سارا دماوندان- پای تفکیک جنسیتی به آسیبهای اجتماعی نیز رسیده است. میگویند آسیبهای اجتماعی در حال «زنانه شدن» هستند. اعتیاد، ایدز، سوانح رانندگی، فقر و کارتنخوابی معضلاتی هستند که تازگیها رنگ و بوی زنانگی به خود گرفته است.اصطلاحی جدید که این روزها از دهان برخی از مسئولین کشوری شنیده میشود.
شهیندخت ملاوردی معاون رییس جمهوری در امور زنان و خانواده چندی پیش درخصوص پدیدههای زنانه به خبرنگاران گفته بود «اکنون بنا به دلایلی در شرایطی متأثر از تحولات و تغییرات جمعیتی، فرهنگی، اقتصادی، افزایش تعداد روزافزون دختران فارغالتحصیل دانشگاهی، بالا رفتن سن ازدواج و افزایش نرخ طلاق قرار داریم که با زنانه شدن بسیاری از پدیدهها از فقر گرفته تا سرپرستی خانوار و سالمندی مواجه هستیم». اما اینکه میتوان برای آسیبهای اجتماعی تعیین جنسیت کرد یا خیر به سراغ پوریا شیبانیراد جامعهشناس مقیم کانادا رفتیم و از او خواستیم به برخی پرسشهای موجود در این رابطه پاسخ دهد .
-چندی پیش معاون حجتالاسلام حسن روحانی اعلام کرد که آسیبهای اجتماعی «زنانه» شده است. آیا شما با این نظر همعقیده هستید؟
-اولا مهم است که آماری از میزان واقعی آسیبهای اجتماعی زنان و مردان داشته باشیم تا ببینیم چه تفاوت معناداری میتوان پیدا کرد . قطعا و یقینا معاون ریس جمهوری ایران چنین آماری در اختیار ندارد و نگرانی ایشان از همان نگاه مردانه مذهبی و سنتی ناشی میشود و اگر هم چنین آماری داشته باشد میزان آسیب اجتماعی را میان مرد و زن مقایسه نمیکند. مقایسه او با یک زن پاکدامن مذهبی است که بیشتر موجودیت خیالی دارد. طبیعی است که در جامعهای که زنان در اندرونی بودند پس از حضورشان در جامعه چنین نگرانیهایی برای طیف سنتی و مذهبی جامعه ایجاد شود. از طرفی بعد از اینکه زنان وارد عرصه جامعه شدند، باز حضورشان در جامعه نادیده گرفته شد والا اگر بخواهیم شرایط زنان را بررسی کنیم از بدو ورود آنها به جامعه همه آنچه را که به اسم آسیب میشناسیم و به اصطلاح فقط در مردان مشاهده میشد در میان زنان هم دیده میشده است . نباید فراموش کنیم این نگاه مردانه را که مثلا زنها توانایی با سرعت بالا رانندگی کردن را ندارند و امروزه وقتی زنها با سرعت بالا رانندگی میکنند لابد از نشانههای آخر زمان است. در حالی که در جامعهای که به شدت زنان را تحت انقیاد خود داشته رفتارهای خلاف نُرم اجتماع چندان دور از ذهن نخواهد بود .
-آیا این نگاه جنسیتی به آسیب اجتماعی درست است؟
-این حرف که آسیبها زنانه شدند بر مبنای یک نگاه مردانه است که فکر میکند چون مردان شخصیت اجتماعی دارند درگیر مسائل اجتماعی هستند بنا بر این آسیبپذیرتر از زنان هستند که در خانه به سر میبرند و روح لطیف دارند و کمتر در محیطهای آسیبزا حضور دارند و از این جور کلیشهها، بنا بر این برایشان عجیب است که زنان در ابعاد گسترده اجتماعی بزهکار شوند. این نگاه کاملا نگاه سنتی، مذهبی و مردسالار به زن است. یک مثال فرعی، ببینید باراک اوباما به این خاطر ریس جمهوری آمریکا شد که همانند یک سفید پوست به منافع سرمایهداری آمریکا میاندیشد و عمل میکند .خانم هیلاری کلینتون به شرطی میتواند ریس جمهوری آمریکا شود که حافظ منافع سرمایه داری مردان سفیدپوست آمریکا باشد. معاون محترم ریس جمهور ایران هم کسی نیست جز حامی منافع سنتی و مذهبی و مردسالار ایران .برای همین چنین حرفی را مطرح میکند. چون او نگران زنان نیست نگران به خطر افتادن منافع خانواده مردسالار است والا در جامعهای که همه زنان و مردان درگیر همه جور بدبختیهای اجتماعی هستند چه فرقی میکند که زن باشی یا مرد، دگرجنسگرا باشی یا همجنسگرا…
-اگر فرض بر این باشد که در حال حاضر نسبت به جامعه آماری زنان بیشتر از مردان مورد آسیب قرار گرفته باشند آیا این مسئله میتواند خطر بیشتری برای جامعه داشته باشد؟
-اینکه ایران در شرایط بحرانی است یقینا درست است. فروپاشی اخلاق به وسیله یک ایدئولوژی سنتی، مذهبی و سرمایهداری دولتی. یعنی تمام آنچه که به زور به اسم سنت و مذهب نگهداری میشده است. ما حتما باید رجوع کنیم به سالهای پیش از انقلاب ۵۷زمانی که ایران در اوج مدرنیسم دولتی در تلاش بود تا جامعه را مدرن کند . دقیقا مخالفت سنتیها و مذهبیها به دلیل حضور زنان بود و آنچه تحت عنوان فروپاشی بنیان خانواده و فروپاشی اخلاق و بی عفتی زنان مطرح میشد. مدتی مسائل اجتماعی در محاق سکوت رفت به دلیل انقلاب و جنگ و غیره. اما اینکه زنان در خطر آسیب بیشتر هستند به معنی این است که زنانی تربیت کردیم که در برابر آسیبها قوی نیستند و نه به این معنی که نتوانستیم زنان پاکدامن سنتی تربیت کنیم! این آسیبپذیری نشانه این است که نتوانستیم زنانی با الگوهای صحیح انسانی تربیت کنیم همان طور که نتوانستم چنین مردانی تربیت کنیم. به همین دلیل من مرتب تذکر میدهم که نگاه سیاستمداران ایرانی «وای فاطمه» است. سالها پیش وقتی در رادیو ایران زنی اعلام کرد الگوی ما باید «اوشین» شخصیت اصلی سریال ژاپنی «سالهای دور از خانه» باشد و نه فاطمه زهرا شاید پیشبینی میکرد وضعیت فعلی جامعه ما را. البته این یک مثال سطحی است اما حاوی این نکته است که هنوز نگاه سنتی و مذهبی ایران در جستجوی زنی است که ۴ یا ۵ بچه تولید کند، حامی شوهرش باشد و در پاکدامنی بمیرد.
-اگر حکومت اسلامی بخواهد آسیبها را کم کند و زنها کمتر در معرض خطر قرار بگیرند چه باید بکند؟
-حکومتها آمدهاند تا حامی منافع قدرتمندان باشند بنا بر این من چندان توقعی از حکومتها ندارم که بخواهند کاری انجام دهند بهتر است بگوییم تا آنجایی که میشود، کاری انجام ندهند تا انسانها بتوانند به درستی رفتار کنند . خود ما این نگاه مردانه را در خودمان تصحیح میکنیم. بسیاری از آسیبهای اجتماعی از همین نگاه مردانه بیرون میید، نباید فراموش کنیم که وقتی نگاه مردانه یا منفعت طلبانهمان را کنار بگذاریم خود به خود بسیاری از این چیزهایی که آسیب قلمداد میکنیم آسیب نخواهد بود. در ثانی زنان بدون قیم میتوانند به استقلال برسند و دیگر به این نیاز ندارند که برای اینکه استقلال خودشان را ثابت کنند دست به حرکتهایی بزنند که در ظاهر نشانه استقلال است. مثل موج اول فمینیسم در اروپا که در تلاش بود زنان نعل به نعل همان کارهایی را انجام دهند که مردان انجام میدهند.
-پس در واقع این افراد هستند که از نگاه خودشان یک آسیب را مردانه میدانند یا زنانه.
-کاملا، و به طور کلی یک آسیب را آن اکثریتی آسیب در نظر میگیرند که نگران به خطر افتادن منافعشان هستند. این منافع معمولا مادی است اگر این آسیبها حاوی نکتهای واقعا ضد اخلاقی در برابر اخلاقیات باشد ما می توانیم از اخلاقیات برای رفع آن حمایت کنیم.
-از انجایی که تا حدودی نقش زن در مسائل تربیتی فرزندان بیشتر است آیا این مسئله میتواند برای نسل آینده خطرساز باشد؟
-همین نگاه به خطر افتادن نسل آینده یک نگاه ابزاری است. معضل و مشکل اساسی ما این است که آیا مادران یا پدرانی هستند که فرزندانی تربیت کنند که در جامعه آینده انسانها کمتر تحت انقیاد باشند یا نه. صد البته طبیعی است که بسیاری از معضلات فعلی که گریبانگیر زنان و مردان در سراسر دنیاست زندگی مصرفی است و پوچیای که از آن ناشی میشود. اگر قصد ما مبارزه با این گونه بی عدالتیها و نابرابریها باشد و آنگاه نگران باشیم که چرا مردم چه زن و چه مرد به جای آنکه اعتراضهای واقعی به وضع موجودشان داشته باشند دست به اعمالی میزنند که از خود و جامعه فرار کنند بحثی دیگری است.
-این نگاه ابزاری در ایران وجود دارد. آیا برای کم جلوه نشان دادن آسیب باید ابتدا نگاه را تغییر داد و سپس به حل معضل پرداخت؟
-معضل اصلی آسیبهای اجتماعی نیست .در همه جای جهان امروزه روز با رشد سرمایهداری جهانی میتوان شاهد معضل اساسی باشیم که همانا فقدان اخلاق است. تفاوت چندانی میان غرب و شرق وجود ندارد شاید تنها در رفاه چون همه جا ما شاهد یک جامعه مصرفی هستیم که بی تفاوتی در آن موج میزند بی تفاوتی به وضعیت بشر، انقیاد بشر، نابرابریها و بی عدالتیها و از همه مهمتر سرنوشت بشر. بنا بر این تغییر نگاه مهم است اما چگونه میتوانیم نگاه خود را تغییر دهیم. این نکته کمتر جامعهشناسانه و بیشتر فلسفی است، اینکه به افقهای جدید انسانی بیندیشیم. در ایران یک نوع نیهیلیسم گسترده منفغل جامعه را فراگرفته به این معنی که همه از تغییر وضعیت موجود ناامید هستند و بنا بر این به لذتهای فردی رو آوردهاند. اینکه افراد نمیتوانند شرایطی را که در آن زندگی میکنند تغییر دهند بنا بر این جاه طلبی و رقابتهای بیمارگونه که به قیمت نابودی زندگی عدهای رخ میدهد.
-در جوامعی که دین و سیاست از هم جداست این نگاه کمتر دیده میشود؟
-در همه جای دنیا وقتی پای منافع اقتصادی به میان میآید هم دین حضور دارد هم سیاست. البته نباید تاثیر فرهنگ را نا دیده گرفت. در غرب به دلیل کمرنگ شدن دین این نقش را فرهنگ بر عهده گرفته است، فرهنگ در همه ابعادش. در ایران هم امروزه نقش صنعت و فرهنگ بیش از دین است. چون در ایران نیز دین جایگاه سابق خود را ندارد و نقش فرهنگ قویتر از دین شده است به همین دلیل حکومت در تلاش است از طریق فعالیتهای فرهنگی و کالاهای فرهنگی بیشترین تاثیر را در جهت سیاستزدایی از جامعه ایران داشته باشد. تاکید من بر این است که در شرایط موجود در جهان مشکل اصلی نه آسیبهای اجتماعی بر آمده از بی عدالتی و نابرابری بلکه بی توجهی به بی عدالتی و نابرابریها انسان را به پرتگاه نزدیک میکند.
-پس از نگاه شما بهترین راهکار برای داشتن جامعه سالم از بین بردن نگاه ابزاری است…
-اینکه جامعه سالم چه معنی دارد خود بحث مفصلی را میطلبد. اما تا آنجایی که در توان داریم باید فکری به حال این کنیم که چگونه هم نگاه ابزاری هم نگاه نیهیلیستی حاکم بر جامعه ایران و جهان را تغییر دهیم، این نگاه که باید وضعیت موجود را بپذیریم و تنها به دنبال کار خویش باشیم را باید تغییر دهیم. البته شاید تنها به مدد یک رخداد این اتفاق ممکن باشد. کسانی که آسیبهای اجتماعی را مطرح میکنند معمولا بی عدالتی و نابرابری و انقیاد و… را در جامعه نمیبینند یا به آن بی اعتقاد هستند به همین دلیل است که وقتی دار و دسته آقای رفسنجانی به حکومت میرسند به آسیبهای اجتماعی نگاه میکنند چون نگاهشان ابزاری و منفعت طلبانه است آنها معتقدند اصل نظامی که برقرار شده بی نقص است و تنها در سطح مشکلاتی وجود دارد که آن هم قابل رفع است یا اگر قابل رفع نباشد قابل کنترل است اما وقتی مثلا احمدی نژاد یا چاوز حکومت میکنند میخواهند ساختارها را تغییر بدهند چون حقیقتا مشکل از همان ساختارهاست اما چون آنها هم نگاه ابزاری دارند و منفعتجو هستند در نهایت نتیجه فعالیتهایشان خالی کردن جیب مردم است. مسئله دیگر اینکه برای رسیدن به یک جامعه انسانیتر حقیقتا نیاز داریم که خلاقانه در همه سطوح اجتماعی و فرهنگی دست به کنش بزنیم. امروزه همه کنشهای انسانی انگار از پیش قالبریزی شده است باید این قالبها را بشکنیم و از تخیل کردن نهراسیم و فکر نکینم که تنها در تخیل یک جامعه بی طبقه یا بدون بی عدالتی وجود دارد. برای شروع بد نیست آن قدر درباره جامعهای بدون بی عدالتی و نابرابری تخیل کنیم تا روزی شاهد آن باشیم . سرمایهداری جهانی مدام در تلاش است قوه تخیل ما را در راستای مصرف کالاهای مختلف کنترل کند و همه تخیل رهاییبخش بشری را با سیاستزدایی و کالایی کردن در نطفه خفه کند.
جدا از معاون رییس جمهوری ایران، رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران نیز با اشاره به مولفههای حوزه آسیبهای اجتماعی معتقد است که در ایران با تنوع آسیب اجتماعی روبرو هستیم و سن این آسیبها در حال کم شدن است. بنا به گفته او همه اینها برای جامعه تهدید است. حال آنکه آسیبهای اجتماعی را نمیتوان در قالب یک جزیره دید و برای برخورد با آنها باید همه دستگاههای مسئول وارد عمل شوند.
*پوریا شیبانی راد جامعهشناس، کارشناس علوم اجتماعی در زمینه بررسی نگرش همجنسگرایان، مترجم کتاب «مطالبه متناهی» نوشته سایمون کریچلی و مترجم مقالاتی در زمینه فلسفه سیاسی است.