کودک ۴سالهای اهل روستای قصرقند از توابع استان سیستان و بلوچستان، یکی از قربانیان سیل یک هفته اخیر در ۲۲ استان کشور است که بر اثر طغیان رودخانه کاجو جان خود را از دست داد. ۵۶ میلیون ایرانی همچون این کودک ۴ ساله، در معرض خطر سیل هستند که بارش شدید باران و طغیان رودخانهها به بهای جان آنها تمام میشود.
وضعیت بحرانی محیط زیست ایران دستکم از سال ۹۲ تا کنون به صورت رسمی در رسانهها مطرح شده: خشکسالی، سیل، زلزله، فرونشست زمین، فرسایش خاک، آلودگی هوا، سوختن و نابودی جنگلها، انباشت زباله، آلودگی آبها و هزاران مشکل ریز و درشتی که زخم عمیقی بر جان طبیعت ایران بر جای گذاشته و میگذارد.
آب همیشه مایهی حیات نیست!
ایران رتبه چهارم وقوع سیل در آسیا و رتبه دهم در جهان را دارد و ۸۰ درصد از مساحت آن شامل۴۸۰ شهر و ۸ هزار و ۶۵۰ آبادی، مستعد سیلاب و طغیان آبهای سطحی هستند. از همین روست که در بازه زمانی چهار سالهی ۹۰ تا ۹۴، بیش از ۵۰۰ بار در ایران سیل آمده است.
نتایج تحقیقات به دست آمده نشان میدهد که بیش از ۱۵ میلیون نفر یعنی معادل ۱۸ درصد جمعیت کشور در مناطق پرخطر و در معرض سیل با شدت بالا زندگی میکنند. علاوه بر تلفات جانی، سیل منجر به آواره و بیسرپناه شدن هزاران نفر میشود و هر ساله رقمی بین یک تا شش هزار میلیارد تومان خسارت مالی به دنبال دارد. تاسیسات و زیرساختهای غیراستاندارد و سرهمبندی شدهی شهری و روستایی، بر اثر طغیان رودخانهها، منجر به قطع برق و گاز و تخریب سیستمهای آبرسانی میشود. به همین دلیل، مناطق سیلزده تا مدتها با قطع برق و گاز و کمبود آب شهری مواجهند. اما در مناطق روستایی، تخریبها شامل نابودی زمینهای کشاورزی و تلف شدن دامها میشود. همجواری روستاها با رودخانهها و تردد دامها در این مناطق، خسارات جدی به روستاییان میزند. دستکاری و تخریب سازههای قدیمی رودخانهها و پلسازیهای غیراستاندارد و بیمورد مسئولان که به اسم عمران و آبادانی ساخته میشوند، باعث تخریبهای شدید توسط سیل در روستاها میشود.
اینهمه در حالیست که پلها و سدهای قدیمی روستایی با وجود فرسودگی، در هدایت مسیر سیلاب کارایی بیشتری دارند و دستکم موجب طغیان بیشتر سیل نمیشوند. سیل همچنین راههای شهری و روستایی را مسدود میکند و گاه روستاییان را در روستاها حبس میکند. به حدی که روستاییان تا روزها بدون امکانات اولیه زندگی، در انتظار کمکرسانی از خارج روستا میمانند. اینها تنها مواردی است که رسانههای داخلی از خسارات برجای مانده از سیل در روستاها گزارش میکنند ولی آمار دقیق و روشنی از خسارات جانی و مالی شهری و خصوصا روستایی وجود ندارد و سرنوشت سیلزدگان، پس از اسکان اضطراری نیز نامعلوم است.
بارش شدید باران نیز به معنای افزایش ذخائر آبی نیست و بخش زیادی از آب حاصل از باران که به سیل تبدیل میشود به هدر میرود. اما خود سیل به هر حال سبب فرسایش خاک، نابودی زمینهای کشاورزی و مراتع میشود که همه اینها خود وقوع سیلهای بعدی را تسهیل میکند.
مدیریت بی مدیریت
رودخانههای ایران هیچ نهاد مسئول مشخصی ندارند و هر استان برای خودش بر رودخانهها نظارت میکند. به همین دلیل طرحهای مهار سیلاب چون کارگروه سیل و مخاطرات دریایی به صورت پراکنده و محدود در ایران اجرا میشود. همچنین طرح کاهش بلایای طبیعی در مجلس شورای اسلامی سرنوشت نامعلومی دارد و حکومت بجای اجرای طرحهای پیشگیری و مدیریت ریسک، وقایع را همیشه پس از وقوع مدیریت میکند. درواقع ایران هیچ آمادگی در برابر سیل، زلزله و بلایای دیگر طبیعی ندارد. سازمان مدیریت بحران زیر نظر دولت و پدافند غیرعامل با زیرمجموعههای عریض و طویل، فاقد یک نظامنامه هستند و پس از هر فاجعه نیز هر کدام مشکل را به گردن دیگری میاندازند.
دولت میگوید برای تاسیس زیرساختهای مقابله با سیل، ۱۷ سال زمان و ۱۰۴ هزار میلیارد تومان اعتبار مالی لازم است که تامین آن مقدور نیست. همچنین دولت مدعی است ۷۰ درصد از اعتبارات سالانه طرح کاهش اثرات بلایای طبیعی و ستاد حوادث غیرمترقبه صرف جبران خسارات ناشی از سیل شده است.
مسئولان نهادهای مربوطه هرگز نیاموختهاند که علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. آنچه به حساب نمیآید، جان و مال مردم است. در مواردی چون سیل اخیر در استان خوزستان، اهالی ۴ روستای نزدیک سدخاکی رامشیر، خانه و زندگی خود و دام و زمین کشاورزیشان را رها کرده و میروند تا جان خود را نجات دهند. در حالی که اگر تنها درصدی از پول اختلاسها و بریز و بپاشهای نهادهای بیفایدهی حکومتی به این بخش تزریق شود، شاید کمتر از دو دهه زیرساختهای ویران شهری و روستایی ترمیم و احداث شوند.
محیط زیست را به یغما میبرند
باوجود افزایش وقوع سیل در ایران، این کشور اما سرزمینی خشک و نیمهخشک است که میانگین سالانه بارندگی آن ۲۵۰ میلیمتر یعنی ۵۰۰ میلیمتر کمتر از میانگین جهانی است. چرا در سرزمینی که خشک و دچار بحران کمآبی و بیآبی است، اینهمه سیل میآید؟! این پرسش بسیار مهمی است که شاید بر بستر آن بتوان به پاسخی هم برای حبس غیرقانونی ۸ فعال محیطزیست و امنیتی کردن فضای حمایت از طبیعت و حیوانات ایران نیز رسید.
نخستین پاسخ را باید در کاهش وسعت جنگلها از ۲۵ میلیون هکتار به ۱۴ میلیون هکتار جستجو کرد. جنگلخواران و زمینخواران با حمایتهای فراقانونی و قانونی، در خاک زراعی، مراکز حفاظتشده، جنگلها، حریم رودخانهها، کوهها و حتی درجزایر ایران، در سکوت و بیخبری مردم، دست به ساخت و ساز گسترده و تخریب هولناک محیط زیست زده و میزنند. مراکز صنعتی و مراکز نظامی، سدسازیها، پروژههای انتقال آب، کارخانهها، مسکنها و ویلاهای انبوه چون قارچ در بهترین و زیباترین مناطق کشور روییدهاند و در اختیار گروههای خاصی از جامعه قرار میگیرند.
ارگانها و نهادهای حکومتی مجوزهای غیرقانونی برداشتهای سنگین از رودها را میدهند، مصالح رود را میفروشند، مجوز صید انبوه و پرورش ماهی در جوار رودخانه صادر میکنند. حتی در کنار رودخانهها، تاسیسات و پروژههای مهندسی- عمرانی اجرا میکنند و چیزی از آب و آبادانی نیست که آنها به یغما نبرند!
نابودی پوششهای گیاهی منشاء اصلی سیل و در نتیجه فرسایش خاک و موتور حرکت این چرخهی ویرانگر است. در چنین چرخهای، حیات وحش ایران نیز دستخوش صدمات بسیاری شده، چنانکه کمبود آب و غذا، علاوه بر مرگ حیوانات آنان را به دنبال غذا به درون روستاها کشانده است که درگیری بین روستاییان و حیوانات را ناگزیر میکند. البته این موارد جدا از روند فراگیر تغییرات اقلیمی زمین ناشی از افزایش جمعیت، تغییر سبک زندگی، گسترش شهرنشینی و شیوه نادرست کشاورزی و هدردادن آب و بهرهبرداری بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی است.
فعالان محیط زیست تیمارگرانِ جانِ آسیبدیدهی ایران
اکنون هیچ نقطهای از خاک ایران نیست که عرصه تاخت و تاز ارگانها و نهادهای حکومتی قرار نگرفته باشد. اگر مردم از این دستدرازیها در کلانشهرهایی چون تهران، مشهد و اصفهان با خبر میشوند، اما بخش عمدهای از تاراج محیط زیست نه تنها رسانهای نمیشود بلکه فعالان محیطزیست، همانها که از جانِ آسیبدیدهی طبیعت ایران با خبرند، به همین دلیل بازداشت شده و به محاکمه فراخوانده میشوند تا در کمال بیشرمی به عنوان «جاسوس» و «مفسد فیالارض» معرفی شوند!
شاید تا پیش از بازداشت ۸ فعال محیط زیست در بهمنماه ۹۶، کمتر کسی از نقش این فعالان در حفاظت از طبیعت و جلوگیری از انقراض گونههای مختلف گیاهی و جانوری ایران مطلع بود . کیهان لندن یک سال پیش بازداشت بیسابقه و گسترده فعالان محیط زیست و حامیان حیات وحش ایران توسط اطلاعات سپاه را که در سکوت خبری صورت گرفته بود، افشا کرد. در این میان، کاووس سیدامامی استاد دانشگاه و فعال محیط زیست به طرز مشکوکی در زندان اوین جان باخت و پیکر وی در سلولاش پیدا شد. قوه قضاییه زیر بار اتهام قتل وی در زندان نرفت و آن را خودکشی اعلام کرد. ۸ تن از نیروهای کارآزموده، تحصیلکرده و فعال در عرصه بینالمللی محیط زیست، به اتهام سنگین «مفسد فی الارض» و «جاسوسی» یک سال است در بازداشتگاه سپاه در زندان اوین بسر میبرند. قوه قضاییه به تازگی جلسات دادگاه آنان را پشت درهای بسته آغاز کرده که پس از چهار جلسه هنوز در مرحله خواندن کیفرخواستی بیش از ۳۰۰ صفحه است.
سکوت سنگین و بیاطلاعی از آنچه در زندان بر سر این فعالان میرود، با اعتراض علیه شکنجه و تهدید توسط نیلوفر بیانی یکی از فعالان زندانی شکسته شد. او در دادگاه نسبت به تنظیم کیفرخواست بر مبنای اعترافات اجباریاش اعتراض کرد و گفت که تحت فشار، شکنجه و تهدید به تزریق آمپول بوده و مجبور به اعتراف علیه خود شده است.
پرونده فعالان محیط زیست را که از حق داشتن وکیل مورد نظر خود نیز محروماند، شاید بتوان یکی از خوفناکترین پروندههای قضایی جمهوری اسلامی خواند. حالا هم که مشخص شده این فعالان تحت شکنجه روحی و روانی و جسمی هستند، حتی خانوادههایشان را نیز تهدید کردهاند. آنهم در شرایطی که وزارت اطلاعات، سازمان حفاظت محیط زیست و شورای عالی امنیت ملی ۸ فعال محیط زیست را بیگناه اعلام کرده و آنها را از اتهامات وارد شده از سوی قوه قضاییه مبرّا میدانند. قوه قضاییه، سپاه پاسداران و تلویزیون حکومتی میگوید این فعالان با نزدیک شدن به مناطق حساس نظامی در پوشش فعالیت محیط زیستی برای اسرائیل و آمریکا «جاسوسی» میکردهاند. اما اینها همان مناطقی هستند که بالاتر شرح دادیم که چطور در چنگال بزرگترین زمینخواران و جنگلخواران شیرهی جان طبیعت مکیده میشود.
در حال حاضر، سناریوسازی برای این فعالان زندانی به موقعیت خطرناکی رسیده و نهادهایی که برشمردیم از هر دستاویزی برای ارائهی مدارک جعلی استفاده میکنند. یک منبع آگاه از وضعیت نیلوفر بیانی گفته است که مأموران زندان، وی را در مهرماه امسال به بیرون از زندان و به مکانهایی چون آرایشگاه، مرکز خرید و یک ویلا در لواسان بردند و از او خواستهاند تا موهایش را کوتاه کند، از فروشگاه خرید و در ویلا استراحت کند! اما نیلوفر بیانی امتناع کرده و با اینهمه متوجه شده که نیروهای امنیتی که او را همراهی میکردند مخفیانه از وی فیلم میگیرند! چنین اقداماتی نشانگر تلاش برای قلب واقعیت و صحنهسازی با استفاده از روشهای غیرانسانی است.
روند ناعادلانه محاکمه ۸ فعال محیط زیست و تخریب گسترده و جبرانناپذیر طبیعت و نابودی حیات وحش کشور، عمق سیاه و تاریک واقعیتی را در برابر چشم به نمایش میگذارد که در آن، از جان یک کودک ۴ سالهی روستایی تا دانش و آگاهی و احساس مسئولیت جوانان ایران برای خدمت به خاک و سرزمینشان، همگی فدای غارت و چپاول افراد و نهادهایی میشود که منابع قدرت را در دست دارند.
آزاده کریمی
این چند خطی که اینجا نوشته میشود و اقتباس از دویچه وله فارسی. فقط نشان دادن قسمت بسیار بسیار کوچکی از فجایع در ایران است مربوط به دوران حمله مغولان به ایران نیست بلکه به دوره ی حکومت اسلامگرایان اخوندها جنایتکار بر ایران است:آمارهایی مثل این که نود درصد حیات وحش ایران در چهل سال گذشته از بین رفته است، مساحت جنگبها نصف شده، ایران به رتبه اول فرسایش خاک در جهان رسیده و سالانه دومیلیارد تن از خاکش را از دست میدهد، و هر دقیقه سی متر مربع دیگر از مساحت ایران به بیابان تبدیل میشود. هفتاد درصد دشتهای ایران خشکیدهاند،اغلب دریاچههای ایران یا خشکیدهاند و یا رو به خشکیدنند.