امیر امیری – سرانجام، پس از رایزنیهای چهارده ماهه که درباره آن چیز چندانی نمیدانیم، «شورای مدیریت گذار» اعلام موجودیت کرد. اینکه عدهای از طریق امدادهای غیبی بدین نتیجه رسیدهاند که مسؤولیت مدیریتی دورهای را بر عهده بگیرند، اهمیتی ندارد؛ آنچه برای من– و احتمالاً ما– اهمیت دارد این است که چرا این شورا در این میانه از «ماها» مایه میگذارد!؟ و خودشان را بدون هیچگونه صلاحیتی نماینده ملت ایران مینامد؟ و از آن مهمتر نغمههای شوم این شورا در باره تمامیت ارضی کشورمان است که سکوت در برابر آن جایز نیست.
انقلاب اسلامی تنها یک بازگشت ارتجاعی و انفجار گندابهای دینی و عقبماندگی اجتماعی نبود، بلکه بالا رساندن افراد دونمایه، پلشت و بىاصل و ریشه، بىکفایت و بىلیاقت، و به عقب راندن و حذف افراد لایق و شایسته و با تجربه و ریشهدار نیز بود. آیا ما بار دیگر شاهد بالا آمدن فرومایگان هستیم؟ زمان واقعیت همه چیز را روشن خواهد کرد.
در چنین شرایطی و در حالی که نظام جمهوری اسلامی با چالشهای بزرگ و بحرانهای ژرف داخلی و خارجی روبروست، اعلام تشکیل شورایی برای دوران گذار و ضایع کردن مسائل اصولى و جابجایی اولویتها، پرداختن به مسائل فرعى و دست چندم و گزینش افرادی که دفعشان بیشتر از جذبشان است، نه تنها باعث دلگرمی نشده بلکه باید آن را زنگ خطری برای یگانگی سرزمینی و زبان ملی و موجودیت ایران دانست که تیشه به ریشهی ملت ایران به عنوان یک کشور خواهند زد.
همزمان با این ادعا که سفیران شورای کذایی در هیئت وزیران آینده به زودی برای رایزنیهای تشکیل اتحادیه خاورمیانه به کشورهای منطقه و اروپا گسیل میشوند، یادآوری چند روشنگری ضروری است تا رؤیاهای کسانی به ناکجا آباد کشیده نشود.
افسانه فدرالیسم قومی
یکی از مسائلی که از سوی شورای مدیریت گذار به عنوان راهکار حل مسائل مرتبط با اقوام در ایران مطرح شده، بحث فدرالیسم است. و از آنجا که فدرالیسم حضرات بر پایه قومیت بنا شده به تقسیم میراث تاریخی ایرانزمین میان قومگرایان و در نهایت به تجزیه کشور منجر خواهد شد.
ایران یک ساختار طبیعی است که در سه هزار سال پیش شکل گرفته و تکوین یافته است و از نظر تنوع و گوناگونی زبانی و فرهنگی، کشور بیمانند و منحصر به فردی است که نشانه طبیعیبودن ساخت قومی در ایران است، و این همگونی و تجانس قومی حاصل دخالتهای سیاسی نبوده است.
هیچ بخشی از ایران به شکل امروزی آن با جنگ و لشکرکشی تسخیر نشده است، یعنی هیچ گروهی از مردمان در ایران امروز نمیتواند مدعی باشد که حکومت مرکزی سرزمین آنها را تسخیر کرده و به ایران الحاق نموده است. بنابراین مقایسه ایران با کشورهای دیگر در این زمینه یک اشتباه آشکار است زیرا یک ساختار طبیعی را در مقابل یک ساخت مصنوعی قرار میدهیم.
هر چقدر هم از نیتهای خوب گقته شود اما آنچه به عنوان سند مکتوب به دست ما رسیده است بجز تجزیه ایران چیز دیگری از درونش در نخواهد آمد. ما «نیتهای خوب» سروران را یکبار در سال بداقبال ۱۳۵۷ در قالب «انقلاب شکوهمند اسلامی» دیدهایم و کماکان در حال پس دادن کیفر و تاوان آن «نیتهای خوب» هستیم.
فدرالیسم چاره راه آینده ایران نیست و فدرالیسمی که از سوی شورای مدیریت گذار عنوان میشود رؤیا و خیالی بیش نیست، چونکه بدون در نظر گرفتن بنیادهای تاریخی و فرهنگی ایران، و بدون توجه به سنتها و سرنوشت مشترک ایرانیان و نیز مسائل منطقهای مطرح میشود و تا هنگامی که شرایط فدرالیسم در جایی مهیا نباشد و بستر آن فراهم نباشد، بحث آن هم نه موضوعیت دارد و نه اولویت و نباید مطرح شود مگر انگیزههای دیگری مد نظر باشد.
بنابراین فدرالیستهای ایرانی نمیتوانند با جعل راه حل تازه و مشکوک دیگران را خام تصور کنند، چون آن چیزی که مد نظر آنهاست، اسمش هرچه باشد، فدرالیسم نیست (شوراییان معنی فدرالیسم را اشتباه فرض کردهاند). به نظر میرسد، بسیاری از قومگرایان و احتمالاً در مرحله بعد تجزیهطلبان، برای اینکه چهره واقعی خود را پنهان کنند با نقاب فدرالطلبی به میدان آمدهاند.
راهبرد ملتسازان شورای مدیریت بدون پشتوانه نظری و با کپی و گرتهبرداری سطحی و ظاهری و بسیار ابتدایی و بدون مبنای علمی از ساختار کشورهای دیگر و نیز حتی بدون توجه به بنیادهای تاریخی و فرهنگی ایران، یکی دیگر از آشفتگیهای فکری چنین محفلهایی در تجویز تمرکززدایی است.
سابقه عناد و جنگ و خشونت میان اقوام ایرانی بسیار کمتر از جاهای دیگر است و اساساً قابل مقایسه با هیچ کشور دیگری نیست. زیستن مسالمتآمیز در کنار هم و در هم آمیختگی نسبی و تباری اقوام با یکدیگر در ایران بسیار ریشهدارتر از کشورهای دیگر است. گویا حضرات شورای مدیریت فراموش کردهاند که تار و پودهای فرهنگی و تاریخی کشوری همچون ایران ساخته و پرداخته طبیعی مردم بزرگ این سرزمین کهن در درازای تاریخ چند هزار ساله آن است.
راهکار ملتسازان شورای مدیریت برای فدرالیسم هم کاملاً وارونه راه و مسیری است که دیگر کشورهای فدرال پیمودهاند. اینگونه کشورها خودشان مجموعهای از دولتهای تکهتکه و جدا از هم بودهاند که به دلایل بیشمار و فراوان در صدد اتحاد با یکدیگر برآمده و کشور جدیدی را بر پایه فدرالیسم تاسیس کردهاند.
اینگونه نیست که کشورها از ابتدا با ساختاری واحد و حاکمیت متمرکز بوده باشند و سپس در صدد تجزیه و اعطای خودمختاری به نواحی گوناگون خود برآمده باشند. به عبارتی، یک کشور واحد، همچون ایران، نمیتواند، با اراده خود به اجزای کوچکتر تقسیم و پاره پاره شود، آنگاه، آن اجزاء بار دیگر و از نو در قالب یک فدراسیون با هم متحد شوند! از همه مهمتر، کشورهای فدرال نه بر پایه قومیت و زبان و مذهب و نه به منظور جداسازی اقوام مختلف از یکدیگر، یعنی تجزیه کشور، به فدرالیسم روی آوردهاند، بلکه به منظور تبدیل شدن به یک قدرت بزرگتر، چند دولت مجاور همدیگر، با هم متحد میشوند و دولت فدرال را تشکیل میدهند. ماهیت بنیادی و اساسی فدرالیسم یعنی حرکت از جزءهای کوچک به کل، نه برعکس، و گرد آوردن و سپردن بخشی از اقتدار و قدرت سیاسی خود به یک قدرت مرکزی که حاصلش دولت مرکزی فدرال میشود.
راهکار فدرالیسم برای مسائلی که هیچ ارتباطی به کارکرد فدرالیسم ندارند، چیزی جز عوامفریبی و پنهانکاری نیست. به نظر من اعضای شورای مدیریت گذار معنی دقیق فدرالیسم را نمیدانند و آن را با اختیارات بیشتر در تقسیمات قومی و زبانی در پهنه جغرافیایی کشور یکی گرفتهاند.
بحث فدرالیسم درباره ایران کنونی، به تنهایی و بهاندازه کافی بیپایه و غیرعلمی هست و بدون در نظر گرفتن همه جوانب آن به بیراهه کشیده میشود و اصلا در صلاحیت یک شورای ۳۰ نفره خارج از کشور نیست.
فدرالیسم آغازیست برای ایجاد و تأسیس یک کشور جدید، یعنی فدرالیسم یک کشور جدید را با ساختاری جدید و قلمرویی تازه پدید میآورد، و اصلاً معنی ندارد که این شیوه در یک کشور قدیمی و با ثبات و تأسیسشده مانند ایران، به عنوان روش جدید حکومتی در حوزه مدیریت دولتی اتخاذ شود! فدرالیسم، نوعی از حکومت نیست، بلکه بیشتر یک روش و ابزاری برای تأسیس کشور جدید و ترتیبات قدرت بعد از تأسیس آن کشور است.
حضرات شورای مدیریت گذار آزادند هرگونه تعریفی از فدرالیسم داشته باشند، چنانکه آزاد بودند از میان خودشان وزیر و سفیر و کفیل معرفی کنند و خویش را نمایندگان ملت ایران بدانند.
الیگارشهای تبعیدی و قدرتطلب اسپارتی هم روزی برای آتن یک شورای سی نفری تشکیل دادند که نقطه شروع حکومت «جباران سیگانه» و انحطاط آتن بود.
فدرالیسم برای ایران یعنی اینکه ابتدا کشور را تجزیه کنیم و در نقاط مختلف کشور چند دولت محلی تشکیل دهیم و سپس آن دولتهای محلی بخشی از اقتدار و حاکمیت خود را بطور اختیاری و آزادانه به نهادی بنام «دولت فدرال» ببخشند و بدین ترتیب دولت فدرال ایران تشکیل شود!
تمرکززدایی از سامانه اداره کشور، و کاستن از عهده دارشدن هر چه بیشتر دولت مرکزی در هر اموری، به معنای فدرالیسم و یا فدرالیزه کردن کشور نیست. بلکه به معنی اداره امور محلی استانها و شهرها و روستاها با ارگانهای انتخابی، برابرسازی در تقسیمات کشوری از لحاظ منابع و اولویتها، تغییرات در سبک حکمرانی و دیوانسالاری است.
هیچکس منکر تمرکززدایی به عنوان بک راهکار برای سلامت اداری در سازمانهای دولتی به معنی واگذاری اختیارات به سطوح پایین، و در سطح دولت به معنای سپردن قدرت در مسائل اداری و سیاسی به واحدها و تشکیلات محلی نیست. و مزایای قابلملاحظه تمرکززدایی در زمینههای تصمیمسازی و تصمیمگیریهای درست، بجا و مناسب در ارائه خدمات به صورت کارآمد و اثربخش قابل چشمپوشی نیست، ولی این شیوه اسمش فدرالیسم نیست.
ایران هیچ نیازی به فدرالیسم برای تمرکززدایی ندارد، چون فدرالیسم برای تمرکززدایی از یک حکومت در یک کشور با یک دولت، ساخته و ابداع نشده است. تقسیمات کشوری در یک کشور غیرفدرال، توسط حکومت مرکزی، میتواند به هر صورتی باشد، و دولت مرکزی، با توجه به خیر و مصلحت عمومی، هرچقدر اختیار حکومتی و نه حاکمیتی که بخواهد میتواند به استانها، شهرها و روستاها واگذار کند، به عبارتی پذیرفتن اصل تجزیهناپذیر بودن حاکمیت و تقسیمپذیر بودن حکومت، و این امر، هیچ ارتباطی با فدرالیسم ندارد.
ما از هر کوشش و حرکتی در راستای نگهداشت حاکمیت ملی (تمامیت ارضی) و رسیدن به حاکمیت مردم (مردمسالاری) در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن حمایت میکنیم، ولی یکبار برای همیشه باید اینگونه بحثهای نابخردانه پایان یابد.
باید به کسانی که از راهکار فدرالیسم درباره ایران کنونی سخن میگویند، و ما فرض را بر این میگیریم که نیت بدی ندارند، چند نکته را یادآوری کرد که:
فدرالیسم برای حل مشکلات قومی (یا آنگونه که حضرات میپسندند اتنیک) ایجاد نشده است،
فدرالیسم برای تمرکززدایی از قدرت، برای رفع مشکل توسعهنیافتگی و برای تحقق عدالت ابداع نشده است. و بالاخره ماهیت فدرالیسم یعنی رسیدن از چندین جزء به یک کل و نه برعکس.
تمرکززدایی در شیوه حکمرانی در یک کشور با یک دولت همانند ایران هیچ ربطی به فدرالیسم ندارد. و فدرالیسم برای ایران کنونی، اساساً موضوعیت ندارد و سخن از فدرالیسم بیمعنی است.
ما باید یاد بگیریم به این موضوعات از دریچه حقوقی بنگریم و نه از منظر قومی و زبانی، و حتی ایدئولوژی و مذهبی. در نبود نگرش حقوقمحوری، نه تنها هیچ توافقی حاصل نمیشود بلکه امکان افتادن در ورطه منازعات قومی و مذهبی و زبانی و سایر گرفتاریها و زشتیهای جهان سیاست، بالا میرود و فجایع بسیار زیادی برای کشور و ملت به دنبال خواهد داشت که به مصلحت هیچکس نیست.
برای رسیدن به نتیجه و تفاهم بیشتر و برای عبور از لجنزار و نکبت کنونی باید بیاموزیم که مفاهیم را از معانی اصلی خودشان تهی نکنیم، در غیر این صورت وارد فضای غیرعلمی و غیرعقلانی و بحثهای بیپایان مبتذل و بیپایه خواهیم شد.
بحث فدرالیسم قومی ایران را با یک گوشزد و یک هشدار بدون هیچ تعارف و مماشاتی به پایان میبرم.
صریح و بیپرده و برای اینکه جای هیچ تردیدی باقی نماند به شوراییان گوشزد میکنم که دست از سر تعاریف بیاساس، نامعقول، اختراعی و مندرآری درباره شکل و نوع نظام آینده ایران بر دارند تا عمق آشفتگی فکریشان بیشتر نمایان نشود. نظامی که بسیاری از ایرانیان برای آینده کشورشان میپسندند و آن را پیشنهاد و تبلیغ میکنند سامانه پادشاهی است که «موروثی» است و نه تأسیسی. اگر سامانه حکومتیای را قبول ندارید با آن به رقابت برخیزید، در غیر این صورت دست از تحریف آن بردارید. تحریف و دگرگونسازی هم معانی خودش را دارد: اگر قدرت تخریب و حذف چیزی را نداشتید آن را به گونهای دستکاری کنید که توان هماوردی با آن را پیدا کنید.
شوراییان بهتر است مبلغ نظام مورد پسند خویش و برتریهای آن باشند. شایسته نیست این امور را به مجلس موسسان واگذارند، چنانکه خود گفتهاند. حتی جمهوری اسلامی هم تازه پس از استوار کردن پایههای قدرتش ممنوعات را آغاز کرد، شوراییان هنوز که نه به بار است و نه به دار، ممنوعیت نخستین آزادیهای مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای بینالمللی یعنی حق انتخاب در عرصه حقوق و آزادیهای مدنی و سیاسی را اعلام کردند.
هشدار آنست، به روشنی و برای رفع هر سوء تفاهمی، که هرگونه تلاش برای تفکیک قومی و زبانی در ایران، در این مرحله حساس مبارزه، بیگمان، خشونت و خونریزی بیپایان به دنبال خواهد داشت. بازنده این جنگ مسلماً آغاز کننده این بحثها خواهد بود. پیشینیان در تکاپوهای چندین هزار ساله خود در تاریخ این مرز و بوم کهن دوشادوش یکدیگر اجازه تفکیک قومی و زبانی و جداسری ملک مشاع سرزمینی خویش را ندادهاند، اکنونیان هم نخواهند داد، ما نیز در کنار اکنونیان هستیم.
به شاتوت: آیا بین ایران و آلمان (از نظر جغرافیا، فرهنگ، سیستم سیاستی، درآمد و کلاً نوع اقتصاد، بافت جمعیتی، بافت قومی و نژادی، خصوصیات ژئوپلیتیک یا هر خصیصه دیگری) کوچکترین شباهتی می بینید؟
آیا آلمان «فدرال» هم بر مبنای «اتنیک» است؟
خیلی ساده میتوان ایران را به نحو مناسبی بین کشورهای همسایه تقسیم کرد [بلوچستان به پاکستان، خراسان به ترکمنستان، خوزستان به عراق، کردستان به اقلیم اربیل، آذربایجان به جمهوری باکو ٫٫٫]
اینکه نگارنده ابراز فرموده اند «نظامی که بسیاری از ایرانیان برای آینده کشورشان میپسندند و آن را پیشنهاد و تبلیغ میکنند سامانه پادشاهی است که موروثی است و نه تأسیسی» ؛ مرا به تامل واداشته است۔
فدرالیسم یعنی تقسیم غیرمنقسم [فدرالیسم مثبت: اجتماع چند واحد از پیش مستقل به عنوان یک واحد جدید؛ اما اینیکی فدرالیسم منفی است]
آیا حضرات کشورهای مشابه با وضعیت ما را هم مطالعه کرده اند یا اینکه همچنان ما مهد تمدن بشری و منشور سیروس و تاریخ ◦◦◦٧ ساله هستیم و آمریکا و اروپا باید از ما درس بگیرند؟!
در امریکا هم هرکس که انگلیسی حرف میزند حتمأ از انگلیس آمده است!
اخیرأ جناب «میم سین» فرموده اند اینکه آرم شیرخورشید در پرچم باشد یا نباشد، تصمیماش بر عهده مجلس موسسان آینده است؛ البته ایشان به این موضوع که اسم این کشور باید همچنان «ایران» باشد یا خیر هیچ اشارهای نکردند! [و یا اینکه ما باید کماکان فارسی حرف بزنیم یا نه]
شما بجای نصحیت به نگاهبانان راستین مرز و بوم وفرهنگ ایران در مورد اینکه گول احزاب تجزیه طلب را نخورند، به شیعیان اثنی عشری ساکن در ایران نصحیت کنید که بی شرفی را کنار گذاشته و دست از حمایت اشغالگران ایران بردارند.
جناب ، باز هم که اشتباه میکنید ؛ دراینجا کسی «قومیتهایی را که در طول تاریخ نگاهبانان راستین مرز و بوم و فرهنگ ایران بودند» متهم به تجزیه طلبی نمیکند. اینجا صحبت و آگاهی دادن هشدارگونه ای به مردم وبه همان «قومیتهای »مناطق مرزی ایران است که مبادا گول احزاب وشوراهای غیر منتخب فریبکاری را بخورند که دردوران پر خطربراندازی حکومت ایران ستیزفرقهٔ تبهکار، کشور را دچار فاجعهٔ دیگری ازنوع فدرالیسم وتجزیه بنمایند.
میهن پرستان ایرانی شاهزاده رضا پهلوی را تنها شخصیت قابل اعتماد برای مدیریت دوران پرخطر «گذر» میدانند.
بازی سخیف تجزیه هراسی از ترفندهای عوامل شیعه اثنی عشری پنهان و آشکار خلافت شیعه اثنی عشری است که ایران را اشغال کرده اند. دریافتن پیام کثیف این ترفند نیاز به هوش بالایی ندارد: اگر خلافت اسلامی شیعه سرنگون شود، ایران تجزیه شده و ایرانیان را قتل عام می کنیم، پس عین گوسفندان به حکومت خلافت اسلامی شیعه تن دهید و الا پدرتان را در می آوریم.
اگر ترساندن مردم ایران از یک ترس واهی، استمرار طلبی نیست پس چیست؟ همین قومیتهایی را که امثال شما اسلامیون اشغال گر ایران متهم به تجزیه طلبی می کنید، در طول تاریخ نگاهبانان راستین مرز و بوم و فرهنگ ایران بوده اند. کاسه داغ تر از آش شدن اشغالگران اسلامی سرزمین ایران چیزی جز شارلاتانیسم و استمرار طلبی وقیحانه نیست.
مردم ایران اشغالگران جمهوری اسلامی را به دارالخلای تاریخ خواهند فرستاد.
جای تعجب است که از خنده دار بودن سخنانتان وتهمت زدن های ناروایتان آگاه نیستید
شما چنان یک قطبی حرف میزنید وکسانی را که از خطر فعالیتهای تجزیه طلبان حرفی بزنند جزو مأموران «اشغالگران اثنی عشری که میخواهند مردم را بترسانند» معرفی میکنید که ناچار خوانندهٔ کمنت هایتان باخود میگوید لابد شما خودتان تجزیه طلب و «فدرالیست» تشریف دارید که اینچنین خطر تجزیه طلبان را واهی معرفی میکنید.
شورای گذار ممکن است همچون دیگر شامورتی بازیهای سیاست بازان برون مرزی مانند فرشگرد، صرفا یک شامورتی بازی باشد و مردم ایران برای آن تره هم خرد نکنند. . اما آنچه مهم است ، بسیج استمرارطلبان و بسیجیان سایبری در فضای مجازی طیفهای مختلف سیاسی از رادیو فردا تا کیهان لندن است که به بهانه خطر تجزیه ایران، در تلاش هستند تا اولا افکار عمومی مردم را منحرف نمایند و در ثانی حکومت تمرکز گرای شیعیان اثنی عشری ساکن در ایران را بر ملت ایران توجیه کنند. بعبارتی وقیحانه می گویند اگر ما شیعیان اثنی عشری ساکن در ایران حکومت وتسلط جابرانه و اشغالگرانه و تمرکزگرایانه و چپاولگرانه و جنایتکارانه خود را بر شما ملت ایران از دست دهیم،کشورتان تجزیه می شود و چه بسا در جنگ داخلی شما را قتل عام کنیم. پس بهتر است حکومت ما اشغالگران شیعه اثنی عشری ساکن در کشورتان را قبول کنید.
این مقاله اخیر حجت الاسلام و المسلمین حاج اکبر گنجی را در رادیو فردا بخوانید و شباهت آن را با این انشای دبستانی پیدا کنید.
تف بر شیعیان اثنی عشری اشغالگر ایران.
https://www.radiofarda.com/a/commentary-on-transition-from-Islamic-republic/30193169.html
سپاس ازکیهان لندن که چنین نوشتارآگاه کننده با مفاهیم علمی وعقلانی را که برای کشورکهنسال ایران در این روزگار سیاه «اسلامی» جنبهٔ حیاتی دارد چاپ کرده است. نویسندهٔ فرهیخته ، امیر امیری ، آشنا به بنیادهای تاریخی و فرهنگی ایران ، همهٔ آنچه را که باید هر ایرانی میهن پرست در بارهٔ دسیسه های خائنانهٔ مشتی انیرانی تجزیه طلب تدارک دیده بشناسد.
آن چنان که خائنان ابله و دشمنان سوگند خورده ایران و ایرانى در قالب جدید شوراى گذار متحد مى شوند.
باید هوشیار بود. این آغاز تشکیل یک مافیایت.
دو گروه در این شورا هستند:
گروه اول دموکرات هاى کتابى امثال دکتر جمشیدى
گروه دوم دشمنان قسم خورده ایران امثال صدرالاشرافى و شریتمدارى
دموکرات هاى کتابى افراد ابله دانشگاهى هستند که کارشان کپى کارى است. آنان در دانشگاه هاى غربى و یا توسط افراد غربى کپى کارى یعنى کپى برابر اصل را بخوبى بلد هستند. از این رو آنان با افزایش سطح خواست ها و ادعاى دموکراسى نابى که حتى در دموکرات ترین کشورها نیست، عملاً کار را غیر قابل اجرا مى کنند و به مثال سنگ بزرگ علامت نزدن است کار را در مرحله اجرا بدست مرتجع ترین افراد مى سپارند. اینان اساساً کار اجرائى بلد نیستند و از این رو تعاریف ماورایى از واقعیات ایران دارند.
گروه دوم دشمنان قسم خورده ایران هستند. آنان شیاد و کینه توز هستند و از همه ترفندهاى تهاجم و دروغ پراکنى و ادعاهاى دموکراتیکى که خودشان قبول ندارند و از همه مهمتر شیادى بهره مى برند. آنان در مقابل قدرت و اراده مردم ایران با مقاومت عقب مى نشینند و شیادانه منتظر فرصتى مغتنم هستند.
بنظرم این افراد بسیار خطرناک هستند.
یک مثال ساده این است که فرد تاجرى که معلوم است کیست صدهزار دلار پول داده است.
عربستان مگر مغز خر خورده که بگوید بیا این پول. مى تواند به تاجر نوکر خود بدهد. نه تنها عربستان بلکه هر کس دیگرى. بچه گول میزنید؟
یکى از معیارهاى من براى انتخاب شخص، آزموده بودنش است.
اگر کسى مرا انتخاب کند، معلوم مى شود ابلهه است. جون من امتحان پس نداده ام.
در حالیکه این ها رفوزه شده اند. این ها همکاران انقلاب ۵٧. نابودى ایران و ایرانى هستند.
شما دشمنان ایران عقب بایستید.
ما شاهزاده رضا پهلوى مى خواهیم که امتحان پس داده است و تمام هستى اش با برابرى زنان و مردان و آزادى اجتماعى و رفاه اقتصادى گره خورده است.
امیری جان، مقاله خوبیه ولی اونی که نخواد بفهمه بعد از خواندن این مقاله هم نخواهد فهمید. بخصوص که یکی از همین آقایون آخوند زاده که سالهاست در جمهوری فدرال آلمان زندگی میکنه، گویاهنوز با معنی واژه فدرال آشنا نشده. اون که به قول خودش فعال سیاسی است و در یک سیستم فدرال زندگی میکنه هنوز نفهمیده. وای به حال بقیه.
مشخص نیست چرا این انشای مبتذل و سخیف و بی سر و ته در کیهان لندن منتشر شده است. این نوشتار خالی از هر گونه بضاعت علمی و روشنگری اما مطول اگر چلانده شود به یک جمله مضحک و بچه گانه تقلیل می یابد : فدرالیسم بد است. هزار رحمت بر استمرار طلبان و حتی بسیجیان سایبری که گهگاه سری به کیهان لندن می زنند و با ماسک آریایی پاک نژاد و میهن پرست و ملی گرا و پهلوی خواه، مطالب استمرار طلبانه خود را در لفافه می گویند و از آخر صلواتی بر روح رضا شاه می فرستند.
اما این یکی معلوم نیست چرا چنان عصبانی است که هی می گوید فدرالیسم بد است. خب بد است که بد است چرا پر گویی می کنی. یککلام بگو فدرالیسم بد است.
نسل سیاه ۵٧ى (شورشیانى که انقلاب کردنند )
رفوزه هـاى سیاسى
اگر این نسل واقعا به حقوق بشر و دموکراسى معتقد است
باید از کارهـاى گذشته خود (هـمکارى با فرقه تبهـکار ) پوزش خواهـى کرده و
براى هـمیشه از صحنه سیاست دورى کند