اتحاد اپوزیسیون از حرف تا واقعیت

جمعه ۲۹ آذر ۱۳۹۸ برابر با ۲۰ دسامبر ۲۰۱۹


هوشمند رحیمی‌- به تکرار در نوشته‌های نگارنده این سطور آمده که سیاست عالم واقع‌گرایی (رئالیسم) است و نه مطلوب‌گرایی (ایده‌آلیسم). یکی از بزرگترین مشکلاتی که ایرانیان همواره در طول تاریخ با آن دست به گریبان بوده‌اند، خصوصاً در تاریخ معاصر، تک‌حزبی بودن کشور است و این آفت خانمانسوز سبب گردیده تا ما تحمل حرف مخالف را نداشته و مدام در پی برچسب زدن و تخریب یکدیگر باشیم. از سوی دیگر، واژه «نمی‌دانم» در فرهنگ ما یک تابوی بزرگ است و کمتر کسی را می‌بینیم که صرفاً در حوزه تخصصی خود اظهار نظر کند. در حال حاضر در داخل کشور بالغ بر ۹۰ حزب ثبت شده‌اند که البته برای اهل اندیشه و صاحب‌نظران تنها یک معنا دارد و آنهم اینکه در عمل هیچ حزبی وجود نداشته و همه صرفاً شاخه‌های حاکمیت هستند؛ نگاهی به نام این احزاب مؤید این سخن است؛ این در حالیست که در کشورهای پیشرفته تعداد احزاب به سختی به تعداد انگشتان دست می‌رسد.

از سوی دیگر همواره این نقد متوجه افراد اپوزیسیون اعم از احزاب، سازمان‌ها و اتحادیه‌های خارج از کشور بوده است که چرا با یکدیگر متحد نمی‌شوند. بلی، دشمن واحد ما جمهوری اسلامی‌ است اما این گفته که «دشمنِ دشمنِ من، دوست من است» چندان هم در اینجا مصداق نمی‌یابد و ایرانیان یک‌بار برای همیشه باید تکلیف خود را با افرادی که به باور نگارنده اپوزیسیون ملت هستند و نه رژیم جمهوری اسلامی‌ یا هر حاکم دیگری مشخص کند، چه اینکه تاریخ ایران به همان میزان که غنی از میهن‌پرستانی است که جانشان را در راه ایران فدا کرده‌اند، اما کم نیستند افراد خائن و وطن‌فروشی که مردم آزاده را به زر و زور فروخته‌اند.

برای اینکه اتحاد میان اپوزیسیون شکل بگیرد معیارهایی مورد نظر است که باید طرفین به آن مؤمن باشند و به عبارت بهتر ایران و سرفرازی آن برایشان در اولویت باشد. این معیارها عبارتند از: تمامیت ارضی ایران، پرچم ملی ایران، سکولاریسم یا همان جدایی دین از سیاست (این اصطلاح با لائیسیته متفاوت است و بحثی مفصل می‌طلبد، کوتاه در اینجا یادآوری می‌گردد که در سکولاریسم دین موضوعی کاملاً شخصی است و افراد حق شناخته شده دارند به نام «حق آزادی دین» اما در لائیسیته هرگونه نماد دینی و‌گرایش دینی در حکومت ممنوع است)، دستیابی به آزادی اعم از مدنی و سیاسی و اجتماعی و غیره، پذیرش بی چون و چرای اعلامیه جهانی حقوق بشر و اسناد مرتبط با آن از جمله کنوانسیون حقوق کودک، کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان، سند ۲۰۳۰ و سایر اسناد از این دست و نهایتاً پذیرش این مهم که سرنوشت کشور در فردای براندازی توسط تک تک افراد ملت تعیین می‌شود.

در این میان گروه مجاهدین خلق بارها اعلام کرده‌اند تا زمانی که قدرت را در اختیار نگیرند دست از مبارزه نخواهند کشید و البته هنوز از گذشته سیاه خود و دست داشتن در عملیات‌هایی علیه ایران و یا بمب‌گذاری‌هایی که منجر به کشته شدن هم‌میهنان بی‌گناه شده است پوزش نخواسته‌اند. ایشان البته در میان مردم نیز پایگاه چندانی ندارند اما با این عتقادشان که اسلام باید در سیاست دخالت داشته باشد،  عملاً موضوع اتحاد با آنها منتفی است.

گروه‌های چپ که در چند سال اخیر با یکدیگر به ائتلافی دست یافته‌اند، و کیست که فراموش کند که ایشان با دست به اسلحه بردن نقش پر رنگی در پیشبرد اهداف شورشیان ۵۷ داشتند، حال با صدور بیانیه‌هایی به مردم، مدام آنها را از براندازی و گذار از جمهوری اسلامی‌بر حذر می‌دارند و معتقدند که با اصلاحات باید پیش رفت. در پاسخ باید از آنان پرسید ساختمان پلاسکو که آتش گرفت و ریخت آیا قابل اصلاح و بازسازی است؟ یا باید کلاً محل آن را گودبرداری کرد و مجدداً ساختمانی نو بنا کرد؟ وانگهی اصلاحاتچی‌ها از سال ۱۳۷۶ در ایران مشغول هستند و ثابت شده که در عمل جای هیچ اصلاحی نیست چراکه ریشه تمام مشکلات ما در «جمهوری اسلامی» و «ولایت فقیه» خلاصه می‌شود که باید از اینها گذشت، اصلاح نیم‌بند قانون اساسی موجود نیز راهگشا نیست برای ویرانه‌ای که در طول بالغ بر ۴۰ سال گذشته از ایران ایجاد کرده‌اند. پس در عمل نمی‌توان با ایشان اتحادی داشت به این دلیل واضح که ایشان به پیش‌نیاز معیارها که براندازی و گذار از رژیم است اعتقادی ندارند.

سلطنت‌طلبان نیز از دایره اتحاد خارج هستند چرا که ایشان معتقدند حکومت باید در دست یک شخص باشد و هموست که تعیین می‌کند چه سیاست‌هایی باید در کشور پیاده شود. ناگفته پیداست که این افراد دموکراسی و ارزش‌های مردم‌سالاری را نادیده می‌انگارند و به سیاق جمهوری اسلامی، در پی تقدس‌گرایی و مقدس‌سازی شاه آینده هستند که وی مصون از هرگونه نقد و اشتباه است و کیست که نداند که حکومت فردی منجر به دیکتاتوری می‌شود، خواه نام آن دیکتاتور رییس جمهور باشد یا رهبر یا رفیق بزرگ یا شاه یا هر نام دیگر.

عده‌ای از جمهوریخواهان نیز از دایره خارج هستند، چرا که ایشان معتقدند مردم صرفاً باید به جمهوری رأی بدهند و اگر فرض کنیم در فردای براندازی مردم به سامانه پادشاهی رأی دادند ایشان از اکنون ساز خود را برای اینکه بر طبل تقلب بکوبند کوک نموده‌اند. این افراد بجای تمرکز بر دشمن واحد که جمهوری اسلامی‌ است منعطف بر مسائلی دیگری چون ستیز با دوستداران و هواداران شاهزاده رضا پهلوی و خاندان ایرانساز ایشان نموده‌اند، گویی هنوز می‌خواهند راه شورشیان ۵۷ را ادامه دهند، غافل از اینکه این کار تنها آب را به آسیاب جمهوری اسلامی‌ می‌ریزد تنها رژیم از این شکافی که ایشان ایجاد می‌کنند نهایت استفاده را می‌برد. پس دو معیار دموکراسی و احترام به خواست مردم در تعیین سرنوشت توسط ایشان نادیده انگاشته می‌شود.

فدرالیست‌ها نیز نمی‌توانند وارد این اتحاد شوند، چرا که ایشان در واقع راه را برای تجزیه ایران هموار می‌کنند و به تمامیت ارضی کشور اعتقادی ندارند. گذشته از آن حکومت فدرال در جغرافیای ایران قابل پذیرش نیست و نمونه‌هایی که ایشان می‌آورند همگی در جغرافیایی متفاوت و از بهم پیوستن چند کشور کوچک یا بزرگ ایجاد شده‌اند. توضیح آنکه در فدرالیسم این امکان برای هر ایالت وجود دارد تا هر زمان که اراده کند از اتحادیه خارج شود و می‌بینیم که در آمریکا این روزها ایالات گوناگونی به محض نارضایتی تهدید به خروج از ایالات متحده می‌کنند. یکی از مغالطه‌هایی که بعضاً توسط ایشان صورت می‌گیرد بحث «آموزش به زبان مادری» است که در هیچ سند بین‌المللی به آن اشاره نشده است، بلکه آنچه اشاره شده و مورد تاکید قرار گرفته و کاملاً هم امری منطقی است مسئله «آموزش زبان مادری» است که متاسفانه تا به امروز نادیده انگاشته شده است. بنابراین در بطن فدرال‌خواهی، میل به خودمختاری جغرافیایی و تجزیه پنهان است که با تمامیت ارضی در تعارض است.

در این میان دو دسته باقی می‌مانند، یکی پادشاهی‌خواهانی که معتقد به نظام مشروطه هستند و معتقدند پادشاه به عنوان نمادی برای اتحاد کشور می‌باشد اما فاقد هرگونه قدرت سیاسی و اقتصادی است و کشور از طریق پارلمان که اعضای آن از میان احزاب موجود توسط مردم انتخاب می‌شوند مانند کشور سوئد، و دوم جمهوری‌خواهانی که اعتقاد به تمام معیارهای پیش‌گفته دارند؛ درواقع تنها وجه تفارق ایشان در وجود یا عدم وجود پادشاه است که این امر البته در فردای براندازی باید توسط تک تک ایرانیان تعیین گردد. در حقیقت آنچه تحت عنوان اتحاد مورد تاکید قرار گرفته است، اتحاد مردم ایران فارغ از مباحث دینی، قومی، زبانی، نژادی یا هر وجه ممیزه دیگر است و این تنها شاه‌کلید گذار از جمهوری اسلامی‌است که البته با تفرقه‌افکنی میان اقوام و تقویت پنهان تجزیه‌طلبان از سوی رژیم و سپاه آن را عقیم کرده‌اند. اما نکته آخر، لازم است که پیش از برگزاری رفراندومی‌ که مردم می‌خواهند آینده کشور را رقم بزنند، احزاب تشکیل شده و تمام اهداف و عقاید خود را به مردم معرفی نمایند و مردم ایران نیز با دقت و کنکاش و مطالعه به پای صندوق‌های رأی بروند. این‌بار اما همه‌پرسی نه به شکل آری یا خیر خواهد بود و نه کسی برای مردم دیکته می‌کند که آنچه او می‌گوید صحیح است، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.

تمام آنچه در این متن آمد حاصل تفکرات نگارنده و پژوهش‌هایی است که در چند سال اخیر در احزاب و تشکل‌ها و سازمان‌های گوناگون انجام داده است و صرفاً نظر خود را به رشته تحریر در آورده است که الزاماً دلیل بر پذیرش بی چون و چرای آن ندارد. نگارنده معتقد است که باید از امروز مطالبه‌گری و تحمل نظر مخالف را تمرین کنیم و سرلوحه کارهای خود قرار دهیم و باور کنیم که هیچکس و هیچ چیز آنقدر مقدس نیست که مصون از نقد باشد و از دیدن افراد در ماه یا یافتن ریش‌شان در قرآن یا جلسات پنهانی‌شان با موجودات ماورایی بپرهیزیم که همه ما انسان هستیم و خطاپذیر. همانطور که شاهزاده رضا پهلوی نیز بارها در مصاحبه‌ها و یا در صفحه اینستاگرامی‌ خود گفته است باید از فردگرایی و انتظار یک ناجی بگذریم و به نیرویی عظیم که نامش مردم است ایمان بیاوریم و هرکدام کاوه‌ای شویم و سر ضحاکان بکوبیم به سنگ پیش از آنکه اسکندری بیاید و آتشی خانمانسوز بر پا کند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=180203

2 دیدگاه‌

  1. پیروز

    تنها شعاری که به مردم قوت قلب و شجاعت میدهد ، و دست پای ماموان را سست میکند و دلشان را میلرزاند . شعار سراسری کشور در خیابانها ( حکومت مشروطه حق مسلم ماست ، پهلوی ایرانساز ، پدر ملت ماست . ) رضاه شاه روحت شاد . جاوید باد ایران .

  2. پیروز

    پس از واگذاری مجانی ۴۰ ٪ ازسهم ، منطقه ابی و نفت و گاز دریای مازندران به روسیه توسط رفیق ، سید علی دزد و قاتل ازادیخواهان ، خامنه ای ، دجال ، امروز ، ایران اینتر نشال روسی ، با افتخار مینویسد ، ناو گروه جنگی روسیه و هند برای تسخیر بندر استراتژیک چاه بهار ، ظفر مندانه ، بسوی ابهای خلیج فارس در حرکتند . – : نصر و من الله و فتح ال پوتین : اخوند ، بکش ، بریز ، حساب پوتین : تعفن ، سرکوب وکشتار و غارت شبانه روزی ۴۰ ساله اسلام و استالنیسم کمونیست ، و مائو یسم ، مثل بوی بد پایتخت و فاضلاب شهرهای جنوب ، ایران و منطقه را دچار عفونت و بیماری تروریست اخوندی روسی کرده .

Comments are closed.