چگونگی نزدیکی نیروهای طرفدار حاکمیت ملی و دمکراسی  با استناد به قانون اساسی مشروطه

یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۸ برابر با ۳۰ ژوئن ۲۰۱۹


ف. شاد – با گذشت چهل سال از حکومت مشروعه و جنگ هشت ساله با کشور همسایه، غارت و چپاول همراه با جنایاتی که بر کشور و ملت ایران تحمیل شده است، ابعاد فاجعه به حدی رسیده که قابل مقایسه با روزهای پایانی سال  ۱۳۵۷ نیست. چنین وضعی مسئولیت آحاد ملت ایران و مخصوصاً طرفداران حاکمیت ملی را برای چاره‌جویی چند برابر می‌کند.

در موقعیت خطرناک امروز کشور مدافعان حاکمیت ملی جهت ادامه راهی که در آن زمان رهبران ملی با ایستادن در جایگاه محکم حقوقی در برابر دیکتاتوری و پافشاری مستمر بر اجرای اصول قانون اساسی در پیش گرفته بودند، امروز نیز نیاز به آن سنگری دارند که بتوانند از درون آن برای ایجاد نیرویی جانشین راه را برای اعمال اراده‌ی ملی هموار سازند؛ همان سنگری که رهبران سه‌گانه‌ی ملی در نامه‌ی خود خطاب به شاه در آن موضع گرفته بودند.

با نمایش رفراندوم تغییر نظام در تاریخ ۱۰ و ۱۱ فروردین سال ۱۳۵۸ و فریب مردم با «رای آری یا نه» سنگ بنای حکومتی گذاشته شد که ناقض تمام آن دستآوردهایی بود که در آن نامه خطاب به پادشاه در پایبندی به آن تکیه شده است و اکنون که با غصب غیرقانونی قدرت و استیلای چهل ساله‌ی باندهای فاسد و جنایتکار بر کشورمان و نتایج فاجعه‌آمیزی که حکومت مشروعه به همراه داشته است، و ما شاهد فجایع، جنایت‌ها و جنگ‌افروزی‌های آن بوده‌ایم و هنوز آثار نهایی صدمات آن بر کسی مشخص نیستند، اضافه بر آن برای ماجراجویی و در افتادن با قدرت‌های نظامی جهانی و همدستان منطقه‌ای آنها فاجعه رو به تکمیل شدن می‌رود، و هستی کشور را به مخاطره افکنده است.

چهل و یک سال پیش رهبران ملی در ۲۲ خردادماه ۱۳۵۶ در نامه‌ای به پادشاه گوشزد کردند که کشور در شرایط بحرانی قرار گرفته، و اشاره کردند که:
«فزایندگی تنگناها و نابسامانی‌های سیاسی،‌ اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که امضاکنندگان زیر، بنا بر وظیفه ملی و دینی در برابر خدا و خلق خدا با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضایی و دولتی کشور کسی را که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از «منویات ملوکانه» داشته باشد نمی‌شناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمان‌ها انجام می‌شود و انتخاب نمایندگان ملت و انشاء قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار شخص اعلیحضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارها و بنابراین مسئولیت‌ها را منحصر و متوجه به خود فرموده‌اند،‌ این مشروحه را علیرغم خطرات سنگین تقدیم حضور می‌نماییم.»*

در ادامه به وضعیت ناگوار آن زمان با وجود کارکرد نسبی اداره‌ها و دستگاه های دولتی اشاره می‌شود که:
«در زمانی مبادرت به چنین اقدامی می‌شود که مملکت از هر طرف در لبه‌های پرتگاه قرار گرفته‌،‌ همه جریان‌ها به بن بست کشیده،‌ نیازمندی‌های عمومی بخصوص خواربار و مسکن با قیمت‌های تصاعدی بی‌نظیر دچار نایابی گشته، کشاورزی و دامداری رو به نیستی گذارده، صنایع نوپای ملی و نیروهای انسانی در بحران و تزلزل افتاده، تراز بازرگانی کشور و نابرابری صادرات و واردات وحشت‌آور گردیده، نفت این میراث گرانبهای خدادادی به شدت تبذیر شده، برنامه‌های عنوان شده اصلاح و انقلاب ناکام مانده و از همه بدتر نادیده گرفتن حقوق انسانی و آزادی‌های فردی و اجتماعی و نقض اصول قانون اساسی همراه با خشونت‌های پلیسی به حداکثر رسیده و رواج فساد و فحشاء و تملق، فضیلت بشری و اخلاق ملی را به تباهی کشانده است.»

در آن روزهای بحرانی رهبران دلسوز ملی بر این موضوع واقف بودند که با ادامه‌ی تعطیل بودن قانون اساسی، کشور به سویی می‌رود که سرنوشت آن خارج از اراده ملی قرار خواهد گرفت و کیان آن به خطر خواهد افتاد. متاسفانه با بی‌توجهی به آن گوشزد تاریخی و ازدست دادن زمان، فرصت‌هایی گرانبها از دست رفت و تمام کوشش‌ها برای جلوگیری از فاجعه‌ی درحال تکوین به نتیجه نرسید و کشور به مسیری افتاد که امروز آن را باید فاجعه ملی نامید.

در قسمت پایانی نامه خطاب به پادشاه و تاکید بر بازگشت و تکیه بر اصول قانون اساسی مشروطه نتیجه گرفته شده بود که:
«تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاصی از تنگناها و دشواری‌هایی که آینده ایران را تهدید می‌کند، ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیاء حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات و اجتماعات، آزادی زندانیان و تبعیدشدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثریت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول اداره مملکت بداند.»*

و امروز با تمام فجایعی که بر ملت ایران رفته است، آیا راهی برای رهروان و مدافعین حقوق اساسی ملت ایران جز تکیه بر دستآوردهای نهضت مشروطه و قانون اساسی برخاسته از آن وجود دارد؟

و نیز باید بگوییم که:
در این روزهای حساس و حیاتی و با سرعتی که حوادث پیش روی گرفته‌اند، و کوتاه بودن زمان، باید این سوال برای ما مطرح باشد که چگونه ملت ایران هرچه سریعتر از دستان این دیوی که سال ۵۷ از شیشه بیرون آمده است رهایی خواهد یافت؟ وقت آن رسیده است که یکبار دیگر پیروان حاکمیت ملی به اصول و مبانی که با جان گذشتگی پدران خود، ملت ایران به آن دست یافت، مراجعه کرده و آن را اساس هم‌پیمانی قرار داده و با احیای آن اصول، مشروعیت (اعتبار) گذشته را دوباره کسب کرده و به ابزاری برای مبارزه مسلح شوند که بتوانند به استیلای این غاصبین قدرت در ایران پایان بخشند. نهادهای سیاسی بدون استناد به اصول حقوق اساسی ملت ایران قادر نخواهند بود به آن مشروعیت (اعتبار) دست یافته، در جایگاه نیرویی موثر برای استقرار حاکمیت ملی  قرارگیرند.

نتیجه آنکه،
کسانی که دل در گرو آزادی کشور و استقرار حاکمیت ملی و دمکراسی در ایران دارند، برای تبادل نظر با یکدیگر جهت همسویی و هماهنگی فعالیت‌هایشان گرد هم آمده، تمام کوشش خودرا در راه آن آرمان‌های اصولی اشاره شده در نامه سه نفر به پادشاه به کار گیرند. با پذیرش اجرای دقیق موازین اصولی قانون اساسی مشروطه در دوران گذار، و باز کردن راه جهت برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل مجلس مؤسسان، کشور ایران در مسیری قرار خواهد گرفت که: اول، حاکمیت ملی و قانون مستقر خواهد شد، دوم، هیچ فرد و یا گروهی خاص فرای قانون بر کشور حاکم نخواهد شد و سوم، کشورمان جایگاه خودرا در جامعه جهانی بازخواهد یافت.

*- پاراگراف اول، دوم و آخر در نامه دکتر سنجابی، دکتر بختیار و فروهر به شاه

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=161304

43 دیدگاه‌

  1. محسن

    برای اینکه وارد مبحث سردار سپه و کودتا و دیکتاتوری او یا پادشاه فقید بشوید باید سالها دود چراغ بخورید و عینک و پوست کلفت کنید که بتوانید کمی جیک جیک کنید. در ادامه باید بگویم که وارد مبحث ملی و جبهه ملی، حاکمیت ملی و دمکراسی و حقوق اساسی ملت ایران نشوید زیرا در زاویه خیلی تنگ عشق به دیکتاتوری آنها را نخواهید دید که تشخیص دهید چه برصد به قضاوت درباره آنها. سخن آخر اینکه این نصیحت ها را جدی بگیرید که:
    چون آینه نور خیز گشــــتی احسنت
    چون اره به خلق تیـــز گشتی احسنت
    در کفش ادیبان جهـــان کـــردی پای
    غوره نشده مویز گشتـــــی احسنــت

  2. محسن

    جناب پویای گرامی، مسائل خیلی پیچیده تر از آن است که شما در بالا اشاره کرده اید. هنوز برای شما زود است که وارد چنین مباحثی بشوید. خواننده ها هم در سطوح مختلف فکری هستند و آنچه را که شما مینویسید زیر نظر خواهند داشت. بهرحال از یک جایی باید شروع کرد. بهتر است که با یک جریانی که همقد خودتان باشد شروع کنید. برای مثال سربسر مجاهدین، حزب طوفان، گروه فرقان، اخوان المسلمین یا حتی افرادی مثل مرحوم شعبان جعفری گذاشتن شروع بدی نخواهد بود. حزب توده و فدایی ها هم هنوز کمی زود است زیرا آنها شاگردان مرحوم استالین بوده اند و در کارشان کارکشته هستند.

  3. پويا

    ۵-
    آنان آزادى هاى سیاسى را براى استبداد اجتماعى مى خواستند. مثل طالبان. شاید این نمونه غلو باشد ولى این روش معمول علمى براى نشان دادن ضعف هاست اگزاجوریشن یا بزرگنمایى یک روش درست براى نشان دادن خصوصیات است. مثل با ذره بین دیدن.
    از شما پوزش مى خواهم اگر تند سخن گفتم.
    آدمى است، گاهى احساس است و گاهى خرد و گاهى جمع هر دو. بخصوص اگر از بدحادثه به جاى درس دادن در دانشگاه مجبور باشى کارگرى کنى که توانش هم ندارى و هم خوب بلد نیستى. ما کشور خویش را از دست داده ایم با شعار دمکراسى کور و آزادى هاى سیاسى.

  4. پويا

    ۴-
    از این رو روشنفکران بعد از مشروطیت حتى چپ و جبهه ملى یک مشخصه مشترک هم دارند و آن دشمنى با آزادى هاى اجتماعى است که در لفافه فرهنگ اصیل ایرانى و هنر والا تعریف مى شود. بعنوان مثال آنان ترانه هاى کوچه و بازارى و غربى را پست مى شمردند و شاه فقید را محکوم مى کردند که در تلاش براى نشر این فرهنگ است. و یا فیلم ها و سریال هاى معمولى را محکوم مى کردند و با بهانه آزادى درتلاش براى جلوگیرى از توسعه فرهنگى بودند.

  5. پويا

    ٣-
    در دموکراسى هدفمند زور قانون در جهت پشتیبانى و توسعه آزادى هاى اجتماعى و اقتصادى است و آزادى هاى سیاسى در این راستا تعریف مى شود و وزن این آزادى را ظرفیت جامعه تعریف مى کند.
    در دوره اول مشروطیت با غلبه روحانیت زور قانونى لازم در این راستا وجود نداشته است. در حالیکه روشنفکران دوران مشروطیت تمدن گرا بودند. روشنفکران نسل بعد ضد تمدن بودند. با سرعت تغییر جامعه روشنفکرى که دنبال آزادى هاى سیاسى بود، دشمن آزادى هاى اجتماعى و اقتصادى شد و تغییر ماهیت داد. این در روند رشدجامعه امرى طبیعى ولى ناپسند است.

  6. پويا

    ٢
    رضا شاه کبیر بى شک یک دیکتاتور سیاسى است او در بستر تجربه شکست دموکراسى مشروطیت رشد کرده است و توانایى وى شناخت ضعف هاى دموکراسى بى هدف سیاسى است. از این رو او در روندى غیر دموکراتیک در توسعه آزادى هاى اجتماعى و اقتصادى مى کوشد. او از نظر ذهن دموکرات است که بى حجابى را اجبارى مى کند، زیرا اختیار در شرایطى که زور در اختیار سنت و جامعه است جواب نمى دهد. کسانى که دیکتاتورى وى را زیر سوال مى برند طرفدار دموکراسى بى هدف هستند. رضا شاه و محمد رضا شاه نمونه دموکراسى هدفمتد هستند.

  7. پويا

    ١-
    دقت کنیدجوابش داده ام. علم براى هر پیدیده اى ظرفیت تعریف کرده است. ظرفیت نشانگر توانایى انجام کارى و یا تحمل تنشى است. این فلسفه
    و با علم سیاست در سطح بالا نیست. این یک اصل ساده علمى است.
    هرجامعه اى ظرفیتى دارد. ایران دوره هاى مختلف ظرفیت متفاوت دارد. ظرفیت جامعه در دوره هاى مختلف متفاوت است همش هم افزایشى نیست و ممکن است در طى دوران یک شاه یا یک نظام کاهش و افزایش یابد.
    مهم این نیست که میزان آزادى سیاسى چقدر است. مهم پایدار بودن و رو به پیشرفت بودن آزادى هاى اجتماعى و اقتصادى است.

  8. محسن

    آقای پویا جواب مطلب زیر را بدهید.
    لعنت به این طرفداران حاکمیت ملی که جلوی انسان آزاده ایی مثل شما را میگیرند! اصولا این طرفداران مشروطه یا حکومت قانون، قانون اساسی مشروطه را بنیان گذاردند که جلوی خودکامگی را بگیرند. نباید اینکار میکردند. باید سردار سپه را مستقیم بدون تشکیل مجلس مؤسسان قلابی به پادشاهی میرساندند که با آمپول هوا حساب این طرفداران قانون و حاکمیت ملی را برسد. یعنی چه که ما قانون اساسی داریم و مشروطه خواه هستیم. مگر پادشاه چغندر است که فقط قوانین را توشیح کند و از همان قانون اساسی که قبولش ندارد صیانت کند؟ پس همانطور که شما نوشتید باید اشتباه را در کسانی دید که پادشاهی را میخواستند که قانون اساسی را که قبول ندارد، آنرا رعایت بکند.

  9. پويا

    ٢-
    هوچیگرى یا درک نادرست دوم شما این است: من مخالفتى با مشروطیت و یا حاکمیت ملى عنوان نکرده ام ولى شما راحت انگ میزنید. من طرفدار دموکراسى هستم و دموکراسى را نظامى هدفمند مى دانم و نه شکلى. در نوشته هایم به آن اشاره کرده ام.
    هیچگاه خود را فیلسوف و یا عالم علوم سیاسى ندانسته و نمیدانم و سخنان من بر پایه اصول بسیار ابتدائى است. اگر مدعیان سیاستمدارى و عالمان علوم سیاسى این اصول اولیه را نادیده مى گیرند و یا نمى دانند و یا قبول ندارند، ارتباطى به من ندارد. و این هم یک شانتاژ است که نمى دانم از کجا آورده اید.
    از کیهان لندن که حتى توهین و شانتاژ هایتان را منتشر مى کند، سپاس گزارم. دموکراسى در بیان یعنى همین و توهین شنیدن و توهین نکردن خود هنرى است.

  10. پويا

    ١-
    ضمیر ما براى جمع است و ضمیر من براى فرد. هر جایى خطاب شخصى است من استفاده مى کنم و هر جایى خطاب جمعى است ما و در این جا ما به معنى افرادى است که از شاه فقید حمایت منطقى مى کنتد. این انتخاب من است اگر ایراد دارد ایرادش را بگیرید. من ایرادى در آن نمى بینم.
    هوچیگرى یعنى این که این تیپ نوشتن را به شاه فقید بچسبانید.
    چرا این گونه مى نویسید؟ مگر صاحب دلیل و برهان نیستید؟
    چرا مدام توهین مى کنید؟
    نوشته هاى شما( و البته ضمیر جمع براى احترام به شماست) مصداق هوچیگرى است.
    با بیانى دانسته یا نادانسته از کیهان لندن هم مى خواهید از انتشار نوشته ما جلوگیرى کند.
    آفرین بر آزادیخواهى شما. بنظر شما این تیپ سخن گفتن دموکراتیک مابانه است.

  11. محسن

    اشتباهی نام من در کامنت ماقبل با ناشناس آمده است که در اینجا تصحیح میشود و با این کامنت در مجموع چهاربار کامنتهای اینجانب پشت سرهم آمده اند. با پوزش این اشتباه از طرف اینجانب بوده است.

  12. محسن

    در ضمن وقتی شما با نام “پویا” مینویسید و در متن مثل پادشاه فقید “ما” میگوئید، معلوم نیست که شما اول شخص منفرد هستید یا اول شخص جمع. تکلیف این هوچیگران طرفدار حاکمیت ملی و قانون را روشن کنید. چون شروع میکنند به هوچیگری و بنویسند یا اینطرف و آنطرف بگویند که این کیهان لندن هم شده محل شلنگ تخته کسانی که خودشان را مثل پادشاه فقید “ما” حطاب میکنند و یا خودشان را حداقل در سطح فلاسفه علوم سیاسی میدانند و با نوشته های خود جلوی هوچیگری طرفداران مشروطه و حاکمیت ملی را بگیرند. بهرحال از شما انتظار میرود که روشنگری کنید و ملت ایران را از نیات مثبت خود آگاه کنید.

  13. ناشناس

    آقای پویای گرامی،
    لعنت به این طرفداران حاکمیت ملی که جلوی انسان آزاده ایی مثل شما را میگیرند! اصولا این طرفداران مشروطه یا حکومت قانون، قانون اساسی مشروطه را بنیان گذاردند که جلوی خودکامگی را بگیرند. نباید اینکار میکردند. باید سردار سپه را مستقیم بدون تشکیل مجلس مؤسسان قلابی به پادشاهی میرساندند که با آمپول هوا حساب این طرفداران قانون و حاکمیت ملی را برسد. یعنی چه که ما قانون اساسی داریم و مشروطه خواه هستیم. مگر پادشاه چغندر است که فقط قوانین را توشیح کند و از همان قانون اساسی که قبولش ندارد صیانت کند؟ پس همانطور که شما نوشتید باید اشتباه را در کسانی دید که پادشاهی را میخواستند که قانون اساسی را که قبول ندارد، آنرا رعایت بکند.

  14. محسن

    آقای پویای گرامی،
    مگر اینجانب وکیل سایت های مختلف هستم که از من بازخواست دارید. ایا به این مسئله فکر کرده اید که شاید نوشته های شما در سطحی نباشند که قابل انتشار از سوی این سایتها باشند؟ یا اینکه خودرا نویسنده ایی توانا و با ماموریتی خاص میدانید که جلوی شما را با قلدری میگیرند؟
    لعنت به این طرفداران حاکمیت ملی که جلوی انسان آزاده ایی مثل شما را میگیرند! اصولا این طرفداران مشروطه یا حکومت قانون، قانون اساسی مشروطه را بنیان گذاردند که جلوی خودکامگی را بگیرند. نباید اینکار میکردند. باید سردار سپه را مستقیم بدون تشکیل مجلس مؤسسان قلابی به پادشاهی میرساندند که با آمپول هوا حساب این طرفداران قانون و حاکمیت ملی را برسد.

  15. پويا

    شما چه تصورى دارید؟
    منظور از جلوى شما گرفتن در مطالب قبل هم گفته ام همین گفت و گو است. نه با قلدرى. قلدرى کار ما نیست. هوچیگرى هم کار ما نیست. توهین هم کار ما نیست. من فقط بلدم درباره مسایل سخن بگویم که توسط رسانه هاى به اصطلاح ملى و آزادیخواه و دموکراتیک سانسور مى شوم.کافر همه را به کیش خود پندارد. امیدوارم شما مصداق این مثل نباشید و از گروه باشیدکه مطالبم را درست درک نکردید.
    توهین هاى شما بى حساب است.
    من مدعى نشدم شما را به بهشت ببرم.
    من مدعى شدم اجازه نمى دهم آزادى هاى کوچک ما را به بهانه هاى سیاسى بگیرید.
    اگر کسى مدعى نشان دادن بهشت باشد شما هستید نه ما.

  16. محسن

    اینجانب به هیچ وجه نظرم بر این نیست که شما نظرتان را منعکس نکنید. برعکس، نظریات شما باید در تمام سایتها منتشر شوند. هیچکس حق ندارد شما را از چنین حقی محروم کند. این حق هر شهروندی است که نظریاتش را به گوش دیگر شهروندانش برساند.
    ما بعنوان شهروند باید از طریق نوشته های شما از دیوار جهنم بالا برویم تا بهشتی را که شما برایمان ترسیم میکنید را ببینیم. همانطور که در کامنتهایتان خیلی زیبا توصیف کرده اید.

  17. محسن

    برای شما آقایان پویا و ناشناس خیلی متاسفم. کسی که خودرا به خواب زده است نتوان بیدار کرد.
    ولی شما نگفتید که چگونه و با چه وسیله ایی و از طرف چه کسی ماموریت دارید که جلوی اینجانب را بگیرید. همینطوری که نمیشود. برای این کار احتیاج به وسائلی است که شما از آنها یاد نکرده اید. برای جلوگیری از اینجانب باید از طرف یک مؤسسه، وزارتخانه یا اداره ایی این وظیفه به شما محول شده باشد که از آن نام نبردید.

  18. ناشناس

    ٣-
    این بحرانى بود که سنجابى دید. من محصل و دو برادر دانشجویم فقط با کمک تحصیلى برادران دانشجویم زندگى مى کردیم. عارمان بود ازخانواده پول بگیریم.
    براى شما متاسفم که آن چنان متعصب هستید که تصور مى کنید فقط خودتان حق دارید نظر بدهید.
    ولى من اجازه ام را از شما نمى گیرم.
    کامنت هاى مرا دقیق بخوانید و اندکى دیوار تعصب را پایین بکشید و آنسوى دیوار را ببینید.

  19. پويا

    ٢-
    یادم است اردیبهشت ١٣۵۶ اصفهان بودم. ما چون محصل بودیم همیشه مرغ فرانسوى مى خوردیم. کیلیویى ١٣ تومان بود. تمیز و مرتب و حتى سنگدانش شسته و با پلاستیک داخل مرغ بود. آخوند ها مى گفتند حرام است. عمه بزرگم از شهرمان آمد و مدتى پیش ما رفت و آمد مى کرد.دید ما همیشه انواع خوراک مرغ مى خوریم. رفت شهر پیش پدر و مادر گریه کرد که برادر زاده هاى بى چاره ام همش مرغ مى خورند. پدر و مادر با یک عالمه خوراکى هاى محلى آماده سر رسیدند و کلى پول به ما دادند.
    آن مرغ هاى با کیفیت در آمریکا هم پیدا نمى شود.

  20. پويا

    ١-
    ذوب در ولایت توهین نیست؟
    از کجا ماموریت دارید توهین نیست؟
    من فقط یک کلمه هوچیگر گفتم، خیلى شما ناراحت شدید؟
    شما مختارید هر گونه سخن بگویید اما کسى حق ندارد به شما چیزى بگوید؟
    ملییون (اصطلاحى و در حقیقت دشمن مردم و کشور) همه خود را شاه مى دانند و شاه بودن را محکوم مى کنند. کسى حق ندارد خلاف نظرشان نظر بدهد. از این روست که میلیون حتى همدیگر را تحمل نمى کنند.
    تمام مقاله در محکوم کردن شاه فقید است و در دانایى ملییونى چون سنجابى است.

  21. محسن

    آقای پویا، شما از کدام لفافه و از کدام دروغ صحبت میکنید؟ شما لطفا بنویسید که سال ۵۷ در کجا تشریف داشتید؟ و از کدام ناحیه، زاویه، و بلندی به پائین نگاه کردید و کسانی را که شما را به ۵۷ رساندند را دیدید؟
    من را یک گروه “هوچیگر” کردید.
    در کجا به شما توهین شده است؟
    و در آخر اشاره دارید که شما به افراد نادان سیاسی اجازه نمیدهید که مردم شما را مانند ۵۷ بفریبند.
    لطفا بنویسید که شما از چه جایگاهی و با چه وسیله ایی “اجازه” نمیدهید. شما از کجا این مجوز را بدست آورده اید؟ آیا ماموریتی دارید؟ این ماموریت را چه کسانی به شما داده اند؟ شما اول جایگاه خودتان را مشخص کنید بعد برای دیگران نقشه بکشید.

  22. پويا در جواب

    نه منظور از نوشته این نیست.
    من دشمنان مردم را در نوشتارى تحت عنوان ” آنان آزادى ما را به گروگان گرفته اند”، معرفى خواهم کرد و به محسن نشان مى دهم که حق ندارید در لفافه نتیجه گیرى درست، دروغ در تاریخ جا بیاندازید. مهم است بشناسیم که چه کسانى ما را به ۵٧ رساندند،
    اتفاقاً شما یک مشت هوچیگر سیاسى هستید و به همین دلیل است که توهین مى کنید و وقتى از جانب یکى توهین مى شنویید مانند خامنه اى مى گویید من جان بیمارى دارم.
    من به افراد نادان سیاسى اجازه نمى دهم مردم ما را دوباره مانند ۵٧ بفریبند.
    ما باید سخن بگوییم.

  23. محسن

    منظور و هدف از این نوشته چه میباشد؟ اینقدر که اینجانب میفهمم، گفته شده است که در یک جایی برای دمکراسی باید جمع شد و آن قانون اساسی مشروطه است. آیا درست فهمیده ام؟ در پایان نوشته آمده است:
    با پذیرش اجرای دقیق موازین اصولی قانون اساسی مشروطه در دوران گذار، و باز کردن راه جهت برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل مجلس مؤسسان، کشور ایران در مسیری قرار خواهد گرفت که: اول، ….
    آیا هم میهنانمان نتیجه گیری نوشته را هم خوانده اند؟ من فکر میکنم که برخوردهایی از نوع ناشناس و یا پویا بیشتر ذوب در ولایت را برای مخدوش کردن نشان میدهد تا یک گفتگوی منطقی.

  24. صلب نه

    سلب درست است.
    صلب یعنى بردبار،به صلیب کشیدن
    سلب یعنى ربودن، گرفتن.

  25. ناشناس

    ٢-
    شخص شما را نمى گوییم. شمایى که در سایت هاى شما در فضاى آزاد و دموکراتیک غرب اجازه سخن گفتن به ما نمى دهید و یک سر فقط تهمت مى زنید، قابل اعتماد براى اجراى دموکراسى نیستید.
    این سخن من است.
    مشروطیت شرط دارد و آن شرط ظرفیت جامعه است.
    هر چیزى و حتى دموکراسى و حتى مشروطه باید بدرد مردم بخورد و اگر واقعى باشد همین است.
    شما نمى توانید بگوئید شاپور بختیار زورش نرسید و گرنه مى خواست مشروطیت را اجرائى کند. کسى که مدعى است باید فکر زورش را بکند و متناسب با جامعه عمل کند و از شاه هم متناسب با جامعه باید توقع داشته باشد. این که بگوید من مى خواستم ولى نشد، سخن گزافه اى است.

  26. در جواب آفاق از پويا

    ١-
    من مطالب را سعى مى کنم دقیق بخوانم.
    من از نظام شاهنشاهى صحبت نکردم.
    من گفتم مشروطه بجز دوران کوتاهى هیچگاه عملى نشد و در همان دوران کوتاه هم جواب نداد و کشور بهم ریخت و رضا شاه کبیر کشور را در جنگ جمع و حفظ کرد.
    من دموکراسى مى خواهم. دموکراسیى که یک شاه به شما اجازه صلب آزادى هاى معمولى مرا ندهد.
    من سیاستمدار نیستم. من یک انسان عادى هستم که مى خواهم در فضایى آزاد زندگى کنم که سازمان هاى سیاسى این آزادى را از سال ۵٧ از من گرفته اند و هم چنان در همان فاز هستند.
    سخن جورج واشنگتن این است که بیمارى حزبى استقلال قوا و قبل از آن استقلال قوه قضائیه را از بین مى برد.

  27. ناشناس

    جناب افق . همه اشخاص و احزابی که در جهل تاریخی و سیاسی حکومت سکولار شاهنشاهی ایران را سرنگون کردن و به جایش ضحهاک خمینی هندی عرب زده ، را برتخت قدرت نشاندن ، و ملت و کشور را به ورطه فلاکت اخلاقی و اقتصادی و بیچاره گی رساندند ، دیگر افقی در این سرزمین ، با کارنامه عملکرد ننگین سال ۵۷ ، که در تاریخ با فیلم وعکس و نوشته هایشان به ثبت رسیده ندارند ، بلکه باید به غروب و پایان افق ضد وطنی خود بیاندیشند . این جماعت و احزاب مورد لعن و نفرین و انزجار همیشگی در تاریخ سیاسی اینده ایران خواهند بود .

  28. آفاق

    پس از نهضت مشروطه نظام شاهنشاهی دوران قاجار تبدیل به نظام مشروطه شد. ما از آن زمان دارای نظام مشروطه بودیم و نه نظام شاهنشاهی.

  29. پويا

    سخن گفت تنها راه روشنگرى است.
    در ایران ما کسانى که زبان ها را بسته اند، فریاد آزادیخواهى سر میدهند.
    به بى بى سى نگاه کنید!
    به تلویزیون ایران فردا نگاه کنید!
    ما جایى در آن ها نداریم.
    کیهان لندن از معدود فضاهاى نظر دهى ماست.
    ما متهم هستیم که توهین مى کنیم، در حالیکه هزاران توهین در سایت ها و تلویزیون هایشان بار ما مى شود و در بمباران توهین و تهمت و فحاشى طرفداران دروغین آزادى هستیم.
    از ما مى خواهند سکوت کنیم.
    اما من سکوت نخواهم کرد.
    من فریاد همیشکى زنده باد یاد شاه فقیدم.

  30. پويا

    ۶-
    من از شما میترسم که چون ۵٧ به بهانه دموکراسى کوچکترین حقوق انسانى ما را لگد مال کنید. نگویید که ما نبودیم و خمینى بود. شما بودید که خمینى را آوردید.
    ما از شاهزاده مى خواهیم به پشنبانى ما پناه ما باشد تا کسى نتواند استقلال قوا را در کشور مخدوش کند.
    در دوره شاه فقید قوه قضائیه مستقل بود و یکى از فامیلین من از شاه فقید شکایت کرد و شاه در زمان خودش در دادکسترى محکوم به پرداخت غرامت شد.
    ما عاشق چنین شاهنشاهى هستیم. او دیکتاتور نبود در برابر دیکتاتورها ایستاد.

  31. پويا

    ۵-
    باز به زبان دیگر: دموکراسى وقتى بدرد مى خورد که منافع مردم مد نظرش باشد و نه منافع سازمان هاى سیاسى و البته در دموکراسى واقعى حتماً همین است ولى بیشتر ملییون دنبال دموکراسى شکلى هستند. من ایمان دارم که براى شاهزاده عزیز و گرانقدر ما منافع مردم بسیار با اهمیت است.
    طرفداران شاهزاده عزیز حتى آنانى که از تخصص سیاسى برخوردار نیستند، به دلیل دلبستگى به تمدن نوین این مسایل را بصورت حسى درک مى کنند.
    شاهزاده پناه من است.

  32. پويا

    ۴-
    ما حتى در مخالفتى ١٨٠ درجه اى در موردى حق داریم نظرمان را بگوییم. براى من طرفدار شاهزاده اختیار تصمیم با شاهزاده است و حتى اگر مخالف تصمیم من تصمیمى بگیرد من از آن در عمل پیروى مى کنم و البته نظر خود را همواره بیان مى کنم. این معنى دموکراسى سازمانى است.
    میلیون همواره خواستند فقط خودشان سخن بگویند. به دلیل دیکتاتور منشى، ملییون نمى توانند اتحاد داشته باشند و هر کس مى خواهد خودش شاه باشد. ما شاه دوستان با همه اختلاف نظرى که داریم اکثریت ما فقط طرفدار شاهزاده هستیم.

  33. پويا

    ٣-
    واقعیت این است که شما دموکرات نیستید. سخن شما این است شاه گفت بپذیرید و شما چون طرفدار شاه فقید هستید بگویید چشم. این دموکراسى تحمیلى شما و دیکته شما به ماست. بنظر شما ما حق نداریم نظرى ولى اندکى متفاوت با شاه فقید که مورد ستایش من است و یا شاهزاده گرامى که برایش سراپا احترام هستم داشته باشم.
    عزیز من!
    نه من شاه الهى هستم و نه آن چه که شما مى گویید دموکراسى است.

  34. ناشناس

    ٢-
    به نوشتار من در همین بخش توجه کنید و سخنان پرزدینت واشنکتن و مطالب دکتر هودشتیان و … بخوانید.
    خواهش من این است کمتر تهمت بزنید.
    فصل مشترک بعضى ها با جمهورى اسلامى تهمت زدن و کریستن براى این که طرفداران شاهنشاهى به ما تهمت میزنند.
    شما تهمت میزنید. به شاه فقید مى گویید دیکتاتور. به ما مى گویید شاه الهى ولى اگر کلمه اى از سر ناراحتى از دست شما کسى بگوید، دوباره رگبار تهمت و فحاشى شما آغاز مى شود و نه تنها آن فرد که حتى شاهزاده دموکرات ما را مورد هدف قرار مى دهید.

  35. پويا در جواب آفاق

    ١-
    اول پوزش به خاطر اشتباه اسم شاپور.
    دوم مشروطیت هیچگاه اجرایى نشد وعلت آن رضاشاه طرفدار جمهورى نبود و محمد رضا شاه طرفدار پیشرفت و توسعه نبود. فضاى جامعه مناسب نبود.
    سوم درک غلط روشنفکرانى مانند شماست که ما را به شیخ فضل الله که خود سنجابى دنبالش رفت نسبت مى دهید.
    سخن من این است:
    من طرفدار دموکراسى کامل هستم ولى در درجه اول دموکراسى باید منافع مردم را هدف خود بداند و نه منافع حزبى و گروهى را و این چنین چیزى در جبهه ملى حضور نداشته و ندارد.
    این را من نمى گویم و حتى دکتر لاهیجى فریادش در آمده است.

  36. آفاق

    در کامنت هموطنان نشانه ایی از اینکه این مقاله به چه مسئله ایی اشاره دارد دیده نمیشود. از روی تعصب حمله به مسئله ایی کرده اند که اساس و بیان همان چیزی است که پادشاه فقید در آخرین سخنان خود پایبندی به اصول آنرا در مقابل ملت ایران عنوان کرد. بنظر اینجانب کسانی که به اینصورت به مشروطیت و میراث آن حمله میکنند فقط میتواند از زاویه کسانی باشد که تنها آلترناتیو را درون نظام مشروعه شیخ فضل اله نوری میبینند. وگرنه اصل مسئله پایبندی به اصول قانونی است که اراده ملی را تبلور میسازند.
    در ضمن شادروان بختیار با متانت خاص خود همیشه به کسانی که اورا شاهپور خطاب میکردند، میگفت که نام او شاپور است و نه شاهپور.

  37. ١٣

    نوشته اى سر در گُم و دو پهـلو ??
    بازهـم نسل سیاه ۵٨ ى ؟!!!!!

  38. پويا

    ۴-
    مشکل دوم: رشد و توسعه بود که مشکلات معینى دارد و بحران هاى مقطعى همچون همه جهان از خصوصیات طبیعى آن است که این بیشرف ها با نسبت دادن آن مشکلات به شاه فقید دنبال فرصت طلبى هاى خود بودند..
    نویسنده محترم که نمى دانم کیست باید بداند که اطلاعات دروغ و غلط به مردم ندهد،
    شاهپور بختیار را با سنجابى یکى نمى توان دانست و سنجابى حتى به شاهپور بختیار خیانت کرد و این کار میلیون است که بهم خیانت مى کنند چه برسد به ملت.

  39. ناشناس

    ٣-
    فساد نیز نتیجه عدم مشارکت آنان در ساز و کار دولتى و گرو گرفتن آن به قیمت پذیرششان در جایگاه نامناسب مقامات سیاسى بود. همه ما میدانیم که فساد در دربار نبود و در بدنه اجتماع و دولت بود. زندگى هویدا و وزرایش مثالى از این پاک دامنى است و دزدى کلان مسئولان جمهورى اسلامى نشان پاک دامنى این میلیون بالقوه دزد و فاسد است.

  40. پويا

    ٢-
    ما دو مشکل اساسى در زمان شاه داشتیم:
    مشکل اول :عدم بلوغ روشنفکران سیاسى که احمقانه دنبال خمینى افتادند. شاه نمى توانست این ها را حتى با کود شیمیایى به بلوغ برساند، چون خودشان مانند جلال آل احمد دروغگو و فاسد و نادان و طمع کار بودند. آنان تحصیل کردگانى بودند که به جاى خدمت به کشور در فکر قدرت سیاسى و محتملاً پس از آن در فکر پر کردن جیب خود بودند. آنان هنوز خیانت کارند و مردم باید بدانند که آنان بهچ رو وجهه ملى و منافع مردمى ندارند. خیانت آنان علاوه بر اشاعه مخالفت و اشاعه دروغ نسبت به شاه فقید و نیز در بدلیل دور بودن از قدرت ادعاى دروغین پاک دامنى بود که موجب اقبال دیگر افراد نادان گردید و نتیجه آن ۵٧ بود که این بیشرف ها از پذیرش مسئولیتش سرباز مى زنند.

  41. پويا

    ١-
    متن جالبى است. همان دیدگاه انقلابیون ۵٧ در قالبى دیگر ادامه دارد. کسانى که رابط خمینى با آمریکا شدند(سنجابى) شاه فقید را نصیحت مى کردند در حالیکه شاه فقید هشدار داده بود که این ارتجاع سیاه است.
    شما از شاه مى خواستید با عمل به قانون اساسى کشور را بدست این خائنان وطن بسپارد. انقلاب ۵٧ ناگزیرى مردم نادان و نابالغ است و نه دیکتاتورى و نادانى شاه فقید. نتیجه آن حقیقت تاریخ است و نمى توان آن را قلم کشید.

  42. ناشناس

    ۲- خوشبختانه نسل جوان با گاهی از چند زبان بین الملی مثل زبان انگلیسی به تمام جریانات و ثبت تاریخی حوداث با اسناد و امار علمی همه چیز را به روشنی میبیند و به سادگی فریب لغاتی که توسط مدعیان سیاسی مثل حبهه ملی و خودمختاری و جمهوری خواه و مجاهد و فدایی و توده ای و حزب اللهی را نمیخورد . رضا شاه روحت شاد . ظرف مدت ۱۶ سال حکومت ایران فلک زده غارت شده انگیلس و روسیه توسط حکومت قاجار حرامسرا نشان را رضا شاه از صفر به ۱۰۰ رساند . اولین قدرت ملموس او برای ایجاد سکولاریست ، سرکوب شدید جماعت اخوند و تخریب تکیه و مساجد لانه عقربها و مارهای اسلام بود .

  43. ناشناس

    ۱- بیش از ۸۰ % این مقاله درست نمی باشد . ازجمله گزارش دروغین اخطار سال ۵۶ براندازان ملی قلابی نظام سکولار شاهنشاهی ، به شاه از اینکه کشاورزی و صنعت و توسعه اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی در خطر ، و فقر جامعه را تهدید میکند . سر تا پا دروغ . به امار و فاکتورهای درامد ناخالص ملی . تولید صنایع داخلی ، یک رقمی بودن نرخ توروم . حفظ واعتبار ارزش پول ملی ایران ، ریال در برابر دلار ، خود بر رسوایی دروغ ضد پهلوی مدعیان قلابی ملی گرا میباشد . این جماعت مقاله نویسان ، گیج نادانی تاریخ و سیاست و فرهنگشان ، چیزی به جز فکر کسب قدرت برای اقتصاد دلالی و تهمت به خاندان ایراساز پهلوی ندارند .

Comments are closed.