با وجود تهدید اتحادیه اروپا مبنی بر خروج احتمالی از توافق اتمی در صورت نقض تعهدات برجامی توسط جمهوری اسلامی، بهروز کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی، یکشنبه ۱۴ مهرماه، تهدید کرد گامهای بعدی ایران در صورت عدم اقدام طرفهای مقابل در راه است.
روزنامه انگلیسی گاردین، ۲۷ سپتامبر (پنجم مهرماه)، در گزارشی اختصاصی به نقل از منابع آگاه نوشت اتحادیه اروپا در پیام خصوصی به مقامهای جمهوری اسلامی هشدار دادند اگر ایران تهدیدش به دور شدن بیشتر از توافق هستهای را در قالب عملیاتی شدن گام چهارم کاهش تعهدات برجامی اجرایی کند، این اتحادیه چارهای جز خروج از این توافقنامه در ماه نوامبر (همزمان با گام چهارم جمهوری اسلامی) نخواهد داشت.
https://kayhan.london/1398/07/05/%d8%ba%d9%86%db%8c%e2%80%8c%e2%80%8c%d8%b3%d8%a7%d8%b2%db%8c-%d8%a7%d9%88%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c%d9%88%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d9%86%db%8c%d8%b1%d9%88%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%a7%d8%aa%d9%85%db%8c-%d9%86
در صورت این اقدام تهران، اتحادیه اروپا «مکانیسم ماشه» را فعال میکند. بر اساس این مکانیسم در صورت عدم پایبندی رژیم ایران به تعهداتش در این توافق، پرونده اتمی جمهوری اسلامی دوباره به شورای امنیت خواهد رفت و کلیه تحریمهای پیشین سازمان ملل علیه تهران مجددا فعال خواهد شد.
در این میان، محمدجواد ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی ادعا کرده، اروپاییها در موقعیتی نیستند که بتوانند از برجام خارج شوند و از نظر حقوقی حق این کار را ندارند. او میگوید، برجام یک توافق بین المللی است که در سازمان ملل به تصویب رسیده و چارچوب مشخصی دارد و آمریکا خلاف قوانین بینالمللی از آن خارج شده است. البته ظریف پیش از خروج آمریکا از برجام نیز همین حرفها را میزد.
جمهوری اسلامی همچنان بر پیشبرد سیاست تهدید و اخاذی تکیه میکند و در عمل راهی بجز «مقاومت» و اقدامات خرابکارنه و ایذایی ندارد. اما چرا؟ پاسخ چندان پیچیده نیست. استدلال شماری از کارشناسان و صاحبنظران حامی جمهوری اسلامی این است که حتی اگر اروپاییها از برجام خارج و مکانیزم ماشه فعال و پرونده اتمی به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شود باز هم در نهایت تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی برقرار میشود و وضع از این که هست بدتر نخواهد شد.
از یک نظر آنها چندان بیراه نمیگویند چرا که با خروج آمریکا از برجام و آغاز تحریمهای یکجانبه آمریکا «کارزار فشار حداکثری» چنان شدید از سوی کاخ سفید علیه رژیم ایران به اجرا گذاشته شده که اتحادیه اروپا، چین و روسیه نیز نتوانستند در عمل خارج از آن عمل کنند. تنها شانس جمهوری اسلامی معافیتهای نفتی بود که دوباره تمدید نشد و تبادل تجاری تهاتری با اروپا از طریق کانال مالی اینستکس نیز نتوانست عملیاتی شود.
یکی از دلایل ناکامی اینستکس فشارهای آمریکا بود. تقریباً مشابه همان فشارهایی که مدیران سوئیفت از طرف واشنگتن با آن روبرو شدند. اما این همه قضیه نیست. خود اروپا نیز برای فعال شدن اینستکس شروطی را برای جمهوری اسلامی گذاشت. توقف موشکپرانی، پایان دادن به حمایت مالی و تسلیحاتی از شبهنظامیان در منطقه، پایان دادن به تهدید اسرائیل، تصویب CFT و پالرمو و کنوانسیونهای کارگروه مالی FATF که تهران زیر بار هیچکدام از آنها نرفت و اتفاقاً برخلاف همه اینها هم دست به آزمایش موشکی زد، هم خرابکاریهای ایذایی در منطقه را گسترش داد و هم تهدید علیه اسرائیل از طریق حزبالله و خاک سوریه افزایش یافت. افزون بر این، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با نقض تحریمهای اروپا علیه رژیم بشار اسد، ۲.۱ میلیون بشکه نفت را در ماجرای نفتکش «گریس۱» که به «آدریان دریا» تغییر نام داد، به سوریه منتقل کرد.
فرانسه پادوِ آمریکا
شماری از مقامهای جمهوری اسلامی همچنان در تلاشاند تا شاید از مسیر طرح پیشنهادی امانوئل ماکرون راهی برای نشستن پای میز مذاکره با آمریکا باز شود. اما نادر انتصار رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلابامای جنوبی آمریکا در مصاحبه با خبرگزاری مهر میگوید هدف نهایی طرح ماکرون نابود کردن یا تضعیف سیستم دفاعی و بازدارنده جمهوری اسلامی ایران است.
او تاکید کرده «فرانسه میانجیگری بیطرف نیست و اهدافش همان اهداف آمریکا میباشد. اروپا بازیگری مستقل نیست و در عمل پادوی آمریکا در مقابل ایران است.»
دو سناریو ممکن در مورد آینده برجام
اکنون دو سناریو پیش روی برجام است و هر کدام پیامدهایی برای جمهوری اسلامی خواهد داشت: اول خروج اروپاییها از برجام که سر و کار جمهوری اسلامی با شورای امنیت سازمان ملل خواهد بود و دوم تسلیم جمهوری اسلامی در برابر شروط اروپاییها و نشستن پای میز مذاکره با آمریکا.
در چارچوب دیپلماسی اما راهی جز تسلیم برای علی خامنهای نمانده است. سیاست اما آبستن رویدادهای پیشبینی نشده نیز هست. خامنهای و یارانش که چه بسا این روزها بیش از هر زمان دیگری خود را در لباس «حسین زمان» و هفتاد و دو تناش میبینند چشمانتظار امدادهای غیبی نشستهاند، منتظرند «دری به تخته بخورد» و جمهوری اسلامی به مصداق «از این ستون به آن ستون فرج است»، از این مهلکه نیز قِسِر در برود. اتفاقاً رهبران جمهوری اسلامی با تفکر آسمانی و ایدئولوژیک خود روی این امکان حساب ویژه باز کردهاند.
در عین حال، تسلیم خامنهای در برابر آمریکا در واقع پذیرش شروطی است که هر کدام از آنها یکی از ارکان قدرت جمهوری اسلامی در منطقه و یکی از بازوهای «مقاومت» رژیم ایران قطع میکنند. اجرای این شروط و هرگونه «تغییر رفتار رژیم» بنیادهای جمهوری اسلامی را به خطر میاندازند.
آنچه پیش روی تهران باقی مانده «مقاومت» است اما برای سردمداران نظام روشن است که این راهبرد برای ادامه کار کافی نیست و شرایط سختتر از پیش میشود.
۱۴ مهرماه بیژن زنگنه وزیر نفت جمهوری اسلامی از کنارهگیری شرکت شرکت ملی نفت چین (CNPC) از طرح توسعه فاز ۱۱ میدان گازی پارس جنوبی خبر داد. ارزش این قرارداد حدود ۵ میلیارد دلار بود و به جمهوری اسلامی کمک میکرد تا حجم بیشتری گاز تولید و صادر کند. سخنگوی وزرات خارجه آمریکا در واکنش به خروج چین از بزرگترین پروژه گازی ایران گفت: «این شرکت چینی و بیش از ۱۰۰ شرکت دیگر تصمیم درستی گرفتهاند و معاملات بازرگانی با رژیم ایران را متوقف کردهاند. ارزش این را ندارد که داراییهای خود را با تحریمهای آمریکا روبرو کنید.»
قیام مردم یا سرزمین سوخته؟!
علی خامنهای میگوید جنگ نمیشود. اصلیترین تهدید برای نظام نارضایتیهای گسترده و آغاز اعتراضات و اعتصابات است چنانکه در دیماه سال ۹۶ و خرداد ۹۷ اتفاق افتاد. کاهش منابع مالی بر زندگی کارگران و طبقات زحمتکش اثر شدید گذاشته و سفره آنها خالیست؛ بیشترین نارضایتیها در این بخش از جامعه دیده میشود. به فرض حتی اگر مردم بجای حرکتهای مدنی مثل تظاهرات و اعتصاب، منزوی و خاموش بمانند و هیچ حرکتی برای پایان دادن به این وضعیت نکنند، میلیونها شهروند گرسنه و سرخورده روی دست نظام خواهند ماند که سبب میشوند تا شکل دیگری از تهدید و آشوب بروز کند.
اعتراضات پراکنده و خشونتبار گروههای مختلف اجتماعی که صبرشان به پایان میرسد و برای زنده ماندن بر سر منابع طبیعی مثل آب و زمین به جان هم میافتند، در نهایت به تهدیدی امنیتی علیه خود نظام تبدیل میشوند. در عین حال کمبود منابع مالی سبب کاهش شدید خدمات عمومی میشود که خود بستر دیگری از اعتراض و تهدید را میگشاید.
ویدئوی بالا مربوط به یکشنبه ۱۴ مهرماه ۹۸ خشم مردم لردگان را نشان میدهد که به ماشین استاندار و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حمله کردهاند.
سابقه نشان داده با افزایش فشارهای داخلی، زمامداران جمهوری اسلامی بجای آنکه تصمیمات درست بگیرند و بطور عاقلانه رفتار کنند، بیشتر دست به خرابکاری و ماجراجویی میزنند. «ستیزهجویی» و «ناسازگاری» ذات حکومتهای ایدئولوژیک و سازمانهای تروریستی است که جمهوری اسلامی ترکیبی از هر دو آنهاست.
در این شرایط موشکپرانیها و اقدامات خرابکارانه رژیم ادامه پیدا میکند به این امید که سیاست تهدید و اخاذی به نتیجه برسد. اگر اروپا نیز از برجام خارج شود و پرونده اتمی حکومت به شورای امنیت برود، ماجراجوییهای رژیم بیپاسخ نخواهد ماند. اگرچه احتمال یک حمله نظامی تمامعیار زیاد نیست اما هدف قرار دادن تاسیسات استراتژیک نظامی و نیروگاهها و صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و… نظیر آنچه در سوریه اتفاق افتاد، بعید نخواهد بود.
مسئولیت خطیر هرگونه اقدام نظامی در درجه اول با رژیم ایران است اما این مردم هستند که میتوانند در این میان نقش تعیین کننده بازی کنند و با گسترش نافرمانیهای مدنی مانند تظاهرات و تجمعات و اعتصابات، حکومت را در برابر خود به عقبنشینی وادار کنند تا شاهد از میان رفتن زیرساختهای کشور خود بر اثر حملات احتمالی نظامی نباشند.
در یک حقیقت دیگر کسی تردیدی ندارد: رژیم اسلامی ایران ناسازگار و تغییرناپذیر است و سران نظام برای ماندن در قدرت دست به هر اقدامی میزنند حتا اگر قرار باشد وقت رفتن، «زمین سوخته» و «ایرانِ ویران» به مردم تحویل دهند! مگر آنکه همین مردم پیش از آنکه چنین فاجعهای روی دهد وارد میدان شوند. مسئله دیگر بر سر رفتن یا رفتن جمهوری اسلامی نیست بلکه بر سر این است که چه از خود باقی خواهد گذاشت!