جمشید عنبرستانی – رهبران و دولتمردان هر کشوری نماینده و الگوی کشور و ملت خود در صحنههای بینالمللی و دیگر کشورهای جهان میباشند.در دوران قبل از انقلاب فرمایشی ۵۷ پادشاه و دولت شاهنشاهی، سفرا و نمایندگان دولت ایران در خارج از کشور از احترام ویژهای برخوردار بودند و نقش مهم و مثبتی در مسائل منطقهای و جهانی به عهده داشتند و از این جهت چهرهای خوب و محترم از ایران و ایرانی را در اذهان و افکار عمومی مردم جهان ترسیم کرده بودند و به تبع آن مردم ایران نیز در سفرهای خارجی خود این احترام را از لحظه ورود به کشور میزبان نسبت به خود به وضوح احساس میکردند. اما از نگونبختی ملت بزرگ ایران اکنون حاکمان و نمایندگان و دولتمردانی که چهره نمادین کشور و ملت ایران هستند فرقه ای کلّاش، کلاهبردار،عقبمانده و جنایتکارند که نه تنها عزت ایرانیان را در داخل کشور لگدمال کردهاند بلکه چهرهای زشت و ترسناک از آنان در اذهان مردم دیگر کشورهای جهان به نمایش گذاشتهاند که مردم حتی در سفر به کشورهایی که به ظاهر دوست جمهوری اسلامیهستند از لحظه ورود به مرز این کشورها مورد توهین و بیاحترامی قرار میگیرند.
در دنیای امروز و در کشورهای متمدن و دمکرات، این اکثریت ملت هستند که در یک انتخابات آزاد نمایندگان خود را به قدرت میرسانند که این نشان از قدرت ملت در تعیین سرنوشت خود دارد و در چنین جوامعی دولتها همواره پاسخگوی مردم هستند و سیاستمداران حاکم تمام تلاش خود را در بهتر کردن شرایط زندگی و رفاه مردم خود به کار میگیرند و هدف آنان استفاده از قدرت سیاسی خود در راستای رانتخواری و اختلاس و کاسبی کردن نیست برعکس انچه در ایران در جریان است.
بحث و جدلها همواره از عدم اتحاد اکثریت ملت ایران در بزنگاههای خاصی است که میتوانست نقشی سرنوشت ساز و تعیینکننده در سیستم اداری و سیاسی کشور داشته باشد. در ایران اکثر مردم به هر بهانهای متوسل میشوند که نقشی در تعیین سرنوشت خود نداشته باشند. ملتی که به اجبار حکومت تسلیم شده و پذیرفته است که فقط میان بد و بدتر و آن چیزی که حکومت به او پیشنهاد میکند حق انتخاب کردن دارد، طبیعی است که نسبت به تمام کمبودها و ناملایمات و مصیبتهای سیاسی و اجتماعی موجود در کشور به بیتفاوتی برسد. پدیدههایی که عظمت ملی، تاریخی، فرهنگی و اجتماعی ما را به ذلت و خواری کشانده است، هیچگونه واکنش اعتراضی در مردم ایجاد نکرد. اعتیاد گسترده که یک تهدید ملی به شمار میرود، فقر و بیکاری، فحشا و تنفروشی حتا در میان زنان شوهردار برای تامین معاش زندگی، فروش اعضای بدن و بسیاری نکبتهای دیگر که حکومت روضهخوانها بر ملت ایران تحمیل کرده نشان از جامعهای بیمار و ناتوان دارد. اعتراضات هرروزه مردم در نقاط مختلف شهر و کشور جنبه صنفی دارد و ضدحکومتی نیست. خیزش دیماه ۹۶ را که اقلیتی شجاع و به جان آمده از منجلاب آخوندی به راه انداختند، این کنارهگیری و بیتفاوتی اکثریت خاموش ملت بود که مبارزه و خیزش آنان را را در راه آزادی به شکست کشاند و نه مزدوران و آدمکشان حکومت اسلامی. زنان و دختران ایرانی که بیشترین فشار و تحقیر را در طول چهل سال متحمل شدهاند و همواره در هر حرکت اعتراضی پیشگام و صدایشان نیز رساتر از مردان بوده به ناحق از جانب بعضی افراد به ظاهر مخالف رژیم، مبارزه و خواستههای آزادیخواهانهی آنان در حد و حدود حجاب اجباری محدود شده و این عمل گمراه کننده و سر کار گذاشتن مردم است. هدف از مبارزه خلاص شدن از شرّ این حکومت واپسگراست که با نابودی و انحلال ان آزادی به کشور باز میگردد و اجبارهایی که آخوندها نهادینه کردهاند باطل خواهند شد. عده کثیری هم نداشتن رهبر و اپوزیسیون را بهانهای برای انفعال و بیعملی خود قرار دادهاند.
چهل سال است نه رهبری ظهور کرده و نه اپوزیسیونی متحد و لایق شکل گرفته و دیگر زمان انتظار بسر آمده و نمیتوان با بدبختیها دست و پنجه نرم کرد تا زمانی که رهبری به میدان بیاید و اپوزیسیونی متحد خود را نمایان کند. مردم ایران در داخل باید خودشان به فکر خودشان باشند چون حنای رهبری و اپوزیسیون خارجنشین رنگی ندارد. کشور و ملت ایران تمام خطوط قرمز انحطاط را پشت سر گذاشتهاند و سایهی سیاه جنگ احتمالی هم که فروپاشی کامل کشور و ملت را رقم خواهد زد نیز تاثیری در این بیتفاوتی ملی نداشته است. مردم ایران در این روزهای حساس دو انتخاب پیش رو دارند، قیام ملی یا انتخاب فردایی نامعلوم.
در این مقطع هم بنظر میرسد تا زمانی که رسانه های بین المللی بر اپوزیسیون ایران و خواسته های آنان متمرکز نشوند – که این مهم قطعا مستلزم تصمیم گیری قطعی مجدد غرب و بویژه آمریکا خواهد بود – امکان ایجاد انسجام در اپوزیسیون داخل و خارج و خصوصا اتخاذ تصمیم مخالفان برای برگزیدن رهبری و ادامه و استمرار حرکت مردم به وجود نخواهد آمد.و این آن نکته ظریفی است که اپوزیسون باید توجه لازم را به آن داشته باشد.
در این مقطع هم بنظر میرسد تا زمانی که رسانه های بین المللی بر اپوزیسیون ایران و خواسته های آنان متمرکز نشوند – که این مهم قطعا مستلزم تصمیم گیری قطعی مجدد غرب و بویژه آمریکا خواهد بود – امکان ایجاد انسجام در اپوزیسیون داخل و خارج و خصوصا اتخاذ تصمیم مخالفان برای برگزیدن رهبری و ادامه و استمرار حرکت مردم به وجود نخواهد آمد.و این آن نکته ظریفی است که اپوزیسون خارج نشین باید توجه لازم را به آن داشته باشد.
و این عامل بهمراه سایر فاکتورها و از همه مهمتر وجود بستر مناسب ناشی شده از موج نارضایتی های قشرهایی از جامعه ، بدنبال افزایش قیمت کالاها و اجناس ،سبب ایجاد حرکت عمومی در جامعه ایران گردید.البته خواست رهبران آمریکا و سایر کشورهای غربی که تصمیم خود را مبنی بر برداشتن پشتیبانی از حکومت پهلوی و حمایت از جایگزین شدن حکومت پادشاهی با یک حکومت اسلامی را اتخاذ کرده بودند در واقع حلقه آخر زنجیره وقایع خارجی مکمل و منتهی به انقلاب شد و بهمین خاطر هم تمامی رسانه های جمعی غربی بطور هماهنگ اخبار مربوط به تحولات ایران و خواست مخالفان را پوشش دادند.
هر چند پذیرش این نکته شاید سخت باشد اما واقعیت انکارناپذیری است که در انقلاب پنجاه و هفت با تمام سابقه به اصطلاح مبارزاتی انقلابیون و بالاخص شخص خمینی که از سال ۴۲ رهبری مذهبیون مخالف حکومت پهلوی را بخود منتسب کرده بود اما تا زمان استقرار وی در پاریس به عنوان مرکزیتی رسانه ای و زوم کردن دوربین عکاسان و خبرنگاران بر او ، حرکت داخل کشور عمومیت و پتانسیل لازم جهت ایجاد تحول انقلابی در جامعه را پیدا نکرده بود و درست بعد از اخراج او از عراق و رفتن به فرانسه بود که آرام آرام نام او از رادیو بی بی سی شنیده شد و متن مصاحبه های وی توسط خبرنگاران به داخل کشور رسید
شما اگر شعار رضاه شاه روحت شاد را بعد ازچهل سال از جوانان شنیدید و منتقط هستید چرا گوش شنوایی وجود ندارد در اشتباهید . این ملت قبل از انقلاب از این بزرگ مرد به نیکی یاد میکردند و امروزه در شرق و غرب و شمال و حنوب کشور هرروره در قلبشان رضا شاه روحت شاد می گویند . ملت بیدار شده ولی اسیر و در بند مافیای سپاه تروریستی جهانی اخوندی است . رضا شاه روحت شاد.
با توجه به اینکه ایرانیان در سال ٩۶ به خیابان امدنند و خواسته خودشان را فریاد زدنند ( رضا شاه روحت شاد و رضا رضا پهـلوى وووو ) ولى انگار گوش شنواءیى وجود ندارد ??????
آفرین به نویسنده محترم مقاله که بدون ملاحظه کاری، عافیت طلبی، مصلحت اندیشی و تعارف، حقایقی را بیان نمودند. هر ملتی سازنده سرنوشت خویش است. از سویی مفهوم اپوزیسیون ایرانی مانند هر چیز دیگری که پسوند ایرانی دارد، مضحکه بیش در این سیرک بزرگ Circus Maximum نیست. عده ایی اپوزیسیون معاش برون مرزی، که صرفا در مصاحبه ها و بیانیه ها و نوشتارهای پر از غلط،جفنگیاتی را می پراکنند. ایرانیان لایق این نظام جهل و جور وجنایت هستند، مگر اینکه خلافش را ثابت کنند!!!
هر ملتی شایسته حکومت خویش است.
ژوزف د میستر، فیلسوف فرانسوی قرن ۱۸
Toute nation a le gouvernement qu’elle mérite.
Every nation gets the government it deserves.
– Joseph de Maistre