ایوار فرهادی – هر سیستم و حکومتی برای ماندگاری باید دستکم در بخشی یا بخشهایی کارآمد باشد. بطور مثال حکومتهای کشورهای حاشیه خلیج فارس غیردموکراتیک و فردی هستند اما در بخش توسعه و رفاه اقتصادی موفق بودهاند و اکثریت مردم این کشورها در وضعیت خوبی به لحاظ اقتصادی هستند. چین یک نمونه دیگر است. دولت چین با وجود سلب آزادیهای سیاسی شهروندانش، با ایجاد رونق اقتصادی و ایجاد فرصتهای شغلی، بخش عظیمی از مردم چین را از زیر خط فقر بیرون کشیده و اقتصاد این کشور به اقتصاد آمریکا شانه میزند. به عبارت دیگر وقتی شهروندان کشورهای یادشده سبک و سنگین میکنند که چه دارند و چه ندارند، دستکم میتوانند به رفاه و رونق اقتصادی که زیربنای هر جامعه و کشوری است دل خوش کنند. موضوعی که در مورد مردم ایران و حکومت جمهوری اسلامی صدق نمیکند. جمهوری اسلامی در تمام عرصهها با ورشکستگی کامل روبروست.
از لحاظ اقتصادی حکومت حتی در تامین نیازمندیهای اولیه مردم ناتوان است و مردم روزی برای گوشت منجمد و روز دیگر برای شکر در صف میایستند. ارزش پول ملی هر روز در حال افت و نوسان است و در یک سال و نیم گذشته به شدت کاهش یافته و بیارزش شده و در زمره بیارزشترین واحدهای پول جهان قرار گرفته است. هر دلار آمریکا از حدود ۴۰ هزار ریال به ۱۳۰ تا ۱۴۰ هزار ریال افزایش پیدا کرده. نرخ تورم بنا بر آمارهای مختلف از ۵۰ تا ۱۳۰ درصد متغیر است و بر اساس آمار رسمی حدود ۶۰ میلیون ایرانی زیر خط فقر زندگی میکنند. جوانان، اغلب تحصیلکرده، بیکارند، کارگرانی که یا بیکار شدهاند یا با حقوق حداقلی که کفاف ده روز از زندگی پر خرج این روزها را نمیدهد زندگی میکنند، کارمندانی که پیش از تورم لجامگسیخته هم با زحمت زندگی میکردند و این روزها در برابر گرانیها مستأصل شدهاند، کسبهای که حتی اجاره مغازهشان را هم نمیتوانند تأمین کنند، جلوههای دیگری از بحران اقتصادی جاری در ایران هستند. همزمان اما مقامات حکومت و بستگانشان غرق رفاه هستند و همواره زندگی «لاکچری» آنها خبرساز میشود. از لحاظ سیاسی هیچگونه آزادی سیاسی در کشور وجود ندارد و با کوچکترین انتقادی افراد به تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبر جمهوری اسلامی و… متهم و به زندان میافتند.
در بحث سیاست خارجی و روابط منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی با سیاستهای ستیزهجویانه تقریبا هیچ دوستی در دنیا ندارد و به انزوای کامل رسیده و شدیدترین رژیم تحریمی تاریخ علیهاش توسط آمریکا اعمال شده است. در حالی که ۸۰ درصد مردم ایران با فقر دست و پنجه نرم میکنند، جمهوری اسلامی پول زیادی صرف حمایت از حماس و حزبالله و بشار اسد میکند.
از منظر آزادیهای اجتماعی ایران جز بدترین کشورهای جهان به حساب میآید و زنان جامعه حتی از حق انتخاب نوع پوشش محروم هستند و همچنین افراد فارغ از جنسیتشان به دلیل نوشیدن آشامیدنیهای الکلی شلاق میخورند.
از دیدگاه اخلاقی جامعه در فساد غوطهور است و عدم پایبندی به اخلاق و موازین انسانی به وضعیت هشدار رسیده است. بطوری که سالانه بیش از ۱۶ میلیون پرونده قضایی در کشور تشکیل میشود که بخش عمده این پروندهها مربوط به نزاعهای شخصی و کلاهبرداری و امثالهم است.
حکومت در مدیریت و پیشگیری سوانح طبیعی مانند سیل و زلزله نیز ناتوان است و چندی پیش در شیراز عده زیادی به دلیل ساخت جاده در مسیل کشته شدند و همچنین بعد از گذشت بیش از یک سال و نیم از زلزله کرمانشاه عدهی زیادی همچنان بیخانمان هستند و در کانکس زندگی میکنند. همین چند وقت پیش بود که حتی در برگزاری فینال جام حذفی فوتبال هم به مشکل بر خوردند و از پس مدیریت تماشاچیان یک بازی ساده فوتبال هم بر نیامدند.
ورشکستگی همه جانبه حکومت تعجببرانگیز نیست زیرا عامل اصلی نابسامانیهای کشور، نبود مدیران لایق و متخصص بر مصدر امور است. مثال واضح مدیران و مسئولان غیرمتخصص، رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای است که بنا بر قانون اساسی حدود ۸۰ درصد قدرت کشور را به دست دارد و هیچگونه تحصیلات مرتبط با اداره سیاسی و اقتصادی یک کشور ندارد و صرفا دارای سواد ناقص حوزوی است.
به این ترتیب جمهوری اسلامی تا گردن در بحران ناکارآمدی و فساد ساختاری فرو رفته و وضعیتاش یادآور سالهای آخر حکومت شوروی سابق است. اتحاد جماهیر شوروی نمونه بارز بحران ناکارآمدی و فساد است. این بحران ناکارآمدی که برای سالها با پروپاگاندا و تبلیغات دروغین پنهان نگاه داشته شده بود، یکباره با فاجعه اتمی چرنوبیل نمایان شد و بحران ناکارآمدی وضعیت را به جایی رساند که مردم برای دریافت مقداری سوسیس باید ساعتها در صف میایستادند. شوروی دست آخر قربانی بحران ناکارآمدیاش شد و به تاریخ پیوست.
جمهوری اسلامی امروز به شرایط بحرانی و بازگشتناپذیر رسیده و رهبرانش نه ارادهای به تغییر و نه حتی توان ایجاد تغییرات مثبت در کشور را دارند. حتی اگر همین فردا هم تحریمها رفع و روابط جمهوری اسلامی و آمریکا عادی شود، باز هم در اصل موضوع تغییری ایجاد نکرده و جمهوری اسلامی عاقبت قربانی تضادهای درونی و بحران عمیق ناکارآمدیاش میشود. همانطور که شوروی در زمان سقوط دارای روابط عادی و حتی حسنه با آمریکا و غرب بود اما این امر هم مانع فروپاشی آن نشد.
به قول معروف خلایق هرچه لایق، این مردم خودشان واقعا انتخاب کرده اند که با چنین وضعیتی زندگی کنند، برای آنها نه اقتصاد معنا دارد، نه مسائل اجتماعی، نه وجود خفقان و سرکوب و نه هیچ انحطاط و عقب ماندگی دیگری ، آنها اسیر آب سقاخانه و چرندیات پا منبری همین آخوندها و زیارت امثال رضا در مشهد و حسین در کربلا اند، روزی ده بار هم اگر به آنها در فرودگاه های جده و امثالهم تجاوز شود اصلا برایشان مهم نیست و فوج فوج باز هم به سمت آن بت خانه میروند و پولی را که می شود با آن در کشور خودشان سرمایه گذاری و به کار انداخت را خرج اجنبی میکنند.
اینکه حکومت ناکارامده راهمه میدونیم لطفا برای برون رفت از وضعیتی که گرفتارش هستیم راهکار اراییه بدهید برای اتحاد مخالفان حکومت که وضعیت بغرنجی را ایجاد نموده پیشنهاد بدهید بنظرم تیمی از کارشناسان سیاسی جمع شوند و کار کارشناسی بکنند