تنش افزاییها در خاورمیانه میان آمریکا و متحدانش از یکسو و جمهوری اسلامی و متحدانش از سوی دیگر، همچنان ادامه دارد و با حمله موشکی به تاسیسات نفتی آرامکو عربستان سعودی که خسارات آن توسط تحلیلگران ۵۰۰ میلیارد دلار تخمین زده میشود، به اوج جدیدی رسیده است. در حالی که حوثیها خود را مسئول این حمله قلمداد کردهاند، عربستان سعودی، آمریکا و سایر متحدانش در منطقه و اخیرا آلمان و فرانسه و انگلیس این ادعا را مردود شناخته و مشخصا ایران را مسبب این حمله دانستهاند. مسئولان جمهوری اسلامی نیز ضمن اینکه عامل این حمله را حوثیها قلمداد نمودهاند، اقدام ایشان را بحق دانسته و از آن دفاع کردهاند.
حاکمان جمهوری اسلامی هنوز به بمب اتمی دست نیافته، ساختن آن را وسیلهای برای تهدید همسایگان و جهان کردهاند. بستن راه بینالمللی تنگه هرمز تهدید دیگر آنهاست. گروگانگیری از اتباع خارجی و دوملیتی همراه با وارد آوردن اتهام جاسوسی به آنها برای معاوضه ایشان با عوامل جمهوری اسلامی که در پی اقدامات خلاف قانون یا تروریستی در زندانهای کشورهای بیگانه بسر میبرند، ادامه دارد و روش کار دائمی رژیم شده است. تا جایی که آقای ظریف پس از صحبت با مقامات انگلیسی میگوید: «حاضر بودیم نازنین زاغری را با طلب ۴۰۰ میلیون پوندی از بریتانیا مبادله کنیم»!
سرداران سپاه مکرر میگویند که ما اسرائیل را «از هرسو و از بالا» محاصره کرده و به زودی آن را نابود خواهیم کرد. این سخنان مهمل را هنگامی به زبان میآورند که هواپیماهای اسرائیل مراکز و پایگاههای ایشان را در عراق و سوریه بارها بمباران کرده و ایشان تا کنون نه تنها توان مقاومت و واکنش نداشتهاند بلکه خبر این حملات و از دست دادن شمار زیادی از سپاهیان و سرداران خودشان را هم اغلب پوشیده نگاه داشتهاند!
به نظر میرسد که مردم آمریکا در شرایط کنونی به علت انتخابات آینده ریاست جمهوری بعد از چندین دهه جنگ در خاورمیانه که سران این کشور مسبب آن بوده و تا کنون به کشته شدن چند هزار آمریکایی انجامیده و هنوز پایان نیافتهاند، فعلا تمایلی به آغاز جنگ جدیدی در منطقه ندارند.
در این اوضاع سران جمهوری اسلامی بجای بهره گرفتن از فرصت و پایان دادن به دخالتهای سیاسی و نظامی خود در کشورهای دیگر برای برقراری صلح و آرامش در منطقه، همچنان به سیاست بی اعتنایی به منافع ملی ایران، کشورهای همسایه و سرنوشت مردم و مملکت، به تهدیدها، تنشزاییها و پیشبرد اهداف بنیادگرایانه خود ادامه میدهند و کوتهبینانه این اقدامات را پیروزی قلمداد میکنند. حسین سلامی، فرمانده سپاه بیخردانه میگوید که سرنگون کردن پهپاد آمریکایی در تنگه هرمز توسط سپاه پاسداران نشان داد که قدرت نظامی آمریکا در منطقه تا چه حد «پوشالی» است! وی همچنین گفت که «حذف» اسرائیل «دیگر آرمان و رؤیا نبوده و هدفی دستیافتنی است.» سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران نیز بدون در نظر گرفتن عواقب کار، سپاه پاسداران را مسئول «کمک مستشاری» به حوثیهای یمن معرفی و بر کمک به آنها «تا آخر» تأکید میکند.
در پی این سیاستها همسایگان جز در موارد استثنایی از ما فاصله گرفتهاند. کشتیهای جنگی قدرتهای بزرگ جهانی به خلیج فارس آمدهاند. اعراب و اسرائیل اختلافات خود را کنار گذاشته علیه ایران متحد شدهاند. حتی چین و شوروی که برای پیشبرد منافع خود از ایران به عنوان وسیله فشار علیه غرب استفاده میکنند نیز بارها نارضایتی خود را از سیاستهای جمهوری اسلامی نشان دادهاند. شعار «نابود» کردن اسرائیلِ رژیم نیز به قدرت گرفتن بیشتر جنگطلبان اسرائیل انجامیده و آنها با هراساندن مردم کشورشان از نابودی، ایشان را همواره پشتیبان سیاستهای خود کردهاند.
سران جمهوری اسلامی دچار این توهم هستند که میتوانند برای همیشه به این رفتارها ادامه دهند و آمریکا و غرب را از بالا بردن میزان غنیسازی اورانیوم بترسانند. آنها تصور میکنند که عدم رغبت آمریکا و همپیمانانش به جنگ برای همیشه ادامه خواهد داشت. حال آنکه یک اقدام تنش آمیز ممکن است تمام منطقه را به آتش جنگ کشانده، سبب کشته شدن شمار بالایی از مردم ما، جنگ داخلی و تجزیه ایران گردد. جنگی که به احتمال عواقبی وخیمتر از رویارویی با عراق که به کشتار حدود یک میلیون نفر و خسارات چنان بزرگی به زیرساختهای ایران و عراق انجامید که بخش مهمی از آنها بعد از سی سال هنوز ترمیم نشده است. در این شرایط دامن زدن به تنشها کاری جنونآمیز است و سران نظام توجه ندارند که چنین جنگی میتواند برخلاف خواستشان به پایان یافتن نظام جمهوری اسلامی نیز بیانجامد.
حاکمین جمهوری اسلامی به این نکته هم اعتنایی ندارند که چنانچه ایران در محاکم بینالمللی مسئول حمله به تاسیسات آرامکو عربستان شناخته شود، مجبور به پرداخت صدها میلیارد دلار غرامت این حمله خواهد شد. همه چیز حاکی از آنست که حاکمیت و سردارانش بیشتر به فکر دزدی و سپس فرار از کشور هستند و عاقبت شاه و سایر دیکتاتورها مانند صدام و قذافی را فراموش کردهاند!
جمهوری اسلامی با استراتژی غنیسازی اورانیوم برای دست یافتن به بمب اتمی اسلامی صدها میلیارد دلار از ثروت ملی ایران را عملا به دور ریخت. گروه حاکم ایران را ملک شخصی خویش میداند و همه ساله مبالغ هنگفتی از ثروت ملی مردم ایران را به عوامل خود برای ایجاد عدم ثبات در منطقه پرداخته است. بخشهای عظیمی از ثروت ملی صرف قدرتنمایی نظامی این حاکمیت در منطقه شده و تنها حزبالله لبنان تا کنون سالانه مبلغ ۷۰۰ هزار دلار دریافت کرده است. مبالغی که جای آن در بودجه کشور برای آباد کردن زیرساختهای کشور و کمک به مردم که در فقر مطلق بسر میبرند خالی است.
حاکمان جمهوری اسلامی آگاهند که مردم آنها را نمیخواهند و پشتیبانی مردم را ندارند. به این جهت کوشش دارند از یکسو با ایجاد تنش و ناامنی در منطقه و از سوی دیگر با پرداختن رشوههای سنگین به روسیه و چین، به حکومت ننگین خود ادامه دهند.
ما خواهان صلح در منطقهایم و ضمن اینکه هرگونه حمله نظامی به ایران را محکوم میدانیم به سران جمهوری اسلامی هشدار میدهیم که دست از تنشزاییها و اقدامات دیوانهوار در منطقه و جهان بردارند و اطمینان داریم که مردم ایران به مبارزه علیه این نظام استبدادی و فاسد همچنان ادامه خواهند داد تا یک حکومت ملی، قانونمند و مدافع آزادی، دموکراسی، جدایی دین از حکومت و حافظ تمامیت ارضی ایران را جایگزین آن نمایند.
سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
۱۱ مهر ۱۳۹۸ برابر ۳ اکتبر ۲۰۱۸
[email protected]
http://www.iranazad.info
پس از به دار کشیده شدن شیخ فضلالله نوری توسط مشروطه خواهان سکولار ، نقشه فقهاو اخوندها در مقابل قهرمانان مشروطه شکست خورد ، ولی از انجا که جماعت اخوندها حلیه گرند فرزندانشان را برای مقابله با مشروطه خواهان به روسیه و اروپا فرستادن و در احزاب کمونیستی و غیره و دیگر محافل با حمایت مالی خمس و زکات و وجوهات مال یتم و نزول خواری اموزش دادند تا انتقام اخوندی مشروعه را برعلیه مشروطه با دروغ و شایعه سازی و نفوذ در ارگان های دولتی و فرهنگی و اجتماعی با اسم حقوق بشر و مارکسیت اسلامی و مجاهد و فدائی و نهضت ازادی و جبهه ملی بگیرندو دست بکار شوند ، تا امروز برعلیه خون پاک مشروطه خواهان موفق به تفرقه و دروغزنی بودن و میباشند . منافع ملی هیچگاه برای این گروه های مشروعه خواه با هر اسمی مطرح نبوده ، چونکه از هرکدام بپرسید منافع ملی چیست ، اینگونه جواب می دهند . مثلا حزب توده منافع ملی را در حکومت کمونیستی کیانوری احسان طبری استالینی تعریف میکند . نهضت ازادی منافع ملی را در ترمو دینامیک بازرگان تعریف میکند با اخوند طالقانی . فدائیان خلق منافع ملی را در بیژن جزنی و فرخ جون و گلسرخی تعریف میکند و سراومد زمستون . مجاهدین هم منافع ملی را با علی شریعتی و سعید محسن و رضائی و تبین جهان رجوی و رئیس جمهوری مریم معرفی میکنند . پس خونهای پاک ریخته شده برای مشروطه چه شد . هرکی به فکر خویشه ، احزاب به فکر ریشه .