بازنمایی انقلاب ایران بر صحنه‌ی تئاتر آلمان

یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۷ برابر با ۱۰ مارس ۲۰۱۹


بهجت امید  (+عکس) نزدیک به ۴۰ سال از فاجعه‌ای به نام استقرار جمهوری‌ اسلامی در ایران می‌گذرد. به این مناسبت رسانه‌ها و نهادهای فرهنگی مستقل آلمان برنامه‌های ویژه‌ای تنظیم کرده و به مرحله‌ی اجرا گذاشته‌اند.

هدف از پیاده کردن این طرح‌های اغلب ادبی‌ـ هنری، نه بزرگداشت انقلاب و نه افشاگری درباره‌ی ماهیت ضدحقوق‌ بشر حکومت آخوندها، بلکه روشنگری درباره‌ی رویدادهای تاریخی و پیامدهای آن برای انسان‌هایی است که بطور تصادفی در کوران آنها قرار گرفته‌اند. نمایشنامه‌ای که با الهام از رمان «سی و سه پل و یک چایخانه» به قلم مهرنوش زائری اصفهانی تنظیم شده و از روز ۲۱ فوریه در «کارگاه نمایش» شهر بُن به روی صحنه رفته است،‌ یکی از این برنامه‌هاست.

مهرنوش زائری اصفهانی

در این نمایشنامه که هنرمند آلمانی کارینا اِبِرِله، کارگردانی آن را به عهده داشته، ثریا ابطحی هنرپیشه‌ی جوان آلمانی ایران‌تبار، نقش مهرنوش را بازی کرده است.

مهاجرت در مسیر رودها

مهرنوش زائری اصفهانی که به نویسندگان ایرانی نسل دوم ساکن آلمان تعلق دارد، در رمان ۱۴۶ صفحه‌ای خود داستان مهاجرت اجباری خانواده‌‌‌اش از اصفهان تا هایدلبرگ آلمان را در ۳ بخش و موازی با مسیر جریان رودخانه‌ها و راه‌هایِ آبیِ سرِ راه بازگو می‌کند: «زاینده‌رود» در اصفهان، «دریای مرمره» در استانبول، «رود اشپری» در مرز میان بخش شرقی و غربی برلین، «رود هاول» در برلین غربی و سر آخر «رود نکر» در هایدلبرگ، مسیر کوچ ناخواسته‌ی این خانواده را رقم می‌زنند. این بخش‌ها که همگی از نگاه یک دختر خردسال بازگو می‌شوند، در قاب ۲ فصل مستقل گنجانده شده‌اند که با رود و شهر «پریپیات» در اوکراین پیوند می‌خورند.

این دو فصل از زاویه‌ی دید‌ مهرنوش نویسنده که بیش از سه دهه است در آلمان زندگی می‌کند،‌ تصویر می‌شوند. زائری اصفهانی در پاسخ به این پرسش که چرا «ساختاری غیرثابت و جاری» برای رمان خود برگزیده،‌ در مصاحبه‌ای با کیهان لندن می‌گوید:‌ «رودخانه برای من نماد آزادی است. در پایان داستانم به این موضوع اشاره می‌کنم که من و خانواده‌ام در جستجوی صلح و آزادی مثل زائر از اصفهان راه افتادیم. از آن گذشته رودخانه برای من نماد حرکت هم هست.»

درون‌مایه‌ی رمان

در «سی و سه پل و یک چایخانه»، پدر پزشک مهرنوش (حسین) و مادر پرستارش (مهری) در سال‌ ۱۹۸۵ تصمیم می‌گیرند همراه او و برادرش (مهرداد)، ایرانِ در حال جنگ با عراق را ترک کنند. دلیل اصلی این مهاجرت تحمیلی، احتمال فرستادن پسر ۱۴ ساله‌ی خانواده به جبهه‌ی جنگ است. از آن گذشته زندگی آرام و بی‌دغدغه‌ی آنها هم با وضع و اجرای قانون‌های محدود‌کننده و ممنوعیت‌های بی‌شمار که گهگاه به درگیری با پاسداران می‌انجامد، آشفته می‌شود. به این دلایل سرانجام خانواده‌ی مهرنوش زادگاه خود را ترک می‌کند و راه دیار غرب را در پیش می‌گیرد.

ساختار و اجرای نمایشنامه‌

کارینا اِبِرِله برای نمایش ۱۴ ماه آوارگی این انسان‌ها، ساختاری مستقل از چارچوب رمان برگزیده است. او در اجرای خود ابتدا به رابطه‌ی عاشقانه حسین و مهری که به تشکیل خانواده‌ و تولد فرزندانشان می‌انجامد، می‌پردازد و سپس وقوع انقلاب، ترک زادگاه، زندگی در ترکیه و رسیدن به آلمان را به نمایش در می‌آورد. اِبِرِله در بازنمایی این روند که با رعایت تواتر زمانی بازگو می‌شود، بر رویدادهای تعیین‌کننده‌ی پیش و پس از انقلاب به عنوان دلایل اصلی کوچ اجباری خانواده، تاکید می‌کند و آنها را به‌گونه‌ای چشمگیر برجسته می‌سازد.

در این چارچوب وسایل مختصری که بخشی از دکور صحنه را می‌سازند، کاربُردی چندگانه می‌یابند: به عنوان مثال چهار پشتی با نقش و نگارهای سنتی، گاه به عنوان سنگر علیه نظامیان شاه و گاه به مثابه کانون گرم خانواده‌ی اصفهانی مورد استفاده قرار می‌گیرند. این امر در مورد پرده‌های سیاه و سفیدِ رویِ صحنه هم صادق است که نبرد میان خیر (خانواده‌ی بی‌گناه اصفهانی) و شّر (پاسداران جمهوری اسلامی) را تداعی می‌کنند. یک کُره‌‌ی فاقد ‌نقشه‌یِ کشورها که گاه به شکل قرص درخشان ماه در می‌آید و گاه به مثابه جهانی سرد و بی‌نور عینیت می یابد، مکملِ مجموعه‌ وسایلِ چندکاربُردیِ نمایش است.

روح انقلاب روی صحنه

مراحل گوناگون انقلاب در اجرا، اغلب از طریق پخش فیلم‌های مستند و انیمیشن (پویانمایی) به وسیله‌ی یک پروژکتور نشان داده می‌شود. در این روایت‌های تصویری، نمایش اعتراضات گسترده‌ی پیش از انقلاب و‌ درگیری‌های خونین میان تظاهرکنندگان و ارتش شاه، جایگاه ویژه‌ای می‌یابد. ورود خمینی به عنوان رهبر به صحنه‌، با پخش اعلامیه‌های او آغاز می‌شود و دیدن عکس تمام‌رُخ او در ماه، ارتقاء یک شبه‌ی این روحانی را به مرجعی آسمانی به روشنی القا می‌کند.

در کنار همه‌ی این عوامل مؤثر، استفاده از نور و صدا نیز‌ به جوّ پر تنش و تشویش انقلاب جان می‌بخشد. این فضا از طریق پخش شعارها، نشان‌دادن فیلم و عکس‌‌های درگیری‌ها و ‌کشمکش‌ها، همراه با بازی گیرا و پرجنب و جوش هنرپیشه‌‌ها‌‌ روی صحنه، بازسازی می‌شود. کارینا اِبِرِله به این منظور از تکنیک جابجایی کانون‌های نور سفید و سرخ به عنوان نُمادهای شور و تضاد بهره می‌گیرد که بیرونی‌شدن مضامین واقعی و تمثیلی نمایش را هم تشدید می‌کند.

ایستگاه‌های دیگر

در برابر صحنه‌های پر کشش و تشنج انقلاب که نزدیک به نیمی از زمان اجرا را به خود اختصاص داده،‌ بخش‌های دیگر مانند بازنمایی زندگی و اقامت خانواده در ترکیه که مهرنوش در طی آن زبان ترکی را هم می‌آموزد، از گیرایی کمتری برخوردار است. در بخش ورود به آلمان، فضاسازی جای خود را به ایجاد «موقعیت‌های مضحک» می‌دهد.

در این بخش مهرنوش نظم روزمره‌ و مقررات کلاس‌های درس و مدرسه در آلمان را به ریشخند می‌گیرد. او در این مرحله ناگزیر است زیر نگاه تمسخرآمیز همکلاسی‌های خود بدون آشنایی به زبان آلمانی خواندن، نوشتن و حساب کردن بیاموزد. در این راه دختر همکلاسی ترکُی که بعدها به یکی از دوستان خوب مهرنوش تبدیل می‌شود، با ترجمه‌ی مقولات درسی به زبان تُرکی به او کمک می‌کند. آموزگاری مهربان و دلسوز نیز از مهرنوش بی‌دریغ پشتیبانی می‌کند تا جایی که او همواره به عنوان دانش‌آموزی کوشا و کنجکاو، مراحل مختلف تحصیل را با موفقیت پشت سر می‌گذارد و به دانشکده‌ی علوم اجتماعی فرایبورگ راه می‌یابد…

«سی و سه پل و یک چایخانه» نمایشی سرشار از خلوص و روشنگری در سنت «تئاتر آموزشی» است که داستان گیرای آن، سستی اندک اجرا را در برخی صحنه‌ها به حاشیه می‌راند و توجه و همدلی تماشاگر را تا پایان با خود همراه می‌سازد. اجرای این نمایشنامه تا ماه آوریل در کارگاه تئاتر شهر بُن ادامه دارد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=148823