کیهان آنلاین – ۲۴ شهریور ۹۳ – امروز در شهر زیبای پاریس سران و نمایندگان بیش از سی کشورجمع شدهاند تا شاید برای رویارویی با اژدهای آدمخواری به نام “داعش” چارهاندیشی کنند اما هیچ کشور توانائی مایل نیست گام پیش نهد و وارد میدان عمل شود. بسیاری از صاحبنظران بر این باورند که ارتش عراق به تنهائی، همان گونه که تجربه نشان داده است، مرد این میدان نیست. دیر یا زود دامنه این رویارویی به سوریه و دیگر کشورهای منطقه کشیده خواهد شد و به احتمال زیاد نقشه سیاسی و جغرافیائی منطقه را دگرگون خواهد کرد.
در رویارویی با این بحران، دنیای غرب یک بار دیگر با مشکلات و تناقضهای خودساختهاش دست و پنجه نرم میکند. همان گونه که در رویارویی با طالبان در افغانستان به خیال خود از همکاری و حمایت جمهوری اسلامی بهرهمند شد، این بار هم میخواهد به کمک رژیمهای متعصب نافی حقوق بشر در منطقه به جنگ آدمخوارهای داعشی برود. در افغانستان، آمریکا از سویی به گمان خود با جمهوری اسلامی همپیمان بود و از سوی دیگر ناچار بود از کشتار روزانه سربازان آمریکایی توسط “بمبهای کنار جادهای” که پاسداران کار گذاشته بودند چشمپوشی کند. درعراق نیز به جای آنکه عوامل نظام جمهوری اسلامی را شناسایی و منزوی سازد به دام آنها افتاد و گماشتگان شناخته شده رژیم از نوع نوری المالکی را بر اریکه قدرت نشاند.
زمانی که تاریخ حوادث این سالها نوشته شود همان گونه که از شقاوت و سبعیت رژیم جمهوری اسلامی و ضایعات آن در منطقه خواهند نوشت متقابلاً از ضعف سیاست و اشتباهات خونبار آمریکا در منطقه نیز یاد خواهند کرد. آیندگان با چشمانی بازتر و دیدگاههایی روشنتر مشکلات منطقه را از آغاز ” انقلاب” در ایران تا امروز، در یک مسیر بلاانقطاع خواهند دید. همان مسیری که جمعی بی خبر از واقعیات جهان امروز، در ایران بیگانهستیزی را یگانه راه برونرفت از فقر و جهل و عقبماندگی تصور کردهاند. نخست با کهنهشعارهای “ضدّ امپریالیستی” عاریه گرفته از کمونیستها و سپس با نفرینهای عاجزانه “مرگ بر آمریکا” حسادت، عناد و دشمنی با آمریکا را مرکب عوامفریبی و وسیله تسلط خود بر مردم تیرهروز و ناآگاه ایران و منطقه کردند. مستان را سرود بیگانهستیزی و تعصبات مذهبی آموختند. جنگ عراق را که خود آتشافروز آن بودند به آمریکا منتسب ساختند و به خاطر تهییج عواطف مذهبی و سوء استفاده از آن و به بهانه حمایت از فلسطینیها تعصبات ضد یهودی و ضد اسرائیلی را اساس و مبنای سیاست خود قرار دادند. دقیقا در چارچوب تعبیرات “جورج اُرول” مردم را آن چنان شست و شوی مغزی دادند که هر گاه دگمه لازم را فشار میدهند، دهها هزار نفر که کوچکترین شناختی نه از آمریکا و نه از اسرائیل دارند، خواستار مرگ آمریکا و اسرائیل میشوند! تفاوت آشکار میان طالبان، داعش، حماس، الشباب و بوکو حرام با جمهوری اسلامی در این است که آنها را جهان به عنوان یاغی و تروریست میشناسد و جمهوری اسلامی را به عنوان نخستین کشوری که در آن تروریستهای اسلامی موفق شدهاند مسند حکومت را تصاحب کنند. اگر روزی طالبان دوباره در افغانستان یا بوکو حرام در نیجریه و یا داعش در عراق و سوریه موفق شوند قدرت را تسخیر کنند ، احتمالا پارهای از رهبران کشورهای غربی برای آنها نیز پیام “فدایت شوم” خواهند فرستاد.
تبلور اسلامیسم در داعش
عکسالعمل جهان غرب در برابر توحش و جنایت اسلامیستها، موضعی و پراکنده است. غربیها هنوز نتوانستهاند معنی واقعی اسلامیسم و خطرات ناشی از آن را درک کنند. برای آنها این تازهترین دشمن دموکراسی هنوز نا شناخته است. همان گونه که کمونیسم در روسیه شوروی بیش از سی سال برای جهان آزاد ناشناخته ماند و در سجایای آن “روشنفکران” داستانها گفتند و شاعران “متعهد” قصیدهها سرودند. پس از آنکه میلیونها نفر در روسیه و چین قربانی این سیستم جهنمی شدند، سر انجام کمونیسم سرنگون و سپس آنگونه که بود در غرب شناخته شد. در مورد اسلامیسم هم مردم جهان بی خبر و گمراهند. هنوز اکثریت مردم تفاوت اسلام را به عنوان یک مذهب با اسلامیسم یعنی یک ایدئولوژی تمامیتخواه مانند کمونیسم استالینی یا فاشیزم هیتلری درک نکردهاند و از این رو هنوز از هرگونه انتقاد از آن به خاطر “حفظ احترام ادیان” دوری میجویند.
نباید فراموش کنیم هستند کسانی که مدعیاند اسلام واقعی همین اسلام خشن و آدمخوار است ولی اگر این نقطه نظر را پذیرا شویم تکلیف میلیونها مسلمانی که این رفتار و برداشت را منافی اسلام میدانند چه میشود؟ هر دو گروه مدعی پیروی از “اسلام واقعی” هستند، پس چگونه میشود میان این دو، “اسلام واقعی” را برگزید؟ در مورد چنین مسائلی نباید در انتظار پاسخ و راه حل ماند. همان گونه که در مورد مسائل مربوط مذاهب هم این گونه اختلاف نظرها هرگز به نحوی که مورد قبول همگان باشد حل نشده است. باید خشونت و رفتار غیر انسانی را از سوی هر مذهب، فرقه، ایدئولوژی و حکومتی محکوم کرد و از اتهام حمله به مذهب ترس و واهمهای به خود راه نداد. مذهب یک امر خصوصی و قابل احترام است اما به محض آنکه کسی خواست با زور و یا دیگر وسائل غیر مشروع ، عقیده و یا نظر خود را بر دیگری تحمیل کند، در دنیای امروز این عمل مردود و محکوم است. به نام آزادی مذهب نمیشود مخل آزادی دیگران شد. مذهبی که آدمکشی به شیوه داعش و یا آدمربائیهای بوکو حرام نمونههای آن هستند در جهان امروز محکوم به زوال و نابودی است.
آنچه امروز در منطقه میگذرد نمایانگر واقعیتی است که ملت ایران با فدا کردن جان و آزادی خود تجربه کرده است. اگر جهان غرب حتی برای یک ثانیه گرفتار این تصور شود که با همپیمانی با آدمخوارهای جمهوری اسلامی میتواند به جنگ داعش و امثال آن برود، مرتکب یکی دیگر از اشتباهت تاریخی خود شده است. زمانی مردم آزاده دموکراسیهای غربی میتوانند بر روی یک متحد طبیعی در جنگ با استبداد و توحش مذهبی در منطقه حساب کنند که در ایران یک حکومت آزاد و دمکرات برگزیده از آرای ملت ایران حکومت کند. آنهایی که امروز بر ایران حکومت میکنند نوعی از انواع گوناگون واپسگرایان مذهبی هستند و اگر اختلافی با داعش دارند چه بهتر که با هم بجنگند و به قول هنری کیسینجر هر دو طرف در آن جنگ بازنده شوند!
پاریس، ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۴