مریم معمارصادقی – حکومت مذهبی آیتالله خامنهای در ماه آینده، جشنهای بزرگداشت ۴۰ سال حکومت انقلابی را برگزار خواهد کرد. رژیم این کار را در حین گسترش همهجانبه نافرمانیهای مدنی، اعتراضات خیابانی، اعتصابات کارگری و خشم همگانی به وجود آمده به دلیل اقتصاد فرو پاشیده و فساد لجام گسیخته انجام خواهد داد. حتی شخصیتهای برجستهی رژیم اکنون آشکارا پوچی قدرت حاکمیت رژیم را اعلام میکنند؛ با انتقاداتی شبیه به تحلیلهای دیرهنگام از سیستم (nomenklatura) شوروی، هنگامی که با بحرانهای پیوسته مشروعیت به دلیل تناقضات بنیادین دولت ایدئولوژیک مواجه بود.
وقتی مردم ایران چهار دهه قبل در برابر یک دیکتاتور اقتدارگرا قیام کردند، پاداش آنان یکی از بیرحمانهترین و عقبافتادهترین رژیمهای سیاسی اجتماعی بود که جهان تا کنون شناخته است. با فریب خوردن از وعدههای اغواکننده یک حاکمیت پوپولیست اسلامگرا، آنان موفق به کسب عدالت و یا آزادیهایی که خواستار آن بودند نشدند، و در عوض همه چیزهایی را که تحت حکومت سکولار و مدرن قدرشان را ندانسته بودند از دست دادند: آزادیهای شخصی، پیشرفت اجتماعی، و فرصتهای اقتصادی که طبقهی متوسط را به وجود آورده بود. کره جنوبی و کشورهای دیگری که قبل از انقلاب از نظر اقتصادی عقبافتادهتر از ایران بودند، با وجود سرمایه فراوان نفت ایران، اکنون بر آن کشور کاملا برتری دارند.
ایران همانند ونزوئلا، با شتاب به منجلابی از سوء مدیریت شدید دولتی، عدم مسئولیتپذیری، نابودی محیط زیست، فرار مغزها، و انحطاط اجتماعی سقوط کرده است. امروزه کشور با فقر، سوء استفاده از کودکان، اعتیاد به مواد مخدر، خودکشی، فحشا، قاچاق انسان، و فقدان عمیق اعتماد روبرو است، واقعیتی که هیچکس جرات بیان آن را از ترس سرکوب مرگبار ندارد.
انقلابیون ایرانی- یک ائتلاف از چپها و اسلامگرایان که در نهایت تودهها را پشت سر روحانی تندرو آیتالله خمینی بسیج کردند- حتی پیش از آنکه موفق شوند شاه را برکنار کنند، توجه جهان را به خود جلب کرده بودند. شهروندان آمریکایی هنوز دانشجویان ایرانی را که در دانشکدههای آمریکا اعتراض میکردند به یاد دارند. طنز تلخ قیام ایرانیان تحصیلکرده در آمریکا، نه تنها علیه شاه که به آنها بورس تحصیلی برای ادامه تحصیل در خارج از کشور داد، که همچنین علیه «شیطان بزرگ» که ورود آنان به جامعه لیبرال و آزادیخواه خود را خوشامد گفته بود، ممکن است برای آمریکاییهای پیشرو قابل درک نباشد. اما برای نسلی از لیبرالهای جوان ایرانی که کاملا بر ضد انقلابی بر مبنای نفرت از آمریکا و غرب، اسرائیل، مدرنیته، و برداشت آزاد و تکثرگرا از ملت ایران با ریشههای باستانی در حکومت سکولار کوروش بزرگ و اعلامیهاش در مورد حقوق بشر هستند، کاملاً قابل درک است.
اکنون، معترضان ایرانی در حمایت از رضاشاه شعار میدهند، بنیانگذار ایران نوین در ابتدای قرن بیستم و وطنپرستی مستبد که علاوه بر مهار روحانیون، به هدایت جامعه به سوی یک فضای عمومی قدرتمند با دستگاه قضایی مدرن، مدارس و دانشگاهها، صنعت و زیرساختهای شهری کمک کرد.
https://youtu.be/zr_9s-TU_ns
او اولین پادشاه ایرانی بود که پس از ۱۴۰۰ سال به همراه یهودیان در کنیسه اصفهان عبادت کرد، حرکتی نمادین که از آزادی مذهبی امپراتوری پارس پیروی میکرد. کشف حجاب زنان و اشتیاقش برای تحصیل آنان نیروی کار ملت را تقویت کرده و باعث پیشرفت سریع حقوق زنان گردید.
رضاشاه مطمئنا یک دموکراسیخواه پیرو جفرسون [سومین رئیس جمهوری آمریکا] نبود. او با مشت آهنین حکومت کرد. اما شکی نیست که آن استبداد انقلابی که جایگزین پسرش شد، بینهایت بدتر بوده است. انقلابی که اکنون در حال ستایش رئیس جمهوری «معتدل» است و اخیرا لایحهای «برای افزایش حداقل سن ازدواج» دختران از ۹ به ۱۳ سال را رد کرده است. اکنون هر شب در ایران، افراد نقابدار (و حتی یک روحانی در روز روشن) با نوشتن شعار جاوید شاه بر علائم خیابان، دیوارهای شهر، و بیلبوردها، نیروهای امنیتی و دوربینهای مراقبت را به چالش میکشند.
یک طلبه جوان روی دیوار نزدیک دانشگاه حضرت معصومه #قم شعار «مرگ بر خامنهای» و «جاوید شاه» مینویسد.
شعارنویسی یکی از راههای موثر برای تقویت روحیه عمومی و ایجاد هراس در نیروهای سرکوب است. برای روز موعود آماده شویم.#میدان_میلیونی pic.twitter.com/y1N82jnzqV
— Iran Novin Party | صفحه رسمی حزب ایران نوین (@IranNovinParty) January 9, 2019
اعمال نافرمانی مدنی مشابه در کمپین کنونی زنان ایرانی نیز افزایش یافته است، که در آن زنان حجابی را که برای چهار دهه گذشته به آنها اجبار شده برداشته و فیلمهایی از اعتراض امیدوارانه خود را به رسانههای اجتماعی ارسال میکنند.
«مردم #ایران در مورد محل نگهداری زنی که #حجاب خود را برداشت تا به لباس اجباری اسلامی اعتراض کند سوال میپرسند، با استفاده از هشتگ #دختر_خیابان_انقلاب_کجاست و #او کجاست. در خبرهایی گزارش شده که او مدت کوتاهی پس از آن دستگیر شده است»:
People in #Iran are asking for the whereabouts of the woman who took off her #hijab to protest the mandatory Islamic dress code using the hashtags #دختر_خیابان_انقلاب_کجاست and #Where_Is_She
She was reportedly arrested shortly after. #IranProtestspic.twitter.com/G6oKHIPA68— Armin Navabi (@ArminNavabi) January 18, 2018
این نمونهها و دیگر مبارزات شخصی علیه یک حکومت فاسد متشکل از روحانیت، همراه با تظاهرات مداوم علیه رژیم خودکامه توسط کشاورزان، کارگران کارخانهها، بازنشستگان، کامیونداران، معلمان، دانشجویان، مدافعان حقوق بشر و غیره، افزایش پیدا کردهاند. هر روز رسانههای اجتماعی ایران لبریز از فیلمهایی جدید از اعتراضات هستند، و طرفداران گذار ایران به دموکراسی در سراسر کشور افزایش مییابند تا طیف گستردهای از حوزههای اشتغال، شیوههای زندگی، و جهانبینیهای مختلف را در بر بگیرند.
با این حال، لیبرالهای امروز ایران، برخلاف مخالفان ضد آمریکایی انقلاب ۱۹۷۹، عموما در غرب نادیده گرفته میشوند. گرچه ارزشهای آنان با آنچه توسط «جنبش همبستگی» (Solidarity) در لهستان یا جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی بیان شده تفاوتی ندارد، ایرانیانی که برای دموکراسی و یک جامعه باز و آشتی با جهان مبارزه میکنند، با بیمیلی شدید رسانههای غربی و رهبران سیاسی، و همچنین دانشگاهها، اتحادیهها، گروههای مدنی، کلیساها، و شخصیتهای مشهور مواجه شدهاند، همان مردم و مؤسساتی که از نظر تاریخی همدردی، همبستگی، و همیاری محسوس خود را با اهداف آزادیخواهانه در سراسر جهان ابراز کردهاند.
به عنوان مثال، در موارد خاصی که رسانههایی مثل نیویورک تایمز، سوء مدیریت فاجعهبار اقتصادی کشور را پوشش میدهند، به نظر میرسد تمایلی برای به رسمیت شناختن مخالفتهای گسترده و سازماندهی جنبش کارگری که در نتیجهی آن به وجود آمده است را ندارند.
آنان همچنین توجهی به فعالیت شدید ایرانیان شبکههای اجتماعی نشان نمیدهند که چگونه طبقه مافیای حاکم کشور را در این شبکهها به چالش میکشند که ثروت مردمی تحصیلکرده اما فقیر را برای خوشگذرانیهای خود یا حمایت از تروریسم و همه به نام خدا به سرقت میبرند.
اکنون سالهاست که خودسانسوری در میان خبرنگاران و مفسران خارجی در تهران باب شده است، از جمله آنهایی که با رسانههایی معتبر مانند PBS NewsHour و Financial Times و سایر رسانههایی که عموما حرفهای و منصف تصور میشوند همکاری میکنند. حتی هنگام مصاحبه با مقامات رژیم در امنیت و آزادی غرب، روزنامهنگاران با سوالات راحت و یا با گذاشتن حجاب، که بزرگترین نماد قدرت رژیم است، به آنان لطف میکنند:
«سوالات بسیار برای وزیر خارجه ایران JZarif@ – چیزهایی که او به من در رابطه با روابط ایران/آمریکا، آینده برجام گفت – فعالیتهای بیثبات کنندهاش- و آخرین تهمتهای netanyahu@ – بعلاوه نقش چین و چالشهای داخلی ایران» (مصاحبه کامل در cgtnamerica@ سه شنبه ۷ بعد از ظهر):
A lot of questions for Iran’s fm @JZarif – what he told me on US/Iran relations, future of JCPOA – it’s “destabilizing activities – and the latest accusations by @netanyahu – plus China’s role and Iran’s domestic challenges. Entire intv on @cgtnamerica 7pm Tuesday. pic.twitter.com/EVJGa53M0b
— Asieh Namdar (@asiehnamdar) October 1, 2018
و اگر هم توجه یک روزنامهنگار «پیشرو» گاهی اوقات به وضعیت خطرناک اقتصادی ایران جلب شود، بجای آنکه رژیم خود ایران را برای دههها حکومت بی مدیریت دینی مسئول بدانند، قاعده بر این است که راهی برای سرزنش غرب پیدا کنند.
«ایرانیان مانند دیگران افرادی معمولی هستند. اگر بریتانیاییها پس از Brexit برای گرفتن گذرنامههای ایرلندی و اتحادیه اروپا شتاب کردند، درخواست پناهندگی در خارج از کشور از سوی ایرانیان روش مشابهی است برای نجات پیدا کردن از سیاست مخرب خفه کردن اقتصادی ایران در قالب تحریمها به مدت ۴۰ سال»:
https://twitter.com/SaeedKD/status/1079700977773621249?ref_src=twsrc%5Etfw
عبور نکردن از خطوط قرمز رژیم، ویزا و اعتبار این روزنامهنگاران را از دخالت رژیم محافظت میکند و مانع نقد میشود. بجای افشای دروغپراکنیهای رژیم، این خبرنگاران اغلب در مقالات و توییتهای خود آن را توجیه میکنند:
خبرنگاران پیش بینی میکنند که حداکثر ۲۰ زن میتوانند کرسیها را در #انتخابات ایران ۲۰۱۶ به دست آورند. رقم تاریخی «رکوردشکن»:
بیست زن به مجلس راه پیدا کردهاند، اغلب هم اصلاحطلب؛ در جریان باشید که این یک رکوردشکنی از ابتدای مجلس تاکنون است. https://t.co/Ou1rwnWeMX
— Sadra Mohaqeq (@SadraMohaqeq) February 28, 2016
Reporters are predicting as many as 20 women could win seats in #IranElections2016. Historic, record-breaking figure https://t.co/woiSkLluzu
— Golnar Motevalli (@golnarM) February 28, 2016
«۸۰ میلیون #ایرانی داخل #ایران وجود دارند. چند میلیون خارج از آن. این مسئله که تنها ۴۰۰ نفر برای حمایت و پشتیبانی از رضا پهلوی به ترامپ نامه مینویسند، خود گویای واقعیت است»:
There are 80 million #Iranians inside #Iran. Several million outside.
The fact that only 400 would sign a letter to Trump to fund & support Reza Pahlavi speaks for itself. #Delusional
https://t.co/JjK42nK1Jg— Farnaz Fassihi (@farnazfassihi) January 5, 2019
تمرکز اخیر بر قتل خاشقجی یک مثال آموزنده ارائه میدهد. رژیم ایران بیگناهان بیشماری را، از جمله شاپور بختیار، نخست وزیر سابق، در خارج از کشور را بطرزی فجیع به قتل رسانده است و به طرح ترورهای خارجی و شکنجه فعالان تا سرحد مرگ در زندانهای ایران ادامه میدهد. اما روزنامهنگاران غربی که مسئولیت گزارش از ایران را بر عهده دارند، ترجیح میدهند توجه خود را بر قتل وحشتناک یک مرد توسط رژیم سعودی متمرکز کنند، و محکوم کردن مکرر این امر توسط رژیم ایران را گزارش کنند که در واقع برای منحرف کردن توجه جهان از افزایش همزمان سرکوب داخلی انجام میشود.
ایرانیان خشمگین میخواهند بدانند که چرا در حالی که آنان از ورود به سرزمین «شیطان بزرگ» منع شدهاند، بستگان مقامات کنونی و سابق رژیم اجازه زندگی در آمریکا را دارند. به عنوان مثال، حسین موسویان، سفیر رژیم در آلمان در جریان حمله تروریستی در رستوران میکونوس، الان کارمند دانشگاه پرینستون است و بطور گستردهای توسط رسانهها و پژوهشکدهها به عنوان کارشناس ایران نام برده میشود. اما خبرنگاران غرب این رسوایی یا موارد مشابه آن را پیگیری نکردهاند و ظاهرا به اینکه موضوع را به حوزه وزارت امور خارجه بسپارند راضی هستند.
«چرا دولت #ایالات_متحده ویزای اعضای خانواده مقامات #رژیم_ایران را که در #آمریکا زندگی میکنند، باطل نمیکند یا آنها را اخراج نمیکند؟ #برایان_هوک، نماینده ویژه امور ایران، در گفتگوی مستقیم با #مردم_ایران، به پرسشهای مخاطبین صفحات USAdarFarsi پاسخ میدهد:
چرا دولت #ایالات_متحده ویزای اعضای خانواده مقامات #رژیم_ایران را که در #آمریکا زندگی میکنند، باطل نمی کند یا آنها را اخراج نمیکند؟ https://t.co/ZKnMoJ8rRw#برایان_هوک، نماینده ویژه امور ایران، در راستای تعامل مستقیم با #مردم_ایران، به پرسشهای مخاطبین صفحات USAdarFarsi پاسخ میدهد. pic.twitter.com/76zaNVIPOZ
— USAbehFarsi (@USABehFarsi) December 11, 2018
حتی رسانههایی که بودجه خود را از مالیاتدهندگان تامین میکنند و مأموریت ویژه آنان مقابله با تبلیغات رژیم است، به دام تکرار این تبلیغات افتادهاند. سرویس فارسی صدای آمریکا و رادیوی آزاد اروپا/ رادیو فردا که روزگاری برای تعهد خود به حقیقت و حمایت از مخالفان دموکراتیک در کشورهای پشت پرده آهنین (بلوک شرق) ستایش میشدند، سالهاست که بیمایه شده و تبدیل به یک شوخی در میان ایرانیانی شدهاند که خواستار تحقیقات جدیتر این رسانهها از حکومتی هستند که یکی از بدترین نقضکنندگان آزادی مطبوعات در جهان است. هنگامی که قیامها در دنیای واقعی و اعتراضات ضدرژیم در رسانههای اجتماعی به گفتمان روز تبدیل شده است، این رسانهها که به شدت مملو از روزنامهنگاران «اصلاحطلب» هستند که قبلا برای رسانههای دولتی ایران فعالیت میکردند، با تنبلی– اگر نگوییم مشکوک– تبلیغات رژیم را تکرار میکنند:
رادیوفردا (متعلق به دولت امریکا) در گزارش خود از اعتراضات میدان انقلاب و دانشگاه تهران، تیتر گزارش را به جای خبر اصلی وقوع اعتراضات، به هشدار فرمانده ناجا به معترضان اختصاص داده. مهدی پرپنچی، رییس رادیوفردا نیز این تیتر را عینا روی صفحه توییتر خود منتشر کرده. pic.twitter.com/r5iYqu1eNF
— Persian Media Watch (@FarsiMediaWatch) December 31, 2018
و از مدافعان رژیم پشتیبانی میکنند:
بیبیسی فارسی رکورد زد: چهار مهمان از پنج مهمان برنامه یکساعته شنبهشب (۱۵ دی) ۶۰دقیقه از چهرههای اصلاحطلب بودند: حمزه غالبی، مهدی مهدوی آزاد، مهدی خزعلی، حسن یوسفی اشکوری
مهمان پنجم: محمدرضا نیکفر، چپگرا و سردبیر رادیوزمانهhttps://t.co/bwCfjHFAum pic.twitter.com/MjAaDlyoOz
— Persian Media Watch (@FarsiMediaWatch) January 6, 2019
و مخالفان را در حاشیه قرار میدهند (هنگامی که آشکارا با مخالفان دشمنی نمیکنند):
رضا پهلوی در سخنرانی اخیر خود گفته رسانههایی که در خارج برای ایران برنامه پخش میکنند، باید خودشان را اصلاح کنند. چرا او این رسانهها را صدای حکومت میخواند؟
گفتوگو با نریمان مصطفوی، عضو پیشین دفتر تحکیم وحدت و امیرحسین اعتمادی، عضو شبکه فرشگرد، گروه حامی رضا پهلوی – ۲ pic.twitter.com/ax0YXGOdr6
— BBC NEWS فارسی (@bbcpersian) December 16, 2018
سرویس فارسی بیبیسی توسط معترضان ایرانی که از تبعیض این رسانه به نفع رژیم و سانسور کردن مخالفان دموکراتیک آن خشمگین هستند، به تازگی نام #آیت الله بیبیسی گرفته است.
اگرچه مطبوعات جهان آزاد در خاموش کردن صداهای آزادیخواهانه ایرانیان همدست هستند، اما دانشگاههای آنان هم وضع بهتری ندارند. در حالی که زنان ایرانی برای مقابله با قوانین سختگیرانهی پوشش جمهوری اسلامی، آپارتاید جنسیتی و تحقیرات روزمره، دستگیری و سرکوب خشونتآمیز را به جان میخرند، در دانشگاهها عمدا یا به این موضوع توجهی نمیکنند و یا از ما خواستهاند زنانی که به هنجارهای اسلامی در مقابله با «غربی شدن» پایبند هستند را تحسین کنیم. این نمایشهای متظاهرانه از رواداری نسبت به فرهنگهای دیگر به شیوه موثری در حال خاموش ساختن و بدنام کردن قیام شجاعانه زنانی است که ابتداییترین آزادیها و فرصتها از آنان سلب شده است. درست در زمانی که زنان آمریکایی هرگز از آزادی بیشتری برخوردار نبودهاند و امکان کمک بیشتر به زنان کمشانستر در سایر نقاط جهان را دارند.
اگرچه فمینیستهای غربی جنبش زنان ایران را عموما به رسمیت نشناختهاند، اما جنبش زنان ایران، پیشرو مبارزهای است شجاعانه برای کرامت انسانی علیه یک ایدئولوژی فاشیستی که مصمم است دختران و زنان مسلمان را از حقوق و آزادیهای بنیادین که در غرب به درستی مورد احترام قرار گرفتهاند، منع کند. شکست سیاستهای اسلامگرا و پیشرفت جهانی حقوق زنان هیچگاه تضمین شدنی نیستند، اما کاملا وابسته به این قهرمانان هستند– بیش از همه به زنان آزاداندیش- که شجاعت محکوم کردن این آموزههای جنسیتی قرون وسطایی را دارند. در فضای آکادمیک غرب، مبارزات زنان ایرانی بجای ایجاد احساس همبستگی با جهانی بودن اهداف آنان، بیشتر موجب شرمندگی دانشگاهیان غربی از این موضوع میشود که چرا کشورهای در حال توسعه با «سادهلوحی» هنجارهای عصر روشنگری را پذیرفتهاند. نخبگان غربی تحت عنوان تعهد به انتقاد از خویش، ترجیح میدهند که روسری را در آغوش بگیرند تا خدای ناکرده قضاوت خودبینانه و امپریالیستی خود را اعمال نکنند. اما نسبیتگرایی اخلاقی گزینشی آنها تنها به مشروعیت بخشی غلط به سنتهایی مانند ازدواج کودکان، خشونت خانگی، و تجاوز در ازدواج، سنگسار، و حقوق قانونی نابرابر کمک میکند، که چون از نظر فرهنگی معتبر است از این رو برتر از ریا کاری عادلانه ولی ناقص غرب است! به این ترتیب، نه تنها اهمیت دستاوردهای اجتماعی- اقتصادی زنان غربی کاهش یافته است، بلکه مبارزات زنان در نقاطی مثل ایران مورد تحقیر قرار میگیرد.
چپگرایان پسرو، به خیانت به فمینیستها و آزادیخواهان ایرانی راضی نمیشوند و به کارگران ایرانی نیز خیانت میکنند. با وجود سرکوب خشونتآمیز اتحادیههای کارگری مستقل، ایرانیان مجموعهای از اعتصابات را در سراسر کشورسازماندهی کردهاند. اما خواستههای آنان، گزارش شکنجهها، عکسها و فیلمهای کارگران در حال اعتصاب، از سوی همه اتحادیههای مختلف در غرب بجز چندی، نادیده گرفته شده است.
“During the first days of my detainment I was punched, kicked, beaten, and tortured nearly to death without a word of explanation and for no reason at all.” Ismail Bakhshi, Iran labor activist, on his recent torture by regime. His full letter, in English https://t.co/e0VjvW8LTR pic.twitter.com/dxEew44c7X
— توانا Tavaana (@Tavaana) January 7, 2019
AFL-CIO با افتخار از جنبش کارگری همبستگی لهستان در طول سالهای خاتمه جنگ سرد حمایت کرد، اما در مورد اعتصاب ایرانیان سکوت کرده است. در عین حال، فدراسیون معلمان آمریکا به اعتصاب آموزگاران ایرانی در اعتراض به دستمزد پرداخت نشده، شرایط کاری بسیار بد، و بیرحمی همهجانبه رژیم، پشت کرده است. به نظر میرسد که چپ آمریکایی نمیخواهد یا علاقه ندارد ببیند که مخالفان ایران از همان مدیریت اقتصاد دولتی و سیاستهای رانتی عاصی هستند که کلیه انواع توتالیتاریسم، بدون در نظر گرفتن زمان و مکان، از آنها رنج میبرند.
حتی سازمانهای حفاظت از محیط زیست در جهان دچار این نگرش کوتهبینانه هستند، و جرأت محکوم کردن نقش رژیم را در مرگ تدریجی رودخانههای ایران و آلودگی هوا ندارند. در عوض، آنها مشغول به تبلیغ تغییرات اقلیمی مبهم و تلاش برای بهبود حیات حیواناتی هستند که هماکنون در غرب وضعیت خوبی دارند. در حالی که در ایران، منابع طبیعی چپاول میشوند، محیط زیست غارت شده است و درخواستهای فعالان برای اصلاح تاثیرات ویرانگر سیاستهای دولتی در زمینه سلامت عمومی نادیده گرفته میشود.
چه توجیهی برای این حجم از بیتوجهی دنیای آزاد به رنجهای ایران و مردم آن وجود دارد؟ بخشی از پاسخ را میتوان زدن برچسب «جنگطلبی» به هر کسی که توجه دیگران را به چپاول رژیم جلب میکند، دانست. به ما گفته میشود که، ادعاهایی مانند آنچه من ذکر کردم، در واقع ابزاری برای زمینه سازی جنگ دیگری در خاورمیانه است. اما این تفکر به همان اندازه که از نظر منطقی بی معنی است، از نظر اخلاقی بزدلانه است. آمریکاییها پس از تجربه عراق و عواقب ناشی از «بهار عربی» در مصر، لیبی، یمن و سوریه، از خطرات دخالت نظامی آگاه هستند. اما مخالفت با دخالت نظامی به مفهوم انکار واقعیت مستبد رژیم انقلابی ایران یا نادیده گرفتن قربانیان آن از سوی کسی نیست. راههای بسیاری برای آزادیخواهان غربی وجود دارد که همبستگی و حمایت خود را از مبارزات ایرانیان اعلام کنند. ایرانیانی که خواهان همان آزادیهایی هستند که آنان در غرب از آنها بهره میبرند. اما آنان ابتدا باید چشمان خود را باز کنند.
*منبع: Quillette
*ترجمه برای کیهان لندن
در ضمن دمکراسی فقط یک واژه ساختگی و غیر واقعی هست
کجای دنیا دمکراسی واقعی وجود داره؟؟
اولا در کشورهای مدعی دمکراسی یکی از نماینده های چندحزب انگشت شمار و پولدار و با نفوذ به عنوان رییس جمهور و یا نخست وزیر تزریق میشن
فکر و تصمیم مردم روهمتبلیغات و پول احزاب مدیریت میکنه
ثانیا چرا باید رای یک انسان فهمیده با رای یکنادان و ساده لوح یکی باشه؟
رضا شاه مرحومحق داشت سفت و سخت باشه
یک کشور قحطی زده ، بیسواد، نا امن و در حال تجزیه رو تحویل گرفت .
تو اون شرایط دمکراسی جواب نمیداد
دمکراسی راه بندازی از بیسواد و گرسنه نظرسنجی کنی که چی بشه
خدابیامرز شروع کرد قحطی و بیماری وفقر رو ریشه کن کنه
نظام ادارای رو تعریف کرد و ساخت
ارتش ساخت
نظام آموزشی رو احیا و مدرن کرد
امنیت برقرار کرد
و هزاران خدمت دیگر
به بشر
یا من حرف های شما را درست نفهمیدم و یا شما پاسخ من را به درستی نخواندیو یا هر دو یک حرف را میزنیم. احولاتم مناسب نیست به همین دلیل دیر پاسخ دادم و کوتاله میگویم. در مورد فوکو هم شما زیاد به دل نگیرید چون بعدها به غلط کردن افتاد و از دیدگاه سابقش در مورد جیم الف عدول کرد. گویا شما هم مثل من با نسبیت گرایی فرهنگی مخالفید. ضمناً حرف من در مورد آنتونی گیدنز فقط یک مثال بود و تمرکزم روی مسئله نفت نبود و فقط خواستم روشنفکرانی را مثال بزنم که تعهد ندارند
این ویدیو نیز از پرفسور جردن پیترسون در مورد نزاکت سیاسی و پست مدرنیسم بسیار روشنگرانه است. نزاکت سیاسی، رفتار عملی برگرفته از نسبیت گرایی فرهنگی است. باور بفرمایید، معاشقه چپ غربی با اسلام گرایان، بخاطر نفت و گاز کشورهای اسلامی و منجمله ایران نیست.قضیه پیچیده تر است و ریشه های ایدئولوژیک دارد.
https://m.youtube.com/watch?v=f5rUPatnXSE
ادامه
بجای تمسخر وگوشه وکنایه با واژه های کمیک، می توانید متن کوتاه زیر نوشته شده توسط پرفسور جردن پیتر سون در مورد رابطه پسامدرنیسم و مارکسیم فرهنگی را مطالعه نمایید.
https://jordanbpeterson.com/philosophy/postmodernism-definition-and-critique-with-a-few-comments-on-its-relationship-with-marxism/
ادامه
نظام گذشته آنقدر ضعیف نبود که با یک توطئه و دسیسه مشتی چپگرا و اسلامگرا ویا حتی حکومتهای غربی سرنگون شود. اشکال اساسی از ریشه های فرهنگی و استحمار مذهب شیعه بود که باعث شد تا شیعه محوران با حمایت ایدئولوژیک نسبیت گرایان غربی، با پیشرفتها و اصلاحات سلسله پهلوی مخالفت کنند. بطور خلاصه از نظر نسبیتگرایان، حقوق بشر وآزادی و سکولاریسم و ترقی خواهی و انسان محوری جهانشمول نیست. یاد آوری می کنم که یکی از بنیانگزاران فلسفه پست مدرنیسم یعنی میشل فوکو از ستایگران انقلاب اسلامی و خمینی بود. انتقاد و تحلیل شما بر اساس توطئه و نفت و استعمار و غیره می باشد و تحلیل من بر اساس بنیادهای فرهنگی هم آغوشی ارتجاع سرخ و سیاه.
پاسخ به ریرا گرامی،
من از دیدگاه غربیان که معتقد به نسبیت گرایی فرهنگی، مارکسیسم فرهنگی، هویت طلبی، نزاکت سیاسی،چند فرهنگی، و برخی اصول پسا مدرنیسم هستند گفتم که آنان اعتقاد دارند که حکومت هر ملتی باید منطبق بر فرهنگ آن ملت باشد. از این روی خطاب به نویسنده گفتم، در این میدان نبرد، خیانت معنایی ندارد. در اثر همین دیدگاه بود که چپهای غربی واستالینیستهای ایرانی با اسلامگرایان و شیعه ایستها معاشقه کرده و می کنند. این ائتلاف فراتر از یک خیانت و توطئه برای سرنگونی پهلوی دوم بود و ریشه های عمیقی در یک ایدئولوژی مخوف و ضد انسانی دارد.آنان می خواهند ملتهای فلک زده و عقب مانده تا ابد در لجنزار فرهنگی خود، با توجیه نسبیت گرایی فرهنگی، غوطه ور باشند.
۳=مثالی معروف هست که میگه کسی که در جوانی چپ نباشد قلب ندارد و کسیکه بعد از جوانی باز هم چپ باشد البته مغز ندارد با عرض پوزش . از قرار نویسنده مقاله حتا با وجود اشاره به نارسایی های این حکومت جهل و جنون و این فرقه تبهکار با توجه به اظهار نظر از راه در در مورد پادشاه سازنده ایران هنوز هم چپ هستند .
۲= “” وقتی مردم ایران چهار دهه قبل در برابر یک دیکتاتور اقتدارگرا قیام کردند،”” کاش مینوشتند : وقتی بی بی سی و شرکت های نفتی و گوادولپ نشین ها به کمک مشتی ساده لوح و عصر حجری در برابر دیکتاتور سازنده و کسی که بعد از حکومت ننگین ۲۰۰ ساله قاجاریان برای ایرانیان عزت آورد قیام کردند و…. البته برای مردم ایران این ترفند های کودکانه دیگر اثری ندارد .
۱= دیکتاتوری که عزت آورد . همیشه در گفتگو با این اروپائیان به این اشاره میکنند که بله دیکتاتوری شاه ,,,, مغز اینها را ان کنفدراسیون خیانتکار دانشجوئی و البته دسیسه و مغز شویی دولت هایشان به این شکل بار آورده که اسم شاه ایران را با دیکتاتوری همراه میکنند بدون اینکه دست آوردهای بزرگ ان به قول اینها دیکتاتورها را ببینند , آنها از وضعیت امروزه ایران شادمان هستند و به دنبال راه حلی میگردند که در ازای منابع اساسی ایران از قبیل نفت و خاک و سنگ و,,, پفک نمکی و مبلمان و نوشابهبه ملایان بدهند . برای همین مینویسند::
در اینکه مطبوعات غرب (اروپا) با نگاهی صمیمانه به رژیم فعلی ایران نگاه میکنند هیچ شکی نیست، نگاه مطبوعات غرب در زمان شاه حاکی از نفرت و انزجار آنها بود تا حدی که با گستاخی و شرارت در مصاحبههای خود شاه را در حد عصبانیت میکشاندند، قتل روزنامه نگار عربستانی را با شدت دنبال کردند ولی در مورد قتلهای در ایران، افرادی که فقط برای یک مسله کوچک و پیش پا افتاده کشته شدند سکوت اکبر کردند و گویا این رژیم فرشته نجات انسانها هست.
معلوم نیست که این باصطلاح «تحلیل گران» ی که نوشته های خود در شکایت از رژیم ملا سالار کنونی ایران و فقر وفلاکت و بی آبروشدن مردم «ایران اسلامی» را با جملاتی چون :
« وقتی مردم ایران چهار دهه قبل در برابر یک دیکتاتور اقتدارگرا قیام کردند» شروع میکنند ، چرا خود را موظف میبینند که بقول مشهورهم به میخ بزنند وهم به نعل ؛ پادشاهی را که به مردم کشور خود عزت و نعمت و صلح آورده بود «دیکتاتوراقتدارگرا» بنامند؟ مگر مردم ایران در چهل سال پیش انتخابی بهتر از آنکه موجود بود داشتند؟ کاندیداهای جانشینی رژیم شاهنشاهی عبارت بودند از توده ایها ، مجاهدین ومصدقیها که همه شان چاکری خمینی را قبول کرده بودند.
مقاله سازنده ای نبود.
۲٫
آیا وقتی انگلستان، آنتونی گیدنز را برای مشروعیت دادن به معمر قذافی به لیبی فرستاد، به مردم لیبی اهمیت میداد یا به نفت لیبی؟
دست مریزاد. آورین به تحلیل شما!!!!! فهم نادرست از پست مدرنیسم هم شده بلای جان ملت ناآگاه ما.
بشر عزیز
۱٫
شما میگویید «بسیاری از نخبگان غربی معتقدند که هر ملتی شایسته حکومت خود است و حق دارد بر اساس فرهنگ خود سرنوشت اش را تعیین کند.»
آیا نخبگان غربی الان به چنین نتیجه ای رسیده اند؟ یا وقتی شالوده ی سقوط نظام شاهنشاهی را می ریختند هم به این امر قائل بودند؟ آیا دستهایی برای ساقط کردن نظام شاهنشاهی پشت پرده نبود؟ آیا مردم ایران آگاهانه و طبق فرهنگ خود، نظام خود را تعیین کردند؟ یا فریب خوردند؟ اصلاً شما میدانی چند نفر در رفراندوم شرکت کردند؟ یعنی الان شما انطباقی بین فرهنگ مردم ایران و این نظام میبینی؟
با سپاس فراوان از خانم معمار صادقی که در این مقاله بسیاری از نکات کمتر به زبان آمده ولی در دل و جان احساس شده را با قلم روان خود بیان کرده اند.غرب همین است و نمی توان انتظاری دیگر از آن داشت بلکه باید به تمدن و فرهنگ والای انسانی ایران بازگردیم و بدان تکیه کنیم. ما را راه نجات دیگری متصور نیست
یعنی چندین نسل باید، مشقات حاصل از آن را تحمل نمایند. هر روزی مردم را به حرفی سر گرم کردن، شگرد این حکومت است، یک روز فتح قدس بود ، که راهش از کربلا میگذشت، امروز حفظ خط مقاومت، که در سوریه قرار گرفته، و هزاران سر گرمی دیگر ، تا مردم از زندگی و آنچه بر آنان میگذارد غافل مانند.
به تاریخ گذشته نگاه کنید، موجب شکست عباس میرزا در جنگ با روس،در زمان قاجار، و جدا شدن ۱۷ شهر از کشور، همین فقها بودند، در این زمان، ادامه جنگ هشت ساله با عراق (که آنرا یکی از نعمتهای بزرگ الهی نامیدند)، موجب ویرانی مملکت و کشته و معلول شدن هزارن جوان این دو مملکت شد. اتلاف در آامد و سرمایه کشور، در زمینههای نابجا، (مثل هستهای ، صنایع موشکی ) بجای سرمایه گذاری در زمینه آموزش و صنایع اشتغال زا، که میتوانست جوانان کشور، که بزرگترین نیرو و سر مایه محسوبند، به کار رود و خساراتی که در سایر زمینههای اجتماعی و اقتصادی بر این مملکت، در دوران این حکومت وارد شده، و تا سالیان طولانی جبران پذیر نیست،
نکته جالب توجه دیگر اینستکه اصل انگلیسی این نوشته در یک وبسایت استرالیائی ( ) چاپ شده است که گردانندگان آن از خیل گروه های سیاسی غربی نسبتن جدیدی هستند که اصولن به چنین بذل و بخشش های نهاد های غربی به غیر غربی ها اعتقادی ندارند. با این حال ۷۳ کامنت (از هر دری سخنی) زیر آن آمده است.
همانطوریکه اسلام در هزار و چهارصد سال گذشته در هر جامعه ائیکه نفوذ کرده, نوعی “گداصفتی” فلسفی ایجاد کرده است و مردم بجای فکر کردن, کار و فعالیت برای حل مشکلات اشان و رسیدن به خواسته هایشان, دست بدامن امامزاده و زیارت و نذر و دعا میشوند, با این نوشته هم ما میبینیم که حتی اپوزیسیون این اسلام هم نتوانسته این ذهنیت را از خودش پاک کند. ماندگاری ج-ا را تقصیر امامزاده های غربی میاندازد که به نذر و نیاز ما جواب نداده اند و تا یک قدمی نفرین کردن اشان پیش آمده است.
غربی ها میگویند مردم ایران بدنبال چادر نماز و امام زمان انقلاب کردند, پس مشکلات داخلی آنها بما چه ربطی دارد , متخصص و پزشک و نخبه و سرمایه دار و ضد انقلاب هم به همین دلیل پا به فرار گذاشت و یا در راه فرار است
هر وقت مردم بجای اربعین برای حقشان میلیونی به خیابان آمدند آنروز میتوانیم بگوییم مردم ما بدنبال دمکراسی هستند، تا آنروز انتظارات بیهوده نداشته باشید
٢
گروه معدودى در میان جبهه ملى بودن که خیال پردازى مى کردند و جریان مهمى نبودند و آمریکا آنان را مى شناخت و روى آنان حساب چندانى نمى کرد. هدف آمریکا این بود که با همراه کردن جبهه ملى با جریان خمینى، انقلاب ارتجاعى ایران را مصادره کند که طرح کارتر شکست خورد ولى این جریان متوهم جبهه ملى چون چرخ طیارى هم چنان هرز بدور هم نظریه شکست خورده مى چرخد و این روزها هم دست از ستیز با پهلوى برنمى دارد که هیچ با تز مشروطه خواهى خود وداع دائمى کرده است.
نویسنده گرامى سرشار از خشم است. او از میان خروارها واقعیت هاى غیر قابل انکار عبور مى کند و مدام به پرسش هایى مى پردازد که به گمانش پاسخ را در خود دارد.
او در این سوال درجا میزند:
چگونه غرب دموکراتیک با ارتجاعى ترین نظام ها کنار مى آید.
چگونه داعیه داران آزادى ایرانى همسوى ارتجاعى ترین قشرها مى شوند.
حتى کارتر هم میدانست در میان جریان هاى سیاسى توانمند، جریانى دموکراتیک تر از جریان تحت رهبرى شاهنشاه فقد نبود.
پیش بینى آنان این بود که شاهنشاهى ایران دوام چندانى نخواهد داشت و این که داعیه داران آزادى دنبال آزادى خود براى له کردن همه آزادى ها بودند. آنان ارتجاع سرخ و سیاه بودند.
با سپاس از خانم مریم معمار صادقی و کیهان لندن برای انتشار این نوشتار مستند و روشن.
من شرم دارم از اینکه جهان غرب و لیبرالهای بی بند و بارش در رسانه ها و دانشگاهها و سیاستمداران تاجر پیشه و بزدل در ارکان قدرت- جز تعدادی مردان و زنان شجاع و رک گو- همگی بر فجایع مشتی اسلامگرای دزد و فاسی و جنایتکار مهر سکوت و تایید میزنند. دنیا محل حکومت ابلیسان گوناگون شده.
امیدوارم کیهان لندن بتواند اینگونه تحلیل های مثبت و ارزشمند را ه چه بیشتر منتشر کند .
هموطنان خارج نشین : از خواب بیدار شوید و بخود آیید!
مقاله ای جالب با مقادیر زیادی مدرک. ممنون که از دل همه ایرانیانی که به آزادی اعتقاد دارند نوشته اید.
ادامه ..
به عقیده اینجانب، ما نباید فکر کنیم مطبوعات و رسانه های غرب همینطوری منافع حزبی خود را رها کرده و از ازادیخواهی ایرانیان دفاع خواهند کرد. احتمالا در شرایط فعلی انها هیچ گاه چنین نخواهند کرد . ولی این ما هستیم که میتوانیم با نوشتن مقالات اینچنینی در رسانه های گوناگون، و نه یکبار بلکه بارها و بارها، و تحلیل موضوع از زوایای مختلف، انها را در پیشگاه افکار عمومی رسوا کرده و نشان دهیم ژست های روشنفکری و پیشرو بودن انها چیزی جز یک فریب بزرگ نیست.
سپاس مجدد و لطفا بیشتر در اینباره بنویسید.
بسیار مقاله جالبی بود. سپاس ++++
لطفا بیشتر بنویسید به خصوص در رسانه های خارجی. عالی است اگر هرکس که میتواند و قلم توانایی دارد، در نشریات انگلیسی زبان مطالب مشابه با این را منتشر کند. هر چقدر در این باره گفته شود هنوز هم نمیتواند بیانگر میزان بیشرافتی و ریاکاری جریانهای چپگرا، پراگرسیو (و از جمله فمنیستهای غربی) باشد.
حامیان ارتجاع سیاه
آن کسی که در عکس بالا دست خمینی را می لیسد همانا حکیم سید ابوالحسن خان بنی صدر معروف به آقا زاده ابولی همدانی است. این همان کسی است که در جبهه ملی اروپا عکس ملایان را چاپ کرده و مدافع جان بر کف آنان بود و بعد در خدمت مراد خود خمینی در آمد و به دستور خمینی حکم » حجاب اجباری ” زنان کارمند دولتی را در ایران امضا و ابلاغ کرد. دختر جوانش را به مسعود رجوی از مرتجعین سرخ و سیاه داد تا بتواند از استبداد سیاه خود ساخته در ایران، به پاریس فرار کند!
ضمنا، برخلاف شما، معتقد نیستم انقلاب ایران آزادیخواهانه بود و یا پهلوی دوم دیکتاتور اقتدارگرا بود. در آن دوران، تمامی قاره آمریکا بغیر از ایالات متحده و کانادا، تمامی جنوب و شرق اروپا، از ایبریا تا تنگه بسفر و از دریای سیاه تا بالتیک، تمامی قاره آفریقا، تمامی قاره آسیا بغیر از دموکراسی های نیم بند ژاپن و هند و سریلانکا، حکومتها دیکتاتوری یودند و در مقایسه، پهلوی دوم بسیار دموکرات و آزاد منش یود. اما در میان این همه کشور، فقط ایرانیان بودند که قیام کردند و خواهان رجعت به دوران تاریک شدند. با واژه هایی نظیر خیانت و توطئه نمی توان این نکبت و فلاکت و لجنزار فرهنگی را تبیین کرد.
نسبیت گرایی فرهنگی یکی از ثمره های پست مدرنیسم است و اتحاد چپها و اسلامگرایان از این منظر قابل توصیف است. درست یا نادرست،حق یا باطل،خیر یا شر، بسیاری از نخبگان غربی معتقدند که هر ملتی شایسته حکومت خود است و حق دارد بر اساس فرهنگ خود سرنوشت اش را تعیین کند. بنابراین عدم حمایت غرب از اپوزوسیون نه بدلیل توطئه و نه بدلیل خیانت است. هر چند نمی شود افرادی را به صرف مخالفت با جیم الف که فقط گهگاهی بیانیه صادر می کنند و یا یادداشتهای سیاسی می نویسند، اپوزوسیون نامید. اپوزوسیون در قالب حزب و تشکل سازماندهی شده و شناسنامه دار قابل تعریف است.
کشورهای آزاد و پیشرفته تعهدی بر اجرای حقوق بشر و لیبرالیسم در کشورهای دیگر وحمایت از اپوزوسیون حکومتهای اقتدارگرا ندارند، بنابراین واژه خیانت در این مورد موضوعیتی ندارد. از سویی دیگر جریان غالب صحنه سیاسی و اجتماعی کشورهای غربی در دهه های اخیر با مولفه هایی همچون نسبیت گرایی فرهنگی، چندفرهنگ گرایی و بطور خلاصه مماشات و شناسایی فرهنگهای غیرغربی و قایل شدن حق تعیین سرنوشت برای کشورهای مفلوک و نکبت زده تعریف می گردد. وقتی نخبگان و سیاستمداران غربی می بینند که مردمی در آستانه قرن بیستم خواهان بازگشت به دوران تاریک هستند، بر اساس حق تعیین سرنوشت، به خواسته آنان احترام می گذارند.
خیلی دلم میخواد از این افرادی که طرفدار رژیم جیم الف اند بپرسم که چرا به ایران بر نمیگردند! واقعاً برام سئواله!!!!
با درود به نویسنده گرامی ، با توجه به مطالب بازگو شده از سوی شما به این ضرب المثل قدیمی می رسیم که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من ! بله حمایتهای بین المللی از جنبشهای مردم در نقاط مختلف بسیار ارزشمند است ، ولی هنگامیکه متوجه میشویم که امروزه تمامی جریانات وابسته به نئو لیبرالیسم جهانی همسو با رژیم فاسد حاکم بر ایران هستند لذا ملت ایران اگر خواهان گذر از این جهنم موجود هستند خود باید بدون توجه به چپهای فاسد و فمینیسم راسیستی آستینها را بالا بزنند و وارد میدان مبارزه برای بقا بشوند . در غرب خبری نیست !