امیر امیری – از زمان بنیانگذاری دودمان صفوی و اعلام تشیّع به عنوان دین رسمی ایران به دست شاه اسماعیل ایران هیچگاه چنین خوار و زبون در عراق نبوده است که اکنون تحت سیطره جمهوری دزدسالار اسلامی. در نظر شاهان صفوی و در رأس همه آنان، شاه عباس اول، سرزمین عراق حکم سنگر ایران و پل ارتباطی شرق به غرب و محل اتصال مسلمانان این کشور به سرزمین حجاز به شمار میآمد.
فرصت مناسبی که حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و به دنبال آن سرنگونی رژیم صدام حسین در اختیار رژیم اسلامی قرار داد، وضعیت را به سود آن تغییر داد و توانست با اجرای برنامه های مذهبی حضور خود را در عراق آغاز کند و با بهرهبرداری از این شرایط به شدت به گسترش نفوذ خود در خاک عراق پرداخت. پس از شکست پروژههای صدور انقلاب و بر پایی امالقری اسلامی، دیدگاه جمهوری اسلامی برای رسیدن به تسلط بر کشورهای واقع در «مناطق حیاتی» تغییر یافت و به تدوین استراتژی جدیدی روی آورد که از آن به عنوان «ژئوپلیتیک شیعه» یاد میشود.
سیاست های راهبردی نظام موقت حاکم در ایران بر پایه این طرح برنامهریزی شد و هلال شیعه تنها زیر مجموعه «ژئوپلیتیک شیعه» است که به عنوان ساز و کار اجرای سیاستهای کلان و اهداف سیاسی به کار میرود. این استراتژی تا چندی پیش در طرحهای توسعه طلبانه و گسترش هرج و مرج و ایجاد بیثباتی سیاسی در کشورهای مورد هدف گام بر میداشت اما با ناآرامیها در عراق و لبنان ابزارها و ساز و کارهای اجرایی جمهوری اسلامی دچار دشواری شده و احتمالاً تغییر خواهند یافت.
دیدگاه رژیم برای پیشبرد طرح «ژئوپلیتیک شیعه» رویکردی «قلمروخواهانه» و خرابکارانه دارد و در چارچوب اهداف مورد نظر و جاهطلبیهایش تنظیم میشود و این خودش عامل عمده کشمکشهای جمهوری اسلامی در منطقه و جهان شده است زیرا سیاستهای آن از انگیزههای ایدئولوژیک و شیعی نشأت میگیرد. این امر از یکسو امنیت و منافع ملی ایران را به خطر انداخته و از سوی دیگر اما برای حکومت موقت در ایران سپرهای جغرافیایی فرامرزی و فضای تنفسی ایجاد کرده بود.
از همین رو، جمهوری اسلامی در صدد گسترش هرج و مرج و جنگافروزی در چهار کشور عراق و سوریه و یمن و لبنان از طریق فرقهگرایی و تسلط بر ارکان قدرت و وادار کردن طبقات حاکم کشورهای یادشده به حمایت از طرح مورد نظر برآمده بود.
ساز و کارهای اجرایی استراتژی توسعهطلبانه جمهوری اسلامی برای نفوذ شیعیان در چهارچوب ژئوپلیتیک شیعه دارای چهار مرحله: تشیع نرم، تشیع سیاسی، تشیع خشن و آخرین گام ادغام تشیع در ساختار حاکمیت کشورهای مورد هدف است.
تشیع نرم به ترویج و تبلیغ و گسترش اندیشه شیعهگری به دور از نظامیگری (میلیتاریسم) در کشورهای مورد هدف می پردازد. مکانیسم رسیدن به این هدف با ساز و کارهای گوناگون دنبال میگردد، مانند:
– ایجاد مراکز و برگزاری همایشهای مذهبی.
– ایجاد مؤسساتی با پوشش خیریه به منظور ساخت مدرسه و بیمارستان، ولی در نهان برای عضوگیری به قصد پیشبرد اهداف مورد نظر.
– پذیرش افراد خاص و مورد اعتماد به عنوان «دانشجو» برای تحصیل در قم. این افراد در نهادهای مذهبی و حوزه علمیه مورد شستشوی مغزی قرار میگیرند و سپس به عنوان مبلغان مذهبی به کشورهای خود باز می گردند.
–تولید فیلم و سریالهای مذهبی به منظور تحت تأثیر قرار دادن بینندگان و جذب دیگران.
–راهاندازی شبکههای ماهوارهای به منظور پخش اخبار جانبدارانه. شبکه «العالم» نمونه این کانالهای ماهوارهای است.
– بهرهبرداری از افراد با تنگدستی مالی در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی به منظور شیعهپروری آنها با حمایت و تطمیع مالی.
به دنبال تشکیل شبکههای شیعی از طریق ابزارهای یادشده نوبت به سیاسی کردن این پروژه میرسد. اجرای این مرحله ناگزیر در کشورهایی نیست که دارای اکثریت شیعه هستند زیرا هدف چنین پروژهای، تحریک و جهتدهی سیاسی به منظور رسیدن به مقاصد معین و جاهطلبیها و برنامههای کسانی است که این جریان سیاسی را ایجاد کردند. از میان این تشکیلات میتوان به شورای ملی ایرانیان آمریکا «نایاک» اشاره کرد.
میلیتاریزه کردن تشیع سومین مرحله از گسترش نفوذ رژیم در چهارچوب طرح «ژئوپلیتیک شیعه» قرار دارد. مقصود و هدف در این مرحله مسلح کردن گروههای شیعه و تابع حکومت اسلامی در خارج از ایران و ارائه حمایتهای مالی، آموزشی، تسلیحاتی و نظامیگری آنهاست. جمهوری اسلامی با فرستادن تشکیلات و مشاوران سپاهی و پیکارجویان نظامی این گروهها را در دستیابی به قدرت در کشورهایشان توانمند میسازد.
در این میان عراق و سوریه و لبنان و یمن کشورهایی هستند که رویکرد میلیتاریزه کردن تشیع و ایجاد به اصطلاح «هلال شیعی» به شکل واقعیتر از همه کشورها در آنها پیاده شده است. چهار کشور یادشده با توجه به بافت مذهبی و وجود میزان معینی از شیعیان و قرار داشتن در منطقه ناامن از لحاظ سیاسی، صحنه اجرای تشیع خشن شدهاند. شیوه میلیتاریزه کردن تشیع در این کشورها از آموزش و عضوگیری، حمایت تسلیحاتی و مالی، ارسال نیرو و ایجاد گروههای شبهنظامی مسلح را در بر میگیرد.
ادغام گروههای شبهنظامی در ساختار حکومت به عنوان آخرین مرحله از گسترش و بسط امپراتوری شیعیان در چهاچوب طرح «ژئوپلیتیک شیعه» است. ادغام گروههای شبهنظامی در ساختار رژیمهای موجود منطقه برای مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن به تحرکات گروههای شبهنظامی شیعه. این گروهها در راستای تأمین منافع رژیم ملایان در حوزه گسترش نفوذ و قدرت و توسعهطلبی و با هدف جلوگیری از سرنگونی متحدین استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه فعال میشوند.
اما در پی تحولات اخیر و تداوم تظاهرات و اعتراضات گسترده در عراق و لبنان و عدم توان مقابله با این حوادث از سوی نظامهای سیاسی حاکم در بغداد و بیروت، بقای آنها و استراتژی جمهوری اسلامی با مشکلات جدی روبرو شده است. خواست مشترک مردم در هر دو کشور تشکیل یک دولت مستقل بدون رهبران کنونی با یک قانون اساسی جدید بدون وابستگی خارجی، به ویژه بدون وابستگان داخلی به رژیم اسلامی ایران، است که فرایند این تحولات را به سود مردم عراق و لبنان و به زیان سیاستهای مداخلهگرانه جمهوری اسلامی رقم خواهد زد.
آتش زدن پرچم جمهوری اسلامی و فرتور های رهبر آن و حمله به مقرهای احزاب مورد حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از همه مهمتر حمله معترضان به کنسولگری جمهوری اسلامی در کربلا و آتشکشیدن دیوار آن و پایین کشیدن پرچم رژیم ایران و برافراشتن پرچم عراق بجای آن، ابعاد واقعی این ناآرامیها را که تا کنون دستکم ۳۰۰ کشته و صدها زخمی بر جای گذاشته است بیشتر نمایان میکند.
جمهوری اسلامی از ابزارها و امکانات لازم برای پیاده کردن سیاست ژئوپلیتیک شیعه برخوردار نیست زیرا نه از امکانات لازم اقتصادی و فنی بهرهمند است و نه از توانایی مدیریتی و فکری و سیاسی آنچنانی که بتواند به وسیله آنها کنشگری در رفع بحرانهای منطقهای باشد.
حکومت دزدسالار آخوندی گرفتار بحرانهای اقتصادی و مالی و فاقد قدرت نظامی لازم برای برقراری ثبات و امنیت است و نمیتواند بین مهار مناطق درگیر در عراق و لبنان و سرکوب در داخل کشور تعادل برقرار کند. از این رو از توانمندیهای لازم و ضروری برای ایجاد توازن مورد نظر در راستای به ثمر رسیدن ژئوپلیتیک شیعه برخوردار نیست.
پروژه ژئوپلیتیک شیعه با راهبرد «هلال شیعه» عملاً به بنبست رسیده و شکست خورده است و جمهوری ملایان شیعی و سردارانش جایگاه خود را در کشورهای متحد همسایه بیش از پیش از دست دادهاند. حتی سفر «سردار عارف» به بغداد هم نتوانست از تداوم این روند جلوگیری کند و اکنون در تلاش است که از سرایت ناآرامیهای کشورهای منطقه به ایران جلوگیری کند که کاری بیهوده است زیرا این بومرنگی است که خودشان آن را پرتاب کردهاند و اکنون به سویشان باز میگردد. آری، راه سقوط از کربلا میگذرد.