زمان فیلی – دزدسالاران حاکم در ایران، با توجه به روند رو به زوال خود مدام بر بوقهای تبلیغاتیشان چنین میدمند که با سقوط آنها ایران تکهتکه خواهد شد. آنها پیشتر در همین پیرو سناریوی هراسافکنیِ دیگری را در افکار عمومی منتشر میکردند که، با سرنگونی آنها ایران «سوریه»ای خواهد شد.
نکتهی قابل توجه اینجاست که اخیرا هم ولادمیر ژرینوسکی رهبر حزب لیبرال دموکرات روسیه، در یک کنفرانس خبری دقیقا همان تبلیغات رژیم اسلامی در رابطه با غربستیزی و تجزیهی ایران را تکرار کرده تا ثابت شود، بعداز انقلاب تحجر پنجاهوهفت، اینبار تمامیت ارضی ایران در معرض هجوم ارتجاع کمونیستی- اسلامی قرار گرفته است.
با یک نگاه ساده بهواقع کاملا مشخص میشود که تجزیههراسی ملایان، دقیقا جهت عکس داشته و خود همان عمل میکنند که مردم ایران را از آن میترسانند و طبقِ اسناد ثابت شده که بقای رژیم ولایت فقیه در ایران، ایران را به سمت فروپاشی خواهد برد.
اعمال خشونتبار و مداخلهجویانهی رژیم اسلامی نشان داده سوریه هم، حتی قبل از ورود داعش توسط حمایتهای آنان به خاک و خون کشیده شد. ورود بنیادگرایان تهران به هر منطقهای، آنجا را به سمت آشوب و خونریزی برده، که سوریه فقط یک نمونهی حقیقی این مهم میباشد.
اسلامگرایان شیعی اکنون که روزهای آخر حکومت خود را در احتضار میبینند با تنگ شدن قافیه، روسیهی ورشکسته را سنگر و مأمن قرار داده بلکه با واگذاری قسمتهایی از خاک ایران، چند صباحی به استمرار خود ادامه دهند.
حاکمیت پوتین که این روزها با اعتراضهای شدید خیابانی مخالفان مواجه است؛ سعی دارد از فترت فاحش وجود حکومت ملی- قانونی در ایران، به ابراز سلطه پرداخته تا از همین طریق ضعفهای خود را پوشش داده و ابراز قدرت نماید.
کنوانسیون حقوقی خزر که باعث از بین رفتنِ حق طبیعی مردم و منافع ملی ایران از رژیم حقوقی این دریا میشود، درواقع همان تجزیهای میباشد که رژیم اسلامی از آن به عنوان حربهی ماندگاری استفاده میکند اما، خود به شکل سوء استفادهی قانونی قصد اجرا نمودن آن را دارد.
بخشیدن دریای خزر مستقیما تحت نظر خامنهای است که خود را در جایگاه یک رهبر مذهبی فراقانونی میبیند و هیچ اعتنایی نیز به قانون اساسی منفعل حاکمیتاش ندارد. در اصل هفتاد و هفت قانون اساسی جمهوری اسلامی هر چند تصریح شده که هر قرارداد و معاهدهی بینالملی الزاما باید به تصویب مجلس برسد اما، مجلس اسلامی رژیم، عملا دستنشانده و فرمایشی عمل نموده و علی خامنهای را بالاتر از قانون اساسی میدانند.
آنچه محرزست، ولادیمیر پوتین کاملا بر ارجحیت دینی ملایان بر منافع ملی ایران آگاه است. پوتین در دیدارش با خامنهای در اکتبر ۲۰۱۵ یک قرآن به او هدیه نمود و همان وقت بود که ایران را رسما به عقد روسها درآورد.
بر اساس پیمان ۱۹۲۱ و قرارداد ۱۹۴۰، دریای خزر، دریای مشترک ایران و شوروی قید شده که قاعدتا با فروپاشی آن کشور، کشورهای تازه تاسیس باید به عنوان وارث، سهم خود را از همان قسمت پنجاه درصدی شوروی سابق دریافت کنند.
ولادیمیر پوتین از سویی، راهزنی قانونی در پیش گرفته تا مانند شبه جزیرهی کریمه، دریای خزر را تحت قراردادهای جعلی به عنوان کنوانسیون حقوقی ببلعد. از سوی دیگر رسانههای حکومت خامنهای مدام اعلام میکنند که سهم ایران از دریای خزر پنجاه درصد نبوده و نیست، تا شاید خشم و اعتراض مردم را از فروش رسمی کشورشان فرو بکاهند و آنان را به حراج کشور متقاعد نمایند.
امروز نزدیکی ملایان و روسیه نه از سر دوستی، بلکه رابطهای مصلحتی- استراتژیک است. در کنار بخشیدن سهم بیچون چرای خزر به روسیه، خامنهای بنادر دیگری مانند چابهار و بوشهر را در اختیار روسها قرار داده، تا آرزوی تزارها، از جمله مهمترین آمال پطر کبیر برای دست یافتن به آبهای گرمِ خلیج فارس نیز بود متحقق شود.
پوتین و خامنهای هر دو به طریقی تلاش دارند مکمل یکدیگر باشند تا به هر نحوی مقابل سیاستهای آمریکا ایستادگی نمایند. هراس این دو مرتجع از ورود آمریکا به منطقهی خاورمیانه به ویژه ایران است که هر کدام با طرح و برنامههای خود سعی دارند از آن جلوگیری کنند.
واقعیت این است رابطهی آمریکا با ایران، طی یک حاکمیت مدرنِ و قانونی، علاوه بر اینکه روسیه را به گوشهی انزوای جهانی خواهد راند، گلوگاه اقتصادی چین را نیز خواهد فشرد. تمام تلاشهای روسیه در حمایت و بقای رژیم اسلامی این است که سودی یکطرفه برای آنها و سرشار از فلاکت و عقبماندگی برای ایرانیان است.
در همین خصوص رجب صفروف یکی از اعضای مذاکرهکنندهی کنوانسیون مجعول خزر- که به زبان فارسی نیز تسلط دارد- در گفتگویی با شبکه دو حکومتی ایران، علنا بر مستعمره شدن ایران با ولایت فقیه تاکید کرده و استمرار رژیم اسلامی را دفاع از منافع روسیه قلمداد مینماید که این سئوال را پیش میآورد که در این میان منفعت ایران در کجا قرار میگیرد؟
در نهایت اینکه بسیاری، قراردادهای جعلی جمهوری اسلامی با روسیه را به معاهدهی ترکمانچای تشبیه کردهاند که در عین درستی اما، بیشتر به پیمان آخال* که در همان دوران قاجار منعقد گردیده شباهت دارد و زمامداران جمهوری اسلامی حتی گوی سبقت ایرانفروشی را از قجرها نیز دزدیدهاند.
*آخال: معاهدهای ننگین میان امپراتوری روسیه در ۲۱ سپتامبر ۱۸۸۱ برابر با ۳۰ شهریور ۱۲۶۰ است که با ایجاد مرزهای جدید، منجر به از دست رفتن سرزمینهای ایران در مناطق ترکمننشین شرق دریای خزر شد.
تائید تصویب این قرارداد ننکین بدونه جنگ و ، واگذاری سرمایه ملی ایران یعنی تجزیه دریای خزر شکست ایران در سال ۲۰۱۹ میلادی بدست مامور روسیه کمونیست ثابق خیانتی است که نه بدست زرتشتیان ایران یا مسیحیان و یهودیان و اهل تسنن و بهائی ها و ایراندوستان انجام خواهد گرفت ، بلکه بدست شیعیان علی . این دسته ازجماعت باید به عاقبت کار خود بیاندیشند . اینجا دیگر سرکوب گروها و دستجات و احزاب نیست صحبت از جنایت تاریخی به کلیت حغرافیائی و فرهنگی یک ملت کهن است که در تاریخ ثبت خواهد شد . بی شرفترین نمایندگان مجلس ایران در تاریخ خواهید بود اگر امضا کنید . اسامی همگی ثبت میشود و تا ۷۰ پشتتان جوابگو . هرکجای عالم فرار کنید . حتی اگر به مریخ بروید .