دمپایی جفت نسل چهارم ادبیات داستانی در برابر سانسور

یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ برابر با ۱۴ ژوئن ۲۰۱۵


آزاده کریمی- نشست بررسی آثار نویسندگان نسل چهارم ایران در دفتر جامعه‌ایرانیان در شهر برلین برگزار شد. در این جلسه کاوه فولادی نسب یکی از پژوهشگران کتاب «نسل چهارم» گفت: توجه به جنگ، ذهن‌گرایی، فردیت‌طلبی و توجه به زنان شاخصه نسل چهارم ادبیات داستانی ایران است.

در این جلسه هم‌چنین با اشاره به راه‌های فرار نویسندگان معاصر از سانسور، مریم کهنسال نودهی گفت: همان طور که در سینما مثلا برای نشان دادن یک رابطه جنسی، پشت در اتاق خواب دمپایی جفت می‌کنند، در ادبیات هم نویسندگان دست به تهی کردن سانسور از معنا زده‌اند یعنی به جای واژه‌های حساسیت‌زا، واژه‌های دیگری به کار می‌برند. مثلا پیشنهاد برخی نویسندگان بود که واژه‌ها را از معنا بگیرند مثلا به جای شراب یا نوشیدنی الکلی از واژه آب یا یک برند مشروب استفاده می‌کردند و در تمام داستان همان را به کار می‌بردند و طبیعتا خواننده هم معنی اصلی را در می‌یابد. یا مثلا برای رابطه جنسی می‌نوشتند که بازی کردند، خواننده ابتدا فکر می‌کرد که غلط چاپی است ولی بعد متوجه می‌شد که داستان از چه قرار است و اتفاقا خیلی هم استقبال می‌کرد.

کاوه فولادی نسب و مریم کهنسال نودهی
کاوه فولادی نسب و مریم کهنسال نودهی

به گزارش کیهان لندن، نشست نقد و بررسی آثار نویسندگان نسل چهارم ایران با حضور مریم کهنسال نودهی و کاوه فولادی نسب نویسنده و پژوهشگر ادبی به همت انجمن دوستداران اندیشه و با همکاری جامعه‌ایرانیان در آلمان در شهر برلین برگزار شد.

ادبیات داستانی ایران زنده است

در این نشست کتاب پژوهشی «جریان چهارم» نوشته مشترک کاوه فولادی نسب، محمود قلی پور و مریم کهنسال نودهی مورد بررسی قرار گرفت و تاریخ ادبیات داستانی ایران در نسل‌های مختلف و به ویژه در نسل جوان مرور شد.

کاوه فولادی نسب به عنوان یکی از پژوهشگران این کتاب با طرح این مسئله که اکنون ادبیات داستانی ایران مورد هجوم نقدهای رسمی ‌و غیررسمی ‌است، گفت: برخی معتقدند که ادبیات داستانی ما خالی است و برای درک ادبیات باید ترجمه بخوانیم ولی در هر حال ادبیات داستانی ایران زنده است. ما زنده هستیم، چه بر ما و چه با ما باشید، ما وجود داریم. منتقدان با نگاه رسمی‌ و غیر رسمی‌ معتقد به تعطیلی ادبیات داستانی هستند.

او با بیان اینکه قطعا نقدهایی به ادبیات داستانی ایران وارد است، گفت: ولی ادبیات داستانی ایران مثل هواپیمای در حال پرواز است، این هواپیما را نمی‌شود در حال پرواز تعمیر کرد. بلکه باید بنشیند و بعد تعمیر شود، پس باید در همین خلال نقدش کنیم و اصلاحش کنیم.

فولادی نسب به بیان چارچوب‌های این کتاب پژوهشی پرداخت و با بیان اینکه فرض از داستان نه یک معنای عام بلکه به معنای خاص بوده است، گفت: منظور ما از داستان در این کتاب به معنای روایت از مجموعه‌ای از حوادث است که رو در رویی لایه‌هایی از شخصیت‌ها و شرایط اجتماعی و فرهنگی است.

این پژوهشگر و روزنامه‌نگار ادبی درباره اهمیت نسل‌بندی ادبیات گفت: این نسل‌بندی تصویری از اوضاع و احوال یک جامعه نشان می‌دهد و تاثیر شرایط اجتماعی را بر ادبیات و بالعکس بیان می‌کند. البته ما در خلاء دانشگاه‌های معطوف به ادبیات داستانی نیاز به پژوهشی آکادمیک در این عرصه داشتیم تا به صورت ذره‌بینی این تاثیرات متقابل را بررسی کند.

نسل‌ّها و دوره‌های ادبی

نویسنده کتاب «جریان چهارم« به تقسیم‌بندی نسل‌ها اشاره کرد و گفت: بعضی معتقدند نسل‌بندی را باید به شیوه ویکی پدیایی و بر اساس سال تولد نویسندگان تقسیم کرد. از نظر برخی دیگر نسل هر ۲۵ سال یک بار تعریف می‌شود که البته شاید از نظر خلق اثر  در یک برهه زمانی ۲۵ ساله، اتفاق خاص و شگرفی رخ ندهد. ما تصمیم گرفتیم بر اساس شرایط و تحولات تاریخی نسل‌بندی کنیم و اینکه وقایع اجتماعی چطور منجر به جریان ادبی می‌شود و یک نسل ادبی را پدید می‌آورد.

کاوه فولادی نسب مختصری به معرفی کلاسیک نسل‌های اول تا سوم ادبی ایران پرداخت: نویسندگان پیش مدرن مثل زین العابدین مراغه‌ای و دهخدا تعریف می‌شوند و بعد نویسندگان نسل اول مثل جمال زاده، بزرگ علوی و صادق هدایت. نسل دوم از سال ۳۲ تا ۵۷ تعریف می‌شود و طبیعتا بین نویسندگانی که در دهه ۳۰ نوشته‌اند و نویسندگانی که در آستانه انقلاب ۵۷ نوشته‌اند، فاصله بسیار است ولی ویژگی‌های مشترکی بین آثارشان وجود دارد. نسل سوم هم تا به حال از بعد از انقلاب تعریف شده بود.

او ادامه داد: ولی آنچه ما در کتاب به عنوان نظریه مطرح کردیم این است که پس از دوم خرداد ۷۶ شرایط جدیدی به وجود آمد که در اثر باز شدن فضای سیاسی در عین حال تحولات تکنولوژی در جهان بود. اینترنت شکل عام گرفت، روزنامه‌نگاری شکل جدیدی پیدا کرد و وبلاگ نویسی و صفحات ادبی در روزنامه‌ها اضافه شد. در واقع فضای جدید ادبی به وجود آمد و در حوزه‌های نظری  هم امکان گفتگو به وجود آمد و نظریه‌های پست مدرن در ادبیات مکتوب فارسی زبان وارد شد.

فولادی نسب آنگاه با نقل سخنانی از هوشنگ گلشیری گفت: آن‌چنان که گلشیری در «جوانمرگی در نثر معاصر فارسی» آورده نویسندگان ایرانی در ۴۰ سالگی به مرگ ادبی می‌رسند. البته مثال‌های دردناکی هم در این مورد داریم مثل بزرگ علوی که در سال ۷۵ درگذشت ولی سال‌ها چیزی نمی‌نوشت. یا غلامحسین ساعدی که بعد از انقلاب از ایران خارج می‌شود ولی تا سال ۶۴ که از دنیا می‌رود فعالیت ادبی انجام نمی‌دهد.

او افزود: داستان نویسی در ایران یک پدیده وارداتی است و شاید یکی از آسیب‌هایش همین باشد. چرا که نزدیک یک قرن از عمر ادبیات مدرن ما می‌گذرد ولی یک نویسنده در مقیاس جهانی مثل اورهان پاموک یا جومپا لاهیری نداریم.

وی درباره وجه غالب نویسندگان هر نسل گفت: دوره اول در آستانه مشروطه و پس از مشروطه شروع و از سال ۱۳۰۰ بالغ می‌شود. ما در این دوره نویسندگانی داریم که با غرب در ارتباط هستند و به سرچشمه متصل بودند. کار مهمی‌که نویسندگان این دوره مثل بزرگ علوی، محمدعلی جمال زاده و صادق هدایت می‌کنند این است که از زبان رسمی‌که زبان نامه و قراردادها بود فاصله می‌گیرند. از اینجا داستان وارد طبقه متوسط یا عام مردم می‌شود  مردم هم شروع به خواندن ادبیات داستانی می‌کنند.

این پژوهشگر ادبی با اشاره به ویژگی‌های نسل دوم ادبی ایران گفت: نسل دوم بعد از کودتا شکل می‌گیرد، نسلی که نویسندگان متقدم‌اش کسانی مثل جلال آل احمد، گلستان و متاخرتر محمود دولت آبادی و احمد محمود هستند. در این دوره شکلی از نهادسازی رخ می‌دهد. همان طور که در عرصه‌های دیگر هم رخ داد. کانون نویسندگان و محافل ادبی مثل «جُنگ اصفهان» یا «گروه طرفه» محصولاتی هستند که‌این نسل ایجاد کرد. در آثار نویسندگان یک نگاه اجتماعی می‌بینیم، چرا که روشنفکری در ایران یک جنبه چپ‌گرایانه داشته است. آرمان‌خواهی و عدالت‌خواهی در ادبیات تبدیل به واقع‌گرایی اجتماعی می‌شود که در اشکال مختلف در آثار نویسندگان این دوره می‌بینیم.

فولادی نسب هم‌چنین به وضعیت نویسندگان در بعد از انقلاب و نسل سوم ادبیات داستانی اشاره کرد: بعد از انقلاب بعضی نویسندگان خانه‌نشین و بعضی دیگر مجبور به ترک ایران می‌شوند. ما یک دوره خلاء را داریم که حاصل فشارهای انقلاب و جنگی است که کشور ما درگیرش می‌شود. ایدئولوژی حاکم که سعی می‌کند خودش را باز تولید کند و در ادبیات مثل سینما نهادسازی کند که در نهایت موفق نمی‌شود. نویسندگان مستقل محدود می‌شوند و محفل‌های ادبی درونی‌تر می‌شوند و کانون‌های ادبی به هسته‌ها و کارگاه‌های ادبی بدل می‌شوند، مثل جلسات داستان نویسی جمال میرصادقی و داستان‌خوانی گلشیری یا کارگاه‌های رضا براهنی.

او افزود: در این دوره یأس عمومی‌که در جامعه پراکنده است را در آثار نویسندگان می‌بینیم، مثل فیلم‌ «هامون» که روشنفکری ایرانی که با یک هدف وارد کارزار انقلاب شده به خانه رانده می‌شود و تحت فشار قرار می‌گیرد. در این شرایط نویسنده به درون پناه می‌برد، مثلا گلشیری که قبل از انقلاب «شازده احتجاب» را می‌نویسد و بعد از انقلاب «شاه سیاهپوشان» را. نویسنده در این کتاب نشان می‌دهد که‌ایدئولوژی حاکم بر کشور چطور گلشیری را وادار می‌کند که واکنش سیاسی نشان دهد.

نویسنده تاکید کرد: در واقع در دوره سوم ادبیات واقع‌گرا به درون‌گرایی و پرداختن تئوری‌هایی چون رئالیسم جادویی روی می‌آورد و نویسندگان شاخص این سبک چون منیرو روانی پور را داریم. ادبیات ما در این دوره به درون ارجاع می‌کند و دور خودش پوسته می‌تند و رابطه‌اش با جامعه رفته رفته قطع می‌شود.

فولادی نسب درباره نسل چهارم گفت: نسل چهارم طبق آنچه ما نظریه اش را ارائه کردیم بعد از دوم خرداد ۷۶ به وجود می‌آید. فضای کشور متفاوت می‌شود و روزنامه به عنوان حکم چهارم دموکراسی مطرح شد و اینترنت گسترش یافت. بسیاری از نویسندگان این نسل سبقه وبلاگ‌نویسی یا روزنامه‌نگاری دارند و هم‌چنین در حوزه‌های دیگر علوم انسانی کتاب‌هایی که منتشر نمی‌شدند اجازه انتشار پیدا کردند و بحث در مورد آنها در گرفت. مفاهیم نظری برای جوان‌تر‌ها مطرح شد و در عین حال کارگاه‌های داستان نویسی نسل قبل ثمر داد و نسل جدیدی را معرفی کرد. در این دوره پست مدرنیسم در ادبیات پررنگ شد و نویسندگان در این عرصه تلاش کردند ولی استنباط شخصی من این است که ناموفق بودند و آثار شاخصی از این دوره نداریم.

جریان چهارم

ادبیات داستانی ایران
ادبیات داستانی ایران

مریم کهنسال نودهی دیگر نویسنده «جریان چهارم» درباره هسته اولیه نگارش آن گفت: این کتاب محصول شب‌نشینی‌های سه نفره ماست که در آن به طرح موضوعاتی که برای هر سه ما مهم بود می‌پرداختیم. ما ایده نگارش این کتاب را در سال ۸۶ طرح کردیم و فهرست کاملی از نویسندگان بعد از خرداد ۷۶ تهیه کردیم که حداقل ۲ اثر داشتند. از مجموعه کتاب‌های این نویسندگان یک اثر را خواندیم و در نهایت به یک فهرست ۳۰ نفره رسیدیم و در کتاب نخست به ۸ نفر پرداختیم.

او ادامه داد: کتاب را سال ۹۰ به «نشر چشمه» دادیم ولی متقارن شد با مشکلاتی که برای این نشر ایجاد شد و ما کتاب را به «نشر نگاه» واگذار کردیم. آنها کتاب را به سرعت قبول کردند ولی دو سال طول کشید که به چاپ برسد.

کهنسال به معرفی نویسندگان منتخب این کتاب پرداخت و گفت: ناتاشا امیری، فرشته توانگر، سپیده شاملو، محمدحسن شهسواری، یوسف علیخانی، محسن فرجی، حسن محمودی و مهسا محب علی هشت نویسنده‌ای هستند که مصاحبه و نقد آثارشان را در این کتاب آورده‌ایم.

او افزود: مهم‌ترین نکته در آثار این نویسندگان مسئله جنگ است. آنها دوران نوجوانی خودشان را در جنگ گذراندند و مثل خانم توانگر به طور مستقیم و ملموس با  آن برخورد داشته‌اند. آنها جنگ را تجربه تلخی می‌دانند و نگاه غیررسمی‌ به جنگ دارند و حتی خودشان را نویسنده جنگ نمی‌دانند.

کهنسال نودهی هم‌چنین توجه به ادبیات پست مدرن و درون‌گرایی محصول یأس عمومی‌ را تم اصلی این نسل خواند: در این آثار شما با سوالاتی چون ما که هستیم و چه هستیم مواجه می‌شوید و فردگرایی را می‌بینید.

این پژوهشگر به رشد نویسندگان زن در دوره معاصر نیز اشاره کرد و گفت: در این دوره نقش زنان از زوایای مختلف متفاوت از دوره‌های قبل بوده است و این زنان به نگاه مردسالارانه منتقد هستند و از عکس العمل زنان هم انتقاد دارند. آنها در تلاش برای آگاه کردن زنان از وضعیت خودشان هستند. زنان نسل چهارم در تعداد، نوع نگارش و مخاطبانی که جذب کرده‌اند، موفق بوده‌اند.

راه‌های فرار از سانسور و خلاقیت

او درباره راه‌های فرار نویسندگان ایرانی از سانسور گفت: همان طور که در سینما مثلا برای نشان دادن یک رابطه جنسی، پشت در اتاق خواب دمپایی جفت می‌کنند، که اتفاقا به نظر من بار هنری دارد و تصاویر خلاقانه‌ای هم ساخته می‌شود. ولی شاید اگر می‌توانستند آن را نشان دهند، خلاقیت‌شان را جای دیگری مصرف می‌کردند.

کهنسال نودهی افزود: ولی در ادبیات هم نویسندگان سانسور را از معنا تهی می‌کنند یعنی واژه‌هایی که حساسیت دارند را به کار نمی‌برند. چون قبلا سانسور بر اساس واژه‌یاب بود، مثلا کلمه «سینه» را جستجو می‌کردند و مثلا واژه «سینه‌کش کوه» هم حذف می‌شد. مثلا پیشنهاد برخی نویسندگان بود که واژه‌ها از معنا بگیرند مثلا برای شراب یا نوشیدنی الکلی از واژه آب استفاده می‌کردند و در تمام داستان همان را به کار می‌برد و طبیعتا خواننده هم معنی اصلی را در می‌یابد. یا مثلا برای رابطه جنسی می‌نوشتند که بازی کردند، خواننده ابتدا فکر می‌کرد که غلط چاپی است ولی بعد متوجه می‌شد که داستان از چه قرار است و اتفاقا خیلی هم استقبال می‌کرد. البته‌این روش چندان مورد استفاده نیست.

فولادی نسب هم درباره سانسور گفت: یکی از دلایل شکل‌گیری کانون نویسندگان مبارزه با سانسور بود، تا به امروز هم هیات دبیران یا اعضای ذی نفوذ کانون به لحاظ فکری کسانی هستند که تمرکز و تاکیدشان بر مبارزه با سانسور است. هر عقل سلیمی‌می‌داند که سانسور خوب نیست، خصوصا که در ایران پیش از نشر انجام می‌شود. اما نظارت و قانون همه جا هست، در آمریکا هم کسی نمی‌توانست درباره آپارتاید بنویسد یا در آلمان از نازیسم* حرف بزنید چون شکل تبلیغی پیدا می‌کند. بنا بر این معیار در هر کشوری وجود دارد ولی اینکه معیارها مورد پذیرش ما هست یا نه، بحث دیگری است.

او ادامه داد: از طرفی به هر حال مثل هر فعال ادبی موافق سانسور نیستم ولی می‌دانم در سرزمینی با فرهنگ‌های مختلف زندگی می‌کنیم و بحث اخلاق هم مطرح می‌شود که‌ آیا می‌شود مثلا به سنی‌ها توهین کرد. اینجا من موافق سانسور از بالا هستم ولی ما هم مثل باقی کشورها نیاز به دادگاهی برای رسیدگی به جرایمی‌از این دست داریم. طبیعتا دولت نباید جلوی انتشار کتاب را بگیرد و باید اجازه دهد خود ادبیات این کار را بکند. ما برای توهین نمی‌نویسیم و اگر کسی معترض نوشته‌های ما بود، ما به آن پاسخ می‌دهیم.

این نویسنده درباره تاثیر سانسور بر خلاقیت گفت: احمد شاملو جمله معروفی دارد که اگر سانسور در ایران نباشد، ادبیات جهان متحول می‌شود ولی واقعیت این است که در دوم خرداد درهای ادبیات باز بود و خیلی از آثار منتشر شد ولی در واقع فهمیدیم این سخنان (البته شاملو انسان بزرگی است و درباره فضای ادبیات سخن می‌گفت) یک فرافکنی و تاکید بر مواضع کانون نویسندگان است که بر سانسور تاکید می‌کند. در آن دوره کتاب‌ها منتشر می‌شد ولی ادبیات جهان متحول نشد و از این جنبه فکر نمی‌کنم سانسور به صورت مستقیم روی خلاقیت اثر بگذارد. برای اینکه خلاقیت نویسنده به آبشخور به مبادی ورودی و حساسیت سنسورهایش است.

فولادی نسب هم‌چنین گفت: ما در دوره‌های مختلف فشار از بالا را داشته‌ایم ولی دیدیم که نویسندگان ما از زبان خاصی استفاده می‌کنند که به خلاقیت هم منجر می‌شود. الان به خاطر اینکه سانسور مسئله مهمی‌است نویسندگان ما به روش‌های بسیاری برای رهایی از آن فکر کردند، انتشار اینترنتی، زیرزمینی و انتشار کتاب در خارج از کشور از نمونه‌های آن است. ولی عملا رمانی مثل «همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها» نوشته رضا قاسمی‌از جریان اصلی انتشار یافته و ما بهترین اثری می‌دانیم که در چند سال اخیر چاپ شده است. در واقع ما از هیچ کدام این راه‌ها شاهکاری پیدا نکردیم و این کمک می‌کند که ما از توهم و فرافکنی فاصله بگیریم که شاهکارها در کشو مانده‌اند و همه آنچه دارد از کانال‌های رسمی‌منتشر می‌شود، آثار پوسیده و نخ نما شده است.

——————————————————————————–

*توضیح کیهان لندن:‌ این اطلاع  گوینده در هر دو مورد اشتباه است. در این دو کشور نمی‌توان برای آپارتاید و نازیسم تبلیغ کرد ولی مشخص است که می‌توان درباره آنها حرف زد و رسانه‌ها و نویسندگان و هنرمندان نیز به آنها می‌پردازند.

نشست ادبی در جامعه ایرانیان برلین Kayhan London ©
نشست ادبی در جامعه ایرانیان برلین
Kayhan London ©
نشست ادبی در جامعه ایرانیان برلین Kayhan London ©
نشست ادبی در جامعه ایرانیان برلین
Kayhan London ©
نشست ادبی در جامعه ایرانیان برلین Kayhan London ©
نشست ادبی در جامعه ایرانیان برلین
Kayhan London ©

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=15248