فیروزه رمضانزاده- پس از پیروزی انقلاب اسلامی صنایع دستی ایران یه عنوان یکی از ظرفیتهای مهم در صادرات غیرنفتی نتوانست سهم چشمگیری در بازارهای جهانی صنایع دستی به دست آورد. در حال حاضر کالاهای چینی و هندی با سبقت از کالاهای ایرانی بازارهای جهانی صنایع دستی را قبضه کردهاند.
آمارها نیز از تناقض درباره صادرات صنایع دستی ایران حکایت میکنند. معاون سازمان توسعه تجارت ایران در ۲۵ آبان ماه سال جاری از کاهش ۱۴ درصدی صادرات فرش و صنایع دستی خبر داد در حالی که معاون صنایع دستی رییس سازمان میراث فرهنگی همان ماه اعلام کرد که در ششماهه اول امسال بیش از ۱۰۷ میلیون دلار صنایعدستی صادر شده که نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۹.۵درصد رشد داشته شده است.
با این همه نوسانات نرخ ارز و سقوط ارزش پول ملی ایران در ماههای اخیر به بالا رفتن قیمت مواد اولیه و قیمت تمامشده صنایع دستی نیز منجر شده است.
بالا بودن هزینه تولید و قیمت مواد اولیه یکی از مشکلات مهم هنرمندان این حوزه است که مدیر یک گالریهای هنری ساکن اصفهان نیز در گفتگو با کیهان لندن بر آن تاکید میکند: «نوسانهای شدید نرخ دلار تابستان امسال قیمت مواد اولیه را به شدت بالا برد، بعضی ملزومات کار مثل رنگهای صنعتی که اغلب وارداتی هستند، نزدیک به سه برابر افزایش قیمت داشتند. مواد اولیه برای مقطعی خیلی کم شد.»
او به یک قاب منقش به یک شعر فارسی اشاره میکند و میگوید: «این کار را ببینید، سنگش ایرانی است و بقیه کار، تقریبا همه وارداتی! قاب وارداتی، رنگی که برای چاپ شعر و زمینه استفاده میشود وارداتی. اقلام وارداتی تقریبا دو برابر شدهاند یعنی ۱۰۰ درصد افزایش قیمت داشتند، برای مثال قیمت هر ورق ساده امدیاف از ۲۲۰هزار تومان به ۴۹۰هزار تومان در شهریورماه ۹۷ رسید. یا برای مثال، میز و صندلیهایی که در تصویر میبینید از چوب راش ایرانی درست شدهاند، کاشی ایرانی است ولی لعاب کاشی، وارداتی است، رنگ پلی اورتان هم وارداتی است. قیمت رنگهای صنعتی ۱۰۰ درصد افزایش داشته و دوبرابر شدهاند.»
یک هنرمند صنایع دستی ساکن اصفهان که میگوید صنایع دستی تنها ممر درآمد اوست در این مورد که بالا رفتن نرخ ارز و سقوط ارزش ریال چه تاثیری در فروش محصولات صنایع دستی دارد،
معتقد است «تبعات بالارفتن نرخ ارز، هزینهها را بالا برده ولی در مقابل به هیچ عنوان نمیتوانیم قیمتها را بالا ببریم یعنی اولویت نیست. بنابراین با اندک تغییر در فروش، باید تولید کنیم و بفروشیم در نتیجه دستمزدها را خیلی کم کردیم تا کار کنیم. باید از مزد خودمان بزنیم، کار ما دستی است و این فشار به همه بخشها وارد میشود، البته خیلیها را هم از دور خارج میکند. با کاهش ارزش ریال، تقریبا دست و دلمان دیگر خیلی به کار نمیرود ولی در این کشور به این شرایط عادت داریم.»
او اضافه میکند: «ما قشر متوسط جامعه هستیم و بدیهی است قناعت داریم و البته کمی پر و بال نسبی یعنی دفتر و کارگاه داریم .ولی این وضعیت، به کسانی که تازهکار هستند ضربه وارد میکند و با مشکل مواجه میشوند.از هیچ جایی هم حمایت نمیشویم.»
از این هنرمند صنایع دستی میپرسم چطور محصولات خود را به خارج از کشور میفروشد؟ میگوید: «ما آنقدر تولید نداشتیم برای صادرات، فقط گاهی مسافران خارجی یا ایرانیهایی که از خارج میآیند مشتریهایمان هستند. خودشان میخرند و میبرند، کم و بیش، چیزهای سبک، بابت کارهای سبک میشود پول بیشتری گرفت این پولها برای آنها چیزی نیست، ولی برای داخلیها نه؛ سخت است برایشان.»
او یک صندوقچه چوبی از محصولاتش را به من نشان میدهد و اضافه میکند: «این صندوقچه را به داخلیها تا ۷۰ هزار تومان و به توریستهای خارجی ۱۰۰ هزار تومان میفروشیم. گاهی ارز میدهند، گاهی ریال، به دلار روز یا یورو، چارهای نیست، ما هم عشق این کار را داریم. فکر کنم آخرین نسلی باشیم که در این حوزه کار میکنیم.»
مدیر گالری هنری ساکن اصفهان نیز به تاثیر تحریمهای غرب در فروش و صادرات محصولات صنایع دستی اشاره میکند: «محصولات هنری و صنایع دستی برای صادرات، تحریم نیستند اما وقتی خدمات پستی دیاچال و سایر سرویسهای حمل و نقل بینالمللی نمیتوانند در ایران درست کار کنند و ارتباط بانکی ما با دنیا تقریبا قطع است عملًا کار صادرات ما با دشواریهای بسیار زیادی مواجه میشود.»
میپرسم پس در چه شرایطی محصولات خود را به خارج از ایران میفرستید؟ جواب میدهد: «با پست، البته خیلی گران و همینطور به صورت شخصی اگر فردی خودش مسافر ایران باشد، کالا را همراه خودش میبرد.»
در ادامه با یکی از فعالان باسابقه میراث فرهنگی در استان خوزستان در این زمینه صحبت میکنم. میگوید: «من و یکی از دوستانم مدتی پیش، نقوش تدفینی که بومی و سنتی خوزستان است را به یکی از خانوادههای صنعتگر عرضه کردیم تا بر روی کپور کار کنند. الان هر اثری به هر تعداد تولید کنند از آنها پیشخرید میکنیم و آنها از این موضوع خوشحال هستند، آنها مثل تمام صنعتگران، انتظار دارند کالاهایشان توسط دولت، تضمینی خریداری شود یا مواد اولیه در اختیارشان گذاشته شود.»
ایجاد شهرکهای صنایع دستی یکی دیگر از مسائلی است که این فعال میراث فرهنگی بر آن تاکید میکند و میافزاید: «شهرکهای صنعتی میتوانند یک مزیت باشند برای اینکه صنعتگر محصولاتش را تولید کند و به شکل تضمینی هم بفروشد. بسیاری از صنعتگران محصول خود را تولید میکنند ولی نمیدانند باید به چه کسی بفروشند.»
او نبود توجه و حمایت از صنعتگران و هنرمندان فعال در این عرصه و استقبال نکردن مردم از خرید صنایع دستی داخلی را از دیگر مشکلات صنعتگران صنایع دستی در استان خوزستان و سایر استانها میداند و ادامه میدهد: «در استان خوزستان آمار دقیق و رسمی از صنعتگران نداریم چون بسیاری از آنها شناسایی نشده و خانگی هستند اما مدیروقت سازمان صنایع دستی استان پیش از اینکه صنایع دستی با میراث و گردشگری ادغام شود سالها پیش گفت در خوزستانِ ۴ میلیون نفری ۱۸۰هزار نفر صنعتگر داریم که البته به نظرم این رقم درست است. در خانهها و کارگاههای رسمی و غیررسمی این تعداد میتوانند حضور داشته باشند. منتها در حال حاضر به صورت رسمی حدود ۳هزار نفر صنعتگر در خوزستان کارت صنعتگری دارند که بخشی از آنها کارگاه دارند و بخشی در خانه کار میکنند.»
این فعال میراث فرهنگی به فعالیت۵۰ صنعتگر در استان خوزستان اشاره و تاکید میکند: «این صنتعگران دارای نشان مرغوبیت صنایع دستی هستند؛ این رقم شاید اندک باشد ولی قابل توجه است، با این حال این صنعتگران، نیازمند حمایتهای جدی برای تولیدات و عرضه محصولاتشان هستند. در حال حاضر صنعتگران گمنام بیشماری در استان داریم که در مظلومیت و تنهایی دارند کار میکنند و نیازمند حمایت و توجه هستند.»
او بیمه صنعتگران را موضوع بسیار مهمی میداند: «بیمه صنعتگران باید به شدت دنبال شود، خیلی از صنعتگران از این بیمه برخوردار نیستند، بسیاری از صنعتگران کارت صنعتگری ندارند و باید شناسایی شوند، نباید منتظر باشند که صنعتگر خودش بیاید به دنبال بیمه و کارت صنعتگری، باید در روستاها بگردند و افراد شایسته را پیدا کنند.»
این کارشناس میراث فرهنگی، یکی از مشکلات عمده استان خوزستان در حوزه صنایع دستی را غیرفعال بودن اتحادیههای صنایع دستی میداند: «اتحادیههای صنایع دستی استان، همچون بسیاری از خانههای صنایع دستی در کشور عملکرد ناموفقی داشته و نتوانسته بر رشد و معرفی و شکوفایی صنعتگران تاثیرگذار باشد.»
او به تحولات مهم و ارتقای صنایع دستی در زمان فعالیت سازمان صنایع دستی اشاره میکند که پس از الحاق به سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در سال ۱۳۸۵ دچار تنزل شد: «سازمان صنایع دستی پیش از ادغام با سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، واحد بازرگانی فعالی داشت، مواد اولیه در اختیار صنعتگر میگذاشتند و کالا را میخریدند اما الان این اتفاق کمتر رخ میدهد، صنعتگر خودش باید به دنبال مواد اولیهاش باشد و این مشکلات بسیاری ایجاد کرده است.»
او به رنگرزی گیاهی سنتی خوزستان که در فهرست میراث ملی ثبت شده است اشاره و تاکید میکند که این رشته هنری نیز با مشکلات بسیاری روبرو شده است: «برای مثال یک صنعتگر خانم که در این رشته مهارت دارد در شهرستان لالی ساکن است اما بازار فروش مواد اولیه در اصفهان است. صنعتگر ما این محصول را از آنجا میخرد چون فرایند توزیع آنها بهتر است. همین باعث میشود که محصولشان گرانتر تمام شود. صنعتگر اهل لالی باید از صنعتگر بومی ماده اولیه خود را بخرد ولی میرود و از اصفهان میخرد چون فرایند فروش در اینجا وجود ندارد. به همین دلیل صنعتگر از کاموا یا نخهای شیمیایی و از مواد اولیه نامرغوب استفاده میکند. به مرور میبینیم که کارش رنگ پس میدهد یا دچار خوردگی میشود، نمونههای متعددی دیدهایم مثلا فلان کار دستباف خوردگی دارد، علت را میپرسیم، متوجه میشویم که در کنار نخ سنتی، صنعتگر از نخ پلاستیکی و شیمیایی یا از رنگهای شیمیایی استفاده کرده یعنی ماده اولیه ناخالصی داشته است.»
کمبود بازارچههای دائمی صنایع دستی و تبلیغات ضعیف برای صنایع دستی در داخل و خارج از کشور از دیگر مشکلات مهم در حوزه صنایع دستی به شمار میروند که فعال میراث فرهنگی ساکن خوزستان بر آنها تاکید میکند: «یکی از کمبودهای چشمگیر در حوزه صنایع دستی استان و سایر استانها، کمبود بازارچههای دائمی صنایع دستی و عدم برگزاری نمایشگاههای صد درصد کیفی است.»
او بر جلوگیری از فروش و عرضه تولیدات چینی در استان و سایر استانها تاکید و اضافه میکند: «میبایست شرایطی فراهم شود که صنایع دستی در استان خوزستان و سایر استانها تبدیل به یک محصول کاربری و در سبد خانوار جای بگیرد. بسیاری از کالاهایی که میتوانند خریداری و هدیه داده شوند صنایع دستی هستند با این حال، برخی صنایع دستی را یک محصول زینتی میدانند و آن را در زندگی چندان کاربردی نمیدانند که میبایست این نگرش تغییر پیدا کند.»
کشور ما در تصاحب قومی وحشی و بدوی است . در کشور زخمی ما جا نورانی حکومت می کنند که فرهنگ ما ،تاریخ ما ، موسیقی ما و هنرهای های دستی ما خار چشم آنها ،دشمن آنها و د ر این چهل سال شوم و نکبت خمینی و خامنه ای نتوانستند با جهالت و خرافات و عر بده و شعار عضوی از جامعه ایرانی باشند . بیچاره آقای شاه فقط پنج میلیون دلار در بانک های سویس داشت در ضمن ،مادر بزرگ من میگفت کمی هم دماغش کج و گنده است ! یادش بخیر ، او عاشق هنر بود ،بله با وفا !
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
چقدر زیبا چقدر زیبا. هزاران آفرین به این همه زیبایی