به ابتکار «انجمن هنر و ادبیات پارسی» برنامهای متنوع شامل نمایش آثار نقاشی، مجسمه، شعر خوانی و اجرای موسیقی اصیل ایرانی درعصر شنبه ۶ ژوئن در گالری برونای دانشکده پژوهشهای شرقشناسی و افریقایی دانشگاه لندن برگزار شد.
مدیریت برنامه با پرهام پارسا بود. جشنواره با شاهنامهخوانی نمایش گونه توسط آقای کربلایی و خانمی که نقش منیژه را ایفا میکرد شروع شد و شور و حالی به مجلس داد.
در اطلاعیه این برنامه در توضیح اهداف انجمن آمده است که: “انجمن هنر و ادبیات پارسی بیش از دو سال پیش در راستای پرورش هنر و کشف جوانان با استعداد وخوش ذوق پیرامون شعر و موسیقی پارسی گام برداشته است”. البته این به آن معنا نبود که در آن شب میدان در انحصار هنرمندان و شعرای جوان بود. خیر، شعرا و هنرمندان نه چندان جوان نیز در قسمت شعرخوانی حضور داشتند از جمله شاعر سرشناس ما ، اسماعیل خویی. غیراز اسماعیل خویی یک خانم فعال اجتماعی از افغانستان نیز پس از ارایۀ خلاصهای به فارسی از شعر انگلیسی دخترش یکی از اشعار خودش را خواند. شعر دختر او به انگلیسی وصف احساسات ظریفاین دختر پس از دریافت خبرِ قتلِ وحشیانۀ فرخنده به اتهام اهانت به قرآن در افغانستان بود.
از این موارد اگر بگذریم، میدان به راستی در اختیار شاعرانِ جوان بود هر چند که کمبود وقت و تعداد زیاد شاعرانِ جوان فرصت لازم را به هر یک از آنان برای ارایه مناسب شعرشان نداد. این هم یکی از مشکلات برخی از برنامههای ایرانی است که نیتِ خیرِ پربار ساختن برنامه و ارایه هر چه بیشتر برنامه به تماشاگران، در عمل نوعی شلوغی و هرج و مرج روی صحنه ایجاد میکند و به جای بهرهمند شدن تماشاگران، باعث خستگی و اغتشاش ذهنی آنان میشود. این امر در برنامۀ آن شب در قسمت شاعران جوان اتفاق افتاد.
دیگر آنکه در مصاحبۀ کیهان لندن با دکتر مازیار صدری، که مسئولیت قسمت موسیقیِ برنامۀ آن شب را داشت، وی گفته بود: “در قسمت شعر ما تلاش کردهایم عرصهایایجاد کنیم برای شعرای جوانایرانی در انگلستان که کارهای خودشان را در یک محیطِ سطح بالا و آکادمیک ارایه دهند و در عین حال بتوانند از پند و اندرزهای استادان بزرگ بهرهمند شودند تا بتوانند کیفیت کارشان را ارتقا دهند. به همین دلیل ریاستاین قسمت را دکتر اسماعیل خویی به عهده دارد. امیدواریم دراین قسمت جوانانی که شناخته شده نیستند فرصت عرض اندام بیابند. ” به عبارت دیگراین انتظار در تماشاگران بود که پس از خواندن شعر توسط هر یک از شاعران جوان، استاد خویی نظرش را در باره کیفیت کار شاعر ارایه دهد و نوعی راهنمایی و قضاوت نیز در میان باشد تا شاعران جوان با توشهای برای راه رهسپار شوند. ولیاین اتفاق نیفتاد و اسماعیل خویی پس از اجرای اشعارش از صحنه پایین آمد و تبدیل به تماشاگر صرف شد. در واقع با انبوه شاعرانِ جوان شرکت کننده در برنامه، کاری که قرار بود انجام شود اساساً امکانپذیر نبود. به این ترتیب هم قرار گرقتن شاعران جوان و نوجوان در کنارِ اسماعیل خویی توجیه لازم را در برنامۀ آن شب پیدا نکرد.
در قسمت شاعران جوان البته چند قطعۀ شعر خوب خوانده شد که تشویق زیاد تماشاگران را به همراه داشت هر چند که یکی از این اشعار خوب به انگلیسی بود که با احساس فراوان توسط شاعر اجرا شد. در اینجا برخی به دلیل انگلیسی بودن شعر ایراد گرفتند که پس چرا نام برنامه «شعر و هنر و موسیقی پارسی» اعلام شده است. این ایراد البته چندان موجه نیست زیرا باید قبول کنیم که شرایط رشد و شکلگیری فضای فکری شاعران نسل دوم ما در کشورهای میزبان غربی بسیار متفاوت از ایران وآن بستری است که زبان فارسی در آن غالب است. باید شاعران جوان را که به انگلیسی شعر میسرایند دریافت تا آنان از جامعۀ ایرانی دور نشوند.
در بخش دوم برنامه که موسیقی ملیایرانی بود شاهد هنرنمایی مازیار صدری با همراهی ارکستری حرفهای متشکل از نوازندگان آلات موسیقی کلاسیک غربی و نوازندگان چیره دست آلات موسیقیایرانی مانند علی ترشیزی و بهروز رحیمیان بودیم. در این قسمت آثاری بسیار خاطرهانگیز اجرا شد. مازیار صدری خوانندۀ آموزش دیدهای است و صدای لطیف پرورش یافتهای دارد اما متاسفانه نوع صدابرداری آن شب باعث شده بود که صدای ارکستر کاملاً بر صدای خواننده مسلط باشد و در بخشهایی مانع از شنیدن ظرایف کار خواننده شود. نکتۀ دیگر آنکه مازیار صدری در ابتدای برنامه توضیحات مختصری به انگلیسی دربارۀ موسیقیایرانی داد و به خوبی با تماشاگران ارتباط برقرار کرد ولیای کاش به این کار، بخصوص در فاصلۀ بین آهنگها، ادامه میداد و با ارایۀ توضیخاتی درباره هر یک از آثار اجرا شده سعی درتداوم ارتباط مستقیم با تماشاگران میکرد.
در اینجا لازم به توضیح است که همچنان که از کیهان لندن انتظار میرود، راهنما و نیت ما در مرورِ برنامههای فرهنگی و هنری تنها نقد در جهت ارتقای هرچه بیشتر سطح آنها در اجراهای بعدی است. واضح است که بخشی از کمبودهایی که در برنامههای فرهنگی ایرانیان در غربت دیده میشود از کمبود منابع مالی، بودجه و نبود حمایتهای لازم از هنرمندان سرچشمه میگیرد. اما گریزی از نقد سازنده نیست و با این نقدها میتوان برنامههای بعدی را بهبود بخشید.
از نکات بسیار مثبت برنامه، حمایت یک سازمان دیگر به نام شبکۀایرانیان – بریتانیاییها از این برنامه بود. نمایندگان بنیاد “دوستان” هم که یک بنیاد نیکوکاری است که درایران مدرسه میسازد حضور داشت و در مورد اهداف خیرخواهانه آن بنیاد سخنانی ایراد شد و فیلم کوتاهی نمایش داده شد.
و اما نکته آخراینکه دوستان برگزارکنندۀ این برنامه عنوان آن را ” نخستین جشنوارۀ شعر و هنر و موسیقی پارسی در لندن ” گذاشته بودند که لازم به یادآوری است که در گذشته در جامعۀ ایرانیان لندن چندین برنامۀ مشابه و چه بسا مفصلتر اجرا شده است. یکی از آنها -احتمالاً در سال ۲۰۰۲ – جشنواره شش روزه مفصلی بود در سالن رودلف شتاینر در بیکر ستریت. این جشنواره که با مدیریت منوچهر حسین پور و حمایت مالی جمشید رضایی و با بازوی رسانهای مجلۀ رنگارنگ- به مدیریت محمد سرابی- برگزار شد شامل نمایشگاه نقاشی و مجسمه، اجرای تئاتر به کارگردانی نیلوفر بیضایی، نمایش چند فیلم که یکی از آنها مستندی بود دربارۀ بدلهای سینمایایران ساختۀ نصرالله شیبانی بود. هادی خرسندی نیز “ستاند آش کمدی” خود را اجرا کرد، اسماعیل خویی سرودههایش را خواند و شاعری انگلیسی ترجمۀ انگلیسی آنها را همانجا خواند؛ شعرای زیادی از لندن روی صحنه رفتند، قسمت موسیقی هم با هنرنمایی گروه نغمه و آواز جمشید رضایی اجرا شد. البته قانوننوازِ زبدهای از سوریه نیز در آن شب قطعاتی اجرا کرد. هم اکنون نیز هر سال در شهر ادینبرو اسکاتلند جشنوارۀ مشابه ایرانی اجرا میشود. بنا براین باید از این حرکتهای قبلی مطلع بود و حرکت خود را ادامه و مکمل تلاشهای پیشکسوتان دانست. خوشبختانه ما محکوم نیستیم که تمام حرکتها را از نقطه صفر شروع کنیم. شاید و باید روزی تاریخِ اقلیتِ مهاجرایرانی در بریتانیا و در کشورهای دیگر به نگارَش درآید تا نشان داده شود که مهاجران و تبعیدیان ایرانی تا چه اندازه در کشورهای میزبان خود فعالیتهای گسترده داشته و دارند.