نسل عادی و معمولی ایران (تایمز مالی؛ رولا خلف)

سه شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۴ برابر با ۰۲ ژوئن ۲۰۱۵


من در گالری محسن در دانشگاه شهید بهشتی [دانشگاه ملی ایران] برای دیدار با کارفرماهای ایران فردا آمده‌ام. هر سال زنان و مردان ایرانی از تمام نقاط کشور برای ارائۀ اختراعات خود در این محل اجتماع می‌کنند.

جوانان در دنیای دیگری زندگی می کنند
جوانان ایران در دنیای خودشان زندگی می کنند

در گوشۀ این سالن جوانی که شلوار جین به ‌پا داشت و با لپ‌تاپ و کامپیوتر خود مقابل تعدادی عکس و گرافیک و غیره که  بطور نامنظم روی دیوار چسبانده شده بود ایستاده بود در پاسخ به این پرسش من (توسط یک مترجم) اظهار داشت که از اصفهان آمده و دربارۀ اختراع کوچکی مشغول مطالعه و اقدام است. نام او مهرداد ناجی است. وی دربارۀ اختراع خود که مربوط به آزمایش وسایل الکترونیک بود توضیحاتی داد. از لابلای کلامش نوعی غرور و بلندپروازی استنباط می‌شد. این جوان که در یک خانوادۀ متوسط در اصفهان زندگی می‌کند، پدر و مادرش تحصیل نکرده و سواد زیادی ندارند ولی او  در رشتۀ مهندسی برق فوق لیسانس گرفته و درعین حال برای خود شغلی هم دست و پا کرده است. وی ادعا می‌کند که هدف او کارفرمایی است و همواره در پی آن است که بداند چگونه می‌توان از کارگری بدون مزد به کارفرمایی رسید. ولی مهرداد ناجی با هدف اصلی زندگی خود بسیار فاصله دارد. او در جمهوری اسلامی زندگی می‌کند که حکومتی منزوی  و تا حدودی منفور است. تقریباً در سال ۱۹۷۹ که رژیم اسلامی در ایران بر پا شد همواره در همان شرایط انزوا  و منفوریت باقی مانده است و چنانچه بخواهیم درباره ایران صحبت از ترقی و پیشرفت کنیم باید تلاش این کشور را برای تولید بمب اتمی مطرح سازیم.  به همین دلیل است که مهرداد اخبار را به‌ دقت دنبال می‌کند و عاشق محمدجواد ظریف وزیر امور خارجۀ جمهوری اسلامی است که برای نقض تحریم‌ها و خارج ساختن ایران  از انزوا تلاش می‌کند.

از مهرداد پرسیدم چه چیزی او را به حکومت اسلامی وابسته می‌کند؟  پاسخ ‌داد که از ده سال پیش نماز را کنار گذاشته و به هدف‌هایی که جمهوری اسلامی وعدۀ انجام آنها را می‌داد دیگر اعتقادی ندارد.  این وعده‌ها نظیر نفت مجانی، مسکن مجانی و تساوی و برادری به درد همان  انقلاب ۱۹۷۹ می‌خورد. ولی به‌جای این ایده‌آل‌ها،  ما کیفیت زندگی را از دست دادیم؛  ایران منزوی شده است و دیگر ایرانیان را در جهان نمی‌شناسند و ما مثال یک ملت مترقی نیستیم ولی اروپا و آمریکا هستند.

عادی و معمولی بودن

مهرداد یک نمونه‌ از جمعیت نسل جدید ایرانیان است. او به گفته خودش خواهان یک جمهوری واقعاً اسلامی است و نه آن جمهوری که رهبران آن می‌خواهند و انتظاری مخالف  با هدف آن دارند. کار این جمهوری اسلامی کنونی توسل به اقدامات ناشایست واعمال قدرت است نه تدارک موجبات و وسایل آموزش عالی و افکار بلند؛ مبارزه با گرسنگی مردم و درعین حال جزئی از جهان متمدن به‌حساب آمدن.

جوانان ایرانی زیر ۴۰ سال که کنجکاو و در عین حال محصور و آرزومند عادی بودن و مانند دیگر جوانان دنیا زندگی کردن می‌باشند و ۶۰ درصد از ۸۰ میلیون جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند،  کشور را به سوئی می‌کشانند که موجب وحشت زمامداران آن می‌شود. آهنگ دگرگونی به ویژه در ده سال گذشته چنان سرعت و اهمیتی داشته است که جامعه‌شناسان کشور هنوز در تلاش آنند که آن را بفهمند و توجیه کنند و زمامداران جمهوری اسلامی هم کشورهای غرب را متهم می‌سازند که موجب فساد جوانان کشور شده‌اند.

آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی  در یکی از سخنرانی‌های اخیر خود اظهار داشت که «آنان (جوانان) ایرانی از نظر فکری در معرض تهدید و خطر قرار دارند. نحوۀ فاسدسازی این جوانان بی شمار است؛ یکی ارتباط رسانه‌ای است که می‌تواند افکار و تفاسیر نادرست را منتشر کند. امروز کشور درگیر یک جنگ نظامی نیست بلکه با جنگ سیاسی‌ــ اقتصادی و امنیتی و از همه مهم‌تر فرهنگی دست ‌به‌ گریبان است.

تغییر اجتماعی را در کوچه‌ها می‌توان به چشم دید. تغییراتی که مضمون هر گفتگویی هستند. پسران و دختران جمهوری اسلامی تلویزیون‌های بین‌المللی و فرستنده‌های ایرانیان جلای وطن کرده را نگاه می‌کنند که از لندن و لس‌آنجلس و واشنگتن پخش می‌شود. این جوانان عمر خود را با به سر بردن در رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌ّهای مجازی می‌گذرانند که تازه‌ترین آنها  «وایبر» است که پر است از جوک و طنز دربارۀ رهبران جمهوری اسلامی.

طبق برآورد ماه آوریل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، ۲۰ میلیون ایرانی دارای موبایل‌های هوشمند هستند. جامعه به ‌طور روزافزونی شهرنشین شده است.  امروز جمعیت شهرنشین در ایران ۷۱ درصد و در سال ۱۹۷۹ چهل و هشت درصد و هشت صدم بوده است. در مدارس، دانشگاه‌ها و ادارات دولتی خانم‌ها موی خود را با  حجاب سیاه‌ رنگ می‌پوشانند. ولی در دیگر نقاط،  دختران به‌ زحمت به این کار تن می‌دهند و اکنون حجاب سیاه‌رنگ به انواع رنگ‌ها و مدل‌ها تبدیل شده است. برخی از آنان حتی زحمت پوشاندن موی خود را نیز به خود نمی‌دهند و به‌اصطلاح حجاب را دور گردن می‌پیچند. مانتو و ژاکت که باید بدن آنان را بپوشاند روز به ‌روز تنگ‌تر شده و برجستگی‌های بدن‌شان بیشتر نمایان شده است.

جوانان ایران، آمریکا را به‌ عنوان یک حکومت ایده‌آل، آزاد و آباد تحسین می‌کنند. در حالی که رهبران و زمامداران ایران، آمریکا را با شعارهای ضد آمریکایی بمباران می‌کنند.

در سفری که در این ماه به تهران داشتم ده‌ها جوان ایرانی را دیدم که در ایران بزرگ شده‌اند و می‌خواهند مانند تمام جوانان دنیا شغلی مطمئن داشته و خود حاکم بر سرنوشت خود باشند و آزاد باشند رویاهای خود را زندگی کنند. در بازار تهران حمید را دیدم که تلاش می‌کند سرمایۀ لازم را به ‌دست آورد تا سربازی خود را برای گرفتن گذرنامه خریداری کرده، و خوانندۀ مورد نظر خود را به هر سو که می‌رود دنبال کند.

یک روز صبح زود دو جوان لرستانی را دیدم که شب را در پارک خوابیده بودند و در انتظار آن بودند که کار ساختمانی بکنند تا بتوانند کتاب‌های مورد نظر خود را برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ جامعه‌شناسی در یک دانشگاه آزاد، خریداری کنند. در یک قهوه‌خانه جوانی به من گفت که دلش می‌خواهد فوتبالیست بشود و در تیم آ. ث. میلان  بازی کند.

مشکل است بتوان بعضی از جنبه‌های آنچه در ایران می‌گذرد  را توجیه کرد زیرا پدیده‌ای جدید در کشور است. حمیدرضا جلایی‌پور استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران می‌گوید که جوانان ایران  با جوانان ده سال پیش فرق بسیار دارند. امروز جوانان مذهبی، جوانان پیرو ایدئولوژی، جوانان مدرن و گروه فوق مدرن وجود دارند که چنان زندگی می‌کنند که گویی در کالیفرنیا هستند. برای این جوانان پول خیلی بیشتر از ده سال پیش اهمیت دارد. برای خود زندگی کردن نقش بزرگی دارد. این جوانان آن طور که والدین آنان مایلند زندگی نمی‌کنند بلکه زندگی آنان بر اساس تمایلات شخصی خودشان است. حتی زنان نیز خود برای خودشان تصمیم می‌گیرند.

جلایی‌پور داستانی را حکایت می‌کند که جامعه‌شناسان را دچار شگفتی و زمامداران ایران را سردرگم کرده است.

شش ماه قبل یک خوانندۀ معروف و سرشناس ایرانی [مرتضی پاشایی] درگذشت و صدهزار نفر در مراسم عزاداری او شرکت کردند؛ ولی این جمعیت،  سنت قدیمی جدا ماندن زنان و مردان را در این گونه مراسم،  رعایت نکردند. دختر و پسر با یکدیگر آمدند و دست‌های یکدیگر را گرفته بودند. از سال ۲۰۰۹ [جنبش سبز] که مردم تظاهرات عظیمی کردند که منجر به دخالت مأموران دولت اسلامی  و درگیری مردم با مأموران و [کشته شدن] و زندانی شدن صدها نفر شد،  تا کنون تظاهراتی به آن بزرگی  و اهمیت و از همه مهم‌تر برخلاف و مخالف سنت،  در ایران برگذار نشده بود. از نظر جلایی‌پور، آن مراسم عزاداری نشانی از نهضت آرام بین جوانان است که بیشتر ناظر به نحوۀ زندگی می‌باشد تا حرکتی سیاسی،  و شاخه‌بندی آن شاید قبل از ده سال دیگر قابل فهم نباشد. محافظه‌کاران رژیم واقعاً سردرگم شده بودند.

نیروی دختران

زنان جوان ایرانی در به حرکت درآوردن نیروی خواستار تغییرات عامل مؤثری بوده‌اند. زنان با قدرتی که از تحصیل به‌ دست آورده‌اند و این امر به نحو قابل بحثی یکی از بزرگترین پیامدهای انقلاب اسلامی در ایران است، زنان آزادی نسبی خود را به ‌زور از زمامداران اسلامی گرفتند. تعداد زنان فارغ التحصیل دانشگاه‌ها از ۷/۴ درصد از جمع دانشجویان در سال ۱۹۹۷ به ۴/۱۸درصد در ۲۰۱۲ افزایش یافته است. تعداد بیشتری از زنان تحصیل‌کرده دیر شوهر می‌کنند و آنان که ازدواج می‌کنند زود طلاق می‌گیرند. میزان طلاق که جداً موجب نگرانی جمهوری اسلامی است در سالی که گذشت  ۵ درصد افزایش یافته و برعکس، میزان ازدواج در همان مدت  شش و نیم درصد کاهش پیدا کرده است. ترکیب تحصیل زنان و فشار اقتصادی زندگی موجب شده که خانوادۀ ایرانی کوچکتر شود. زنان کمتر طالب داشتن فرزند هستند و حد متوسط تعداد افراد خانواده از ۴ در سال ۲۰۰۷ به ۴/۳ کاهش یافته است. این رقم در تهران حتی کمتر است و به ۲/۳ رسیده است.

به ‌گفتۀ ساناز مرادی مشاور جوانان، یکی از تفاوت‌های موجود با سالیان قبل آن است که دختران می‌توانند بدون ازدواج روابط جنسی داشته باشند. دختران می‌خواهند مساوی مردان و مستقل باشند و بدون ازدواج دوست پسر داشته باشند و خانواده‌های آنان نمی‌توانند آنها را کنترل کنند.

تفریح زیرزمینی و پنهانی

یکی از دخترانی که در گالری محسن  با او صحبت می‌کردم اظهار داشت ما پارتی‌ها  و شب‌نشینی‌های خود را داریم. مشروب می‌خوریم. مست می‌شویم. هیچ یک از کارهایی که می‌کنیم قانونی نیست. در واقع مانند غربیان زندگی می‌کنیم. با تمام این احوال، پلیس اخلاق که هدف آن مراقبت رفتار مردم برای رعایت اخلاق و شریعت اسلامی است هنوز فعال است ولی کمتر مزاحم می‌شود.  او می‌گوید امروز سختگیری مذهبی کمتر است ولی ما باید بیشتر مواظب پلیس باشیم. این گروه  شما را بدون هیچ  دلیلی دستگیر می‌کنند. البته شما می‌توانید به نحوی خود را از چنگ آنان خلاص کنید. بخصوص اگر پول داشته باشید و به آنان رشوه بدهید.

باید دانست که اگر چند سال پیش زندگی مرفه و تا حدودی بی بند و بار مخصوص فرزندان زمامداران و متمولان بود امروز تقریباً عمومیت یافته است. فقط در تهران نیست که این تحولات صورت گرفته، در شهرستان‌ها نیز با اندکی تفاوت،  وضع به همین منوال است.

ارتباط نامرئی

جوانان ایرانی در روند جدیدی که کشور با آن دست به ‌گریبان است از انقلاب ۷۹ تا کنون (اشغال سفارت آمریکا به‌ وسیلۀ جوانان صورت گرفت) نقش پیشرو را به عهده داشته‌اند.  رژیم با تمام فشارهایی که بر روی جوانان سرمایه‌گذاری کرد تا آنان را رام کند از جمله با انقلاب فرهنگی در مدارس و دانشگاه‌ها و تصفیۀ مکرر دانش آموزان و دانشجویان،  اما موفق به سلطه بر آنان نشد و جوانان مقاومت و استقامت خارق‌العاده‌ای از خود نشان دادند. ناآرامی دانشجویان در سال ۱۹۹۹ در دانشگاه تهران آغاز شد و موجب گردید که نخستین لرزه شدید را به جمهوری اسلامی وارد آورد. دانشجویان در انتخاب محمد خاتمی که هنوز محبوب‌ترین شخصیت رژیم است نقش قاطعی داشتند. در سال ۲۰۰۹ تعداد بی شماری دانشجو در تظاهرات شرکت داشتند که البته این تلاش‌ها به  جایی نرسید و سرکوب شد. با وجود واکنش شدید و بی رحمانۀ رژیم، جوانان دست از فعالیت نکشیدند و در ۱۴ ژوئن ۲۰۱۳ در انتخاب روحانی به ریاست جمهوری ایران نقشی بسیار مؤثر داشتند. در آن زمان با آنکه می‌دانستند ندای آنان ممکن است بار دیگر بدون پاسخ بماند، با تمام این احوال خواستند به رژیم بفهمانند که وجود دارند.

انتخاب روحانی قدمی به پیش بود و یک پیروزی برای جوانان به ‌شمار می‌رفت که رژیم را مجبور ساخت روحانی را به‌ عنوان رئیس جمهوری بپذیرد. تغییرات باید پله پله صورت بگیرد. یک انقلاب برای مملکت کافی بود. جمهوری اسلامی موجب شد که ما توسعۀ کمتری پیدا کنیم. یک انقلاب دیگر  وضع را از این هم بدتر خواهد کرد. نگاهی به انقلابات و تحولات جهان عرب و مصائبی که این انقلابات بر مردم وارد کردند نتایج فلاکت‌بار انقلاب را به همه نشان داد.

*منبع: روزنامه تایمز مالی؛ ۲۸ ماه مه ۲۰۱۵

*رویا خلف از خبرنگاران بخش خارجی تایمز مالی است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=14101