یکبار دیگرسالگرد شهادت جگرگوشهمان اکبر در زندانهای مخوف رژیم اسلامی فرارسیده است، شهادت عزیزی که مظلوم زندگی کرد، مظلوم مبارزه کرد و در نهایت هم ناجوانمردانه و مظلومانه به هنگام اسارت در زندان اوین به دست رژیم جور ولی فقیه به قتل رسید. اگر چه او برای همیشه از میان ما رفت و داغ همیشگی بر سینه خانواده ما گذاشت و اگر چه جسم او دیگر در میان ما نیست اما اندیشه او در میان ماست و رهنمای راه ماست.
شهادت عزیزمان اکبر تلنگری بود حتی بر وجدان و ذهن خفته بسیاری از وابستگان رژیم تا به خود آیند و دنیای جدیدی به نام بیداری را بر روی خود بگشایند و سپس هم در نهان، راه او را دنبال نمایند، چرا که بسیاری از خشکمغزان و منجمدین فکری وابسته به رژیم از جمله زندانبانان زندان اوین قبل از شهادت اکبر که در جهل مرکب گرفتار آمده بودند بطوری که حتا زحمت اندیشیدن و مطالعه کردن در همه امور را به خود نمیدادند و آن را گناه مطلق میدانستند اما بعد از شهادت اکبر به یکباره به خود آمدند و با چالش کشاندن رژیم این پرسش را در میان خود مطرح ساختند اکبر که مظهر اخلاق و جوانمردی بود اصلا چرا و به چه جرمی و به دست چه کسی کشته شد؟!
ز رنج و شکنجه و اذیت و آزاری که بر عزیزمان اکبر رفته است نه تنها بر آن وابستگان رژیم بلکه بر هیچ ایرانی آزاده و قدرشناسی پوشیده نیست و حتا تمامی آنانی که همبند اکبر در زندان بودند جز این شهادت نداده و نمیدهند که او در مبارزات خستگیناپذیر در شهامت و دلیری کمنظیر و در اخلاق سیاسی یکی از سرآمدان بود بطوری که اکثر زندانیان سیاسی نام پیامبر اخلاق را بر او نهاده بودند بنابراین اگر رژیم ولایت فقیه دچار این گمان شده است و فکر میکند که با حذف فیزیکی این پیامآور اخلاق و مقاومت همه چیز در خانواده محمدی تمام شده است به یقین دچار وهم و نیز خطور خطای محض شده است چرا که اولا اکبر محمدی یک شخص نبود که بمیرد و یا برای همیشه تمام شده تلقی شود بلکه اکبر محمدی مثل بسیاری یک راه، هدف، اندیشه و آفریننده مکتبی بود به نام مکتب اخلاق سیاسی و مقاومت در زمان خود. ثانیا بدون شک پرچمی که توسط او و افراد زیادی چون او بر افراشته شد با تلاش و پیگیری جوانان و زنان و مردان بسیاری که چون آنان میاندیشند دنبال خواهد شد، و این پرچم هرگز به زمین نهاده نخواهد شد.
سیمین، نسرین، رضا و منوچهر محمدى