هوشمند رحیمی- در سالروز کشف حجاب توسط رضاشاه کبیر در ایران، رسانه ملی (بخوانید میلی) طبق روال هر ساله خود، اقدام به پخش مستندهایی در مذمت و سیاه نمایی این حرکت نموده و سعی دارد حقایق و بستری که زمینه ساز این رخداد مهم تاریخی معاصر شد را کتمان کند. گرچه این نوع از مغلطه چندان هم بعید و دور از ذهن نیست که توسط این دستگاه تبلیغاتی رخ میدهد و در مسائل دینی نیز در بسیاری موارد راه یافته است و البته در جای خود، معتقدند مسائل را باید در ظرف زمانیای که رخ داده است بررسی کرد. به هر تقدیر، کشف حجاب واقعهای میمون و خجسته برای ایران بوده و هست و اگر کسی آن را انکار کند، تنها مهر تایید بر سفاهت خود میزند.
رضاشاه کبیر در سال ۱۳۱۴ یعنی ۸۴ سال پیش از این، بر سرزمینی حکمرانی میکرد که زنانش در پستو و در منازل محبوس بودند و حق هیچگونه اظهار نظری حتا برای زندگی شخصی و خصوصی خود نداشتند. به بیان ساده، زن خلق شده بود تا بشورد و بپزد و بزاید و بمیرد. این نگاه ابزاری به زن، در آن روزگار امری بدیهی بوده و مردان نام این تمامیتخواهی خود را «غیرت» گذاشته بودند، این تعصب بیجا تا حدی ریشهدار بود که حتی از دادن اطلاعات همسر و دخترانشان برای ثبت احوال جبهه میگرفتند و روحانیت مرتجع نیز آن را حرام اعلام کرده بود، چون نام «ناموس» مرد را اجنبی نباید بداند! پس از تصمیم شاه مبنی بر کشف حجاب، آشوبی به پا شد که مشخصاً این آشوب زیر سر «روحانیت مبارز» بود که حال منافع خود را در خطر میدیدند و زنگ خطر به صدا درآمده بود که به زودی غیر از حجاب مسائل دیگری نیز برای زنان آزاد خواهد شد، پس فریاد «وا اسلاما» سر دادند و شروع به شستشوی مغزی مردان کردند.
اما همین عمل در ظاهر مذموم، راه را برای آغاز فعالیتهای مدنی زنان و درخواست حقوق برابر باز کرد، جنبشی که پیشتر به صورت پراکنده از زمان انقلاب مشروطیت شکل گرفته ولی توسط نفوذ روحانیون عقیم مانده بود، قوت گرفته و جانی دوباره در آن دمیده شد و بدین ترتیب نیمی از جامعه که تا کنون حق عرض اندام نداشتند و بیراه نیست اگر بگوییم به مثابه مُردگان بودند، به ناگاه روحی تازه در کالبدشان دمیده شد و راه برای حضور ایشان در عرصههای اجتماعی و تحصیل باز شد.
در زمان دولت مصدق، بحث حق رای زنان مطرح گردید که وی با آن مخالفت کرد و حتی این استدلال که زن و مرد در قانون اساسی برابرند، نتوانست او را قانع سازد تا این حق به زنان به رسمیت شناخته شود. بعدها در سال ۱۳۴۱ و در دولت اسدالله علم، متعاقب انقلاب سفید، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح گشت که طی آن برای نخستین بار به زنان حق رای داده شد، گرچه با مخالفت روحانیون همراه شد و تلگراف خمینی به شاه فقید موجود است که از وی تقاضای لغو این حق و همچنین اصلاحات ارضی را میکند با این توجیه که بر مصلحت «شرع مقدس اسلام» نیست. ناگفته نماند که ۲۰ درصد از زمینهای زراعی تحت عنوان موقوفه در دست روحانیون بود.
یکی دیگر از آثار کشف حجاب، شکوفا شدن استعدادهای ناشناخته و بالا رفتن از پلکان ترقی توسط زنان ایرانزمین بود و میدانیم که در ایرانِ پیش از انقلاب و در سالهای منتهی به انقلاب ننگین ۵۷ دو وزیر زن داشتیم، فرخرو پارسا و مهناز افخمی. صد البته فعالیتهای شهبانو فرح پهلوی را که خود نایبالسطلنه بود میتوانست بر کشور سلطنت کند نیز نمیتوان نادیده گرفت و بیشک اگر انقلاب اتفاق نیافتاده بود، حتی زنان در هیبت نخست وزیر هم تا کنون میداشتیم و چه بسا مفاخری چون مریم میرزاخانی از ایران رخت عزیمت بر نمیبستند.
اما پس از انقلاب، مجدداً تحجر و ارتجاع بازگشت و سعی بر دور نگاه داشتن زنان از جامعه گردید که خوشبختانه تا کنون چندان موفق نبوده است. یکی از موارد، محدودکردن ریاست جمهوری و پستهای سیاسی به صفت «رجل سیاسی» است، که البته گاهی «رجل» را به معنای «مرد» و گاهی به معنای «شخص» گرفتهاند. اما با پیشنهاد حسن روحانی و تایید خمینی حجاب مجدداً اجباری گشت اما جای قانون برای این موضوع خالی بود تا سال ۷۵ و تصویب قانون تعزیرات اسلامی که تبصره ماده ۶۳۸ که بیان داشت: «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ۱۰ روز تا دوماه یا از ۵۰ هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد». جالب اینکه جرمی تحت عنوان «بد حجابی» وجود نداشته واز نظر قانون هرگونه عدم تطابقی با این تبصره «بیحجابی» است.
به هر روی چنانچه گذشت، کشف حجاب، آغازگر رشد زنان جامعه ایران نوین بود و زنان به جایگاه اصلی خود که سمیرامیس و آرتمیس و پانتهآ داشتند رفته رفته نزدیک میشدند اما روحانیون مخالفت کردند و هنوز هم سعی بر به عزلت کشیدن زنان دارند. در تفسیر و نقد گذشته، بهتر است حقایق را بازگو کرد و قضاوت را به مخاطب سپارد، تحریف تاریخ توسط جمهوری اسلامی هیچ نتیجهای نداشته، ندارد و نخواهد داشت. زن ایرانی در طول تاریخ و به شهادت سنگنبشتههای موجود همواره برابر با مرد بوده و از جایگاهی در خور برخوردار بوده، و نه آنطور که ادیان ابراهیمیمیگویند از دنده چپ مرد یا به عنوان ابزاری در دست شیطان برای اغفال مردان خلق شده باشد. متاسفانه یک مرتبه با حمله اسکندر و سپس با یورش تازیان این برابری حقوقی رنگ باخته است و امروز تلاش رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی انیران بر این است تا زنان را باز خانهنشین کند و حتی از پیوستن به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان نیز امتناع کرده زیرا آن را مخالف با اسلام میداند و بسیاری از دستاوردهای حقوقی مانند حق طلاق و حق حضانت و بعضاً حق تحصیل را از آنها دریغ داشته است.
درود بر رضاشاه بزرگ که شوربختانه جنگ جهانی دوم و اشغال ایران کار سترگ او در ساختن ایران نوین را نیمه تمام گذاشت اقدام او در کشف حجاب که نخست از خانواده خود آغاز کرد در جامعه آخوندزده و خرافات زده آن دوران بسیار دلیرانه و شجاعانه بود و از ذات والا و روحیه بزرگ انسانی او گواهی میدهد او ابتدا از خانواده خود مایه گذاشت تا زنان دربند ایران از زنجیرهای قرون وسطایی و جهل و تباهی هزاران ساله آزاد شوند به باور من این اقدام بسیار دل شیر میخواست حتا برخی از روشنفکران و دانش آموختگان فرنگ رفته به او در مورد پیامدهای خطرناک آن اخطار میدادند اما او تمام پیامدهای آن را به جان خرید. اما بنیانگذاران مجاهدین ضد خلق که در دانشگاه های رایگان پهلوی ایرانساز و شادی آفرین درس خواندند که آدم شوند و منشا خدمت به مردم شوند و مبلغ و مروج مدرنیته و سکولاریسم و ارزشهای زیبای ایرانی و غربی و آزادی و دمکراسی شوند مبلغ و مروج حجاب اسلامی نماز روزه قران نهج ابلاغه عاشورا تاسوعا ۱۲ امام ۱۴ معصوم خشونت مقدس اسلامی به اسم جهاد اسلامی آخوند طالقانی شدند و از همه خطرناکتر دین را با سیاست آمیختند و به آخوندها و خرافات دینی در بین طبقه متوسط و دانشگاه ها اعتبار و آبرو دادند که پیش از این به آن میخندیدند و مسخره میکردند و ملت نگون بخت ایران را از لحاظ ذهنی و ایدئولوژی آماده کردند که عنقلاب شوم و ایران بربادده ۵۷ را برپا کند لعنت و نفرین بر آنها باد.