(+عکس، ویدئو) در آموزشگاه موسیقی «سورنای» در محله ایلینگ لندن به دیدار دو هنرمند آن، یعنی وریا امیری و فرشاد محمدی میرویم. وریا امیری بنیانگذار و سرمایهگذار اصلی و معلم موسیقی و فرشاد محمدی دیگر معلم این موسسه آموزشی هستند. آموزشگاه سورنای مکانی برای تدریس سازهای موسیقی ایرانی و نیز چند ساز موسیقی کلاسیک غربی است. مصاحبه در محیطی انجام میشود که از چند اتاق آن نوای سازهای مختلف ایرانی و کلاسیک غربی و نیز صدای سولفژ (نُتخوانی) به گوش میرسد.
ساز اصلی وریا امیری تار و سهتار است. وریا از کودکی در بریتانیا زندگی کرده و اواخر سالهای ۱۹۹۰ برای مدت چهار سال با خانوادهاش به ایران رفته است. در ایران وریا در محضر استادانی مانند حسین علیزاده، همتی و ذوالفنون آموزش تار دیده است تا اینکه خانواده در سال ۲۰۰۱ دوباره به بریتانیا بازگشت. او میگوید اقامت چهار ساله در ایران در دوران نوجوانی و اوایل جوانی از نظر شکل گرفتن و قوام هویت فرهنگی و ملی در او و نیز عمیقتر شدن علاقهاش به موسیقی ایرانی بسیار تعیینکننده بوده است.
وریا قبل از پرداختن به آموزشگاه و خدمات آن وارد حوزه تاریخ موسیقی ایرانی میشود. او میگوید انحطاط موسیقی ایرانی از زمان تسلط تحجر مذهبی در اواخر سلطنت صفویه شروع میشود تا اینکه میرسیم به دوره فتحعلی شاه قاجار که در دربار- نه در جامعه و در نزد عموم مردم- شاهد نوعی شکوفایی و شکل گرفتن دستگاهها در موسیقی ایرانی هستیم. به عبارت دیگر هنوز هم در آن دوره نواختن موسیقی، «مطربی» و قبیح شمرده میشد. اینکه یهودیها در آن زمان موسیقی اجرا میکردند از همین جا نشأت میگیرد. البته موسیقی در کردستان ایران رشد داشته است زیرا موسیقی کردی مقامی بوده است. و دیگر آنکه موسیقی در مناظقی مانند گیلان و کردستان، سیستان و بلوچستان و خراسان، یعنی جاهایی که فضای نیمه بازتر و روستایی بوده و آخوندها مانند محیط های شهری تسلط جدی نداشتند موسیقی محلی و روستایی رشد کرد. مجموعه همه اینها در ارتباط و تلفیق با همدیگر موسیقی شهری ایرانی را تشکیل داده که در بستر آن دستگاههای موسیقی ایرانی تکوین یافتهاند.
از وریا میپرسیم که آیا در کلاسهایش این مباحث تئوریک را هم مطرح میکند یا اینکه آموزشگاه تنها محل آموزش عملی موسیقی است. او در پاسخ میگوید که کلاسهایش هم تئوری و هم عملی است. «با توجه به پیوند عمیق شعر و ادبیات فارسی با موسیقی سنتی ایرانی در برخی از کلاسها بخشی را به شعر و ادبیات فارسی اختصاص میدهم و اوزان عروضی را به شاگردان میآموزم و آنها را تشویق میکنم که سر کلاس غزل، یا دو بیتی و یا رباعی بخوانند. شاگرد ۱۳سالهای دارم که دراین کشور به دنیا آمده ولی تاریخ موسیقی ایرانی را به خوبی فرا گرفته و به شعر و ادبیات فارسی هم علاقه زیادی دارد.»
وریا میگوید در حال حاضر مشغول تهیه کتابی در مورد تاریخچه و آموزش تار و سهتار به زبان انگلیسی است که قرار است با همکاری SOAS ( دانشکده پژوهشهای آسیایی و آفریقایی دانشگاه لندن) منتشر شود. این کتاب هم شامل آموزش نواختن این ساز مطابق با سیستم آموزش در بریتانیاست و هم شامل تئوری و تاریخ موسیقی ایرانی است که از باربد و نکیسا در زمان ساسانیان شروع شده و به زمان ما رسیده است.
از وریا میپرسیم که آیا این موسسه را تنها در بستر جامعه ایرانی میبیند و یا فراتر از آن، در جامعه میزبان؟ وی پاسخ میدهد: «سعی من آن است که بچهها بفهمند که موسیقی ایرانی و دستگاههای موسیقی ایرانی چیست و در عین حال ارتباط آن با موسیقی غربی چیست. یعنی ما در انزوا موسیقی ایرانی را تدریس نمیکنیم. کما اینکه ما در اینجا موسیقی کلاسیک غربی هم تدریس میکنیم و من شاگردانم را تشویق میکنم که پیش یکی از معلمین ما ساز غربی و موسیقی کلاسیک غربی نیز یاد بگیرند زیرا فقط تئوری و نُتخوانیای که من به آنها یاد میدهم به خودی خود کافی نیست. در ضمن ما موسیقی ایرانی را در بستر موسیقی خاورمیانه و بهخصوص ملل همسایه مانند آذربایجان، ترکیه و عراق تدریس میکنیم زیرا موسیقی این ملل با همدیگر پیوند دارند و سازهای این منطقه همه از یک ریشه هستند. ما با موزیسینهای غیرایرانی هم در ارتباط کاری نزدیک هستیم.»
وریا ادامه میدهد: «ایدهآل ما این است که اینجا یک موسسه بریتانیایی شود که موسیقی ایرانی هم در آن تدریس شود. یعنی فزرندان خانوادههای فارسیزبان به اینجا بیایند و موسیقی سرزمین مادریشان را فرا بگیرند و به این ترتیب کمکی کرده باشیم به تداوم هویت فرهنگی و ملی نسل نو؛ چیزی که ما اساساً وظیفه خود میدانیم. وقتی که نسل جدید ما فقط خود را محدود به فرهنگ و زبان کشور میزبان کند و از فرهنگ و زبان مادری خود دور افتد دنیای آنها محدودتر میشود. کاری که ما در اینجا میکنیم از این نظر میتواند بسیار موثر باشد.»
در ادامه وریا از تاریخچه کار آموزشی خودش میگوید: «کار آموزشی من در زمینه موسیقی ایرانی بر میگردد به سال ۲۰۰۳ که در زیرزمین یک مغازه قابسازی در محله کنزینگتون آموزش تار میدادم. این فعالیت با تاسیس آموزشگاه «سارنگ» در سال ۲۰۰۸ با کمک یکی از همکارانم ادامه پیدا کرد تا اینکه او به ایران رفت و من آموزشگاه را حدود ده یازده سال پیش به محله ایرانینشین ایلینگ لندن منتقل کردم و اسمش را هم گذاشتیم سورنای چون خیلی این ساز را دوست دارم. سورنای سازی محلی و به اصطلاح «وحشی» و دستنخورده است. از ۲۰۱۸ هم به این محل جدید نقل مکان کردیم.»
این مکان قبلا انباری بوده که کلی هزینه برای تغییر و تعمیر آن شده و در آن چند اتاق ساختهاند و طبقهای هم به آن افزودهاند. در حال حاضر هم تعداد شاگردان در حدی است که هزینه محل و تبلیغات و دستمزد معلمین را تأمین میکند ولی برای گسترش فعالیت این موسسه سودی به دست نمیآید.
چه معلمین سازهای ایرانی و چه کلاسیک غربی در این آموزشگاه تحصیلات عالی موسیقی دارند و از تجربه آموزشی بالایی برخوردارند.
با فرشاد محمدی از موسیقیدانهای شناخته شده ایرانی در لندن و از معلمین ارشد این موسسه هم گفتگوی کوتاهی داشتیم. ساز تخصصی فرشاد سنتور است.
فرشاد میگوید: «در موسسه ما چند طیف هنرجو داریم. یک طیف هنرجوی تخصصی داریم که در دانشگاه درس موسیقی میخوانند و علاقه ویژه به موسیقی شرقی دارند. آنها صرفاً برای فراگیری موسیقی ایرانی و یا یک ساز ایرانی نمیآیند بلکه میخواهند دانش خود را از موسیقی منطقه، خاورمیانه و آفریقای شمالی گسترش دهند. من با این گروه روی ارتباط موسیقی ایرانی مثلاً با موسیقی تاجیکستان و عراق و ترکیه کار میکنم. اغلب آنها ایرانی نیستند و از طریق روابط ما با دانشگاهها به سراغ ما میآیند.
ما دارای یکسری شاگرد مبتدی در سنین مختلف نیز هستیم که صرفاً آمدهاند یک ساز ایرانی یاد بگیرند. طبیعتاً تمرکز ما با این افراد روی موسیقی ایرانی است.
یک طیفی نیز داریم که شامل بچههایی است که خانوادهها، آنها را برای آموختن یک ساز ایرانی به آموزشگاه ما میفرستند. این دیگر حوزه من نیست و همکاران ما در مورد این علاقمندان سعی میکنند با کاربُرد شیوههای آموزش به کودکان نواختن ساز را به آنها یاد بدهند.»
در آموزشگاه سورنای تدریس هم در کلاسهای خصوصی انجام میشود و هم در کلاسهای گروهی و همنوازی.
فرشاد میافزاید: «در ضمن با توجه به شرکت من در کنسرتهای مختلف و برگزاری کنسرتهای موسیقی تلفیقی ایرانی با ملل همجوار در شهرهای مختلف بریتانیا و یا در کشورهای اروپایی و ایران، مرا به این دلیل میشناسند و گروههایی از کشورها و شهرهای مختلف میآیند تا در کارگاههای فشرده من شرکت کنند و موسیقی تئوریک و عملی یاد بگیرند.»
فرشاد ادامه میدهد: «ما در سورنای بدون هیچ کمک دولتی و فقط با اتکاء به درآمد حاصل از تدریس روی پای خود ایستادهایم و به راستی کاری کارستان انجام میدهیم. ما در همین بریتانیا ایرانیان متمول کم نداریم که حاضرند برای پروژهای که تداوم هم نداشته باشد و به زودی به فراموشی سپرده میشود پول زیادی خرج کنند. در همین SOAS برخی مواقع هزینههای نجومی برای همایشهایی خرج میشود که هیچ کمکی به بالندگی فرهنگ و هنر ایرانی نمیکند. ولی کار ما در سورنای به تداوم و تقویت فرهنگ و هنر ایرانی در نزد نسل جدید کمک میکند زیرا ما از همان دوران کودکی پایهای میگذاریم که کودکان خانوادههای ایرانی را مقداری به ایران و فرهنگ ایرانی نزدیک میکند. موسیقی ایرانی با تاریخ و ادبیات فارسی ارتباط نزدیک دارد و ما به این حوزهها هم در کلاسهای خود میپردازیم و همین موجب تداوم و تقویت هویت ملی و فرهنگی در نسل نوین میشود.»
فرشاد محمدی سخنانش را اینگونه به پایان میرساند: «اگر ایرانیان متمول از آموزشگاه ما پشتیبانی مالی کنند ما میتوانیم فعالیت آموزشی خود را گسترش دهیم و مثلاً کلاسهای رایگان برای کودکان علاقمند- بهخصوص ز خانوادههای کمدرآمد- برگزار کنیم. یا اینکه ما توانیم در سازمانها و انجمنهای ایرانی کارگاهها و کلاسهای رایگان موسیقی بگذاریم.»