در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران زیر فشارهای شدید داخلی و بینالمللی قرار گرفته مقامات نظام در سطوح بالا علیه یکدیگر جبهه گرفته و هرکدام بر اساس ظرفیت و منفعت فردی و باندهایی که در پشت خاکریزهایشان دارند، سنگرهای رقیب را هدف میگیرند.
در این میان، جدالهای مهمی علنی شده است مثلاً مسئولیت سرکوب خونین داشجویان در اعتراضات تیرماه ۱۳۷۸ و همزمان باز شدن زخم عمیقی که از قتلهای زنجیرهای دههی هفتاد بر جای مانده است.
مصطفی پورمحمدی که معاون برونمرزی وزیر اطلاعات در دوران وزارت علی فلاحیان بود در مصاحبه با مجله اصولگرای «مثلث» پس از دو دهه روایتی تازه از قتلهای زنجیرهای ارائه داد و آن را پروژهای درون سیستم دانست که خودسرانه نبود و جانشین معاونت امنیتی وزارت اطلاعات در دوران محمد خاتمی [مصطفی کاظمی، معروف به موسوی، متهم ردیف اول در پرونده قتلهای زنجیرهای] آن را مدیریت کرد.
پورمحمدی اشاره کرده آنهایی که پشت قتلهای زنجیرهای بودند «گرایش چپ داشتند» و تحلیلشان این بود که «باید به نظام خدمت کنند و اصلاحطلبان را از ورطه خطرناکی که در آن خواهند افتاد، نجات بدهند؛ تحلیلشان هم این بود که ضدانقلاب دارد به اصلاحطلبها میچسبد و ما ناچاریم دوباره حوادث سال ۶۰ و جنگهای خیابانی را تکرار و تجربه کنیم. اینها گفتند ما عملیات پیشدستانه انجام بدهیم تا این اتفاقات نیفتد و اتفاقا مدیران اصلی این تصمیم گرایش چپ داشتند؛ یعنی نسبت به آقای خاتمی که رئیسجمهور شده بود، نظر مثبت داشتند و طرفدار آقای خاتمی بودند.»
روایت دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی دولت خاتمی در تمام این سالها این بود که قتلهای زنجیرهای را «جریانهای خودسر» طراحی کرده بودند اما آنچه پورمحمدی گفت بطور مستقیم باندهای امنیتی موسوم به «چپ» نزدیک به اصلاحطلبان را زیر سوال میبرد. کمتر کسی در نظام جمهوری اسلامی مجوز و فضا برای افشاگری علیه وزارت اطلاعات را دارد. فارغ از اینکه کدام دوران از فعالیت این وزارتخانه زیر سوال برده میشود، فردی که اقدام به چنین افشاگری میکند بیتردید باید دارای «پشتگرمی» و «حاشیه امن» باشد وگرنه او را، به قول معروف، به جایی پرتاب خواهند کرد که عرب نی انداخت!
نامهای که سر از روزنامه شرق درآورد
واکنش به آنچه پورمحمدی پرده از برخی زوایای آن برداشت برای هرکسی مقدور نیست و این کار را رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح انجام داد. حجتالاسلام محمد نیازی با ارسال نامهای به روزنامه اصلاحطلب «شرق» که، شنبه ۲۲ تیرماه، منتشر شد به بخشهایی از ادعاهای پورمحمدی واکنش نشان داد.
نیازی بخشی از ادعاهای پورمحمدی (آنهایی را که سطح پایین بوده) رد کرده و در مورد مسائلی (که بسیار مهمتر بودهاند) سکوت کرده است. در پاسخهایی نیز که به صورت گزینشی داده برخی موارد را انکار کرده و خواسته یا ناخواسته پارهای از موارد را تلویحی تایید کرده یا فرض را بر صحت آنها گذاشته است.
اتهام بزرگ به وزارت اطاعات
نیازی در این نامه از پورمحمدی سوالاتی پرسیده از جمله اگر قتلها در سیستم اتفاق افتاد و عوامل اصلی این جنایت خودسر و محفلی نبودند، چرا در پروژهای با این اهمیت جانشین معاون امنیت آن را مدیریت کرد نه خود معاون امنیت؟ اگر تصمیم سیستم بود چرا مسئول اصلی، یعنی معاون امنیت، از اجرای آن بیاطلاع بود؟ چرا عناصری از برخی معاونتهای دیگر، از جمله معاونت اطلاعات مردمی، درگیر قتلها شدند بدون آنکه معاونت مربوطه در جریان قرار گرفته باشد؟ آیا سیستم اینگونه برای قتل انسانها تصمیم میگرفت؟ آیا این اتهامی بزرگ علیه وزارت اطلاعات نیست؟
نیازی برای آنکه اثبات کند قتلهای زنجیرهای سیستماتیک نبوده است، تقریباً در نیمی از نامه به سخنرانیها و مواضع علی خامنهای در مورد قتلها اشاره کرده ولی در نهایت ادله کافی برای رد ادعاهای پورمحمدی ارائه نداده بلکه نرم و خفیف تلاش کرده دامان اصلاحطلبان و «چپ»های وزارت اطلاعات وقت را از اتهام مشارکت و مباشرت در قتل پاک کند.
نفوذ دشمن در مراکز حساس
او در انتهای این نامه شش بندی آورده: «چه ایشان [پورمحمدی] بپذیرند یا رد کنند، فتنه قتلهای زنجیرهای و فتنه ۱۸ تیر ۷۸ و فتنه سال ۸۸ تردیدی باقی نگذاشت که نفوذ دشمن در دهههای گذشته و در برخی از مراکز مهم و حساس و برخی از مراکز تصمیمگیری قطعی است و غیر قابل انکار.
درباره مسائل طرحشده، اسناد و مدارک کافی و غیرقابل انکار در پرونده محاکماتی در سازمان قضائی نیروهای مسلح وجود دارد. به جناب آقای پورمحمدی توصیه میکنم هر زمان که خواستند درباره ماجرای قتلهای زنجیرهای سال ۱۳۷۷ اظهار نظر نمایند، حداقل اطلاعاتی از پرونده محاکماتی و صورتجلسات دادگاه آن تحصیل فرمایند؛ هرچند دفاع ایشان از همفکران و دوستان قدیمشان را قابل فهم میدانم!»
آنچه به وضوح پیداست سر باز کردن زخمهای چرکین نظام است که سالها به دلیل منافع مشترک هر دو جناح حکومت که هر کدام سهم غیرقابل انکاری در جنایات و سرکوبها دارند بر آنها سرپوش گذاشته شده است.
چه بسا این جدال کار را به جاهای باریکتر بکشاند و علی خامنهای طبق معمول به ماجرا وارد شود و فرمان «کش ندهید» یا «به جان هم نیفتید» صادر کند!
اما فعلا به نظر میرسد کم شدن منافع مشترک، چهرههای امنیتی نظام را به جان یکدیگر انداخته است. آنها مجبورند برای تبرئهی خود، تبهکاریهایی را که دستان رقبا به آن آلوده است آشکار کنند و در چنین فضایی گام به گام برای حفظ موقعیت خود بیشتر یکدیگر را لو میدهند. اکنون کارگزاران نظام بطور علنی از قطعی بودن نفوذ دشمن در مراکز مهم و حساس و برخی مراکز تصمیمگیری سخن میگویند و از جاسوسها و عواملی که هرکدام به نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشورهای خارجی وصلاند!
جدال حجتالاسلام پورمحمدی و حجتالاسلام نیازی رویدادی نیست که ساده از کنارش گذاشت. این دو «آخوند امنیتی» یکی در عالیترین سطوح امنیتی- قضایی نظام سابقه داشته و دیگری در بالاترین سطوح نظامی- قضایی مسئولیت دارد و پشت سر هرکدام از آنان باندها و جریانهایی صف کشیدهاند که این دو منافع آنها را نمایندگی میکنند و درواقع به نیابت از محافلی که به آنها تعلق دارند وارد این افشاگری شدهاند.
کیهان ولایی در جبهه «چپ»های اطلاعاتیِ طرفدار خاتمی
مسئلهی حاشیهای اما مهم این ماجرا دفاع روزنامه کیهان تهران از ادعاهای حجتالاسلام نیازی است. این روزنامه که ظاهرا همواره با دولت محمد خاتمی و اصلاحطلبان مخالفت کرده، در اقدامی عجیب آنچه را نیازی در دفاع از وزارت اطلاعات دولت اصلاحات گفته «مستند» خوانده و بدون اشاره به اینکه منبع نامه روزنامه شرق بوده آن را منتشر کرده است.
در دولت اول روحانی پس از آنکه شنیده شد قرار است پورمحمدی به عنوان یکی از وزراء به مجلس معرفی شود بخشی از اصلاحطلبان با استناد به سوابق او در کشتارهای دهه ۶۰ دست به انتقاد زدند و حتی مسئله فساد مالی او را نیز پیش کشیدند اما روزنامه کیهان تهران از او حمایت کرد. پورمحمدی به عنوان وزیر دادگستری دولت یازدهم به کابینه روحانی رفت و چهار سالی در کانون قدرت به بستن بار خود مشغول بود. اکنون که پای منافع کلیت نظام و به قول محمدجواد ظریف «نظام واحد»، در میان است کیهان ولایی بیآنکه مستقیم خود را در کمپین اصلاحطلبان قرار دهد نرم و خفیف در همان نقطهای ایستاده که «چپ»های اطلاعاتی ایستادهاند. این روزنامهی اصولگرا نیز ادعاهای نیازی به سود اصلاحطلبان و دولت خاتمی را مستند میخواند!
در یک سیستم معیوب همه مقصرند و همه حنایتکار
بالاخره یک روز باید از این توهم که قرار است این حکومت مجری و پیرو چیزی آسمانی بنام اسلام باشد دست برداشت و قبول کرد اینها هم مشتی آدم هستند که با همان خواسته های تمام حکمرانان دنیا برای بهره مندی ویژه از منابع کشورشان فعالیت می کنند. آنها سازمانهای امنیتی را برای حفظ امنیت نظامشان تنظیم کرده اند وگرنه امنیت مردم و کشور وظیفه نیروهای انتظامی و نظامی است. این سازمانها در مسیر حفظ امنیت نظام که بقول آخوندها اوجب واجبات است، هر کاری می کنند. قتل های زنجیره ای هم وقتی کندتر شد که دیگر صدایی ناخودی در کشور باقی نمانده بود. الباقی صداها جدل یوگی و دوستانش است.
جناب مهدی . شما ماجرا را درست مثل شبکه خبر اخوندی قبول کردی . ولی از قدیم گفتند ، سگ زرد برادر شغال است . چه استمرار طلب افتابه دار مستراح ، بیت رهبری ، اخوند سید محمد خاتمی باشد و یا چه خوده اخوند سید علی گدا خامنه ای . این جنایتکاران هزار چهره ، هنوزم روزانه مردان و زنان ایران را در همه زمینه های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی ترور روانی و فیزیکی میکنند و مشغول به غارت هستند . رضا شاه روحت شاد .
۹۹ درصد قتلها قبل از خاتمی بوده و آن ۵ موردی هم که در دوره ی او بوده، کار باندی بوده در وزارت اطلاعات که اتفاقا صد درصد مخالف خاتمی بودند و میخواستند برای او و دولتش بحران ایجاد کنند.شما مواضع علی فلاحیان و سعید امامی را که ببینید، متوجه میشوید که دشمن خاتمی بودند.کار خوب خاتمی این بود که کمیته سه نفره ای را مامور پیگیری قتلها کرد، این باند را شناسایی و از وزارت اطلاعات اخراج کرد و به خود وزارتخانه فشار اورد که در دیماه ۷۷ در بیانیه ای نقش وزارت اطلاعات را افشا کنند.وزیر هم بعدا مجبور به استعفا شد (دری نجف آبادی).این بود کل ماجرا.
این حرف چرندی ست که پورمحمدی میگوید کار طرفداران خاتمی بوده و میخواستند جلوگیری کنند که اصلاح طلبان به دام ضد انقلاب نیفتند! این مزخرفه، من در حال حاضر به مواضع اصلاح طلبان هم انتقادات جدی دارم، ولی قتلها کار اصلاحاتی ها نبوده و با بیت هماهنگ میشده. نیازی، رییس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح در دوره قتلها هم مزخرف گفته که اینها خودسر بودند، قاتلان کاملا با بیت هماهنگ بودند و اتفاقا از افراد نزدیک به بیت (مثل جنتی و مصباح یزدی) یا محسنی اژه ای دستور میگرفتند.علی فلاحیان هم گاهی راسا دستور میداده و سعید امامی و موسوی و علیخانی هم عوامل اجرایی بودند.
به «بهرام پارسی»
ایدئولوژی حکومتی اسلام در مکه ساخته شده و همان «اسلام مکه» است که امروزگروه های «اسلامیست» جنایتکاری چون القاعده و«ولایت فقیه » وداعش و دیگر آدم کشان و بمب گذاران درجهان خودشان را «سربازان » اش میدانند.
یک کار خوبی که خاتمی کرد، این بود که اجازه نداد وزارت اطلاعاتش بشود عامل قتل و جنایت، برای همین بعد از افشای نقش وزارت اطلاعات در قتل ها، پس ماندهای جنایتکار اطلاعات از دوران هاشمی را بیرون کرد و به دری نجف آبادی هم فشار آورد که استعفا دهد و به جایش یونسی را وزیر کرد که میانه روتر بود.روزنامه ها و روزنامه نگاران اصلاح طلب هم خیلی خوب قتل ها را افشا کردند (کسانی مثل اکبر گنجی) و اسم فلاحیان (به عنوان شاه کلید) و سعید امامی و بعدا محسنی اژه ای، جنتی و مصباح یزدی هم برده شد به عنوان آمران ترور.
قتل های زنجیره ای سالها پیش از خاتمی شروع شده بود و نخستین موردش قتل “خسروخان قشقایی” بود در اوایل انقلاب، بعدها هم قتل دکتر کاظم سامی، دکتر شرفکندی، دکتر بختیار، فریدون فرخ زاد….در دوره هاشمی رفسنجانی، علی فلاحیان و معاونش سعید امامی پشت قتلها بودند، دولت خاتمی که آمد اینها هنوز در وزارت اطلاعات نفوذ داشتند و دری نجف آبادی وزیر شده بود.فروهرها، مجید شریف و مختاری و پوینده که به قتل رسیدند، خاتمی دستور پیگیری داد و نقش وزارت اطلاعات افشا شد.
چرا اینقدر کشش می دهیم !
۴۰ سال روزگار ، ۸۰ میلیون آدم، در جهنم و عذاب علیم ۲۰۰ ملای حرامی پفیوز پوسیده پو شکی قاتل غارتگر فاسق ؟ شدنی است؟! حیران از خود و این مردم که چرا اینقدر کشش می دهیم و شب و روز آه و ناله و ضجه می زنیم! بر خیزید تا کار را تمام کنیم !
آخوندهائیکه لقب «روحانی» روی خود گذاشته اند ودرواقع بکار شکارمخالفین وشکنجه گری واعدام میهن پرستان اشتغال دارند. اینها تخم وترکهٔ همان «فاتحان » خون آشام عرب هستند که چهارده قرن پیش به ما حمله کردند ، شهرهای آباد مارا چپاول وویران کرده مردها را کشتند ، به زنان ودختران ما تجاوز کرده آنهارا بعنوان کنیز به غارت بردند. آنها به کشتن وچپاول وغارت بسنده نکردند ؛ سرزمین های اشغالی فرهنگ ایرانی را به «ویروس» فلج کنندهٔ خطرناکی بنام «اسلام» آلوده کردند که هنوزهم کشورمارا درتسخیرخود دارد.
ایدئولوژی جنایت ،کشتار،تجاوز و استبداد سازمان یافته از بخش هایی از متون دینی ریشه گرفته و تا تکلیف مردم با این بخش ها مشخص نشود ،امکان سربرآوردن گروه ها و حکومت های جنایتکار هست .وظیفه ی روشنفکران و متخصصان افشای این مسایل است و تاکید بر خردگرایی و انسان گرایی ، اسلام مکه و یا ادیان صلح آمیزی مثل زرتشتی (براساس گاتهای اشو زرتشت ) مسیحیت ، بهاییت ، عرفان ایرانی ، عرفان شرقی (مثلا بودایی سکولار ) و … است .باید مردم متوجه شوند کدام بخش ایمان و باورهای شان خطرناک است و کدام بخش زندگی بخش و انسان دوستانه .
خمینی در نخستین سخنرانی های اول انقلاب فرمودند که “اینقدر روشنفکران از رحمانیت اسلام حرف نزنند ، اسلام وقتی دید عده ای آدم نمی شوند یک شبه به فرمان محمد ابن عبدالله و مشارکت حضرت علی ، گردن ۶۰۰ یهودی بنی قریظه را زدند”(نقل به مضمون) .با خواندن سوره ی توبه و نسا و برخی سوره های دیگر، و البته تفسیر المیزان آن می توان درک درستی از آنچه اعراب در ایران کردند و چرایی خشونت و جنایت سازمان یافته ی رژیم اسلامی ایران را دریافت .کوتاهی روشنفکران ایرانی عدم افشای اسلام مدینه و شریعت و فقه ای بود که بر روی اسلام مدینه بنا شده است .تمامی آدمکشان رژیم برای خودشان توجیح ها ی شرعی محکمی دارند .ا