یک دزد که در ربودن احشام سابقه دارد، بعد از دستگیرى، شگرد خود را براى سرقت گوسفندان چنین شرح داده است: در مسیر گلهها چاله مىکندیم بطوری که دو نفر بتوانند در آن بنشینند. سپس من یا همدستم درچاله مىنشستیم و وقتى گوسفندان در حال گذشتن از آن محل بودند، پاى یکى از آنها را مىگرفتیم و به داخل گودال مىکشاندیم و بعد دست و پاى حیوان را مىبستیم و وقتى گله محل را ترک مىکرد از چاله خارج مىشدیم و گوسفندهایى را که به این طریق به دست آورده بودیم درون ماشین مىگذاشتیم و فرار مىکردیم.
او که با روزنامه ایران گفتگو مىکرده، توضیح داده، روزى هنگام راه رفتن صدایى شنیدم، نزدیک صدا شدم دیدم گوسفندى در چالهاى افتاده و نمىتواند خارج شود و به احتمال زیاد چوپان متوجه ماجرا نشده و محل را ترک کرده است. این اتفاق باعث شد من هم از همین طریق سرگرم دزدى شوم اما متاسفانه در یکى از سرقتها دچار اشتباه شدیم و بز پیشروى گله را دزدیدیم.
او ادامه داده، صاحب گله ناپدید شدن بز را به پلیس اطلاع داد. پلیس چالههایى را که ما حفر کرده بودیم شناسایى کرد و براى یک هفته مامورانى را در جایى نزدیک به آن مستقر نمود. ما هم بىاطلاع از اینکه ماموران در کمین ما نشستهاند، آخرین سرقت را با خیال راحت انجام دادیم و وقتى از دزدى برمىگشتیم، چراغهاى اتومبیل پلیس روشن شد و به دام افتادیم.
سارق گوسفند گفت: من دزد نیستم. کارگاه پارچهبافى داشتم و با ارمنستان و روسیه داد و ستد مى کردم اما طلبهایم را ندادند ورشکست شدم. همسرم هم از من جدا شد و به آمریکا رفت.
“سارق گوسفند گفت: من دزد نیستم. کارگاه پارچهبافى داشتم و با ارمنستان و روسیه داد و ستد مى کردم اما طلبهایم را ندادند ورشکست شدم. همسرم هم از من جدا شد و به آمریکا رفت.”
جای بسی تامل!
وقتی ملتی بیسواد کشور را تقدیم احمقی میکند که معتقد است “اقتصاد مال خر است”، نتیجه اش جز این نیست
زیربنای خیلی از مشکلات، دلائل اقتصادی است