عبدالستار دوشوکی – از دوست تحلیلگری که در امور پاکستان خبره است پرسیدم سفر کاپیتان سابق تیم ملی کریکت پاکستان و نخست وزیر فعلی آن کشور به مشهد و استعانت (کمک طلبیدن) از امام رضا و تمجید از برکات انقلاب اسلامی در تهران و سپس ادای احترام و دعاخوانی در مقبره آیتالله خمینی را چگونه تفسیر میکند؟ به اردو جواب داد: «عمران خان نمبر وان کلاری تا اور اب بی هه. وه سب سه اچهی طرح کیل کیلتاهه؛ چاهه عربستان کا گروند هو یا ایران کا.» «عمران خان همواره بازیگر (بازیکن) ماهر و «شماره یک» بوده و هست. او بهتر از هر کسی میتواند بازیگری کند. چه در زمین عربستان باشد یا در زمین ایران.»
عمران خان کسی بود که سالها کاپیتان تیم ملی کریکت پاکستان بود؛ بعدها در لندن در دایرههای آنچنانی به خوشگذرانی مشهور شد و با دختر یک میلیاردر یهودی به نام جمیما گلداسمیت ازدواج کرد؛ و سالها بعد او را طلاق داد و سپس با یک زن کاملا محجبه مسلمان پاکستانی ازدواج کرد؛ و آنگاه توانست با تغییر مسیر و کمک ارتش پاکستان و بخشهایی از نیروهای سلفی سنی مذهب به عنوان نخست وزیر به قدرت برسد. در سفر ٣٠ ساعتهاش به ایران که از زیارت مقبره امام رضا در مشهد شروع شد و آخرین مرحله آن دعاخوانی در مقبره آیتالله خمینی در جنوب تهران بود پایان یافت. این بازی ماهرانه بسیاری از تحلیلگران تازهکار در امور ٧٠ ساله پاکستان را مبهوت کرده است.
عمران خان بلافاصله بعد از به قدرت رسیدن در اولین سفر خارجی خود برای استعانت (کمک طلبیدن) به عربستان سعودی رفت. و بعد از آن خودش شخصا راننده شاهزاده محمد بن سلطان ولیعهد عربستان در سفر اخیر وی به پاکستان شد و موفق گشت ٢٠ میلیارد دلار کمک و سرمایهگذاری عربستان سعودی را جذب کند؛ در مسیر سفر خود به مشهد در شهر کویته، مرکز ایالت بلوچستان پاکستان، توقف کوتاهی داشت تا از شیعیان هزاره ساکن کویته که بسیاری از آنها به لشکر زینبیون تحت فرماندهی سپاه پیوستهاند، دلجویی کند. آنگاه در اولین مرحله از سفر خود به ایران با لباس سیاه به زیارت ثامن الحجج در مشهد رفت، و به گفته حجتالاسلام احمد مروی تولیت آستان قدس رضوی برای موفقیت سفر خود به ایران از ضامن آهو استعانت (کمک و یاری) جست. نکتهای که آیتالله خامنهای نیز در دیدار خود با عمران خان آن را بسیار میمون توصیف کرد.
عمران خان در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با حسن روحانی، به مصداق شعر معروف سعدی که میگوید «حکایت بر مزاج مستمع گوی، اگرخواهی که دارد با تو میلی/ هر آن عاقل که با مجنون نشیند، نگوید جز حدیث روی لیلی» به استعمار شبه قاره هند توسط انگلیس (بریتانیا) حمله کرد و گفت اگر استعماری در کار نبود الان من با شما به زبان فارسی صحبت میکردم. غافل از اینکه اگر استعماری در کار نبود، تجزیه هندوستان اتفاق نمیافتاد و پاکستانی وجود نمیداشت و بجای عمران خان، نارندرا مودی نخست وزیر هند فارسی سخن میگفت. عمران خان سپس با انتقاد از حکومت پهلوی، مدعی شد که انقلاب ایران موفق شد فاصله طبقاتی و فقر در ایران را از بین ببرد و اینکه ایران هماکنون بهترین سیستم بهداشت درمان دنیا را دارد؛ و من وزیر بهداشت را هم آوردهام تا از پیشرفتهای ایران «سبق» بگیرد.
هر دو کشور در پایان سفر نخست وزیر پاکستان به ایران، یک بیانیه مشترک ١٨ مادهای صادر کردند. علاوه بر بند ٢ در بند ١٢ بیانیه تاکید شده: «طرفین ضمن محکومیت تمامی اشکال تروریسم، دستاوردهای بزرگ دو کشور در مبارزه با تروریسم را مغتنم شمرده…» این در حالی است که یک روز قبل از سفر عمران خان به ایران، وزیر خارجه پاکستان در یک کنفرانس مطبوعاتی ایران را متهم به حمایت از تروریسم و دست داشتن در قتل ١۴ نظامی پاکستانی در جاده ساحلی گوادر- کراچی نمود. وزیر خارجه پاکستان گفت ما در گذشته نیز با مدرک و سند غیرقابل انکار مشخصات افراد و گروههای «تروریستی» جداییطلب بلوچ و محل دقیق پایگاهها و قرارگاههای آموزشی آنها را در داخل شهرهای استان سیستان و بلوچستان را به مقامات سیاسی و امنیتی و نظامی ایران دادهایم. اما ایران هیچگونه اقدامینکرده است. ایران نیز بارها ارتش و بخصوص سازمان اطلاعاتی قدرتمند پاکستان به نام «آی اس آی» را متهم به حمایت مستقیم از جیش العدل (و جندالله در گذشته) نموده است که به ادعای ایران به نیابت از برخی از کشورهای عربی از جیش العدل بر علیه ایران استفاده ابزاری میکند. شاید لازم باشد به این نکته اشاره کنم که رئیس فعلی «آی اس آی» قدرتمندترین نهاد امنیتی اطلاعاتی پاکستان، ژنرال سید عاصم منیر احمد شاه سالها در عربستان زندگی میکرده و در آنجا قاری و حافظ قرآن شده؛ و این موضوع برای اکثر پاکستانیها مایه فخر و مباهات است که مهمترین ژنرال آنها حافظ قرآن از عربستان است.
در این شکی نیست که بسیاری مسئولین لشکری و کشوری جمهوری اسلامی توهمی در مورد عملکرد نیابتی و تخریبی پاکستان ندارند. و بخصوص سرداران سپاه، به قول سردار مدحی مشهور در پروژه «الماس فریب» میدانند که الماس را فقط میتوان با الماس بُـرید و بس! به همین دلیل با حمایت و پشتیبانی از برخی از گروههای مسلح بلوچ که تا کنون تعداد زیادی از نظامیان پاکستانی را کشتهاند، میخواهند به پاکستان بگویند «چیزی که عوض داره، گله نداره». از این رو بعد از قتل ١۴ نظامی پاکستانی، بازیگر ماهر پاکستان سراسیمه به مشهد و تهران و مقبره بنیانگذار انقلاب میرود تا جمهوری اسلامی را متقاعد کند با کارت جداییطلبان بلوچ بر علیه پاکستان و ارتش آن بازی نکند. و این را نیز نیک میداند که ایران نیز کارتهای دیگری نظیر هزاران زینبیون شیعه و آموزشدیده مسلح پاکستانی دارد که در صورت لزوم میتوانند برای پاکستان دردسرساز شوند.
در نتیجه باید به دور از تصنع و تعارف سیاستورزانه رایج پذیرفت که در تحلیل نهایی معضل امنیتی و مشکل راهبردی و نیابتی فیمابین بین ایران و پاکستان، مشکل بین دو دولت «بیتفنگ» حسن روحانی و عمران خان نیست. بلکه مشکل بین دو «دولت با تفنگ» و صاحب قدرت واقعی یعنی ارتش پاکستان و سپاه است، که هر دو در امر مداخله در امور همسایگان دور و نزدیک سابقهای طولانی دارند. لهذا آب از سرچشمه گلآلود است. و باید با نگاهی واقعگرایانه همه ابعاد ادعاها و تعارفات دیپلماتیک و سیاسی را در دو کفه ترازوی سنجش و نقد قرار داد. یا وگرنه، به عنوان مثال، هر دو کشور نیک میدانند که مثلا ایجاد یک «نیروی واکنش سریع مشترک» عملی نیست. به همین دلیل در بیانیه نهایی ١٨ مادهای مشترک طرفین هیچگونه اشارهای به آن نشده است. طرفین آدرس دقیق گروههای مسلح بلوچ مخالف یکدیگر در دو سوی مرز را در شهرهای یکدیگر میدانند و این آدرسها را رد و بدل کردهاند. چرا باید بیهوده گشت مرزی مشترک تشکیل بدهند و در کوه و بیابان مرزی به دنبال «نخود سیاه» بگردند؟ وانگهی ارتش پاکستان که مدیون عربستان سعودی است و از آمریکا کمک نظامی دریافت میکند، چگونه میتواند نیروی مشترک با سپاه پاسداران (که آمریکا آن را گروه تروریستی قلمداد کرده است) تشکیل بدهد یا همکاری بکند. مراقبت مرزها در استان سیستان و بلوچستان به صورت رسمی، قانونی و عملی به عهده سپاه پاسداران است.
در طی سالهای اخیر تقریبا همه نخستوزیران و رؤسای جمهوری پاکستان به ایران سفر کردهاند و وعده همکاری و حل مشکلات فیمابین را دادهاند از جمله نواز شریف (دو بار)، آصف زرداری (دوبار)، ژنرال مشرف (دو بار) و بقیه نظیر یوسف رضا گیلانی و ظفرالله جمالی و غیره که به ایران سفر کردهاند و مسئولین ایرانی نیز بارها به پاکستان سفر کردهاند. اما تاریخ که چراغ راه آینده است ثابت میکند که همه این سفرها و تشریفات و تعارفات حاصلی نداشته است جز اینکه «آمدند و نشستند و گفتند و رفتند؛ و پیِ مصلحت مجلس آراستند». حالا اینبار دو «زیارت» هم به این آمدن و رفتنها اضافه شد. در نتیجه در فردای سفر عمران خان به مصداق آن ضربالمثل معروف باید گفت «نه خانی آمده، نه خانی رفته».
*عبدالستار دوشوکی از مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
[email protected]