روشنک آسترکی – درست در زمانی که علی خامنهای در تهران بشار اسد را به آغوش میکشید تا پیام «ما سرنوشت سوریه و منطقه را رقم زدیم» را قاب بگیرد، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی استعفا داد تا معلوم شود که نظام حتی قادر به کنترل رفتار کارگزاران داخلی خود نیست و در همه امور دوگانگی، اختلاف و تضاد وجود دارد و این یعنی «جنگ اصلی در داخل است».
قاب عکس دو نفره رهبر جمهوری اسلامی و بشار اسد در کنار استعفای اینستاگرامی ظریف نمایانگر واقعیت تراژیک نظام اسلامی است. استعفایی که پذیرفته نشده (و احتمال دارد پذیرفته نشود) به هر دلیلی صورت گرفته باشد، اهمیت اصلیاش در این است که سفر بشار اسد و پیامهایی که در این سفر به طرفهای مقابل ارسال شد را تحت تأثیر قرار داد. رفتار ظریف را باید در روابط به شدت پیچیده سیاسی درون کشور ارزیابی کرد.
این اقدام ظریف فاصلهگذاری شفاف و بازسازی حاکمیت دوگانه بخشی از بدنه نظام است که به عنوان اصلاحطلبان شناخته میشوند. او با استعفایش به عنوان وزیر خارجهی دولت متبوع اصلاحطلبان، مسئولیت مخابره پیام حاکمیت دوگانه به بیرون را به عهده گرفت. کاری که حسن روحانی ساعاتی پیش از استعفای ظریف با حمله به سپاه بُعد داخلی آن را آغاز کرده بود.
حسن روحانی با حمله به دخالتهای اقتصادی سپاه با بیان اینکه بگذارید مردم این پروژهها را انجام دهند، پروژه معرفی نهادهای انتسابی به عنوان «مانع رفع مشکلات» و انتقال این پیام که «سپاه مانع راه افتادن چرخ امور است» و چوب لای چرخ دولت میگذارد را به جامعه آغاز کرد و ساعاتی بعد ظریف به سوی خارج این پیام را داد که برخلاف دیدار حسن روحانی با بشار اسد، دولت در مورد مسائل منطقهای در کنار حاکمیت نایستاده است.
بیش از ۱۰ سال پیش هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ از احمدینژاد ضربه خورده و به شدت تضعیف شده و به حاشیه قدرت رانده شدند. چندی بعد که باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده از حزب دموکرات، از طریق عمان برای مذاکره و به رسمیت شناختن حق داشتن انرژی هستهای اعلام آمادگی کرد، اصلاحطلبان و هاشمی رفسنجانی برای چیدن معادلهای تازه دست به کار شدند.
در واقع معنای مذاکرات هستهای و شکلگیری یک توافق پنهان احتمالی در دولت احمدینژاد این بود که بدون حضور اصلاحطلبان تنشزدایی شود و پیرو آن، بهبود اقتصادی حاصل شود. به همین دلیل بود که اصلاحطلبان برای بازگشت به قدرت در انتخابات سال ۱۳۸۸ و وقایع پس از آن در مسیر «انقلاب رنگی» حرکت کردند. این انقلاب رنگی اگر چه نتوانست پیروز شود اما در عمل توافق هستهای بین جمهوری اسلامی و آمریکا را در دوران احمدینژاد از بین برد.
اصلاحطلبان بعد از شکست انقلاب رنگیشان که هزینه امنیتی هنگفتی نیز در بر داشت، کوشیدند از طریق «عادیسازی» به نظام برگردند. آنها در صدد بودند از طریق برجام و تنیدن رابطه اقتصادی و متعاقب آن رابطه امنیتی– سیاسی با اروپا نظام را به عضو عادی نظام بینالملل تبدیل کنند و امتیاز این تنشزدایی و مواهب اقتصادی را به حساب جریان خود بریزند.
در این مدل آنها فکر میکردند میتوانند مانند دولت اردوغان و حزب «عدالت و توسعه» در ترکیه با آوردن رونق اقتصادی به کشور، همزمان به ساخت مسلط قدرت در داخل تبدیل شوند. اصلاحطلبان برجام را یک داد و ستد جناحی و باندی با بخشی از قدرت در آمریکا به حساب میآوردند. درست همانطور که اوایل انقلاب آیتالله منتظری میگفت گروگانها باید در زمان کارتر- یعنی دموکراتها- آزاد شوند چون حزب دموکرات آمریکا زمینهی پیروزی انقلاب را فراهم کرده بود.
اگر چه خواست منتظری برای آزادی گروگانهای آمریکایی در زمان یک دولت دموکرات در آمریکا اتفاق نیفتاد اما اصلاحطلبان و دولت حسن روحانی موفق شدند برجام را با حزب دموکرات آمریکا در قدرت به امضا برسانند.
در واقع برجام قراردادی بین اصلاحطلبان– یعنی بدنهای از نظام جمهوری اسلامی- با اروپاییها و حزب دموکرات آمریکا بود.
با سر کار آمدن ترامپ و شکست برجام، دولت بنفش بطور کامل در حوزه اقتصادی زمینگیر شده و برای اینکه نظام بتواند دوام بیاورد و از طریق کمکهای مالی و اقتصادی اروپا اوضاع را کنترل کند میبایست امتیازاتی را به اروپاییها بفروشد. اروپاییها قول دادهاند در قبال پذیرش و تصویب پالرمو امکانات مالی در اختیار جمهوری اسلامی قرار دهند.
این داد و ستد و معادله تازهی اصلاحطلبان که از طریق دولت روحانی پیش میرفت اما با جدی شدن مقاومت بخشی از نظام در برابر پالرمو، دولت را فلج کرد. این اختلاف جدی در نظام به معنای شکست عمومی اصلاحطلبان و رویگردانی کامل مردم از بازی میان «بد» و «بدتر» یا «اصولگرا و اصلاحطلب» است؛ در چنین موقعیتی است که حالا جریان «اصلاحات» از یک سو همراهی با سیاستهای خارجی اروپا و بطور غیرمستقیم آمریکا و از سوی دیگر فاصلهگذاری با «حاکمیت» را در پیش گرفته است.
چندی پیش محمدجواد ظریف و ۷ وزیر دیگر نامهای در ضرورت تصویب پالرمو به خامنهای رهبر نظام نوشته بودند و در این نامه تهدید کرده بودند در صورت عدم تصویب این لایحه استعفا خواهند داد.
اصلاحطلبان مدتی ست که حمایتهای خارجی را از دست دادهاند و با تغییر سیاست در کاخ سفید نگران تکیهگاه بیرونی خود هستند. آنها میدانند که در صورت عدم تصویب پالرمو در سیاستها و حمایتهای اروپا نسبت به نظام، تغییراتی اساسی روی خواهد داد و به همین دلیل ظریف با انتخاب این برهه برای اعلام نارضایتی در قالب استعفا، کوشید همراهی اصلاحطلبان را با جنگ تبلیغاتی غرب علیه نظام نشان دهد.
در واقع استراتژی تازه دولت و اصلاحطلبان که به درستی در جامعه به «استمرارطلبان» معروف شدهاند، اینست که در اظهار نظرها و نمایشهایی چون استعفای ظریف، خطی پررنگ میان خود و بقیهی نظام بکشند و در وهله نخست به دنیا و سپس به بخشی از مردم که همچنان میان براندازی و فرصتی دوباره دادن به جناحی از نظام مردد هستند، بگویند ما «با شما هستیم» و با بقیه نظام «فرق داریم»!
از دیگر نشانههای اتخاذ این سیاست، سخنان حسن روحانی درست یک روز پس از استعفای وزیر امور خارجه و در پنجاه و هشتمین مجمع عمومی بانک مرکزی است. او در این سخنان تمام تلاش خود را برای رساندن پیام ضرورت تصویب لایحه پالرمو به کار بسته و پیام متفاوت بودن دولت و خط کشیدن دور بخش دیگری از نظام را مطرح کرده است.
روحانی گفته است: «ما در مجامع پولی و مالی دنیا شرکت میکنیم چون میخواهیم تحولات پولی و سیستمی را دیده و با بانکهای دنیا ارتباط مالی برقرار کنیم تا بتوانیم نفت فروخته و واردات داشته باشیم. با چمدان که نمیتوانیم تجارت کنیم. نمیشود میلیون تن نهادههای دامی را با پول چمدانی جابجا کرد. بانکها باید فعال شوند. اگر رابطه ما با گروه اقدام مالی قطع شود، فعالیت بانکی ما در سطح دنیا با مشکل مواجه میشود. اگر یک بانکی در حرف من تردید دارد حتماً مصاحبه کند و بگوید.»
او همچنین افزوده است که «نمیشود کشور را دست ۱۰، ۲۰ نفر داد و گفت که هر تصمیمی گرفتند ما تابع آنیم. نخیر، ملت ایران صاحب این کشور است. حتماً ملت، بانک مرکزی و بانکهای ما حرف میزنند.» و بعد در پیامی خطاب به مردم مدعی شد که «بحران قیمت گوشت به دلیل مشکلاتی برای تبادلات مالی طی دو سه هفته بوده است.»
پردههای نمایشی که از سوی دولت به نمایش در میآید نشان میدهد اعتراضات گسترده مردم ونزوئلا و همراهی آمریکا با مخالفان مادورو و همچنین برگزاری نشست ورشو که ائتلافی علیه جمهوری اسلامی بود بیش از همه ترس را به جان این جناح از نظام انداخته است؛ چون اصولگرایان با وجود هارت و پورتهایشان معمولا بیشتر قابل تطبیق خود را با هر شرایطی دارند! به همین دلیل مدعیان اصلاحات و «تدبیر و امید» تصمیم گرفتهاند با فاصلهگذاری، شکافی مشهود میان خود و بقیهی نظام را به نمایش بگذارند!
ادمهـاى پیشرفته لحاظ فکرى و ازادمنش وقتى یک اشتباه سیاسى میکنند و یا اشتباه خصوصى ( تجاوز ) از مردم پوزش خواهـى میکنند و از صحنه سیاسى
خارج میشن ویا حداقل جلوى دوربین نمایش نمیدن .
بر عکس ایرانى هـا از نورى ع گرفته تا مسیحى از قم ووووو هـنوز میان و به گفتار در مانى و سیرک بازى میپردازند ؟؟؟؟
براى خودم
سوادم بیشتر از این نیست.
براى عسکر آقا
من یک اومانیستم. برایم انسان ها بى نهایت هستند. من مى تواتم فقط از زاویه دید و عملکرد آنان را نقد کنم.
روشنفکر هم یک انسان است و احترامم به ایشان تلاش بى شائبه در حد خودشان براى بهبود اوضاع است. ایشان معتقدند انقلاب کار درستى نبود.
من نمى توانم به همه بگویم مثل من فکر کنند و کپى من باشند. تکثر ذات طبیعت است. شما هم مانند من فکر نمى کنید ولى من کارى به شخصیت شما ندارم.
قبل از ۱۳۵۷ همۀ روشنفکران چپ از دیکتاتوری شاه فریاد می زدند و بعد از ۵۷ بود که فهمیدم چه کسانی مدعی آزادی هستند.
هرکه ناموخت از گذشت روزگار نیز ناموزد زهیچ آموزگار
۱ ـ نظام نکبت، و یرانی و غارتگر، اکبر رفسنجانی را ” استخر مرگ کزد “، ظریف مهره بی مقدار، کثیف، شیاد و بی شرمی است که کارش به پایان رسیده و حد اکثر اجازه خواهند داد که به آمریکا بر گردد و در یک دانشگاهی یا…. پژوهش کند مانند موسویان!
۲ ـ بفرمایید که شما برای چه امر مهمی براى » آقاى نورى علا احترام بسیار قایلید ؟«، ایشان نمونه نسل روشنفکر سوخته ایست که ایران را به باد داده اند. ایشان کاشف سکولاریسم نو و کهنه اش هم نیستند تا چه رسد به حزب سکولار دموکرانی !
ظریف فقط یکی دیگر از جلوه های اصغر ترقگی خود را بروز داده، همین.
طرف قادر به کنترل تکانه های احساسی خود نیست وگرنه وقتی حالش سرجاش باشه آمادگی کامل برای فروش مملکت خود را به پایین ترین پیشنهاد هم دارد.
اگر امکان دارد پست شماره ۲ خود را به فارسی ترجمه کنید، چون بنده با توجه به غلطهای گرامری فراوان آن را نمیفهمم.
۴-
آقاى نورى علا!
من برخلاف شما به شاهزاده پشنهاد مى کنم بهتر است راه برگزیده خود را ادامه دهند. بنظرم ایشان درست انتخاب کرده اند که از دخالت هاى مستقیم جریانى و حزبى در این مقطع دور بمانند و من حتى شایسته ایشان نمى دانم که رئیس جمهور بشوند.
این به معنى این نیست که ایشان برابرترند و از این چرندیات غیر علمى. این به معنى وضعیت خانوادگى و شخصى ایشان است و هر کسى وضعیت خاص خود دارد. هر چه بر زبان مى آید که نباید جارى کرد.
ما مردم ایران ۵٧ نسبت به این خاندان ایران دوست و خدمتگزار ایران بد کرده ایم و حال گروهى به جاى شرمندگى دنبال تخریب هستند. شرم هم خوب چیزى است.
٣-
مى نشیند و براى او شایسته نیست.
بخش مهمى از طرفدارى از شاهزاده به عملکرد پدر و مادر بزرگوارشان بر مى گردد و البته شخصیت خودشان این ارزش را مستدام کرده و افزوده است.
نظر دادن خوب است ولى بسیارى وجه تخریبى از نظر دادن را مد نظر خود دارند.
آقاى نورى علا سنى از ایشان گذشته است و تحملش طاق شده است و اگر سخنانش جنبه تخریبى گرفته است مد نظر ایشان نیست.
من طرفدار بازگشت به شاهنشاهى پهلوى با افزایش سطح آزادى هاى سیاسى هستم. ولى من به شاهزاده تکلیف نمى کنم که چگونه رفتار کند.
حق شاهزاده عزیز است که منش و رفتار خود را داشته باشد.
من تلاش مى کنم با بیان علمى دلیل ضرورت چنین نظامى را بیان کنم.
تلاش من نه متوجه شاهزاده عزیز و گرامى بلکه متوجه اپوزیسیون و مردم است.
٢-
همه براى شاهزاده تکلیف تعیین مى کنند، مثل آقاى نورى علا، مثل همین خودم که یک فرصت طلب خائن مثل ظریف را مى خواهد بعنوان وزیر خارجه به شاهزاده اى که ادعایى ندارد قالب کند. این خودم حتى نمى داند که در همین دستگاه دیپلماسى جمهورى اسلامى افراد بسیار ارزشمندترى از این ظریف از جهت توانایى هاى دانایى و مدیریتى وجود دارند که به دلیل عدم مقبولیت فقط کارگزار وزارت هستند و بى خودى نظر میدهد. امثال خودم دخالت هاى نابجایى دارند. این خودم درسى است براى آقاى نورى علا که دقیقاً جاى خودم
١-
من براى آقاى نورى علا احترام بسیار قایلم. فضاى سیاسى ایران بگونه ایست که نقد افراد تخریب معنى مى گیرد و باید موضع خود را بیان کرد.
بخشى از سخنان آقاى نورى علا درست است، بخشى هم نادرست.
شاهزاده عنوان کرده است نه دنبال پست است و نه ادعاى شاهى دارد.
این درست است.
ولى آقاى نورى علا حق ندارد براى شاهزاده تکلیف کند که باید بیاید کنار حزبى بنشیند، چون طرفدار دارد. او مانند هر کس حق دارد تصمیم بگیرد چگونه رفتار کند.
مگر من به آقاى نوروى علا تکلیف مى کنم؟
جواد کریمی قدوسی نماینده مشهد گفته بود: «روحانی از سازمان اطلاعاتی ام آی ۶ انگلستان دستور میگیرد و در کشور اجرا میکند.
سازمان اطلاعات سپاه شنود تلفنی مکالمه حسن روحانی با مامور ام آی ۶ را به خودش نشان داد!
آیا استعفاى ظریف به دخالت سفیر ایران در کنیا براى فرارى دادن زندانیان تروریست ربط ندارد؟
بنظر میرسد که او حتى بر سفرا هم مدیریت نمى کند و در سفارتخانه ها کاره اى نیست.
این بیچاره فقط یک مترجم تخصصى است و باید حرف هاى جریان خامنه اى را ترجمه کند. این چرندیات جدیدش هم از این روست. کاملاً کیج و منگ است.
حمله ورزشکاران مردم دوست نیز او را بیچاره تر کرد.
البته دوستان حواستان به دیگر وقایع جهان که در سرنوشت جمهوری اسلامی و لابی رسانه ای ۵۷ تیون تاثیر دارد٬ جمع باشد.
دیدار ترامپ و کیم بسیار مهم است و بمانند زمان شروع اعتراضات در ونزوئلا و نشست ورشو با بی توجهی عمدی رسانه هایی مثل بی بی سی و رادیوفردا همراه است. بمب در اتوبوس سپاه همزمان با نشست ورشو منفجر شد که بهانه را برای ندادن پوشش رسانه ای جامع به لابی های رسانه ای مثل رادیوفردا داد.
ظریف پیشتر منکر وجود زندانی سیاسی در نظام ولایت فقیه شده بود!
حال آنکه، نظام حاکم تاب تحمل نقد یک بازیکن فوتبال از «پروفسور حقوقبشر! ظریف»! را هم ندارد و فوتبالیست منتقد را به وزارت ورزش احضار کردند!
با تمام کاستی ها و دروغپردازی های ظریف باید به این نکته توجه کرد: آیا برای شاهزاده پهلوی و در راه گذر یا براندازی جمهوری اسلامی ، در جهت جلوگیری از جنگ داخلی و اوضاع انقلاب ۵۷، تفاهم یا کنار آمدن با سیاستمدار پخته و کاردانی مثل ظریف آسانتر است یا کنار آمدن با کسانی مثل طبرزدی و حسن شریعتمداری ؟
ظریف چاخان خندان دنبال بهانه بود برای کناره گیری و نظامیان پاسدار هم به خوبی انرا برایش فراهم کردند .
کفگیر برجام به ته دیگ خورده و ترامپ شیردل توانسته با سیاستهای تحریم اقتصادیش انها را به کنج رینگ بکشاند و آچمزشان کند !
به زودی بساط مسخره و تو خالی برجام برچیده و FATFهم مردود و منتفی خواهد شد . ماندن ایشان برای چه باید ادامه یابد ؟ پس هیچ توجیهی ندارد .
بشار اسد با هماهنگی سپاه قدس به تهران امده و بدون اطلاع وزیر خارجه جلسه بیت سید علی گدا با حضور قاسم سلیمانی برگزار میشود . این اتفاق بهانه را برای کنار کشیدن ظریف بدون افتضاح برکناری به علت شکست برجام برای او بخوبی فراهم نمود و ایشان بخوبی نان را به تنور چسباند !!!!!