اعظم طالقانی علایی دبیرکل «جامعه زنان انقلاب اسلامی» و از نمایندگان دوره اول مجلس در جمهوری اسلامی، چهارشنبه شب ۸ آبان، در سن ۷۶ سالگی به علت عارضه قلبی در بیمارستان پارس تهران درگذشت.
دختر سیدمحمود طالقانی از فعالان سیاسی نزدیک به جریان ملی- مذهبی و از مؤسسین «نهضت آزادی ایران» بود.
طالقانی پس از اتمام دوره نمایندگی مثل خیلی دیگر از همفکرانش از بدنه قدرت کنار گذاشته شد اما در سکوت به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود ادامه داد.
او در سال ۱۳۷۶ برای اولینبار به عنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری ثبت نام کرد اما از طرف شورای نگهبان رد صلاحیت شد. او با این اقدام، به گفتهی خودش، در پی به نقد کشاندن تفسیر یکجانبه شورای نگهبان و نظام از عبارت «رجُل سیاسی» بود که فقط مردان را در جایگاه ریاست دولت تأیید میکنند. طالقانی با آگاهی از اینکه همچنان در شورای نگهبان رد صلاحیت میشود، چند بار دیگر در انتخابات مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری ثبت نام کرد و باز هم رد صلاحیت شد.
«مؤسسه اسلامی زنان» یکی از تشکیلاتی است که اعظم طالقانی مسئولیت آن را به عهده داشت. در رسانهها به فعالیتهای این مؤسسه کمتر اشاره شده اما تمرکز طالقانی در این تشکیلات که در قالب NGO و یک سازمان غیردولتی فعالیت میکرد، به گفتهی خودش «توانمندسازی زنان» بود. این مؤسسه در شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد (ECOSOC) و برنامه عمران ملل متحد (UN DP) ثبت بود و مقام مشورتی داشت. بخش مهمی از فعالیتهای «مؤسسه اسلامی زنان» ایجاد اشتغال برای زنان بیبضاعت به ویژه در مناطق روستایی و محروم و همچنین فعالیت در حمایت از محیط زیست بود. «مؤسسه اسلامی زنان» پروژههای خود را به سازمان ملل ارائه میداد و بودجه دریافت میکرد.
دفتر اعظم طالقانی در این مؤسسه یک ساختمان قدیمی اما نسبتا بزرگ در خیابان هدایت تهران بود. طبقه میانی این ساختمان به کارهای اداری اختصاص داشت و در دیگر طبقات کارگاههای آموزشی و خیاطی دائر بود که گروهی از زنان میانسال بیبضاعت در آن اشتغال داشتند.
اعظم طالقانی برای زنان اصلاحطلب که به دنبال حضور در بدنهی نظام جمهوری اسلامی بودهاند یک الگو به شمار میرفت.
فاطمه راکعی، شهربانو امانی، آذر منصوری، معصومه ابتکار، شهیندخت ملاوردی، آذر منصوری و دیگر زنان اصلاحطلب که هرکدام برای کسب پست و مقام در دولت، ادعای فعالیت زنان در حوزه سیاسی را دارند، اعظم طالقانی را یکی از الگوهای خود قلمداد میکردند. اما خود طالقانی در یک دهه پایانی زندگی خود به دلیل قدرتطلبی جریان اصلاحطلب و پایمال کردن حقوق مردم توسط آنها، با این جناح نظام زاویه پیدا کرد و ترجیح داد در سایه بماند.
یکی از زنان اصلاحطلب که پس از درگذشت اعظم طالقانی بیش از دیگران به سوز و گداز پرداخته، معصومه ابتکار است. به گفتهی یکی از همکاران سابق اعظم طالقانی که نخواست ناماش فاش شود، اتفاقا معصومه ابتکار یکی از افرادیست که به دلیل «بیعرضگی» مورد انتقاد طالقانی قرار داشت. در دورانی که ابتکار ریاست سازمان محیط زیست را بر عهده داشت از آنجا که بخشی از فعالیتهای میدانی «مؤسسه اسلامی زنان» در حوزه محیط زیست بود، گزارشهای متعددی از تخلفات این سازمان به این اعظم طالقانی میرسید.
همچنین به گفتهی همکار سابق طالقانی، وی پس از رویدادهای سال ۸۸ دست کم دو نامه محرمانه برای علی خامنهای نوشت و ضمن انتقادهای شدید از ظلم و ستمهایی که به مردم روا میشود رهبر جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی نظام را به باد انتقاد گرفت.
در اولین دوره تشکیل مجلس پس از پیروزی انقلاب اسلامی که اعظم طالقانی نمایندهی آن بود، علی خامنهای نیز نمایندهی آن مجلس و با اعظم طالقانی به اصطلاح همکار بود. علاقهی شخصی خامنهای به محمود طالقانی و سابقه همکاری او با اعظم طالقانی در مجلس از جمله مواردی بود که سبب شد با وجود انتقادهای تندی که وی علیه رهبر جمهوری اسلامی و نظام مطرح میکرد، مورد خشم و غضب حکومت و نهادهای امنیتی آن قرار نگیرد. با این حال در دهه ۹۰ خورشیدی که فعالیتهای «مؤسسه اسلامی زنان» با مدیریت اعظم طالقانی در پروژه زیست محیطی- عمرانی در منطقه داراب استان فارس گستردهتر شد و همزمان او برای ادامه فعالیت «جامعه اسلامی زنان» به عنوان یک تشکیلات سیاسی فعالیت میکرد و به فکر چاپ نشریه «پیام ابراهیم» بجای «پیام هاجر» افتاد فشارهای نهادهای امنیتی علیه او و همکارانش افزایش یافت. اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مستقیم اعظم طالقانی را برای ورود به به پروژههای زیست محیطی تحت فشار گذاشت.
طالقانی در سال ۹۲ تصمیم گرفت خاطرات شخصی و سیاسی خود را جمعآوری کند. اما این مجموعه که هنوز منتشر نشده و سرنوشت آن مبهم است شامل فقط خاطره نبوده و او دیدگاههای خود نسبت به وقایع را نیز در آن بیان کرده است. بخشی از خاطرات اعظم طالقانی نیز مربوط به صحبتها و دیالوگهای او با علی خامنهای در دوران مجلس اول و در زمان ریاست جمهوری اوست.
جالب اینجاست اصلاحطلبان استمرارطلبی که اکنون در تلاشاند از درگذشت او برای تجدید حیات سیاسی در حال اضمحلال خود بهرهبرداری تبلیغاتی کنند مدعی شکنجه محمود طالقانی و دخترش اعظم طالقانی در زندانهای ساواک شدهاند اما، به گفتهی همکار سابق اعظم طالقانی، وی در همین مجموعه خاطرات هنوز منتشر نشده نقل میکند که نه خودش و نه پدرش شکنجه نشدند و در زندان بسیار مورد احترام بودند و ظلم و ستمی که در دستگاههای قضایی جمهوری اسلامی و زندانهای این نظام به زندانیان سیاسی و عقیدتی روا میشود هرگز قابل مقایسه با شرایط زندانیان سیاسی پیش از انقلاب نبود. در بخشی از این خاطرات آمده است: «…وقتی در زمان شاه کسی دستگیر میشد حتی اگر اتهامش خرابکاری بود به خانوادهاش کاری نداشتند اما الان وقتی کسی را بازداشت میکنند دمار از روزگار خودش و خانوادهاش در میآورند.»
این ملی مذهبی های خائن هم بخشی از شرکت سهامی جمهوری اسلامی هستند نمونه بارزش هم ابراهیم یزدی است اینها هم بعد از ۵۷ از غارت ملت و خدمت برای بیگانگان به ثروت رسیدند ولی زیرسایه ی غارتگران اصولگرا و اصلاح طلب جمهوری اسلامی گم شدند و جنایاتشان آنطور که باید و شاید دیده نشد