جمشید عنبرستانی – دار و دستهای دزد، خودفروش، نوکرصفت، آدمکش و وطنفروش، بساطی به نام حکومت جمهوری اسلامی را بیش از چهل سال است که در کشور رو به زوال ایران برپا کردهاند. میتوان ادعا کرد که جمهوری اسلامی، اولین حکومتی در جهان است که به روش و سیستم مافیایی اداره میشود و چنان شبکههای تروریستی، مافیایی و نظامی خود را در سطح منطقه و جهان پراکنده کرده که میتواند صلح جهانی را با خطر روبرو کند.
رفتارهای جمهوری اسلامی در ایجاد تنش در منطقه خاورمیانه در طول چهار دهه، علاوه بر اینکه بهرهوری کلان اقتصادی را برای اروپا و آمریکا به دنبال داشته، اما این حکومت (خرتوخر) اکنون به «موی دماغ» و مزاحمی بلواگر برای قدرتهای اروپایی و آمریکا تبدیل شده است و به نظر میرسد دوران مماشات این دولتها با حکومت ملایان مراحل پایانی خود را طی میکند. اما جای تأمل دارد چرا که این طفل حرامزادهی ابرقدرتها اکنون به نامردی چهل ساله و با تجربه تبدیل شده و تمام دروس زبان دیپلماسی و شارلاتانبازی سیاسی و فنون زد و بند و… را از آفرینندگان خود آموخته و به خوبی فرا گرفته است که با چه زبان و رفتاری با آنان باید حرف بزند و برخورد کند تا از گزند کشنده آنها خود را محفوظ نگاه دارد.
اکثریت ملت ایران بعد از شورش سال ۵۷ در جامعهی آخوندی زاده شده و رشد کردهاند و شاید هشتاد درصد از مردم ایران پایشان به خارج از مرزهای کشور و به دنیای آزاد هم نرسیده باشد و هرآنچه درک و شناخت از مفهوم آزادی در جهان متمدن را در ذهن خود دارند و آن را برای خود آرزو میکنند برگرفته از شنیدهها و یا تماسهای غیرملموس با دنیای خارج و از راه فضای مجازیست بدون آنکه خود امکان لمس کردن این آزادیها و دستکم، حتا آزادیهای اولیه و شخصی را که جزو حق و حقوق شهروندی هر انسانی است را در کشور خود داشته باشند. مردم ایران قبل از شورش سال ۵۷ عقدهی آزادیهای اجتماعی و حقوق شهروندی را نداشتند و مردم ساکن در شهرها و خاصه شهرهای بزرگ در حد استاندارد اروپا دارای امکانات رفاهی و اجتماعی بودند و هر شخصی در هر نقطهای از کشور میتوانست در چارچوب قانون، آزادانه و بنا به سلیقه خود و منطبق با فرهنگ جامعه و محیط پیرامون خود و خانواده، آزادی عمل در انتخاب شیوه زندگی و رفتاری خود داشته باشد. اگر در تهران دختری با مینی ژوپ در خیابان ظاهر میشد امری طبیعی و عادی بود اما در شهرهای مذهبی قم و مشهد به لحاظ بافت مذهبی مسلط بر این شهرها دختری با لباس نیمه عریان در شهر دیده نمیشد واین محدودیتها را جوّ مذهبی محیط به زنان و دختران تحمیل میکرد و این مزید بر نبود آزادی پوشش در کشور نبود. امروزه همین شهرهای مذهبی به یمن حکومت اسلامی، بالاترین آمار فحشا در کشور را دارا هستند و فقر گسترده در سراسر کشور، حتا زنهای شوهردار را هم برای گذران زندگی به دام فحشا کشانده و بسیاری از سران حکومت اسلامی، مخصوصا آخوندها و فرماندهان سپاه و عناصر اطلاعاتی رژیم نیز از طریق اشاعه صیغه فحشای اسلامی و تاسیس بنگاهها و مراکز ثبت صیغه، سودهای کلانی میبرند و به «قوادی» که برازندهی آنان است اشتغال دارند.
بیش از چهار دهه است که کشور و ملت ایران مسیر زوال و نابودی را طی میکنند و کسی هم ارادهای راسخ برای متوقف کردن این روند ویرانگر را ندارد. حاکمان ستمگر و شیاد هر روز با نمایشی جدید و شامورتیبازی ملت را سر کار میگذارند و آنان را به بازیگران نمایش خود تبدیل میکنند. این شیادان کمبودها و عقدههای نهفته ملت را مستمسک قرار داده و با دادن وعدههای پوچ و بیاساس برای رسیدگی و حل کمبودها و مشکلات مردم، آنان را برای نمایش و مشروع نشان دادن حکومت اشغالگر خود به پای صندوقهای رایگیری و انتخاباتی که نتیجه آن از قبل تعیین شده میکشانند و تا مردم متوجه کلاهی که سرشان رفته بشوند، کاندیدای جدید با شگردی جدیدتر و با وعده وعیدهای فریبندهتر و مردمپسند دور تازهای از نمایشهای وقیحانه رژیم را برای کسب مشروعیت با بازیگری و مشارکت مردم آغاز میکند.
اکثر مردم ایران یا هنوز از خواب گران و وهمآلود و کابوس چهل ساله بیدار نشدهاند و یا خود را به خواب زدهاند و حکومت مردمکش و بیرحم و دروغگوی جمهوری اسلامی، هم چهار دهه است که با هر ترفندی این مردم را به دنبال خود کشیده است.
آیا میتوان این ادعا را مطرح کرد که صفحه جدیدی از تاریخ در ایران ورق خورده است و بیداری و شجاعت اقلیت مردم ایران در تظاهرات اخیر آبان و دیماه و تظاهرات شجاعانه و ساختارشکن گروه اندکی از دانشجویان دانشگاههای کشور، این پیام را به روشنی به قدرتهای مماشاتگر رسانده که این مار زهرآگین (کلیت نظام آخوندی) به پایان عمر خود رسیده و با پوستاندازی نیز جوان و خوش خط و خال نخواهد شد و نتیجهی مماشات با این رژیم وحشی و جنایتکار رنج و درد بیشتر برای مردم ایران و التهاب و ناامنی روزافزون در سطح جهان خواهد بود.
خشم و نفرت مردم از آخوندها و پاسداران انقلاب اسلامی همواره در طول عمر چهل ساله این حکومت به صورت آتش زیر خاکستر باقی مانده و اعتراضات مردم علیه حکومت ملایان در هر برههای در نقاط مختلف کشور به صورت شعلهای کوچک از زیر این خاکستر بیرون زده، به امید آنکه به آتشی بزرگ مبدل شود و تار و پود این حکومت غیرایرانی و اشغالگر را بسوزاند. اما با بیتفاوتی اکثریت مردم و عدم همیاری و مشارکت آنان در اعتراضات و همچنین سرکوب شدید از سوی مزدوران جنایتکار رژیم و پاسداران انقلاب اسلامی، این شعلههای کوچک خشم مردم به سرعت به خاموشی گراییده، و گویا این شعلهها برای سوزاندن خودیها و خودسوزی از زیر خاکستر بیرون آمده بود و تا چنین است روند سقوط کشور و ملت با شتاب بیشتری به پیش خواهد رفت.
اگر نیروهای نظامی دولتهای خارجی به نابودی حکومت ددمنش جمهوری اسلامی اقدام کنند ویرانهای با مشکلات جبرانناپذیر برای ملت ایران باقی خواهند گذاشت. تنها اراده و غیرت ملی و جمعی ملت بزرگ ایران میتواند با کمترین هزینه به موجودیت این حکومت مافیایی مذهبی در ایران پایان بخشد.
خاکستر زیر آتش
غلط نوشتى جانم
قبول ندارى از روحانى رئیس جمهور سوال کن.
روحانى متخصص هم چیز هست.
نظر کرده آقاست و ضرب المثل ها را مثل بلبل بلد است.
الکى نیست که دست کم پانصد میلیون ایرانى ایشان را و رهبر بى همتا را قبول دارند.