فیروزه رمضانزاده- فروغ تاجبخش، مشهور به «مادرلطفی» از مادران سرشناس جنبش دادخواهی اعدامشدگان در دهه شصت، در ۲۱ بهمن ماه، در ۹۰ سالگی در بیمارستان طوس تهران درگذشت.
انوشیروان لطفی، تنها پسر خانم تاجبخش، از اعضای ارشد «سازمان فداییان خلق ایران» بود که در سال ۱۳۶۲ بازداشت و در ششم خرداد ماه ۱۳۶۷ به همراه گروهی دیگر از زندانیان سیاسی چپ در زندان اوین اعدام شد.
نیما سروستانی، کارگردان فیلم مستند «آنها که گفتند نه» برای ساختن این مستند ۹۰ دقیقهای با چندین تن از شاهدان عینی و جان بهدربردگان از اعدامهای زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ گفتگو کرده است.
او که رستم، برادر ۱۹ سالهاش یکی از اعدامشدگان کشتار دهه شصت است درباره آشنایی خود با «مادرلطفی» به کیهان لندن میگوید: «من از سال ۲۰۰۰ که ساخت مستندم را شروع کردم با مادرلطفی آشنا شدم. همیشه با هم در تماس بودیم حتی تا همین چند ماه پیش از حال او با خبر بودم.»
سروستانی ادامه میدهد: «مادرلطفی هر سال در خانهاش به یاد پسرش، انوش، مراسم برگزار میکرد، در این مراسم نزدیک به چهل پنجاه نفر میآمدند؛ مادرفروغ و بسیاری از مادران اعدامشدگان در این مراسم، خاطراتشان را از عزیزان خود تعریف میکردند که میتوانست سند مهمی از آن وقایع باشد. سال ۲۰۰۸ آخرین باری بود که من در آنجا بودم و میخواستم مثل سالهای قبل از آن مراسم فیلمبرداری کنم، اما آمدند و به او اجازه ندادند تا مراسم را برگزار کند. البته در سالهای بعد فقط با حضور معدودی از نزدیکانش مراسم سالگرد پسرش را برگزار میکرد، چون اطلاعات به او گفته بود حق نداری مراسم برگزار کنی. مامور گذاشته بودند جلوی خانهاش. به همین دلیل ما وقتی مطمئن میشدیم مامورها رفتهاند به خانه او میرفتیم.»
این مستندساز ساکن سوئد با اشاره به روحیه بسیار قوی و پرانرژی خانم تاجبخش، تاکید میکند که «مادرلطفی» یکی از پایهگذاران «خانوادهها و مادران خاوران» است: «یکی از کسانی بود که در جمع کردن دیگر مادران اعدامشدگان نقش عمدهای داشت. در سال اول، نزدیک به چند صد نفر را جمع و در خاوران، مراسم برگزار کرد، در حقیقت، یکی از بنیانگذاران حرکت مادران خاوران، «مادرلطفی» بود.»
آرامستان معروف «خاوران» که از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به نام «لعنتآباد» شناخته میشود در ابتدای جاده تهران– مشهد، کیلومتر پانزده بلوار «امام رضا» قرار گرفته است. نیما سروستانی برای فیلمبرداری از این آرامستان با خانم لطفی تماس گرفت. «مادرلطفی» کسی است که پیکر اعدامشدگان از جمله پسرش را از زیر خروارها خاک در خاوران شناسایی کرد. وی که در این مورد ساعتها با مادر لطفی صحبت کرده میگوید: «در مستند، شاید ۲ دقیقه از حضور مادر لطفی استفاده کردم ولی اطلاعات بسیاری از او دارم که هنوز منتشر نکردهام.»
سروستانی ادامه میدهد: «پس از شنیدن خبر اعدام پسرش وقتی از ماموران، سراغ جنازه پسرش را گرفته بود یکی از آنها به او گفته بود «نمیدونم کجاست، انداختیم یکجایی که سگ بخوردش، شاید خاوران، نمیدونم کجا!» بنابراین مادر لطفی امیدوار میشود که جنازه پسرش باید در خاوران باشد. سه روز بعد از اعدام پسرش، یک روز صبح خیلی زود، نزدیک سحر همراه با دامادش و یک نفر دیگر به آنجا میروند. آنموقع کسی در آنجا نبوده؛ شروع میکنند به کندن خاکها. البته بخشی از اعدامشدگان سالهای ۶۰ و ۶۲ را هم در همان نقطه دفن کرده بودند؛ بعلاوه قبرستان بهاییها و زرتشتیها درست چسبیده به جاییست که اعدامیها را دفن کردهاند. به این ترتیب «مادرلطفی» میدانسته که محل دفن پیکر اعدامشدگان حدوداً کجاست. جاهای مختلف را با دست میکند تا اینکه دست پسرش را میبیند و پیراهنی که چند روز قبل برایش برده بود! همان پیراهن را بر تنش میبیند و پسرش را شناسایی میکند…»
کارگردان مستند «آنها که گفتند نه» وقتی همراه با فیلمبردار خود و «مادرلطفی» به خاوران رفتند میدانستند که در آنجا نباید بیشتر از ۷ یا ۸ دقیقه بمانند: «ما دو سه هفته برای فیلمبرداری از آن نقطه از خاوران برنامهریزی کردیم، برای اینکه هفت، هشت دقیقه بیشتر نباشیم، چون با فیلمبردارم تحقیق کرده بودیم که اگر بیشتر از این در آنجا بمانیم کسی هست در یکی از مکانیکیهای روبروی خاوران که به وزارت اطلاعات خبر میدهد.از طرفی خبر داشتیم خانمی ۶ ماه پیش از ما، از فرانسه برای عکاسی به خاوران آمده بود و بیشتر از هشت دقیقه مانده بود، آمده بودند و او را برده و به او یک سال حکم زندان داده بودند و در آن زمان هم او در زندان بود. بنابراین ما از این موضوع مطمئن بودیم که نباید بیش از ۷-۸ دقیقه در آنجا باشیم.»
سروستانی ادامه میدهد: «زمانی که به آنجا رفتیم از مادر لطفی خواستم ما را به همان نقطهای ببرد که جنازه پسرش را پیدا کرده بود. از او خواستم به شکل خلاصه تعریف کند چون زمان محدودی داشتیم؛ البته در خانهاش مفصل ماجرا را شرح داده بود که شنیدنش هم بسیار وحشتناک و دردآور است؛ اما صحبتهای او از ۷ -۸ دقیقه بیشتر طول کشید و زمانی که خواستیم سوار ماشین شویم یک ماشین پژو سیاه جلوی ما ترمز کرد؛ «مادرلطفی» پرسید «این ماشین کی بود؟» گفتم: «همونی که نباید میومد» روایت آن روز خیلی مفصل است اما در نهایت، بعد از دو سه ساعت تعقیب و گریز توانستیم از دست ماموران اطلاعات فرار کنیم. «مادرفروغ» بارها در تماسهای تلفنی از این موضوع با شوخی یاد میکرد.»
به گفته این مستندساز، خانه فروغ تاجبخش محل مراجعه بیشتر فعالان و خانوادههای سیاسی بود؛ رابطه او با فعالان سیاسی در ایران بسیار خوب بود و همه برای او احترام بسیاری قائل بودند. او در همه زمینهها فعال بود و حتی مسئولیت آپارتمان مسکونی را بر عهده داشت که در آن زندگی میکرد.
به گفته سروستانی، «مادرلطفی» در زمینههای اجتماعی هم بسیار فعال بود و برای هر کمک انسانی حضور داشت، به ویژه در زمینه کودکان کار بسیار فعال بود: «در جنوب تهران، یک زن و شوهر بودند که یک ساختمان قدیمی را به آموزشگاهی برای یاد دادن مهارت و آموزش خواندن و نوشتن برای کودکان کار تبدیل کرده بودند. «مادرلطفی» با آنها رابطه بسیار نزدیکی داشت و یکی از کسانی بود که از آنها حمایت میکرد؛ برای این آموزشگاه پول جمع میکرد چون آن زن و شوهر به این کمکهای مالی بسیار وابسته بودند تا بتوانند آموزشگاه را برای کودکان کار سرپا نگه دارند. با این وجود یادم هست اطلاعاتیها راضی به این فعالیت آنها هم نبودند، به همین دلیل آنها بسیار با احتیاط رفتار میکردند. «مادر لطفی» از سالهای ۲۰۰۴-۲۰۰۵ تا وقتی سرپا بود و توان داشت از آنها حمایت میکرد و برایشان پول جمع میکرد.»
«مادرلطفی» روز ۲۱ بهمن درگذشت و مراسم یادبود وی که قرار بود روز پنجشنبه ۲۵ بهمنماه برگزار شود از سوی وزارت اطلاعات لغو اعلام شد! خبرگزاری هرانا در این رابطه نوشت: «امروز پنجشنبه، ۲۵ بهمنماه ۱۳۹۷، منصوره بهکیش فعال مدنی که خود از جمله افرادی است که بستگان و اعضای خانوادهاش را در قتل عام زندانیان سیاسی دهه شصت از دست داده است در صفحه شخصیاش در فیسبوک نوشت که به دستور وزارت اطلاعات مراسم یادبود فروغ تاجبخش در سالن رعد لغو شده است.» به نوشتهی هرانا، منصوره بهکیش در این یادداشت گفته است: «دوستان عزیز، وزارت اطلاعات کار خودش را کرد و مراسم امروز برای یادبود مادرفروغ در سالن رعد را کنسل کرد. ولی برای همراهی با فریاد دادخواهی او نباید به این کنسل تن داد. میتوان در خانه خودش او را یاد کرد و گرامی داشت. ما خانوادههای خاوران از همان سالهای اول برای گرامیداشت عزیزانمان و مشخص کردن تفاوت مرگ عزیزانمان با مرگ عادی، بجای لباس سیاه، لباس یا روسری سفید میپوشیدیم.»
ma awaze inke gatl wa koshtar ra mahkum konim ba andisheye koshte shodegan kar darim, hame inha farzandane watan hastand wa tahe dele tamam inha joz khedmat be watan chize digari nabude .biyayid ehteram bezarim be hame shahidane rahe azadi che chap che rast che shahi che komonist
khanum maryam mikhan berim aslan khawaran ra atash bezanim chon in azizane dafn shode farog az har agide shahi nistand.lanat be siyasyt ke hata ma ra majbur mikone dar morede mordeha ham tabiiz gaeil beshim. khoda mohabat ra be delhaye ma iranian bargardan amin
روح تمام مردمان پاک سرزمین ما که در راه میهن بدست جانیان عمامه بسر اجنبی کشته شدند شاد، مبارزه شما مبارزه ماست
ما کشتار مجاهدین ودیگر گروه ها و قتل عام فجیع تابستان سال ۶۷ رامحکوم میکنیم .
ما تیربارانهای نیروهای حکومت پهلوی در مدرسه علوی در اوایل انقلاب را محکوم میکنیم.
ما کشتار کردها و……..در اویل انقلاب را محکوم میکنیم .
ما حتی به کشته دادن محصلین و جوانان کم سن و سال در طول جنگ مزخرف خمینی و صدام را هم محکوم میکنیم .
همه این جوانان و افراد شریف از ان این سرزمین و این اب و خاک هستند . خون همه برای ما عزیز و شریف است
لعنت خدا و مردم بر خمینی هندی زاده .
مرگ بر سید علی گدا خامنه ای .
ادامه … بسیاری از طرفداران پهلوی به طور مکرر در مصاحبه هایشان از حقوق جانباختگان ۶۷ حمایت کرده اند. بنظر من حامیان و همین طور بسیاری از خانوادگان ۶۷ (چپگراها) تفاوتی با جمهوری اسلامی ندارند. جمهوری اسلامی این ها را نادیده می گیرد و اینها جانباختگان دوره پهلوی را.
برای چپگراها هنوز هم در بر روی خودی و ناخودی می چرخد. بخاطر همین من و خانواده ام از کمپین های این افراد حمایت نمی کنیم
من نیز از کشتار ۶۷ متاسفم ولی بچه های کیهان لندن به این نکته نیز توجه کنید:
که حامیان مدنی این اتفاق بطور زیرکانه همه چیز را در کشتار ۶۷ خلاصه کرده اند و کلمه ای از کشتار مشابه و بدون دادگاه بیش از ۳۰۰۰ خدمتگزار دوران پهلوی سخنی به میان نمی اورند و بلعکس هر جا مصاحبه ای می کنند ابتدا ضربه ای به خاندان پهلوی میزنند و بعد به سراغ جمهوری اسلامی می روند(مصاحبه هفته پیش خانم بهکیش با رادیو فردا). ولی بلعکس شهبانو و شاهزاده و …
امیدواریم بتوانیم فجایع انجام شده توسط خمینی و خامنه ای در زمان حکومت ملاها را در طی این چهار دهه همچون نوشته دکتر ژیواگو که جنایات حکومت کمونیستی شوروی را بر ملا نمود به رشته تحریر دراوریم .
جنایت و غارت این نامردهای بی مروت بی نهایت است .
لعنت بر خمینی ضحاک . شرم بر عوامل حکومت ولایت فقیه و ننگ بر رجبی و ریرا و……..و لشگر جیره خوار سایبری ملاها .