میشد، «اقشاری از مردم» به فکر این نمیافتادند که «به نفع رضاشاه و دیگر شعارهایی از این دست» بدهند! اما قطعا بهبود وضع خود را نمیتوانستند جدا از آن دوران تصور بکنند چنانکه امروز نیز گسست موجود و به فلاکت نشستن خود را جدا از آن دوران نمیبینند!
تمام موضوع بر سر دو تجربهی عینی و عملی است: ایران پیش از ۵۷ و پس از ۵۷. هنوز چند میلیون شهروندی که در آن دوران نیز زندگی کردهاند در قید حیات هستند. اگرچه الزاما برای داشتن آگاهی و شناخت لازم نیست در یک دوران یا مکان حتما زندگی کرد!
انسان بطور غریزی در نخستین گام برای آگاهی از پدیدهها، به مقایسه میپردازد. حتی حواس پنجگانه نیز، از دوران نوزادی، با مقایسه است که ورزیده میشود و «تشخیص» میدهد. در علوم انسانی، دروس تطبیقی از مهمترین آموزشها به شمار میروند. بر این اساس، اگر پس از انقلاب ۵۷ شرایط ایران به سوی چنان تغییرات مثبت و بهبودی پیش میرفت که از «دوران شاه» بهتر میشد، چه بسا کسی جز برای قدردانی از وضع موجود یاد آن دوران نمیافتاد. آن دوران در لابلای تاریخ میماند با مجموعهی خدماتی که صورت گرفته بود تا با «انقلاب ۵۷» زمینههای یک نظام بهتر از پادشاهی پهلوی را فراهم آورد. ولی این فقط یک فرض است و در عمل، به دلایلی که جای بحثاش در اینجا نیست، چنین نشد!
جمهوری اسلامی یک حکومت مافیایی و مذهبی- فرقهای که وجه شاخص آن دیکتاتوری «ولایت مطلقه فقیه» است حاصل انقلاب ۵۷ است که در طول چهل سال، بنیادگرایی اسلامی و اختلافات فرقهای را در خاورمیانه دامن زده و تغذیه کرده. در چنین شرایطی معلوم است که آدمیزاد به مقایسه تجارب خود، و امروز و دیروز، میپردازد! معلوم است که عقل سالم یک شهروند عادی که سود و زیان را تشخیص میدهد (نه عقل سیاسی و ایدئولوژیک که شیفتهی باورهای محدود خود است و فکر میکند آخرین حرف و بهترین تحلیل را برای همه دارد!)، میتواند سودهای زندگی در دوران شاه و زیانهای زندگی در دوران جمهوری اسلامی را تشخیص دهد. این تشخیص مختص به شهروندانی که آن دوران را تجربه کردهاند نیست بلکه نسلهای جوانتر نیز قدرت این تشخیص را دارند درست همانطور که میتوان بر اساس شواهد و اسناد تشخیص داد قبل و پس از قرون وسطا بهتر از آن دوران بوده است! نه به این معنی که قبل و پس از قرون وسطا ایدهآل بودهاند اما در یک مقایسه ساده، هر عقل سالمی شرایط قرون وسطا را غیرانسانی و وحشتناک تشخیص میدهد و اگر قرار باشد تصمیم بگیرد در کدام دوران زندگی کند، بعید است قرون وسطا را انتخاب کند!
پس هیچ «توطئه» یا موضوع پیچیدهای در مقایسهی ایرانیان بین دو تجربهی هنوز به تاریخ سپرده نشده وجود ندارد. ما که نمیتوانیم امروز خود را با فردا که هنوز ندیدهایم مقایسه کنیم! طبیعتا آن را با دیروز مقایسه میکنیم. امثال و حِکَم نیز در این مورد کم نیست. اینکه برخی سیاستورزان از شعارهای مردم نگران شده و حتی به انکار و تحریف آن میپردازند یا حملات خود را علیه پهلویها بیشتر میکنند، نشانگر این است که میخواهند با شمشیرهای چوبین به جنگ واقعیت و تاریخ تطبیقی و روشهای تجربی در جامعهشناسی بروند. حال آنکه هر چه بیشتر با این شمشیرهای پوسیده با تمایلات و علایق و تجربهی عینی مردم مقابله کنند، آنها را بیشتر از خود دور میکنند. اگر این انکار و این تبلیغات فایده میداشت، جمهوری اسلامی چهل سال با امکاناتی به مراتب بیشتر بوقهای تبلیغاتی خود را از رادیو و تلویزیون و مطبوعات تا مدارس و دانشگاه و کتابهای درسی، به کار گرفته است! نتیجه؟! همین واقعیتی که سبب شده از زمامداران نظام تا مخالفان پهلویها به واکنش علیه آن بپردازند!
قصل مشترک طرفداران پادشاهی و جمهوری
نشریه اینترنتی «میهن» میپرسد «آیا احیای سلطنت در ایران میسر است؟ یک توهم است یا یک واقعیت؟» گذشته از اینکه در زندگی سیاسی و اجتماعی به دلیل نقش عوامل پیدا و پنهان، همه چیز ممکن است، به این پرسش نمیتوان پاسخ «آری» یا «نه» داد بلکه فقط میتوان به حول و حوش آن پرداخت.
اگر «جمهوری»، آنهم با سابقهای بس اندک (۴۰ساله؟!) و با تجربهای ناکام و ویرانگر و حقارتبار، در کشوری که هزاران سال پادشاهی بوده، نظامی «ممکن» قلمداد میشود که میتواند بار سنگین دموکراسی و حقوق بشر را بر دوش بکشد، نظام پادشاهی نیز با سابقهی هزاران ساله آنهم با دورههای درخشان تاریخی، دلیلی ندارد که چنین ظرفیتی را نداشته باشد! به نظامهای پادشاهی موجود از جمله در اروپا مراجعه شود. به تفاوتهای ایران و تاریخاش به عنوان یک کشور خاورمیانهای با کشورهای پادشاهی اروپا به همان اندازه میتوان استناد کرد که به تفاوتهایش با جمهوریهای اروپا!!
ولی اگر بخواهیم به این پرسش پاسخ «سیاسی- عقیدتی» بدهیم بستگی به این دارد که طرفدار چه نظامی باشیم! طرفداران ایدئولوژیک جمهوری میگویند: نع! و طرفداران ایدئولوژیک پادشاهی میگویند: قطعا!
عقل سالم و خردمند اما به مشاهده و بررسی میپردازد. با شمشیر چوبین به جنگ واقعیت نمیرود. اگر هدف، بهروزی و همزیستی جامعه باشد، صاحبان عقل سالم و خردمند تلاش میکنند تا فارغ از شکل نظام، منافع مردم را از نظر امنیت و آزادی و رفاه بسنجند و فصلهای مشترک بین نیروهای سیاسی و اجتماعی را بیابند. مهمترین مخرج مشترک بین مدافعان دو نظام پادشاهی پارلمانی و جمهوری پارلمانی، همانا «جمهوریت» و حق حاکمیتِ «جمهور» یا «مردم» است. در این صورت مدافعان دموکراسی و حقوق بشر میبایست تلاش کنند تا مردم این امکان را بیابند که بتوانند درباره نوع نظامی که قرار است حق حاکمیت خود را در آن اعمال کنند، تصمیم بگیرند. آیا موفق میشوند؟ کسی نمیداند! راهِ تلاش برای همزیستی جامعه را هیچ روشنگری «به شرط چاقو» یا با «موفقیت تضمینی» در پیش نمیگیرد.
طرح درست مسئله، بخشی از راه حل است!
پرسش آخر نشریه «میهن» این است که «بالاخره دیدگاه مشخص خود کنشگران سیاسی در باره پروژه احیای سلطنت جدا از اینکه در جامعه ایران چه جایگاهی دارد، چیست؟» و در ادامه توضیح میدهد: «بطور دقیقتر «میهن» میخواهد پروژه احیا و بازگشت سلطنت را هم از منظر توصیفی و هم از منظر تجویزی مورد بررسی قرار دهد.»
باید اول پرسید این «پروژه احیا و بازگشت سلطنت» در کجاست؟! از سوی آن «اقشاری از مردم» تهیه شده؟! قرار است از سوی «اقشاری از مردم» پیش برده شود؟!
شیوهی طرح مسئله و پرسش میتواند بیانگر پیشداوریها و نتیجهگیریهای قبل از «بحث» نیز باشد! طراح یا طراحان این پرسش میتوانند پاسخدهنده را به دام معروف «تعداد دندانهای اسب» بیاندازند زیرا میخواهند یک گرایش عملا موجود در جامعه را که حاملانش اصلا به حرفهای آنها گوش نمیدهند و احتمالا این نوشته را نیز هرگز نمیخوانند، «هم از منظر توصیفی و هم از منظر تجویزی مورد بررسی قرار دهند»! البته هیچ اشکالی ندارد! هر کسی میتواند هر چیزی را از هر منظری مورد بررسی قرار دهد و «تجویز» هم بکند. اما این زحمت در حد همان مجادله بر سر «تعداد دندانهای اسب» باقی میماند که هیچ نقشی در میان مردمی که با مشکلات عملا موجود دست و پنجه نرم میکنند، خوشبختانه، بازی نمیکند!
برای من شکل نظام کمترین اهمیت را دارد. همانگونه با جمهوری سرکوبگر مخالفم که با پادشاهی سرکوبگر! دفاع از خدمات و اصلاحات و دستاوردهای پادشاهی پهلوی به معنی تایید خطاها در آن دوران نیست. اما این را هم نادیده نمیگذارم که نیروهای سیاسی آن دوران هیچ، مطلقا هیچ، برای عرضه نداشتند که اگر میداشتند، انقلاب ۵۷ میبایست مسیر دیگری در پیش میگرفت! چهل سال گذشته در عین حال دوران مستندِ نازاییِ درمانناپذیر مخالفان مذهبی وغیرمذهبی پهلویهاست!
اینکه آیا در پادشاهی پهلویها امکان پیاده شدن دمکراسی در ایران وجود داشت یا نه، بحثی است به شدت انحرافی زیرا در شرایطی که گلوی «اروپای پیشرفته» در چنگال فاشیسم و نازیسم فشرده میشد، انتظار دموکراسی در ایران داشتن بیشتر به یک شوخی بیمزه شبیه است!
افراد و افکاری که خود بویی از آزادی سیاسی و دمکراسی نبرده بودند، در عمل نیز ثابت کردند که نه تنها حاملان دمکراسی نیستند بلکه به خدمت یک حکومت دینی قرون وسطایی درآمدند تا سیاهترین دوران تاریخ معاصر ایران در شرایطی رقم زده شود که جهان در اواخر قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم با تحولات دمکراتیک و همچنین تکنولوژیک زیر و رو میشد! پادشاهان پهلوی در این زمینه نیز یک امتیاز نسبت به گروههای مخالف خود دارند: آنها هرگز مدعی دموکراسی نبودند و هرگز ادعا نکردند که حکومتهایشان مبتنی بر دمکراسی است!*
مجموعهی این تأملات است که جامعه ایران را «توصیفناپذیر» میکند بطوری که نتوان برای آن چیزی «تجویز» کرد به ویژه از سوی افراد و افکاری که تجویزهای قبلیشان در ویرانی و نابودی کشور نقش داشته است!
انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن «نظام جمهوری اسلامی» به خودی خود ظرفیتِ ناچیز مخالفان «استبداد پهلوی» را برای پذیرش و حمل دموکراسی به نمایش میگذارد! ظرفیتی که «تفکر پنجاه و هفتی» در همین تقابل با شعارهای نوستالژیک «اقشاری از مردم» نیز، بار دیگر، متأسفانه، به نمایش میگذارد!
*این مطلب به درخواست و برای انتشار در نشریهی اینترنتی «میهن» تهیه شد.
قسمت دوم :
کبیر : آقا این شاهان دیکتاتور پهلوی امدند جای قاجار مترقی رو گرفتند , هی جاده و راه آهن ساختند تا انگلیس ها و آمریکایی ها زودتر آرتششون به کشور مادر ( یعنی شوروی ) برسه رفقای ما رو کشتند یا فراری دادند مثل شیخ خزعل و پیشه وری و قاضی محمد و,,,هرچی هم ما میرفتیم برای خلق قهرمان در لبنان و لیبی و عرق دوره میدیدم که بمب بگذاریم این ساواک جنایتکار ما رو دنبال و دستگیر میکرد تازه شکنجه میکرد که ما بگیم کجا بمب پنهان کردیم ما هم چون کبیر هستیم نمیگفتیم بعد هم میومدیم زندان راحت بخور و بخواب و در هم مسائل عقیدتی را دوره کردن
۱
مصاحبه خیالی با رفیق کبیر :
رفیق کبیر و خیلی بزرگ چی شد شما ملقب به رفیق کبیر شدید ؟ کبیر : به نام خلق قهرمان ایران و با یاد خداوند ما رفتیم لبنان دوره دیدیم که با شاه مبارزه کنیم برگشتیم اول به بانک دستبرد زدیم کارمندان مزدور شاه مقاومت کردند آنها را کشتیم بعد چند تا بمب هم منفجر کردیم که پاسبانهای مزدور شاه هم بمیرند بعد این ساواک جانی ما کبیر ها را با بهانه های واهی دستگیر کرد . مصاحبه گر: بله رفیق زندگی در کشورهای دیکتاتوری این مشکلات را هم دارد حالا از دیکتاتوری این شاهان آدمکش پهلوی کمی تعریف کنید ؟ پایان قسمت یک
دوستان هوادار پادشاهی وظیفه ما هست که هر جا این ارتجاع سرخ و سیاه که پیوند عجیبی هم با هم دارند بر علیه پادشاهی چیزی بنویسند جواب این بانیان بدبختی امروزه ایران را بدهیم از تهمت های این بیسوادان مانند : سلطنت طلب , فحاش و ,,,, هم نترسید که کار این جماعت مفلوک تهمت زدن است مانند سال ۵۷ ها نباشید که با سکوت مقابل این خائنان ایران در آستانه فاجعه قرار گرفته . اینها ۵۷ سال بر علیه خاندان ایران ساز پهلوی دروغ نوشتند و تاریخ ساختند .زنده و جاوید باد سلسله پهلوی .
جوانی من در فاجعه عنقلاب ۵۷ نابود شد این ۴۰ سال فقط شکنجه روحی بود و سیاهی و تباهی و جهنم واقعی همان جهنمی که مذهبیون توصیف میکنند در این ۴۰ سال حس کردم و دیدم این جهنم را نمک نشناسانی مانند مجاهدین ضد خلق و کمونیستهای ضد بشر و نهضت ضد آزادی برای ما به ارمغان آوردند لعنت ونفرین بر آنها
هر ان کس که قدر دان دو پهلوی با تمام کاستی هایشان که افزون بر خدمتشان نیست نباشد ، یا عاری از عقل و اندیشه و یا عاری از صداقت و شرافت است ۰
شاه که کفن شد؛ ایران، وطن شد؟!
براستی ” دشمنان سنتی نطام پادشاهی مشروطه، بخصوص پهلوی ها ” در ایران کیانند؟ ازفرقه تجزیه طلب دموکرات در آذربایجان که بگذریم اکثریت قریب به اتفاق کسانی بوده وهستند درجرگه آرمان خواهان و خیالبافان ( به نام ” روشنفکر” )، در جبهه ملّی ( به نام چه گوارا)، در صفوف حزب توده شوروی \ روسی، انتر ناسیونال و الخ ( بنام استالینیسم) و در جرگه فدائیان اسلام و مجاهدین ( به نام امام زمان). ناجوانمردانه چنین نیز القاء می کنند که ” پهلوی ها ” مملکت سوئیس را از انگلیس و قبیله عشیره قاجار بدر آورده و تبدیل به قبرستان خرابه کرد و… تا فرشته درآمد؛ اندیشه در ایران، از طلسم قهرمان پرستی و شهید پروری رها می شود؟!
مسعود اول تو بنویس تو کی هستی ؟ طرفدار کی هستی ؟ رهبر کاریسماتیک تو کی هست ؟ تا حالا چه کاری انجام داده ؟ بعد ادعا کن عزیز دل برادر اول جواب این سوالات را بده پای گود نشین بگو لنگش کن برادرعر رزشی
حمله به پهلوی ها فقط یک دلیل دارد: خانواده پهلوی تنها گزینه عملی،ممکن،معتبر،و خوشنام برای نابودی جمهوری اسلامی است،
پس ارزش دارد و لازم است که جمهوری اسلامی پول بدهد تا تخریبش کند،
هر فرد یا گروهی در این موقعیت به پهلوی ها حمله کرد شک نکنید پول میگیرد۰
حقوق کارگر زمان محمد رضا شاه بزرگ ایران دوست و مردم دوست
https://www.facebook.com/TarikhDarTasvir/photos/a.110715125783712.1073741828.110602525794972/453221258199762/?type=3&theater ایران ناسیونال برای کارگران خود دو هزار دستگاه آپارتمان مدرن میسازد
کجا هستند چپ های خائن ایران که امروزه ۲۵ روز است کارگران در اهواز برای نان شب کتک میخورند و بازداشت میشوند و … توفو بر بیسوادی توفو
حیف نیست جمهوری نداشته باشیم؟،که در آن آقازاده های تحصیل کرده غرب با پول کفش و مدرسه بچه های کرد وبلوچ در آن همگی با نام فامیل جدید و شیک حزب تشکیل بدهند و رای بیاورند تا کنترل منابع قدرت و ثروت در دست صد خانواده مسوول شورش ۵۷ بماند؟
حیف نیست دختر لاجوردی آدمخوار و نوه گلپایگانی که اسم خود را دانش پژوه گذاشته وزیر و وکیل نشوند؟
کسانی که دنبال ۱۷ هزار میلیارد یورو گمشده میگردند در جیب این روش ان فکران و صاحبان تلویزیون های ماهوار ه ای دنبالش بگردند،
رضا پهلوی امروز moral compass ایرانیان است و خواسته همگی همان چیزی است که یوسف مصدقی آن را دموکراسی تاج دار نامید،بله ایران دموکراسی تاج دار میخواهد۰
خانم بقراط گرامی ساعاتی قبل از مقاله شما اقای علیجانی کاملا مخالف با شما مطلبی در گویا نیوز در بازگشت پادشاهی عنوان کرده بودند که از تاریکی باید به روشنایی پناه برد نه تیرگی . .. که نتیجه اش پنج هزار رای منفی به نظرات ایشان است و درواقع پنچ هزار تاییدنقطه نظر شما …………………………………
صفحه نخست گویا نیوز گویا » دو پرسش از طرفداران بازگشت سلطنت، رضا علیجانی
۳۲۱+
رای دهید
۵۰۵۴-
Reza_Alijani.jpgاز تاریکی باید به روشنایی پناه برد نه به تیرگی!
محل تلافی و اتحاد همه گروهها چه در داخل و چه در خارج پادشاهی پارلمانی انتخابی است که پادشاه هر ده سال یکبار و حد اکثر دو دوره با رای مستقیم مردم انتخاب میشود این تلفیقی از پادشاهی و جمهوری است و باعث خوشنودی سلطنت طلپان و جمهوری خواهان و اتحاد هر دو دسته است. چرا این انتخاب مهم نادیده گرفته میشود. نمیدونم
شاهدوستی و شاهپرستی ریشه در وطن پرستی دارد؛ با تشکر از همه ایران پرستان
پوتین رهبر جهان مبارز مترقی سوسیال دموکرات ارتدکس پلنگ سوار کمر بند مشکی لخت آبتنی کن در منهای بیست ، با شتر از راه میرسد و دیالکتیکی برای حفظ طبقه کارگر یک های فایو میدهد به جنایت کار سابق دیروز. سوال من این است این همه چپ ها وقت نازنین صرف میکنند ثابت کنند مصدق و گاندی و بازرگان و شاه و بنی صدر و رضا پهلوی وآردوغان و اوباما و فروهر ها و مادام سوکی و امیر انتظام و مجاهدین چون دیالکتیک لنینیست و عضو طبقه ممتاز کارگر نیستند هیچ کاره و مامور سازمان سیا هستند ، اما در مورد این حرکت سوپر دیالکتیکی طبقه ساز سه طبقه فروش پوتین حتی یک نفرشان اثباتا یا نفیا مقاله نمی نویسد، از تحلیل و بررسی آن چنان عاجزند که خود صورت مسئله را از وحشت بی مایگی مارکسیسم پاک کردند ،
سوال من ساده و مستحق دریافت جواب است . وقتی همه مارکسیست ها رژیم سعودی را مرتجع وعروسک امپریالیسم آمریکا و از دشمنان قسم خورده کشورها ی مترقی مثل سوریه و لیبی قذافی و مبارزین مترقی فلسطین وعربها میدانند وتبلیغ میکردند که عربستان به وجود آورنده القاعده و طالبان بود برای شکست شوروی قبله همیشگی مترقیان بشر یعنی کمونیست ها و به وجود آورنده داعش بود برای نابود کردن تنها مبارز عرب ضد اسراییل ووو … حالا که یکدفعه همه آن نیروهای مرتجع امپریالیستی به رهبری آمریکای سرمایه داری جهانخوار تصمیم گرفت شاهزاده عبا شکلاتی عربستان که به قطعه قطعه کردن یک روزنامه نگار مخالف مثل شتر آنهم در یک کشور عضو ناتو مبادرت کرده را گوشمالی مختصری بدهد ، پوتین رهبر جهان مبارز مترقی
وقتی که به گروههای سیاسی ایران قبل از سال ۵۷ نگاهی میندازم متوجه میشوم که شاه حق داشت دمکراسی را برای کشور نخواهد، فکرش را کنید که مردم میبایست به ۱-احزاب مختلف اسلامی، ۲- کمونیست ها، ۳- مجاهدین خلق، ۴- چریکهای فدایی، ۵- جبهه ملی رائ میدادند. آیا بعد از چهل سال به ما ماهیت این گروهها ثابت نشده که هنوز از شاه خرده میگیریم چرا اجازه تشکلات دمکراسی را نداد؟ اگر این گروهها مدیریت کشور را میگرفتند آیا ایران موقعیت خوبی داشت؟
با عرص احترا خدمت شما خانم بقراط عزیر و خوانندگان محترم .تنها نکته ای که در این مقاله اشاره نشده عدم توانایی شاهزاده می باشد در گدر این چهل سال با توجه به اینکه هر ملتی برای پیروزی احتیاج به به یک رهبر کاریسماتیک دارد .برای هدایت مبارزات مردم .و این خصوصیات را تا الان بنده در وجود ایشان ندیده و نمی بینم .نگاهی به موضعگیری های ایشون که بیاندازیم .مشخص میشه که نه قدرت تشکیلاتی و نه ثبات رایی دارند در نتیجه به نطر شما بهتر نیست که ملت خودشان از میان خودشان یک رهبر انتخاب کنند .یا برای سیستم سلطنتی یا جمهوری .ما بطور مثال در همین شرایط فعلی بدور از بغض و کینه یا احساسات شووینستی چقدر ایشون فعال و چکار کردن .
مینویسید «مسخ شده در حزب توده، مجاهدین، نهضت آزادی». درست، ولی آیا تعداد اینها همگی در سراسر دنیا به ده هزار نفر هم میرسد؟
مسلما سر و صدای زیادی راه میاندازند. تودهای ها و نهضت کذایی ضد آزادی که جزو سیستم هستند و گاهی وقتها برای خالی نبودن عریضه مصاحبه ای میدهند. مجاهدین هم که طبق لیستهای موجود زیر ۲۵۰۰ نفرند. متاسفانه هنوز در چهل سال پیش زندگی میکنند و در اسارتگاهشان در آلبانی از دنیا کلا بیخبرند.
طبل تو خالی!
ایرانی ها همه در قلبشون پهلوی رو میخوان. کم کم دارن جرأت پیدا میکنن. من روزای خوبی رو پیش بینی میکنم. باور کنین من پیشگوی خوبی هستم (: این حکومت دیگه اعتبار خودشو از دست داده و بدون شک افتاده تو مسیر سقوط. کسانی که تو ایرانن میفهمن من چی میگم. جمهوری اسلامی دوام نمیاره شک نکنید. وقتی خودشون میگن دوام میاریم دقیقا معنیش اینه که هوا پسه و دوام نمیارن
با محتوای مقاله موافقم اما با قسمت انتهایی آن که میگوید :”اقشاری از مردم ” مخالفم اگر در جامعه فعلی ایران زندگی کنید نظر ۸۵ درصد عامه مردم در بد بینانه ترین حالت بازگشت به ادامه حکومت پهلوی است لطفا منصف باشید
خانم بقراط بسیار گویا نوشته اید، ممنون!
“اما این را هم نادیده نمیگذارم که نیروهای سیاسی آن دوران هیچ، مطلقا هیچ، برای عرضه نداشتند که اگر میداشتند، انقلاب ۵۷ میبایست مسیر دیگری در پیش میگرفت! چهل سال گذشته در عین حال دوران مستندِ نازاییِ درمانناپذیر مخالفان مذهبی وغیرمذهبی پهلویهاست!
نکه آیا در پادشاهی پهلویها امکان پیاده شدن دمکراسی در ایران وجود داشت یا نه، بحثی است به شدت انحرافی زیرا در شرایطی که گلوی «اروپای پیشرفته» در چنگال فاشیسم و نازیسم فشرده میشد، انتظار دموکراسی در ایران داشتن بیشتر به یک شوخی بیمزه شبیه است!”
ناشناس گرامی شما حتما یا آخوند یا بچه آخوند هستید وگرنه تهمت به طرفداران پادشاهی نمیزدید اینجا کی فحش داده ؟ چرا مثل آخوندا و وزارت ننگین اطلاعات تهمت میزانی ؟؟ضمنا راه حل تو چی هست ؟؟ مهر تابان خخخخخخ آفرین کیهان لندن که به شماها اجازه نوشتن نظر میده وگرنه شماها تمامیت خواهان چه چپ چه مجاهد چه مسلمان حاکم بر ایران که البته همتون با هم در این مکافات حاکم بر میهن شریک هستید که اصلا ستون نظرات یا … ندارید
بانو بقراط،
نوشته شما بسیار آگاهانه و ارزشمند میباشد.
شوربختانه، مسخ شده در حزب توده، مجاهدین، نهضت آزادی و امثالهم خرد و بینش کافی نداشته تا مبارزه در جهت آزادی ایرانمان تلاشی مردمی و وطن پرستانه بکنند.
پایدار و تندرست باشید.
اتحاد، مبارزه، پیروزی
با درود و سپاس از خانم الهه بقراط روزنامه نگار و مبارز میهن دوست ، الهه بقراط گرامی ما در فارسی مثالی داریم که میگویند کسی را که خواب است میتوان بیدارش کرد ، ولی کسی را که خودش را بخواب زده هرگز ! حال با توجه به نوشتار ارزشمند شما این جماعت مدعی روشنفکر یا چپ و یا مذهبی که حاضرند در زیر یوغ فرقه ولایت وقیح باشند ولی هرگز نامی از خدمات و مقایسه پهلویها با ضحاکیان شیعه آخوندی بمیان نیاید همان کسانی هستند که خودشان را بخواب زده اند و بنفع منافع مادی و ایدئولوژی منظورشان نیست که بیدار شوند ! اما روشنگریهای امثال شما همچون چکیدن مداوم قطره آب بر سنگی میباشد که سرانجام سنگ را سوراخ خواهد نمود .
اگر آقایان و خانمان روشن اندیش دشمن خاندان پهلوی حسادت رو کنار بگذارند و به میهن بیندیشند؛ به این پاسخ خواهند رسید که نظام پادشاهی جزو دی ان ای فرهنگی ایران است. و چه خوب که فردی دور اندیش و آزاد منش مانند رضا پهلوی این مقام ایرانی الاصل رو به عهده گیرد.
درود بر رضا شاه دوم و خاندان پهـلوى ❤️
تنهـا شخصى که در شورش سیاه ۵٧ نقشى نداشت
و مورد اعتماد و احترام میباشد
طرفداران گرامی پادشاهی ( سلطنت طلبان ) لطفا به جای بد و بیراه گفتن به دیگران برای رهایی از این بن بست و ختم حکومت ظالمانه اخوندها راهکارهای عملی و راه گشا بدهید .
توهین کردن به نظرات مخالف خود راحت ترین کار میباشد که بسیاری انرا انتخاب کرده اند !
یکی از دلایل مهم عدم توفیق جمهوریت بعد از انقلاب به خاطر وجود شخص ولایت فقیه مادام العمر با اختیارات گسترده است که جمهوریت را از بین برده است. همین مشکل در مورد پادشاهی مشروطه وجود داشت.منتها صد رحمت به پادشاهی مشروطه که حداقل روی کاغذ شاه حق حکومت نداشت و نقش تشریفاتی داشت ولی در جمهوری اسلامی دیکتاتوری ولی فقیه به موجب قانون اساسی صورت قانونی پیدا کرده است
شعار هر آزاده شاهزاده شاهزاده
شعار هر آزاده شاهزاده شاهزاده
شعار هر آزاده شاهزاده شاهزاده
شعار هر آزاده شاهزاده شاهزاده
امروز چشم ایران فقط به دنبال شاهزاده است. مردم ایران هیچ خیری از روسری (= توده ای) و توسری (= اصلاح طلب) ندیدن.
بیزارم از افرادی که تنها مهارتشون تکرار مقلدانه حرف چهارتا آدم کج فهمه!ژست جمهوریخواهی گرفتن تو این مملکت خیلی خیلی مضحک و دهان کجی به تاریخ و تمدن چندین هزارساله ایران ماست که با امپراطوری مادها و پارت ها و پارس ها گره خورده و نفس وجود شاه اصلا ریشه درخت هویت ایران ماست!ما باید مانند بریتانیا،اسپانیا،سوئد،نروژ،ژاپن و چندین کشور مترقی دیگر دنیا سیستم سلطنت مشروطه با مجلسین عوام و اعیان داشته باشیم که در آن شاه تنها و تنها سمبل اتحاد ملی و گردآورنده ملت به زیر پرچم وطن است اما تمام مسئولیت های اجرائی و حکومتی با شخص نخست وزیر میباشد
ضمن درود فراوان به خانم الهه بقراط فرهیخته و ایران دوست که از عاشقان تفکر ایشان هستم این مقاله جالب هم که با توجه به بررسی تمام جوانب نوشته شده باز جایگاه ایشان را به عنوان زن روشنفکر در جامعه ایرانی برجسته میکند.با تاسف هنوز هستند تعدادی افرادی نا آگاه یا خود را به نا آگاهی زده که این کلمه سلطنت طلب را یا برای تحقیر یا از روی عقده و یا برای خدمت به رژیم دزد اسلامی به کار میبرند , اینها از مفهوم شاه & ملت و نقش پادشاهی در یکپارچگی ایران حتا در زمان پادشاهان دیکتاتور بی خبر هستند و کلیشه وار حرفهای آخوند ها و چپ های خائن ایرانی را تکرار میکنند .
باید پرسش شود که امثال فروغی ها در دستگاه سلطنت طلبان چه کسی است ؟ و ایا میتوان چنین افرادی را در ان مجموعه یافت و یا در قسمت دیگر میتوان افرادی شبیه به افکار قائم مقام فراهانی و امیر کبیر و دکتر مصدق و دکتر فاطمی و ……را مشاهده نمود ؟
از پادشاهی شاهزاده رضا پهلوی و از جموریت اقای دکتر حسین موسویان از جبهه ملی ایران و سرکار خانم مریم رجوی از سازمان مجاهدین خلق ایران و دیگر افراد موثر و وطن دوست میتوانند برای تشکیل شورای موقت رهبری با یکدیگر اتحاد نمایند ؟ پیروزی مبارزاتی مردم داخل کشور به عملکرد این بزرگواران بستگی دارد و نامیدی و عدم پیروزی مردم گرفتار به ……..صلاح خویش خسروان دانند .
……دموکراسی و ازادی و حکومت مردم بر مردم با انتخاب مستیقم انها برای حکومت جمهوری و وجود سابقه مبارزاتی در طی قرن اخیر برای بر پایی حکومت مشروطه و پیروزی اولیه انها در سال ۱۲۸۵ در زمکان مظفر الدین شاه قاجار و ادامه ان در زمان صدارت موفق روانشاد دکتر محمد مصدق و……..
برای همین است که بسیاری اکنون به این نتیجه رسیده اند که بهتر و به صلاح ملت و مملکت است که حکومتی مد نظر باشد تا هر دو دیدگاه را پوشش دهد و از ترکیب پادشاهی با جمهوری زاده شود .
حکومتی با نام مشروطه پارلمانی ( پادشاهی تشریفاتی ) با دارا بودن قانون اساسی محکم که نتواند پس از مدتی به شکل استبدادی ادامه یابد .
دو وجه واقعی در انتخاب نوع حکومت :
ما به خود میگوییم این سرزمین در طی ۲۷ قرن گذشته از زمان حکومت شاهنشاهی مادها ، همیشه حکومت پادشاهی داشته الا در دورانی که بیگانگان به ان هجوم اوردند و باعث از هم پاشیدگی کشور و حکومت شدند . یورش یونانیان با حمله اسکندر و اعراب با عمر خطاب و مغول با خونریزی چون چنگیز و حکومت ولایت فقیه با سردمداری جنایتکار هندی بنام خمینی ؟!!!
بر این اساس ما به اصل خود بر میگردیم و حکومت پادشاهی را طلب میکنیم .
از سوی دیگر در دنیای مدرن امروزین با واقعیت هایی روبرو هستیم که نمیتوان غالب گذشته را بصورت کامل پیاده نمود از جمله …..