جواد علیپور نمایشنامهنویس ایرانی- انگلیسی در سفری که به تازگی به ایران داشت، وقتی در موزه هنرهای معاصر تهران حضور یافت به دنبال نقاشی و اثری از دیوید هاکنی گشت.
هاکنی سال گذشته پس از اینکه یکی از نقاشیهایش به مبلغ ۹۰ میلیون دلار فروخته شد به گرانترین هنرمند جهان تبدیل شد. او در برادفوردِ یورکشایر در شمال انگلستان، شهری که علیپور در آن بزرگ شده بود، متولد و بزرگ شد.
جواد علیپور کارگردان انگلیسی- ایرانی با یافتن این اثر در میان گنجینههای موزه غرق در غرور و شعف یورکشایری شد. وی در مصاحبهای با لهجه شمال انگلیسی خود که حاصل دوران زندگی در منطقه کانسیل استیت است، گفت: «من وقتی یک شناسنامه اثر را به زبان فارسی دیدم که سالم مانده بود، مثل یک یورکشایری که در تور و سیاحت چنین چیزی کشف میکند، بسیار هیجانزده شدم.»
علیپور پشت میزی در خارج از تئاتر تراورس، جایی که بعضی از بهترین آثار فستیوال فرنچ ادینبورگ اسکاتلند در آن نگهداری میشود، نشسته بود. نمایشنامه جدید او با عنوان «بچهپولدارها: تاریخچه مراکز خرید در ایران» است که موضوع آن مربوط به عصر گسترش هایتکهاست و محتوای آن از یک موضوع اینستاگرامی وام گرفته شده که داستان آن در مورد دو جوان ایرانی است که به شکل غمانگیزی در یک تصادف اتومبیل پورشه در سال ۱۳۹۴ کشته شدند. این اتفاق آن زمان سر و صدای زیادی به پا کرد.
«بچهپولدارها» داستان جان باختن پریوش اکبرزاده ۲۰ ساله و محمدحسین ربانی شیرازی، جوان ۲۱ سالهای از یک خانواده معروف انقلابی را روایت میکند. این دو جوان در تصادف پورشهای به رنگ زرد روشن در خیابان «شریعتی» تهران در سال ۲۰۱۵ کشته شدند. مرگ غمناک آنها به یک خبر جهانی تبدیل شد و پرسشهایی نو و بهتانگیز را برای الیت جوان و ثروتمند ایران روشن کرد که در اینستاگرام قابل پیگیریست richkidsoftehran#.
این نمایشنامه موفق به دریافت جایزه فرینگ فرست (Fringe First) در ادینبورگ شد که به تعداد معدودی از صدها اثر جدید در بزرگترین جشنواره تئاتر و کمدی جهان اهدا میشود. اولین اثر علیپور در ادینبورگ با عنوان «مؤمنان همه برادر یکدیگرند» نیز دو سال پیش برنده همین جایزه شد. این اثر که برای اجرای آن از یک گروه واتساپ نیز استفاده شده بود، ماجرای داستان دو پیکارجوی بریتانیایی در جنگ سوریه را روایت میکند.
در تئاترها معمولاً به مخاطبان میگویند تلفنهای همراه خود را خاموش کنند. در این دو نمایشنامه، علیپور به آنها میگوید که تلفنهای خود را روشن کنند و وارد سیستم شوند و جریانهای رسانههای اجتماعی را در مقابل بخش درام مشاهده کنند و به آن بپیوندند.
یک جشنواره و دو جایزه برای دو نمایش پیشرفته و موضوعی، تابستان امسال جایگاه علیپور را به عنوان یک ستاره درخشان تئاتر انگلستان تثبیت کرد.
علیپور درباره نمایش «بچه پولدارها» میگوید: «در عربستان سعودی، تصادفاتی مانند حادثهای که در «بچه پولدارها» به تصویر کشیده شده است، با ماشینهای لوکسی که باید در مسابقههای اتومبیلرانی باشند، میتواند عادی باشد و چندان جار و جنجال بپا نکند اما در ایران، «ریاکاری و خیانت» را نشان میدهد، و اینها چیزهایی هستند که تراژدی از آن ساخته شده است.»
همانطور که علیپور و پیوند صادقیان بازیگر این تئاتر روایت میکنند با پیچیدگیهای فراوان، صحنه بهصورت یک صفحهی اینستاگرامی، با تابش همزمان ۳۶ تصویر حلقهی چرخشی بر روی صحنه، طراحی شده است.
این نمایش یک جدال سیاسی نیست بلکه به صحنه آمده است تا نگاهی به مصرفگرایی و فرهنگ دیجیتال، امتیازات و رانتها و قدرت، با یک احساس رنجیده و فراگیر از گذشت زمان و به پایان رسیدن دوران بعضی چیزها داشته باشد.
جواد علیپور در بریتانیا متولد شده و در برادفورد توسط پدرش که یک ایرانی مخالف رژیم شاه بود و در دوران دانشجویی از ایران فرار کرد، بزرگ شد. مادرش یک کارگر بریتانیایی چپ سنتی بود که بعد از آشنایی با پدر جواد مسلمان شد. جواد به زبان فارسی صحبت میکند، ملیت دوگانه انگلیسی-ایرانی دارد، و «از لحاظ فرهنگی احساس ایرانی بودن میکند.»
با این حال اگرچه نظریه و علایق وی جهانی است، ریشههای او در یورکشایر است. بزرگترین ایالت انگلستان، مکانی است که او ادعای هویت فرهنگی خود را از آن دارد و دارای سنتی از عقل سلیم، اعتبار، کار معدن، سیاستهای چپ و کریکت است که این روزها جمعیت زیادی از آسیا را نیز در خود جای داده است.
جواد علیپور میگوید: «من ایرانی هستم و احساس نمیکنم به کلمه انگلیسی وابسته باشم. من به یورکشایر وابسته هستم که واقعاً برای من الهامبخش است، این مربوط به زمانی است که شما از جایی نمیآیید. من شبیه یک مرد یورکشایری هستم و احساس میکنم یک ایرانیم.»
او زمانی با نژادپرستی روبرو شد که از طرف افرادی که گمان میکردند پاکستانی است، لقب «پاکی» گرفته بود.
علیپور ابتدا به عنوان دانشجوی دانشگاه لیدز به جشنوارههای ادینبورگ آمد و بازیگری و نوشتن را در اثرها و نقشهای کوچک انجام داد. او که «فیزیکدان ناموفق» توصیف شده است، بیشتر وقت دانشگاه خود را به عنوان یک دیجی در خانه و برای موسیقی تکنو صرف کرد.
وی پس از کار به عنوان یک کارگر جوان، تبلیغ پروژهای با بودجه دولتی را دید که آموزش تئاتر رایگان را به آسیاییها ارائه میداد.
علیپور خود را متعلق به سنتی از تئاتر رادیکال معاصر انگلیس میداند که در نگاه و آثار آنها نقش زنان و اقلیتها در حال رشد است. وی میگوید: «هرگز تصمیم به نمایش و اجرایی در مورد ایران نداشته است.»
در عین حال ، میراث ایرانی او به او آموخته است که در سطح و چشمانداز بینالمللی به سیاست بیندیشد و زمینه هنری و فکری غنی را برای تفسیر و کاوش در رویدادها فراهم آورد. او میتواند از زمینهای به زمینه دیگر برود و مثلا از بحث درباره فراموشی برکسیت بریتانیا در مورد قلمروهای امپراتوری سابق به کتاب «کودتا» نوشته یروند ابراهامیان، و یا به جشنواره هنرهای شیراز در دهه ۱۹۷۰ برگردد.
او در نمایشنامهاش در سال ۲۰۱۷ با عنوان «مؤمنان همه برادر یکدیگرند» از واتس آپ (WhatsApp) استفاده کرد تا نشان دهد چگونه رسانههای اجتماعی و اینترنت برای افراطگرایان اسلامی و همچنین راست افراطی در ایالات متحده آسانکننده شرایط و ابزاری در راستای تبلیغ هستند.
این نمایش همچنین بخشهای اصلی بازیهای ویدئویی جنگی و خشونتآمیز را در صحنههای نمایش گنجانده است. این اثر علیپور تحسین جهانی را برانگیخت چون نشان میداد چگونه دو جوان مسلمان بریتانیایی جذب درگیریهای سوریه میشوند. او رادیکالیسم را بیشتر پاسخی از روی ناامیدی از روی زندگیها یا سبکهایی از زندگی میداند که به انتها رسیده و در حال مرگاند. مانند رادیکالیسمی که از ناامیدی نیروی کار سنتی یا نیروی کار مردانه علیه روند صنعتی شدن انگلیس بروز کرد.
اکنون علیپور تمرکز خود را روی پروژهی دیگری به نام «کشور برادران من» متوجه کرده است و به دنبال پیدا کردن سرمایهگذارانی جهت تولید و ساخت آن است. این اثر یک داستان ایرانی دیگر را مورد بررسی قرار میدهد: داستان فریدون فرخزاد خواننده، شاعر و مجری تلویزیون که در سال ۱۹۹۲ در تبعید در آلمان به قتل رسید. این نمایش نوید میدهد که «برتری و چیرگی هنر، سکسوالیته، مذهب، تولد خاورمیانه مدرن» و مردی که نمادی از دیاسپورا است را کشف میکند.
علیپور در اینباره میگوید: «قتل فرخزاد، که برخی آن را به دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی نسبت دادهاند، به خاطر نوع قتل «حالتی شگفتآور» و «اسطورهای» دارد. او واقعاً مرد جالبی بود و چهرهای عجیب و کمی مجنون و شیدایی داشت. به همین دلیل میتوان از آن یک نمایش جذاب و پرکشش ساخت.»
*منبع: کیهان لایف
*نویسنده: Tim Cornwell
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن