حامد محمدی- پس از آمریکا، کانادا و تعداد زیادی از کشورهای آمریکای لاتین، کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز در حال شناسایی و به رسمیت شناختن خوان گوائیدو رهبر مخالفان ونزوئلا به عنوان رئیس جمهوری موقت آن هستند.
جمهوری اسلامی در کنار ترکیه، روسیه و چین و معدودی کشورهای دیگر همچنان از دولت نیکلاس مادورو حمایت میکنند. رژیم مادورو و چپگرایان چاوزی در ونزوئلا در آستانهی سقوط قرار گرفتهاند اما چرا کارگزاران رژیم ایران اصرار دارند همچنان بر روی «اسب بازنده» شرط ببندند؟
امیرحسین اعتمادی فعال و تحلیلگر سیاسی و از اعضای فرشگرد معتقد است اهمیت ونزوئلا برای جمهوری اسلامی فراتر از مسائل سیاسی، مربوط به شرایط این کشور است که به عوامل رژیم از جمله حزبالله امکان قاچاق مواد مخدر و پولشویی میدهد.
-در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، اصلاحطلبان به خاطر ارتباط نزدیک او با رؤسای جمهوری کشورهای چپگرای آمریکای لاتین و رفت و آمد با اورتگا و چاوز و مورالس و سرمایهگذاری گسترده در ونزوئلا انتقادات زیادی به او میکردند. امروز همانهایی که احمدینژاد را به باد انتقاد میگرفتند خودشان حالا از دولت نیکلاس مادورو حمایت میکنند که معاون چاوز بود و بعد از مرگ او جانشیناش شد. تحلیل شما از این دوگانگی چیست؟
-فکر میکنم در حال حاضر سیاست خارجی اصلاحطلبها حمایت از ونزوئلا یا گرایش به سمت آمریکای لاتین نیست، مسئله این است که اتفاقاتی که در ونزوئلا میافتد عملاً به براندازان کمک میکند و آنها از این زاویه است که از اتفاقات ونزوئلا خوشحال نیستند. در نتیجه ترجیح میدهند مادورو بماند. همانطور که اخیراً حسن روحانی از سفیر مادورو به تهران استقبال کرد و خیلی قاطعانه گفت از او حمایت میکنیم. چون میدانند اگر در ونزوئلا رژیم تغییر کند این یک انرژی به براندازان ایران تزریق میکند، همین الان که هنوز تغییری نکرده این اتفاق افتاده است. در واقع اگر دموکراسیخواهان ونزوئلا قدرت را از دولت نامشروع مادورو بگیرند و پیروز شوند ضربه بزرگی است به اصلاحطلبان که استمرار وضع موجود در ایران را میخواهند.
-یعنی محمدجواد ظریف یا حسن روحانی به عنوان دولتمردانی که پایگاه سیاسی و اجتماعی آنها اصلاحطلبان هستند فقط تظاهر به حمایت از مادورو میکنند و تریبون تبلیغاتی نظاماند؟
-ببینید، ظریف وزیر خارجه اصلاحطلبان نیست، وزیر خارجه نظام و علی خامنهای است و موضعی کهاو میگیرد همان چیزی است که خامنهای میخواهد.
– روحانی هم همینطور؟
– به نظرم روحانی زیاد توجهی به مسئله نظام ندارد و مسائل شخصی خودش را در نظر میگیرد. روحانی بدون جمهوری اسلامی تعریف نمیشود و در داخل نظام است که میتواند پلههای ترقی را طی کند. او فردی است که معلوم نیست تحصیلاتاش را درست انجام داده یا نه و در چهل سال گذشته پلههای قدرت را یکی یکی طی کرده، سالها در امنیتیترین نهاد جمهوری اسلامی مسئولیت داشته و امروز رئیس جمهور است، امید این را هم دارد که بعد از مرگ خامنهای رهبر شود یا دستکم جایگاه خودش را حفظ کند. در واقع روحانی به دنبال تثبیت جایگاه خودش در قدرت است. او هم مثل اصلاحطلبها معتقد است اگر اتفاقات ونزوئلا به نوعی بر سیاست ایران تاثیر بگذارد و تغییری رخ دهد خودش هم ماندنی نیست. اما آنچه ظریف میگوید سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی است.
-میتوانیم بگوییم هر دو آنها به خاطر منافع جمهوری اسلامی در تحولات ونزوئلا جانب مادورو را گرفتهاند؟
-مسئله آنها حفظ نظام است، اما هر کدام از زاویهی منافع خودشان.
-در دوران احمدینژاد سرمایهگذاری زیادی در ونزوئلا شد از مسکن تا نیروگاه که بعد از او هم ادامه پیدا کرد. منافع ملی ایجاب میکند در چنین شرایطی جمهوری اسلامی موضعی را اتخاذ کند که اگر مادورو سقوط کرد و خوان گوائیدو روی کار آمد دستکم منافع کشور را در آنجا حفظ کند. آیا موضع رسمی رژیم درباره رویدادهای ونزوئلا به به نفع ایران است؟
– حتماً این منافع آسیب میبیند، منتها از زاویهای دیگر به این ماجرا نگاه کنیم که جمهوری اسلامی کجا منفعت ملی را در نظر گرفته که حالا بخواهد در آمریکای لاتین و ونزوئلا در نظر بگیرد؟! کل مسئله جمهوری اسلامی در آمریکای جنوبی سودجویی برای نظام است. آمریکای لاتین منطقهای است مناسب برای قاچاق مواد مخدر. در دولت اوباما جلوی انتشار پروندهای بزرگ از قاچاق مواد مخدر که حزبالله در آن دست داشت گرفته شد و وزارت دادگستری ترامپ پیگیری آن را از سر گرفت. حدود یک سال و نیم قبل گزارش آن در پولیتیکو منتشر شد. حتی معامله ماشینهای دست دوم را وسیله قرار داده بودند تا بتوانند از این طریق پولشویی کنند؛ شبکهی بزرگی که یک سرش در آفریقا بود و سر دیگرش در اروپا.
مسئله اصلی جمهوری اسلامی در ونزوئلا پولشویی است. پرونده مهمتر در مورد بازداشت علی صدرهاشمینژاد پسر محمد صدرهاشمینژاد بود و هلدینگ استراتوس بود. آنها به اسم خانهسازی در ونزوئلا پولها را وارد سیستم مالی آمریکا میکردند که هم تحریمها را نقض میکردند و هم پولشویی میکردند.
در واقع خیلی تفاوتی ندارد که اصلاحطلب سر کار باشد یا اصولگرا، چون پولشویی برای آنها از هر چیزی مهمتر است. مخصوصاً با این تحریمها دنبال آن هستند که بتوانند از طریق آمریکایی جنوبی به سیستمهای مالی آمریکا دسترسی پیدا کنند چون از طریق اروپا خیلی سختتر شده اما سیستم مالی فاسد آمریکای جنوبی این فضا را برای آنها فراهم میکند. مسئله ونزوئلا فراتر از جناحبندیهای داخلی ایران است و مهم فرصت پولشویی در آن کشور است.
-تا پیش از آنکه گوائیدو خود را به عنوان رئیس جمهوری موقت اعلام نکرده بود، آمریکاییها حمایت علنی از او نمیکردند اما با حضور جمعیت گسترده معترضان وضعیت تغییر کرد. فکر میکنید حضور گسترده مردم ونزوئلا و به تعبیری «میدان میلیونی» بر حمایتهای بینالمللی از گوائیدو تاثیر داشت یا اینکه اعلام ریاست جمهوری موقت برنامهریزی شده بود و بعد از آن مردم به صورت انبوه به خیابان آمدند؟
– به نظرم هر دو حالت بود. در واقع این رویداد سازماندهی شده بود و همه گامها و مراحل آن از قبل برنامهریزی شده بود، از جمله اینکه گوائیدو سوگند ریاست جمهوری موقت را بخورد و آمریکا هم بلافاصله به رسمیت بشناسد. یک هفته قبل از آن در رسانههای آمریکا در بارهی تحولات ونزوئلا مرتب صحبت میشد؛ در مورد تظاهرات، در این مورد که آمریکا گوائیدو را قرار است به رسمیت بشناسد و… روزی هم که تظاهرات شد یک روز ملی و مناسبت آن سالروز سقوط دیکتاتور سابق این کشور «مارکوس پرز خیمنز» بود. به نظرم وقتی مردم ونزوئلا خود را برای یک تظاهرات بزرگ آماده میکردند همزمان نمایندگان آنها با آمریکا در حال مذاکره بودند تا حمایت آنها را قبل از تظاهرات داشته باشند. اهمیت این موضوع در آن بود که هشدارهای دولت آمریکا در بالاترین و همچنین دولتهای آمریکای جنوبی این فشار را از قبل وارد کرده بودند تا در روز ۲۳ ژانویه وقتی مردم به خیابانها میآیند مادورو نتواند دست به سرکوب شدید مردم بزند و گوائیدو را بازداشت یا حصر خانگی کند.
از طرفی اگر مردم با آن جمعیت به خیابان نمیآمدند دست دولت آمریکا باز نبود که بتواند گوائیدو را به رسمیت بشناسد و نمیتوانست از متحدین خودش بخواهد که او را به رسمیت بشناسند. در واقع حضور میلیونی مردم تعیینکنندهتر بود چون آنها بودند که این فرصت را برای حمایت بینالمللی از رهبر مخالفان ایجاد کردند.
-اینکه اپوزیسیون ونزوئلا داخل کشور بود کار را برای مخالفان مادورو راحتتر نکرده بود؟
-قطعاً این نقطه قوت آنهاست. فراموش نکنیم که گوائیدو فقط رهبر اپوزیسیون نیست بلکه رئیس پارلمان کشور هم هست.
-در واقع حمایت بخشی از حکومت را هم دارد…
– بله، او علاوه بر مشروعیت مردمی، سمت سیاسی هم دارد و این کار را برای مخالفان مادورو راحتتر میکند. ما ضمن اینکه سعی میکنیم اتفاقات ونزوئلا را وصل کنیم به رویدادهای ایران باید این را هم توجه داشته باشیم که اینطور نیست که هر چه در این کشور اتفاق میافتد قرار است عینا در ایران هم روی دهد! همین حضور اپوزیسیون ونزوئلا در داخل این کشور موقعیتی است که ما در حال حاضر در ایران نداریم.
– اپوزیسیون جمهوری اسلامی عمدتا بیرون کشور مستقر است و گروههای مخالف در داخل هستند امکانی برای فعالیت سیاسی ندارند. البته اگر شرایط ایران در دوران گذار به مرحلهی کنونی ونزوئلا برسد، ریزش درون حکومت بیشتر و پیوستن مردم به مخالفان نیز گستردهتر خواهد شد. برای رسیدن به این مرحله چه کارهایی میشود کرد؟
-کار سخت است…
-… البته اگر فکر میکنید صورت مسئله اشتباه است لطفاً تصحیح کنید…
-…ما نمیتوانیم چهرهای مثل گوائیدو داخل حکومت ایران داشته باشیم…
-منظورم داشتن فردی مانند گوائیدو در جمهوری اسلامی نیست. سوال را طور دیگری مطرح میکنم. منظور این است که اپوزیسیون نیروهای خود را در دستگاه و نهادهای حکومتی تقویت کند. مثلاً احمد جنتی از گروهی درون نظام انتقاد میکند که قصدشان مذاکره با آمریکاست. اینکه چنین گروههایی درون حکومت هستند آیا میشود این احتمال را داد افرادی هم هستند که در صورت فراهم شدن شرایط، با اپوزیسیون همکاری کنند؟
-جنتی احتمالاً در مورد ظریف و روحانی صحبت میکند. متحدین ما درون ایران آنهایی نیستند که بخواهند با آمریکا مذاکره کنند؛ اتفاقا آنها رقیب و مخالف براندازان هستند! چون اگر آمریکا به دنبال کسانی درون جمهوری اسلامی باشد که تمایل به مذاکره با آمریکا داشته باشند و این را بتوانند عملی کنند آنوقت احتمال اینکه دولت ترامپ هم مثل اوباما با آنها پای میز مذاکره بنشیند هست و احتمال اینکه امتیاز بدهد و بگیرد زیاد است. اما کسانی هستند داخل ایران در بین نیروهای نظامی و سیاسی که خواهان رفتن جمهوری اسلامی هستند که این افراد میتوانند شناسایی شوند و با آنها همکاری شود.
-از وجود این گرایش اطلاع دارید؟
-بله، وجود دارند؛ مثلا نه الزاما در میان فرماندهان اصلی ارتش و سپاه، اما در بدنه نیروهای نظامی میتوان این نشانهها را دید. اینها از جنس کسانی هستند که نگاه سکولار دارند و معتقدند کشور برای پیشرفت باید به سمت جدایی دین و دولت و توسعه اقتصادی برود. کسانی هم هستند که دنبال محدود شدن قدرت روحانیت هستند؛ اینها میتوانند متحدینی برای براندازان باشند چون برای آنها نیز حکومت دینی حکومت مطلوبی نیست. بخشهایی در داخل حکومت جمهوری اسلامی هستند که خواهان تمام شدن سیطره روحانیت هستند. به نظرم آنها نیز میتوانند متحد براندازان باشند و شاید از دل آنها نه گوائیدو اما کسانی که بتوانند براندازان را نمایندگی کنند قابل شناسایی باشند.
– آیا چهرههای سیاسی در جمهوری اسلامی که بتوانند همراه اپوزیسیون برانداز باشند، وجود دارند؟ چون شما بیشتر روی نظامیها متمرکز شدید. در بیانیه فرشگرد نیز بر پیوستن و جذب نیروهای نظامی تاکید شده. شاهزاده رضا پهلوی هم بارها از نظامیها خواسته در صف مردم باشند. آیا در شرایط فعلی نقش و تأثیر نظامیها در تحولات مهمتر از چهرههای سیاسی است؟
-البته من فقط سیاسی و نظامی هم نمیبینم، حتی کسانی را در بدنه اقتصادی حکومت میبینم که وجودشان ضروری است و باید آنها را جذب کنیم. اتفاقاً از بدنه اقتصادی حکومت افراد را راحتتر میشود جذب کرد چون خیلی ایدئولوژیک نیستند و برای آنها کسب و کار اهمیت دارد ولی اهمیت نظامیها خیلی بالاست چون در نهایت وقتی میدان میلیونی شکل میگیرد و مردم مستقیم با آنها رو در رو میشوند، نیروی سرکوب به شمار میروند. ساختار نظامی، فرماندهی و فرمانبری است. ما باید بتوانیم روی تمرد کردن فرمانبرها کار کنیم، اما اگر بتوانیم از بین فرماندهان کسانی را پیدا کنیم که دستور سرکوب ندهند نقش مهمی را ایفا خواهند کرد.
-به نظر میرسد در میان مقامات کشوری و لشکری جمهوری اسلامی، گرایش «روسوفیل» وجود دارد. اپوزیسیون جمهوری اسلامی اما عمدتا «روسستیز» است و به شدت مخالف پوتین و سیاستهای روسیه. اگر اپوزیسیون بتواند به روسها این پیام را برساند که در راستای منافع ملی و اصول دیپلماتیک و حسن همجواری حرکت میکند، میتواند در براندازی جمهوری اسلامی موثر باشد؟ به ویژه در شرایط کنونی که شکاف بین رژیم ایران و روسیه بسیار عمیق شده؟
-ما در فرشگرد نگاهمان روسستیزانه نیست. شاید در بعضی مصاحبه گفتهام که برنامهما این است که با همه دولتها رابطه داشته باشیم…
-… آیا وجود «روسستیزی» را در اپوزیسیون جمهوری اسلامی میپذیرید؟
-… نمیتوانم بگویم روسستیزی، اما بعضیها روسیه را به چشم دشمن نگاه میکنند. شاید فکر میکنند به هیچ عنوان نباید به آنها نزدیک شد و مذاکره کرد. یا حتی تهدید میکنند که جمهوری اسلامی برود پای روسیه را قطع میکنیم! اینها خطرناک است و سازنده نیست. اپوزیسیون باهوش و ملی باید بنشیند و از همین الان با همه کسانی که پشت حکومت هستند مذاکره کند. فکر میکنم اتفاقاً کار بزرگی که باید در اپوزیسیون پیش ببریم این است که پیام به روسیه و چین که پشت حکومتاند بفرستیم که در صورت براندازی جمهوری اسلامی قرار نیست رابطه با آنها قطع شود یا قراردادهایی که بر اساس منافع دوجانبه باشد لغو و منتفی گردد.
ایران آینده بر اساس منافع ملی ایرانیان، هم با روسیه و چین و هم با کشورهای منطقه و اتحادیه اروپا و آمریکا مناسبات عادی و بر اساس حقوق و احترام متقابل خواهد داشت. از آن زاویه که گفتید روسها در میان مقامات کشوری و لشکری پایگاه دارند، اگر واقعاً اینطور باشد، پیام دادن اپوزیسیون به روسها میتواند کمک کند.
Venezuela emrooz yek aazeh-maa-yesih-guhaah baraayeh paak-sazi-e Iran az shar-eh Akhondhaa jaani va vatan foroosh, az jomleh Akhond Khamenei inn daghakeh ajnabist r
مخالفان درون و برون مرزی جمهوری اسلامی و یا همان خلافت آخوندی، بدلیل بیگانه پرستی و پشتیبانی توده ایها و چپ استالینی و اسلامی با پیشینه ۷۰ – ۸۰ ساله از شوروی سابق و رو سیه امروز است که دوستی با روسیه را نفی میکنند وگرنه هر آگاه از تاریخ میداند که روسها و انگلیسها بودند که ایران را برای منافع خود به دو بخش شمالی و جنوبی بین خود تقسیم کردند.
و فردا پس از رهایی از خلافت آخوندی میبایست ایران آینده بر اساس منافع ملی ایرانیان، چون پیش از فتنه اسلامی ، هم با روسیه و چین و هم با کشورهای منطقه و اتحادیه اروپا و آمریکا مناسبات عادی و بر اساس حقوق و احترام متقابل داشته باشد.
اشخاص وابسته و خائن و وطن فروش در ایران فردا سهمی در قدرت نخواهند داشت.
آقاى امیر حسین اعتمادى اندک اندک به یک سیاستمدار بسیار شایسته تبدیل مى شود.
با این روند، فرشگرد روز بروز رشد مى کند و من امیدوارم که مسئولیت هاى مهمى را در گذار انجام دهد.
از روزى که خمینى متوجه شد که بدون داشتن توانایى مالى افرادش، نمى تواند قدرت سیاسى برتر را در دستان خود نگه دارد.
خمینى فسادهاى مالى را که اکنون به این مرحله رسیده است، هدایت کرده است و همه حتى اصلاح طلبان درگیر چنین فساد گسترده اى هستند.
سپس این پول هاى کثیف براى در امان ماندن به خارج از کشور انتقال یافته است.
بنظر مى رسد برنامه اى قوى براى پس از جمهورى اسلامى و حتى بازگشت پس از حذف نظام در سطوح بالاى نظام وجود دارد.
کشورهایى چون ونزوئلا از این جهت براى جمهورى اسلامى مهم هستند.
در رابطه با نظر «ناشناس»: درست می فرمایید؛ وقتش داره کم کم میرسه، و روسیه زودتر از آنچه دوستان چپی تصور مینمایند، پشت کلیت و تمامیت جمهوری فقیه رو خالی خواهد نمود..! چهارشنبه گذشته، هنگام کوبیدن مواضع سپاه قدس و یارانش بوسیله بمب افکن های قول پیکر روسی هیچ یک از مسئولین روسی در سوریه برای چندین ساعت قابل دسترسی نبود و پس از اون هم پاسخهای سربالا و نا مفهوم میدادند. به قول سردار دادرس در موردی دیگر: «عجب نامردند!»
قطعا پیام دادن اپوزیسیون به روسها میتواند کمک کند و در فرشگرد هم نگاه ها روسستیزانه نیست بنابر این هر چه سریع تر
فرشگرد باید در مورد ارسال پیام به روس ها و نیز چین اقدام کند. مقطع فعلی بهترین زمان برای انجام این کار و ارسال پیام ادامه روابط دوستانه در آینده است.