فیروزه رمضانزاده – در اول مهرماه سال گذشته ۱۳ میلیون و ۷۷۸ هزار دانشآموز به مدرسه رفتند اما از تعداد کودکان بازمانده از تحصیل در ایران گاهی ارقامی در مجموع حتی تا ۱۷ میلیون منتشر شده اما هرگز آمار دقیقی ارائه نشده است.
با توجه به وجود ۸ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بیسواد مطلق و نیز در نظر گرفتن افراد بدون شناسنامه که تعدادشان تا به حال اعلام نشده آمار اعلام شده از سوی مقامهای وزارت آموزش و پرورش نمیتواند آمار دقیق و شفافی باشد.
علی زرافشان معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش در خرداد ماه ۱۳۹۶ با کوچکنمایی آمار بازماندگان از تحصیل گفته بود: «١٣درصد کودکان ١۵ تا ١٧ساله به مدرسه نمیروند.»
با این حال مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۰ تعداد کودکان بازمانده از تحصیل را بر اساس سرشماری سال ۸۵ بیش از سه میلیون نفر اعلام کرده بود.
کیهان لندن برای بررسی دلایل ترک تحصیل دانشآموزان در ایران و نیز ارتباط آن با بزهکاری با دکتر حسام فیروزی رواندرمانگر کودک و نوجوان و رسول بداقی فعال حقوق صنفی معلمان و معلم ممنوع از تدریس گفتگو کرده است.
مدرسه و خانواده
دکتر حسام فیروزی نظامهای آموزشی معلممحور را در ترک تحصیل موثر میداند و معتقد است: «نظامهای آموزشی معلممحور همچون نظام آموزشی ایران، معمولا عملکرد و نتیجه قابل قبولی در جذب و ایجاد انگیزه کودکان و نوجوانان به دست نمیآورند. »
به گفته وی، در حال حاضر در جامعه ما شاهد ترک تحصیل نوجوانان به صورت شایعی هستیم و یا در صورت ادامه تحصیل، بیرغبتی و عدم علاقه به تحصیل بیش از حد معمول دیده میشود.
این رواندرمانگر کودک و نوجوان توضیح میدهد: «یکی دیگر از دلایل که باعث ترک تحصیل نوجوانان شده تغییر سبک زندگی و البته متناسب با آن تغییر نکردن نظامهای آموزشی است. تکنولوژی و گوشیهای همراه به شکل بسیار شدیدی زندگی نوجوانان را تحت تأثیر قرار دادهاند و شرایط زندگی آنها را بسیار متفاوت کردهاند و میتوانند یکی از عوامل مهم حواسپرتی و عدم علاقه نوجوانان به تحصیل و درس خواندن باشد. همین تغییر شرایط باعث شده که آمار ترک تحصیل در نوجوانان در کشورهایی همچون ایران که نظام آموزشی متناسب با شرایط تغییر نکرده افزایش یابد.»
در همین رابطه رسول بداقی در مورد ارتباط ترک تحصیل با بزهکاری معتقد است: «قطعاً این دو با یکدیگر ارتباط دارد، اما این ارتباط صد درصد نیست؛ ترک تحصیل عوامل بسیاری دارد مانند انگیزههای شخصی، خانواده، محیط مدرسه و جامعه؛ فردی که انگیزه و هدف والایی برای زندگیاش تعریف نشده کشش بیشتری به بزهکاری دارد، دوستان میتوانند این کشش را تقویت کنند، وقتی انگیزههای شخصی برای اهداف والای زندگی ضعیف باشد، دوستان بزهکار هم فراهم باشند، محیط مدرسه مناسب هم نباشد، خودبخود زمینه برای کشش فرد به سوی بزهکاری فراهم میشود.»
دکتر فیروزی در ادامهی گفتگو با کیهان لندن، عدم مهارت والدین در ارتباط برقرار کردن با نوجوانان را از دیگر عوامل مهم ترک تحصیل میداند و میگوید: «کمالگرایی والدین و فشار بیش از حد آنها و تاکید بر درس خواندن بدون درک موقعیت روانی کودکان و نوجوانان نیز از جمله این موارد است. البته که عدم مهارت معلمها و اولیای مدرسه را نیز میتوان به این عوامل اضافه کرد. محیطهای آموزشی و برخورد معلمان با دانشآموزان متناسب با سن و مرحله رشد آنها نیست. در شرایطی که در محیطهای آموزشی معلمان نتوانند ارتباط مناسبی با نوجوانان برقرار کنند و با برخوردهای درست محیط را برای آنها امن کنند این محیطها خود میتوانند یکی از دلایل فرار نوجوانان و کودکان از مدرسه باشند.»
وی در یک دستهبندی عوامل ترک تحصیل را به چند گروه تقسیم میکند: «یکی از مهمترین دلایل ترک تحصیل، افسردگی دوران نوجوانی است که خود یکی از اختلالات سلامت روان است و خود نیز دلایل زیادی دارد، افسردگی میتواند به علت هدف نداشتن نوجوان، عدم آموزش و هدایت تحصیلی صحیح، عدم وجود اشتیاق برای ادامه تحصیل، تنبلی و غیره باشد.»
به گفتهی حسام فیروزی، «اگر نوجوان در خانواده و در خانه از سمت پدر و مادر حمایت نشده و دغدغههایی داشته باشد که برای او دغدغههایی بزرگ تلقی شود باعث عدم تمرکز کودک و نوجوان در مدرسه شده و به همین علت باعث دور شدن از روند تحصیل و روند آموزش و افت تحصیلی برای او خواهد بود.»
رسول بداقی از زاویه دیگری به این موضوع پرداخته و با تاکید بر اینکه بزهکاری بیشتر معلول و پیامد ترک تحصیل است تا علت آن، توضیح میدهد: «البته کشش به سوی بزهکاری هم گاهی میتواند علت ترک تحصیل باشد. اما تنها یکی از عوامل ترک تحصیل میتواند گرایش به بزهکاری باشد.»
این فعال صنفی حقوق معلمان به شرایط اقتصادی به عنوان یکی از مبانی تعیینکنندهی مناسبات اجتماعی اشاره کرده و ریشه اصلی ترک تحصیل را مسائل اقتصادی خانواده و فقر میداند. او معتقد است: «خانوادههای کمدرآمد فرزندان خود را در همان ۱۲ و ۱۴سالگی از مدرسه جدا میکنند تا بتوانند کمکخرج خانواده باشند؛ خود این موضوع، ریشه در مشکلات فرهنگی دیگری مانند اعتیاد سرپرست خانواده، جدایی پدر و مادر، بیکاری و اخراج از کار سرپرست خانواده نیز دارد.»
دکتر فیروزی نیز معتقد است: «پدیده افت تحصیلی و کاهش رغبت دانشآموزان به تحصیل پدیدهای چند عاملی است که میتوان به مواردی نظیر بحرانهای دوران نوجوانی، هویتیابی نوجوانان، اضطرابهای ناشی از محیط و خانواده و افسردگی و حتی بیماریهایی مثل اوتیسم اشاره کرد.»
این رواندرمانگر کودک و نوجوان به نقش سلامت روان در عملکرد تحصیلی نوجوانان به ویژه در زندگی شهری اشاره میکند و میگوید: «سلامت روان و عملکرد تحصیلی نوجوانان رابطه بسیار تنگاتنگ با هم دارند. سلامت روان خود مقوله بسیار پیچیده و تخصصی است که باید همیشه خانوادهها، کودکان و نوجوانان خود را از این لحاظ بررسی کرده و مراقب آنها باشند و در صورت لزوم به مرکز مشاوره و روانشناسان متخصص مراجعه کنند. در این مسیر روانشناسان متخصص نوجوانان میتوانند بسیار به خانوادهها کمک کنند چرا که آنها با بحرانهای ویژه این دوره آشنا بوده و میتوانند نوجوان را با مشاورههای خود به مسیر درست هدایت کرده و والدین را که اکثرا نسبت به روشهای صحیح تربیتی و برخورد با نوجوانان ناآگاه هستند ، آگاه کنند.»
او در ادامه به روابط معیوب والدین با یکدیگر و عدم هماهنگی لازم برای فرزندپروری اشاره میکند که میتواند اضطراب نوجوان را بالا برده و در پی آن توجه و تمرکز را کاهش و باعث افت تحصیلی شود.
اقتصاد و نظام آموزشی
رسول بداقی به مشکلات واقعی دیگر در ایران از جمله مسائل فرهنگی خانوادهها به ویژه در روستاها پرداخته و آنها را یکی دیگر از علل ترک تحصیل به ویژه در میان دختران میداند و همچنین در زمینهی نداشتن چشمانداز و امید به آینده میافزاید: «بیانگیزه بودن جوانان برای ادامه تحصیل هم یکی از علتهای ترک تحصیل است، وقتی جوانان میبینند که بسیاری از افراد با داشتن مدرک لیسانس، فوق لیسانس و دکترا بیکار هستند یا به کارهایی میپردازند که هیچ نیازی به تحصیل ندارد، چه انگیزهای برای آنان خواهد ماند؟! و یا فکر میکنند وقتی مدرک دیپلم تا دکترا را با چند میلیون تومان به راحتی میشود خرید چه نیازی به تلف کردن عمر هست؟!»
به گفته دکتر حسام فیروزی، مدارس و کلاسهای بزرگی که ارتباط شخصی کمی در آنها وجود دارد، معلمانی که پشتیبانی نمیکنند و فرصتهای کم برای مشارکت فعال دارند در روند تحصیلی دانشآموزان دارند، بخش دیگری از مشکلات است. در اینگونه مدارس قانونشکنی رواج مییابد و اغلب به تعلیق منجر میشود که با محروم کردن دانشآموزان از کلاسها به شکست تحصیلی و ترک آن بیشتر کمک میکند. دانشآموزانی که در آموزش عمومی و مسیرهای شغلی و حرفهای قرار داده شدهاند، یعنی شرایطی که تدریس در آنها کمتر انگیزه تولید میکند، سه برابر بیشتر از دانش آموزانی هستند که در مسیر آمادگی برای پیشدانشگاهی و دانشگاهی قرار گرفتهاند.»
دکتر حسام فیروزی در پایان به عدم تشویق و حمایت والدین اشاره و تاکید میکند: «والدین کمالگرا انگیزه نوجوان را در رشد و پیشرفت از بین برده و یا نوجوان را بیهدف بار میآورند یا اهداف کوچک را بیمقدار شمرده و آنها را در پی رسیدن به پیشرفتهای یکشبه سوق میدهند که خود این نگرش میتواند نوجوان را که چندان خطر را احساس نمیکند به سمت بزهکاری روانه کند. البته که خود نوجوان نیز امید چندانی به رسیدن به اهدافش با توجه به شرایط نابسامان جامعه کنونی ایران ندارد.»
رسول بداقی با بیان اینکه بیشترین آمار ترک تحصیل دانشآموزان در ایران هنگام ۱۴ سالگی به بالا اتفاق میافتد تاکید میکند: «به عبارت دیگر بیشترین روند ترک تحصیل در ایران یکی دو سال پس از ورود به دورهی راهنمایی یا همان دوره نخست دبیرستان رخ میدهد و این روند در دوم و سوم دبیرستان به اوج خود میرسد.»
این معلم ممنوع از تدریس در پایان با اشاره به اینکه در دوران تدریس خود با دانشآموزان زیادی برخورد کرده است که ترک تحصیل کردهاند میگوید: «متاسفانه آموزش و پرورش، هیچ ساز و کاری برای پیگیری علت ترک تحصیل دانشآموزان ندارد و اینهم یکی از کمبودهای ساختاری در آموزش و پرورش است.»