رئیس جوان یکى از بانکهاى تهران به نام مهران چندى پیش بعد از تعطیل بانک و در راه رفتن به منزل ناپدید شد.
شیدا همسر مهران به پلیس گفت: شوهرش پس از گفتگوى تلفنى با شخص ناشناسى به بانک رفت تا یکى از دستگاههاى عابر بانک را که خراب شده بود تعمیر کند. اما دیگر با من تماس نگرفت و هیچکس از او خبرى ندارد.
تحقیقات کارآگاهان نشان داد مهران بعد از خروج از منزل به بانک نرفته است. کنترل تماسهاى تلفنى همسر رئیس بانک نیز نشان داد او با پسرى به اسم سعید در تماس است. شیدا در ادامه بازجویىها سرانجام به توطئه قتل همسرش اعتراف کرد و به ماموران گفت: مدتى بود با سعید رابطه داشتم. به یکدیگر علاقه داشتیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم اما مهران حاضر به طلاق من نبود بنابراین من و سعید براى رسیدن به یکدیگر، دو نفر به نامهاى فرید و احمد را اجیر کردیم تا شوهرم را بکشند. شب حادثه فرید به مهران تلفن کرد و به او خبر داد که دستگاه عابر بانک شعبه اى که رئیس آن بود خراب شده و بدین ترتیب مهران را از خانه بیرون کشید و به اتفاق احمد او را سوار اتومبیل کردند و به بیابانهاى شرق تهران بردند و بعد از قتل وى پیکرش را در همان محل دفن نمودند.
سعید، فرید و احمد بازداشت شدند. احمد و فرید به جنایتى که مرتکب شده بودند اعتراف کردند اما سعید منکر شرکت در قتل مهران شد و گفت با شیدا دوست بودم و وقتى فهمیدم شوهر دارد دیگر او را ندیدم و حتى تلفنهایش را بىجواب گذاشتم.
دادگاه فرید و احمد را به اعدام محکوم کرد اما آنها از بستگان مهران رضایت گرفتند. براى سعید به عنوان معاونت در قتل، ١۵ سال زندان تعیین شد. شیدا هم به ٢۵ سال حبس و ٩٩ ضربه شلاق محکوم گردید.
این هفته محاکمه احمد و فرید از جنبه عمومى جرم، آغاز شد.
نتیجه قوانین ناعادلانه طلاق