پویا بهرامی – وضعیتی در بازی تماما فکری و استرتژی شطرنج وجود دارد که بازیکن نه کیش، نه مات، نه پات و نه آچمز است.
بازیگر حق حرکت دارد اما آرزو میکند ایکاش این حق را نداشت؛ گزینه حرکت فراوان است اماهیچ فایدهای ندارد چون با هر حرکتی، به واسطه حرکت یا حرکات بعدی حریف مات میشود، هر حرکت رو به سقوط است، معمولا این وضعیت در اواخر بازی به وجود میآید و بازیگر «مجبور» به حرکت است در حالی که هر حرکتی به زیان اوست. اصطلاح آلمانی Zugzwang نخستین بار در سال ۱۸۵۸ میلادی در مقالهای در روزنامه شطرنج به نام Der Berliner Schachzeitung توسط ماکس لانگه Max Lange شطرنجباز، نویسنده و نظریهپرداز شطرنج ابداع شد که ترجمه انگلیسی آن (compulsion to move) و شاید معادل فارسی آن را بتوان «حرکت اجباری» یا «تنگنا» نامید.
جمهوری اسلامی پس از چهل سال تبلیغات کورکورانه، امروز به وضعیتی در صحنه شطرنج سیاست بینالملل رسیده است، که نه کیش و مات است، نه آچمز و نه در وضعیت پات قرار دارد. هنوز در برجام حضور دارد اما عملاً هیچ حرکتی صورت نمیگیرد، گشایشی صورت نگرفته وهیچ سودی از آن نمیبرد. میتواند حرکتی کند اما بیحرکت است و میتواند این وضعیت را ادامه دهد یا از آن خارج شود ولی نتیجه هر دو انتخاب برایش «هیچ» است.
میتواند لوایح و قوانین FATF را تصویب کند و به شبکه شفاف جهانی بانکی بپیوندد و دروازه پولشویی را ببندد، اما مبتلا به مصیبتهای دیگر میشود، چون نظام و سیستم انقلاب اسلامی تا گلو در منجلاب فساد، ناکارآمدی و تباهی فرو رفته است و تنها چیزی که باید انتظار دیدن آن را داشته باشد، غرق شدن و نابودی در این منجلاب خودساخته است. میتواند در همین حالتی که اکنون در آن قرار دارد بماند و نابودی و ازهمپاشیدگی کشور و جامعه را با توسل به نیروهای سرکوب و خفقان، با چشمانی باز نظاره کند و یا ناگزیر دست به حرکتی بزند.
البته رژیم نمیتواند حرکت هم نکند، چون در داخل بطرز بیسابقهای تحت فشار است، اقتصادش در هم شکسته و در آستانه فروپاشی محتوم اجتماعی است که فاجعهآمیزترین نوع، از فروپاشیهاست؛ بلایای طبیعی و پیامدهای خودساختهی ناشی از بیتدبیریها و نادانیها تحت نام مدیریت انقلابی یا مدیریت جهادی، عدم توسعه مناسب زیرساختها و ویرانی بخش عظیمی از روستاها، شهرها، زمینهای حاصلخیز کشاورزی، زیرساختهای بنیادی کشور اعم از خطوط آب، برق، انرژی، جادهها، پلها، راهآهن، خطوط تلفن به واسطه سیل اخیر و نارضایتی عمومی مردم از خدمات بیهدف، بیبرنامه، اکثرا توهینآمیز و ناکافی دولت، سردرگمی نهادهای مسئول در برابر سیل ویرانگر و خانمانبراندازی که به زودی میادین نفتی خوزستان را نیز در بر میگیرد و هزاران معضل و مصیبت دیگر که مانند تار عنکبوت گرداگرد این حکومت را فراگرفته است، باعث شده که هر لحظه احتمال مواجهه با شورش کور مردمان خسرانزده، خسته، ناامید، ستمدیده، فقرزده و سرگردان را بتوان در نظر گرفت.
حکومت ایران گزینههای زیادی برای حرکت در پیش رو نمیبیند. میتواند دست به یک حرکت انتحاری بزند، مانند خروج از برجام و آغار دوباره فعالیتهای هستهای یا به سمت اسرائیل وعربستان موشکپرانی کند. اما پرسش واقعگرایانه این است: با کدام پشتوانه اجتماعی؟ با کدام توان اقتصادی؟ چگونه این حکومت میخواهد وارد ماجراجویی نظامی شود؟ شرایط حال حاضر فروش نفت ایران کاملا مشابه با شرایط نفت در برابر غذا و دارو در رژیم بعث عراق است. در کنار این وضعیت باید شرایط بغرنج و دردآور اقتصاد بیمار داخلی را نیز در نظر گرفت که باعث گسترش فقر و گرسنگی در عموم مردم شده و جامعه را به سمت متلاشیشدن سوق داده است.
مجلس نظام در بررسی، تصویب و نظارت بر اجرای لایحه بودجه سال جاری کشور دچار سرگیجهی تهوعآوری شده است البته نباید فراموش کرد که این مجلس، مجلس شورای اسلامی است نه مجلس شورای ملی، بدین معنی که منافع عموم مردم هیچگاه مقدم بر منافع نظام نبوده و نیست و به دلیل اینکه همواره نهادی بلهقربانگو و تحت سیطره شورای نگهبان و نظارت استصوابی بوده، همواره دچار سردرگمی است، و گاهی دچار توهم نیز میشود، چون نمیداند آیا اصولا میتواند نفتی صادر کند یا نه؟ به چه میزان و چگونه؟ آیا کشورِ متقاضی برای خرید وجود دارد؟ آیا اساساً مشتریی برایش باقی مانده است؟ نفت را به چه قیمتی میخواهد بفروشد؟ پول آن را چگونه دریافت کند؟ و از این دست سوالها بسیارند که نه رهبر نظام، نه مجلس اسلامی، نه حکومت و نه نظام برای آن جوابی نداشته و ندارند. این موارد و همچنین سفر اخیر محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی به سه کشور پاکستان، هند و چین که عمده خریداران نفت ایران هستند و عدم تمدید معافیت خریداران نفت ایران توسط ایالات متحده و اعلام تأمین نیاز بازار انرژی توسط عراق و عربستان، رژیم حاکم سلطهجو ایران را در شرایطی جدید و ناشناخته (برای خودش) قرار داده است، شرایطی که در چهل سال حیات ویرانگر آن بیسابقه است.
با توجه به فشار سهمگین و همهجانبه تحریمها از سوی ایالات متحده و اینکه اساساً با این نرخ افسارگسیخته رشد تورم و کمبود پیش روی کالاهای اساسی ناشی از سیل کمسابقه اخیر که به زودی آثار جانبی آن (در هر دو عرصه اجتماعی و فردی) در زندگی کل مردم ایران نمایان خواهد شد، و از سوی دیگر نارساییهای فاحش در عرصه امدادرسانی باعث ایجاد اعتراضات جسته و گریخته داخلی شده است، که این مهم عرصه را بر رژیم تنگتر و تنگتر کرده و نظام ولایت فقیه را در تنگنا یا حالت «حرکت اجباری» یا Zugzwang قرار داده است.
نمونهای دیگر از «حرکت اجباری» این است که در طی مدت یک سال گذشته چه در تورم نقطه به نقطه چه در تورم سالانه، پول ملی بیش از ۲۰۰% ارزش خود را از دست داده و در واقع سبد خرید هر خانوار ایرانی حداقل بطور میانگین ۲۰۰% کوچکتر شده است که خود موجب نارضایتی بخش اعظم جامعه که حقوقبگیر هستند (اعم از معلم، کارمند، کارگر و نظامی) شده است، رژیم برای جلوگیری از اعتراضات با توجه به ترس و واهمهای که پس از خیزش گسترده مردمی دیماه ۹۶ با آن دست به گریبان شده است، تصمیم به افزایش حقوق کمسابقهای در تاریخ خود گرفت (حرکت اجباری)، اما سوال مهم در لایحه بودجه این است: چگونه؟ از چه منبع یا منابعی؟ محل تامین حقوق و دستمزدها در لایحه بودجه شفاف و روشن تعیین نشده است (پوپولیسم).
مشکل نظام جمهوری اسلامی (جدا از فساد فراگیر و سازمان یافته که به جرات بیان میکنم تمام بنگاهها و نهادهای مالی، خدماتی و اداری کشوری و لشکری را در برگرفته) از آنجایی آغاز شد که نظام ولایت مطلقه فقیه به مشابه الگوی خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی، سیاست استراتژیک کلی خود را بر خلاف همه کشورهای پیشرفته و صلحطلب دنیا بجای تمرکز بر منافع ملی، بر مبنای غیرعقلانی و بیپایه منافع ایدئولوژیک تعیین و تنظیم کرد.
حساب و کتاب جمهوری اسلامی در مواجهه با جهان خارج نیز نه هیچگاه بر اساس منافع ملی و سنجش سود و زیان آنی و درازمدت مصالح کشور بود و نه بر اساس مشی آیندهنگرانه بلکه همواره موضوع گسترش منافع ایدئولوژیک خود (که به زبان ساده اسلامگرایی شیعه افراطی و گسترش نظریه خطرناک و جنگافروز مهدویت است) در اولویت گسترش روابط خارجهاش بوده و هیچگاه منافع ملی و مردمی برایش مهم نبوده است و همواره در تریبونهای رسمی از «منافع نظام» شنیدهایم و واژه منافع ملی برای این نظام غریبه است. این خط مشی باعث شده که پس از چهل سال در حالی که کشور با یکی از کمسابقهترین سیلهای تاریخ خود مواجه شده و چندین میلیون هممیهن نیاز به حمایت و کمک دارند و در شرایط سختی بسر میبرند، نظام خود را در وضعیتی قرار داده که به زحمت به تعداد انگشتان دو دست، کشور داوطلب کمک در جهان برایش وجود دارد. کیست در جهان که نداند مثلا رابطه با دیکتاتوری بدنام بشار اسد و با این سوریهی رنجور و تکهپارشده تنها موجب زیان ملی و به خطر افتادن منافع استراتژیک و زوال اقتصاد کشور و در نهایت منجر به فروپاشی بنیان خود حکومت میشود که هماینک در آستانه آن قرار گرفته است، اما استرتژی صدور انقلاب (در واقع صدور افراطیگری شیعه) و ایجاد هلال شیعی چشمان دیکتاتور را کور کرده است.
نمونه بارز سیاست های همواره غلط این رژیم مرتجع، دل بستن به حمایت دو اختاپوس و راهزن بینالمللی یعنی روسیه و چین است؛ این دو کشور بر خلاف تصور عمومی، تمام کلیات و جزئیات سیاست خارجیشان با وجود حاکمیت نظام کمونیستی- سوسیالیستی همواره نهایت منافع ملی و تأمین منافع کشورشان بوده و اولویت نخست تدابیر سیاسیشان بهرهکشی از کشورهای بحرانزده با حداکثر توان است (رجوع کنید به مشارکت اقتصادی روسیه در سوریه در دوران پساداعش یا حضور چین در آبهای ایرانی خلیج فارس و قرارداد قشم) و اگر گاهی در سطوح کلان بینالمللی دست به تحرکاتی میزنند نه با هدف دوستی و حمایت از سیاستهای خائنانهی رژیم ایران، بلکه با هدف ایجاد توازن قوا و حفظ هژمونی قدرت و صیانت از بازار تجاری خود و حمایت از آن در برابر توان بالای اقتدار اقتصادی آمریکا و اروپا است.
قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست سازمانهای تروریستی، با ارزشترین و قابل اتکاترین مهره شطرنج بقای نظام را از صفحه بازی به نفع مردم ایران خارج کرد و به باور نگارنده رژیم ایران در وضعیت کاملا واقعی «حرکت اجباری» و تنگنا گرفتار شده است (دوازده شرط وزیر امور خارجه آمریکا جهت مذاکره و عبور موفقیتآمیز رئیس جمهور فعلی ایالات متحده از بحران پرونده روسیه و خیز بلند او برای دور دوم ریاست جمهوری) و با هر حرکت، یک گام به سوی سرنگونی (کیش و مات) نزدیکتر میشود. اینکه ما انتظار داشته باشیم که نیروهای بیگانه تاریخ ما را بنویسند و ایران ما را از لوث این حکومت ضحاکگونه پاک کنند انتظاری بیهوده است. اما اکنون در شرایطی استثنایی و تاریخی قرار گرفتهایم که بالاخره مخالفین در تبعید رژیم ایران، توانستهاند با طیفهای گوناگون عقیدتی و سیاسی بر روی نکات و باورهای مشترک و دموکراسیخواهانه خود ائتلاف کرده و برای براندازی رژیم و استقرار آزادی و حقوق بشر، دست در دست هم با همبستگی ناشی از درک صحیح از مهمترین دوران چهار دهه اخیر با حضور بیش از پانرده سازمان و حزب و جریان سیاسی سنگبنای حرکتی متحد و منسجم را در کنار هم و در جهت خواسته مشترک طیف گسترده نیروهای ایراندوستِ مخالف رژیم که همانا براندازی تمام و کمال رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی، حفظ تمامیت ارضی، جدایی دین از دولت، پرچم سه رنگ مزین به شیر و خورشید به عنوان پرچم ملی، پشتیبانی از شاهزاده رضا پهلوی به عنوان نماد همبستگی، مقاومت ملی و نافرمانی مدنی علیه فرقه تبهکار جمهوری اسلامی است، اولین همایش همبستگی میدانی خود را برگزار کنند. این همایش روز شنبه ۱۱ ماه مه ۲۰۱۹ برابر با ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ با عنوان «گردهمایی برای آزادی ایران» در دروازه براندنبورگ برلین از ساعت ۱۴:۰۰ الی ۱۷:۰۰ برگزار میشود.
در این روزگار پرتلاطم و سخت برای هممیهنان داخل ایران، وظیفه ملی و میهنی هر ایرانی وطندوست حمایت و همراهی از نهال نوپا اما زیبای همبستگی است که به باور اکثر ایراندوستان این نهال نوپا با اندکی ازخودگذشتگی و ایثار به درخت بلند و تناوری تبدیل خواهد شد که میتواند یگانه پایه اهتزاز پرچم سه رنگ زیبای شیر و خورشید نشان کشورمان شود.
همبستگی، همدلی، همفکری، همکاری، رواداری، برابری، فداکاری، گذشت، بردباری و استمرار چراغ هدایتگر این اتحاد بوده و هست و در نهایت ما مردمان ایران دوش به دوش هم، میهنمان را آزاد خواهیم کرد و پس خواهیم گرفت.
گاری کاسپاروف اسطوره شطرنج جهان معتقد است «حرکت اجباری» وحشتناکترین و هراسانگیزترین وضعیت در بازی تماماً فکری شطرنج است که تنها یک بازیکن ناشی یا نادان در نهایت بدسلیقگی میتواند خودش را در آن وضعیت غیرقابل بازگشت گرفتار کند. این وضعیت دردناکترین نوع خودکشی شطرنجی و مذبوحانهترین نوع تلاش برای بقای یک رژیم، نظام یا سیستم است که با هر حرکت، یک قدم به پرتگاه سقوط و شکست نزدیکتر میشود.
به نظر نگارنده «گردهمایی برای آزادی ایران» در برلین آغاز یک همبستگی باشکوه برای پایان بخشیدن به دوران سیاه جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
*پویا بهرامی از «نهاد مردمی»
آمریکایی هااین دورازبازی رابه روش سریع سوئیسی انجام می دهندوهربازیکن زمان محدودی داردآخوندبازی هم نکندوقتش تمامه وباخته
فعالیتهـاى نهـاد مردمى قابل تقدیر است
پاینده باشید
> مجلس شورای اسلامی < یعنی ملا خانه !
یعنی لانه دزدان، قاتلان، لواط کاران، ایران ستیزان، حرام لقمه ها و لانه پس ماندگان کاروان دزدان مدینه و…. خب اگر ایراندوستی بایستی در این گرد همآیی نیز شرکت کنی. شاید هم، شاهزاده ناظر باشند و خبری تازه!؟…پاینده بماند ایران.
همه این ستور بلند بالا را که نوشتید همه میدانندو آنچیز که عیان است چه حاجت به بیان است. تازه چه دارید.