فاضل غیبی – رومیان باستان عربستان را «عربستان خوشبخت» Arabia Felix میخواندند. کشف منابع عظیم نفت در سدهی پیشین خوشبختی بزرگی برای این منطقه بود و با سرازیر شدن ثروتهای افسانهای چنان زیربنای مادی فراهم آمده است که رفته رفته راه به پیشرفت معنوی و اجتماعی میگشاید. خوشبختی دیگر، چند صدهزار فلسطینی بودند که چون نمیخواستند در اسرائیل زندگی کنند به دیگر کشورهای عربی مهاجرت کردند. آنان که در سایهی سلطهی انگلیس از آموزش نسبتاً بالایی برخوردار شده بودند، در نیم سدهی گذشته عملاً دستگاه اداری و آموزشی این کشورها را در دست داشتند.
اما خوشبختی واقعاً بزرگی که هنوز نتوانستهاند از آن استفاده کنند، مهاجرت صدها هزار یهودی از اروپا و آمریکا به این منطقه بود. بخش بزرگی از این یهودیان به نخبگان جوامع پیشرفته تعلق داشتند و چنانکه در عمل نشان دادند، توانستند گوشهای از بیابانهای خاورمیانه را به کشوری پیشرفته در ابعاد جهانی بدل سازند. از دید امروز اگر اعراب منطقه دچار عقبماندگی فکری و تعصب مذهبی نمیبودند، به خوبی ممکن بود با استفاده از توانایی یهودیان و میلیاردهای نفتی، خاورمیانه را به پایگاهی نوین از تمدن جهانی بدل کنند.
اما به ویژه فلسطینیها به علت سلطهی رهبران بیکفایت خود نتوانستهاند چنانکه باید از این فرصت طلایی بهرهمند شوند. نخستین این رهبران، «الحسینی» مفتی اعظم اورشلیم، یهودیستیزی تام و تمام بود.وی در پنج سال آخر رژیم نازی به عنوان مهمان شخصی هیتلر در برلین، هدایت «رادیو برلین» برای خاورمیانه را بر عهده داشت و تقریباً هر شب نطقی در این رادیو ایراد میکرد که همیشه با این جمله شروع میشد:
«ای برادران مسلمان، من علیه یهودیان اعلام جهاد میکنم! بکُشید آنها را، همهشان را بکشید!»
الحسینی پس از شکست نازیها، جان بهدر برد و توانست خود را به اروشلیم برساند و رهبری اعراب در منطقهی تحت سرپرستی انگلیس را به دست گیرد. روشن است که با چنین رهبری چه سرنوشتی در انتظار مسلمانان منطقه بود. سه سال بعد زمانی که قرار شد نیروهای انگلیسی منطقه را ترک کنند، سازمان ملل متحد نقشهای را طرح کرد که بنا به آن میبایست سرزمین تحت سرپرستی انگلیس به دو قسمت تقسیم شده، در یک قسمت حکومت یهودی و در قسمت دیگر کشوری عربی (هنوز نام «فلسطین» رسم نشده بود) تشکیل شود. اما پس از آنکه «الحسینی» و به دنبال او «اتحادیه عرب» این نقشه را با قاطعیت ردّ کردند، یهودیان پس از خروج نیروهای انگلیسی تشکیل اسرائیل را اعلام نمودند.
بدین ترتیب رهبران «فلسطین» به سبب کوتهفکری و تعصب ضدیهودی این فرصت تاریخی را از دست دادند و در واقع سرزمینی را که میتوانستند در آن حکومت خود را تشکیل دهند به اسرائیل واگذاشتند. پس از آن نیز بجای آنکه مسئولیت این خطای بزرگ را به عهده بگیرند و در راه تصحیح آن بکوشند به جنگ و ترورهای وحشیانه و شرمآوری دامن زدند تا آنکه با قدرت یافتن جمال عبدالناصر در نتیجهی تبلیغاتی فراگیر، همهی کشورهای عربی، حضور یهودیان در «سرزمین اسلام» را «نکبتی» اعلام کردند، که باید هرچه زودتر از میان برود.
نقطهی اوج این کشاکش جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷ میلادی بود که بر خلاف انتظار به شکست کشورهای عربی و «اشغال» مناطقی منجر شد که پیش از آن تحت سرپرستی اردن و مصر قرار داشت. رهبران فلسطینی از آن پس هم بجای کوشش برای یافتن راه حلهای خردمندانه بر طبل ضداسرائیلی کوفتند و فرصتهای موجود برای برقراری صلح را یکی پس از دیگری از دست دادند.
یکی از این فرصتها کوشش پرزیدنت کلینتون به سال ۲۰۰۰ میلادی برای برقراری صلح بر پایهی تشکیل کشور فلسطین بود. اما هرچند بنا به «پیشنهادات سخاوتمندانه باراک» Barak’s Generous Offers نخست وزیر اسرائیل، تمامی «سرزمینهای اشغالی» واگذار شده و مرزهای حکومت مستقل فلسطین و تقسیم اورشلیم به دقت تعیین شده بود، اما عرفات در روز آخر مذاکرات، طرح صلح را ردّ کرد و پس از آن برای توجیه سیاست اشتباه خود به شورش پرکشتار «انتفاضه دوم» دامن زد.
فرصت بزرگ دیگر، واگذاری «نوار غزّه» به «دولت خودگردان فلسطین» به سال ۲۰۰۴ میلادی بود که به رهبران فلسطین امکان میداد، نشان دهند که در صورت تأسیس حکومتی مستقل، کدام سیاست را دنبال خواهند کرد. متأسفانه این رهبران بجای آنکه بکوشند، به جهانیان نشان دهند که فلسطین آینده، کشوری صلحدوست و رو به پیشرفت خواهد بود، درگیر مبارزهی درونی برای کسب قدرت شدند. به حدی که بخشی به رهبری اسماعیل هنیه (حماس) (به کمک مالی و تسلیحاتی رژیم تهران) در پی درگیریهایی خونین، جناح عباس را از نوار غزه بیرون راند (۲۰۰۷م.) و پس از کسب قدرت انحصاری، از هیچگونه اعمال تروریستی و جنایات جنگی برای ضربه زدن به اسرائیل کوتاهی نکرد. در مقابل، اسرائیل که پیش از آن بنا به سیاست «زمین در ازای صلح» حاضر بود تشکیل حکومت فلسطین را بپذیرد، دیگر رفته رفته از این سیاست دوری جست و مذاکرات صلح معلق ماند.
اینک پرزیدنت ترامپ طرحی برای حل نهایی مشکل ارائه داده است که با مخالفت شدید طیفی روبرو شده که خواهان تشکیل حکومت مستقل فلسطین هستند. هرچند که همین کسان در بیست سال پیش حاضر نبودند چنین حکومتی را در ازای پیمان صلح با اسرائیل بپذیرند و خواهان بازگشت به مرزهای پیش از جنگ شش روزه بودند. سفیر سابق عربستان در ایالات متحده برخورد رهبران عرب به راه حلهای صلح را به درستی چنین توصیف کرده است:
«ما از ۱۹۴۸ میلادی تا حال هر پیشنهاد صلحی را که بر روی میز مذاکره قرار گرفت ردّ کردیم. پس از آنکه پس از مدتی حاضر به قبول پیشنهاد صلح شدیم، دیگر دیر شده و پیشنهاد بدتری روی میز قرار گرفته بود.»(۱)
برای درک این روند باید به طرف مقابل نظر کرد و دید که به همان نسبت که رهبران فلسطینی باعث از دست رفتن فرصتهای بسیاری شدند، رهبران اسرائیل با درایت، مرحله به مرحله موقعیت کشور خود را تحکیم بخشیدند. روشن است که این موفقیت تنها از راه نظامی ممکن نیست و در وهلهی اول ناشی از پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی است که این کشور را نه تنها برای یهودیان مهاجر بلکه برای دهها قوم و تیره از کُرد و دروزی تا ارمنی و روسی، جذاب و مطلوب ساخته است.
روشن است که شاخص اصلی برتری اسرائیل همانا نظام دمکراسی است و از آنجا که منتقدان و مخالفان اسرائیل درک درستی از ویژگیهای جامعهی دمکراتیک ندارند، نمیتوانند روند اصلی مورد اختلاف را دریابند. برای آنان «دمکراسی» بدین ختم میشود که مردم کشوری هر چند سال یکبار در انتخاباتی شرکت کنند. در حالی که بنیان دمکراسی مقام والای فرد انسان است که او را از حقوق و مزایایی برخوردار می کند که هیچ قدرتی اجازهی تجاوز به آنها را ندارد. انسان در چنین جامعهای نسبت به زندگی شخصی خود، محیط اجتماعی و نهادهای کشوری رابطهای کاملاً متفاوت با تودهی مردم کشورهای عقبمانده پیدا میکند.
این است رمز موفقیت اسرائیلیها که باعث شد بتوانند در محیط طبیعی نامساعد و دشمنان از جان گذشته گام به گام جامعه و نهادهای کشور خود را تحکیم بخشند.
در این میان، در کشاکش هیاهوها در مخالفت با «طرح صلح ترامپ» خبری کوچک اما پرمعنا از نظرها دور ماند: در مادهای از طرح «معامله قرن» پیشنهاد میشود که در ازای ضمیمه شدن آبادیهای یهودینشین در کرانه باختری به خاک اسرائیل، بخشی از اسرائیل شامل سه آبادی عربنشین با جمعیت بزرگی به دولت فلسطینی سپرده شود. اما این پیشنهاد با مخالفت شدید «اهالی» این آبادیها روبرو شده است که میگویند، هرگز حاضر به تغییر شهروندی اسرائیل و پذیرفتن تابعیت فلسطینی نیستند!
ساکنان این سه آبادی در واقع نمایندهی حدود دو میلیون فلسطینی با تابعیت اسرائیلی هستند که به عنوان شهروندان کشوری دمکراتیک و پیشرفته، از همهی حقوق و مزایای شهروندی مانند دیگر شهروندان اسرائیل برخوردارند. آنان در مدارسی پیشرفته سه زبان عربی، عبری و انگلیسی را میآموزند و از دهههای پیش گامهای هر چه بزرگتری در راه همگرایی با محیط پیشرفتهی خود برداشتهاند.
در سوی دیگر، با جامعهی عرب مسلمان در مناطق تحت «حکومت خودمختار فلسطین» روبروییم که با جمعیت چهار میلیونی به علت فرهنگ عقبماندهی اسلامی با نابسامانیهای شدیدی درگیر است. در رسانهها کمتر سخنی در اینباره شنیده میشود که این جامعهی اسلامی شباهت بسیار با پاکستان و ایران امروز است: رواج چندهمسری، ازدواج با کودکان دختر، نصف بودن ارزش حقوقی زنان ، قتلهای ناموسی (۱۲%)، اعدام همجنسگرایان (۲)، دستگیریهای غیرقانونی و شکنجهی مخالفان در زندان(۳) و دیگر سنتها و احکام اسلامی در این قسمت، واقعیتهای اجتماعی هستند، تا چه رسد به مردم زیر سلطهی حکومت «حماس» که به تبعیت از رژیم تهران، «اسلام سیاسی» را سرمشق قرار داده است.
آیا آنان که سنگ حکومت فلسطینی را به سینه میزنند، میدانند که چنین حکومتی کمابیش همان حکومت اسلامی خواهد بود، که ایران را به نکبت تاریخی نشانده است؟ فرض کنیم که همین امروز حکومت کاملاً مستقل فلسطینی در «مناطق اشغالی» تشکیل شود. آیا این حکومت را کدام رهبران سالم و خردمندی به سوی دمکراسی پیشرفته و پایدار هدایت خواهند کرد؟ آیا چنین حکومتی پس از برگزاری انتخاباتی نمایشی، در باطن همانند حکومتهای اسلامی همسایه نخواهد بود؟
خوشبختانه بر خلاف رهبرانی که برای حفظ مقام و موقعیت خود به آتش اختلافات دامن میزنند، مردم فلسطین در مناطق «اشغالی» نیز، مانند فلسطینیهای ساکن آبادیهای یاد شده، رفته رفته به ارزش حقوق و مزایای شهروندی در کشوری دمکراتیک پی بردهاند و دیگر حاضر نیستند برای تشکیل حکومتی عقبمانده تلاش کنند. درواقع نیز در دهههای گذشته نه اختلاف دو قوم با دو آیین مختلف، بلکه رقابت نظام دمکراتیک با ساختارهای قرون وسطایی تعیینکنندهی کشاکش درونی در این منطقه بوده است. البته هنوز هم رهبران و مقامات بالای «فتح» و «حماس» برای حفظ مقام و پر کردن جیبهای خود از کمکهای مالی خارجی، به اختلافات قومی و نفرت مذهبی دامن میزنند و با توسل به تسلسل خشونت و ترور میکوشند این حقیقت روشن را در پرده نگه دارند که در جامعهی دمکراتیک، آزادیهای شهروندی بدون استثنا شامل همهی افراد و گروههای اجتماعی میشود و اختلافات مذهبی و قومی به همزیستی رنگارنگ فرهنگی بدل میگردد.
پس از شکست سیاست جنگجویانه و تروریستی رهبران فلسطینی کشاکش درونی در «اسرائیل» به مرحلهی پایانی خود نزدیک میشود و نظام دمکراتیک به زودی همهی مناطق فلسطینی را نیز در برخواهد گرفت. «طرح صلح ترامپ» به همین روند آیندهساز نظر دارد و میکوشد با سرمایهگذاریهای پنجاه میلیاردی مناطق عقبماندهی فلسطینی را به سطح دیگر مناطق اسرائیل برساند. اگر این طرح تحقق یابد، دیری نخواهد پایید که با کشوری نوین در خاورمیانه روبرو خواهیم بود که در مرزهای مشترک آن، اقوام رنگارنگی در سایهی دمکراسی به همزیستی و مشارکت زندگی میکنند. چنین آیندهای پیشرفته، امن و مرفه آرزوی دوستان واقعی مردم فلسطین است.
قابل توجه است که اغلب منتقدان طرح ترامپ را چپها تشکیل میدهند. در روزگاری که جنبش چپ خود را جنبش ترقی در سطح جهانی میدانست، تمایلات ملی و مذهبی را مانع رشد اجتماعی می یافت. اما این جریان امروزه چنان منحط شده است که در کنار ارتجاعیترین نیروهای اسلامی بر طبل «تشکیل حکومت مستقل فلسطین» میکوبد و به کورچشمی ضدامپریالیستی، در نهایت خواهان اسارت فلسطینیها در زیر سلطهی حکومت مرتجع اسلامی است.
اما به چه جرأتی میتوان خواست که فلسطینیها از شهروندی جامعهای پیشرفته صرفاً به خاطر تعلق مذهبی و قومی چشمپوشی کنند و به ابتدای راهی دراز بازگردند که کشورهای پیشرفته دنیا مدتهاست پشت سر گذاشتهاند؟ بدین معنی مردم فلسطین در مبارزه به خاطر آزادی و دمکراسی شریک و همراه ما ایرانیان هستند و هر دو ملت از پشتیبانی حکومت امروزی ایالات متحده در این راه استقبال میکنند.
۱-Prince Bandar ibn Sultan, interview in the The New Yorker,2003
۲-Report of Women’s Centre for Legal
۳-Aid and Counselling, also Human Rights Watch Okt. 2018
جناب آقای غیبی
درود بر شما
گفتارنامۀ بسیار روشنگر و ارزشمندی نوشتهاید، وجای سپاس دارد. پرسشی هم دارم که شاید پاسخ شما آن را روشن کند. شما نوشته اید رومیان، عربستان را «عربستان خوشبخت میخواندند». بسیار خرسند خواهم شد برای روشن شدن من، منبع خود را نام ببرید. تا جایی که من در کتابهایی مانند احسن التقاسیم مقدسی خوانده ام، عربستان به جز منطقۀ یمن، هیچگاه سرزمین آبادی و کشاورزی نبوده است. از آن رو، گویا تنها منطقه یمن است که عربستان خوشبخت نامیده شده است. از راهنمایی شما سپاسگزار خواهم شد. بهر حال،از خواندن گفتارنامۀ شما سود بسیار بردم.
با سپاس
بهرام خراسانی
ششم فروردین ۱۳۹۹
مگر نه اینکه محمد قبله پیروان خود را از سرزمین موعود بنی اسراییل و زادگاه عیسی به مکه تغییر داد تا درگیری و تنشی بین ادیان نباشد؟ دیگر چه می گویند این مسلمانها؟
آقا جنگیدید و شکست خوردید و خاکتان را از دست دادید. همین بلا بر خیلی های دیگر آمده. مگر قفقاز از دست ایران نرفت؟ نمی شود که تا ابد زار زد. اگر راست می گویید همین ملک فعلی خود را آباد کنید بلکه دیگران هوس کردند که به خوشبختی شما بپیوندند.
دروغ می گویید! توان آبادانی و زندگی خوب را ندارید و دایم زار می زنید. تمام آن منطقه را دو دستی تقدیمتان کنند تبدیلش می کنید به یک مبال اسلامی بزرگ.
یک از بهترین مقاله هایی که در مورد فلسطین خواندهام. سپاس جناب غیبی!
من خیلی خوشحال میشم یک نفر با سند و مدرک به من نشان بده کسروی کجا گفته ما یک حکومت به این مفتخوران بدهکاریم؟ البته نامه چارلی چاپلین به دخترش هم که تکلیفش برای اهل فن روشن است . این نقل قول را مکرر شنیده ام و مرحوم کسروی عاقلتر از این حرفها بود که با شناخت اگاهانه از این جماعت آخوند چنین حرفی بزند
تلویزیون الحره در برنامه روز سهشنبه ۱۵ بهمنماه: اسناد فاش کرد که ۳۲هزار عراقی مستقیماً ازحکومت ایران حقوق میگیرند، که در صدر آنها فرماندهان شبهنظامی مسلحی قرار دارند که میگویند عراقی هستند ولی وابسته به تهران هستند، در کنار افرادی که مناصب عالی را در حکومت عراق اشغال کرده بودند:
مثل ابو مهدی المهندس فرمانده کتائب حزبالله وابسته به حشدالشعبی- هادی العامری فرمانده سپاه بدر- ابو مصطفی الشیبانی مشاور امنیتی وزیر کشور! و یکی از فرماندهان حشدالشعبی-ابو علی البصری معاون فرمانده حشدالشعبی-
ابو منتظر المحمداوی یکی از فرماندهان سپاه بدر- حجی سلام الدیراوی فرمانده سپاه بدر در استان بصره – محمد مهدی البیاتی وزیر حقوقبشر! در دولت حیدرالعبادی. او برای سالهای طولانی در سپاه پاسداران بود !
-ابو احمد الراشد وزیر ارتباطات! و استاندار بصره بود- قاسم الاعرجی از فرماندهان سپاه بدر، وی قبلاً وزیر کشور بود!.
از کانال تلگرام مجتبی واحدی – خدا رو شکر که خاتمی سکوتش رو شکست. واقعا هم عجیب بود که با اینهمه جنایت و رسوایی، از سرنگون کردن هواپیما تا افتضاحی به نام انتخابات، خاتمی سکوت کنه. !
خاتمی :
– لازم است همه ما !!! نسبت به جنایت تازه ای که تحت عنوان «معامله قرن» در جهت- تأیید اشغال و اشغالگری و سرکوب!? و نیز پایمال کردن حق مسلم فلسطینیان مظلوم!! رخ داده است اعلام موضع و آن را محکوم کنیم!!.
– «جمهوری اسلامی» که مبتنی بر اراده و رضایت و رأی مردم و آزادی اندیشه و بیان و ابتناء قدرت متمرکز بر اراده و رأی مردم!! و مسئولیت همه ارکان قدرت در برابر ملت?! و در عین حال سازگار با معیارهای اصیل الهی?!، اسلامی و انسانی است، ودیعه گرانسنگی است?!!! که به سادگی به دست نیامده است و با غفلت ملت و به خصوص مسئولان ممکن است خدای ناخواسته! از ما ربوده شود!!!!.
فیلمی از شلیک مستقیم نیروهای شبه نظامی وابسته به حکومت ایران به مردم ناصریه عراق -دوشنبه ۲۱بهمن۹۸
https://www.youtube.com/watch?time_continue=25&v=xsGn0uGXy-k&feature=emb_logo
دنیای عجیبی است و مقاله بسیار درست
اگر ما فکر کنیم که هزار چهارصد سال پیش اگر این سپاه لعنتی گرسنه گان و سوسمار خواران عرب با فرهنگ منحط به ما حمله نکرده بود چه بسا بیشتر خاورمیانه جزعی از کشور ایران بود ولی این فرهگ منحط چه ها که با ما نکرد.
به قول شادروان کسروی که به دست این بیشرمان سلاخی شد ما یک حکومت به این تازیان و آخوند ها بدهکاریم و آنرا دادیم و در واقع با قیمت گزاف فهمیدیم اینها همه از مزدوران هستند هندی زاده مزدور انگلیس و عظمی بلند پایه کی جی بی که در بیشتر ممالک اسلام ازجمله قزافی صدام عرفات محمود عباس جزعی از این مزدوران کی جی بی بوده و هستند.
حال که بدهی خود را به این آخوند ها پرداخت کردیم جای آن دارد که ملت به خود آید تا از زیر ستم این مزدوران از جمله اسلام خلاص و اسلام را مانند مسیحیان در مسجد خود رها سازیم بدون هیچ دخالت در امور سیاست.
تنها ره رهایی همین است و بس باید از اسلام و آخوند دوری و بیسوادی را در مملکت ریشه کن سازیم تا این میکربهای زالو صفت نتوانند با اتکا به بیسوادی ملت دو باره خر سواری کنند البته ناگفته نماند که خطر چپ کمتر از این جرثومه های فساد نیست و در حال حاضر این دو با هم متحد بودند و هستند.
ایران و آباد و آزادم آرزوست
اندیشه رهبرى منطقه اى متناسب با فرهنگ منطقه ایست.
این فرهنگ در خاورمیانه مشکل دارد و رهبرى فلسطین میداند در صورت ایجاد فلسطین مستقل از اداره آن ناتوان است بنابراین بحران و تنش ایجاد میکند تا با جذب سرمایه از این طریق خود را اداره کند.
اتفاقاً اسرائىل هم از این طریق در اداره خود کوشیده و با آن انس گرفته و از این طریق جذب سرمایه و کمک میکند.
هر دو طرف به نوعى همسازى رسیده اند و این تنش را بصورتى مدیریت میکنند.
براى حل بحران فلسطین باید حمایت مادى از فلسطین حذف شود و ننه من غریبم فلسطینى ها خریدار نداشته باشد و از طرف دیگر جهان به حل این مشکل مصمم گردد. آن زمان آن ها دنبال راه حل واقعى خواهند رفت.
اما از طرف دیگر فرهنگ ضعیف خاورمیانه اجازه نمیدهد که این مشکل حل گردد. کشورهاى عرب ثروتمند خود را تا حدودى اداره کرده اند و به رشد و توسعه معینى دست یافته اند اما ایران قربانى این دیدگاه عقب مانده شده است.
کم نیستند روشنفکران ایرانى که سنگ فلسطین را بیشتر از فلسطینیان به سینه میزنند و دایه مهربانتر از مادر شده اند.
از طرف دیگر ایرانیانى پیدا شده اند که از فلسطینیان متنفرند و کاسه داغتر از اسرائیل شده اند. این شاهکار جمهورى اسلامى است که با سیاست ابلهانه خود مردم ایران را به دشمنى با فلسطینیان سوق داده است.
از دیدگاه من همه انسان ها اعمم از فلسطینى و اسرائیلى و ایرانى و عرب برابرند و تاریخ سرشار از عداوت انسان با انسان است. مسلمانانى که در طول تاریغ به یهودیان ظلم کردند و یهودیانى که به مسلمانان فلسطینیان ظلم کردند.
عدالتخانه اى براى این ظلم تاریخى وجود ندارد و باید تنشى را که به موجب این ظلم تاریخى هنوز وجود دارد بر مبناى منافع مشترک حل کرد. روابط انسان ها با هم نوعى تجارت است و درک این پدیده براى روشنفکران که ذاتاً ایده آلیست هستند مشکل است. جامعه اسلامى سرشار از این روشنفکران محفلى است.
فلسطینیان مخالف حل این مشکل هستند. آنان باید تغییر کنند و این قدم اول است. اگر چنین نکنند، تاریخ درس سختى را به آنان خواهد داد. این باعث تاسف من است.
بمناسبت مرگ قاسم سلیمانی
این چه اشکی است و از دیده چه کس جاری شد؟
به یقین بهر فریب، صرف سیاست و ریاکاری شد
قسی القلب چو گرید، نبود هیچ در او جز به ریا
اشک تمساح بدان، نزد مریدان شده مظلوم نما
این یکی گریه تفاوت داشت با آندوی قبلی بسیار
بهر دلبند عزیزش به هلاکت، نه عزیزان غیور بیدار
اشک اول پس زنجیره قتل، حمله به کوی دانشگاه
بهر سرپوشی جرم آنهمه زجر، قتل و جرح بی هنگام
اشک دو، دزدی آرا چو نزدیک بدی او نظرش بامحمود
بعد کشتار وحصار موسوی کروبی، نمود خود مظلوم
سوم در سوگ یکی قاتل و همراز، گسیلی به عراق
که بهم ریخت ممالک عرب و قتل و فجایع و فراق
گریه اول و دوم بدروغ چونکه خودش بد عامل
سومین گریه نه ازسوز دل اما، یه تقاص ناکامل
قاسمش کشت هزاران نفر از سوریه لبنان و عراق
تا که اینک به درک واصل و دختر کشدش درد فراق
محمود عباس خود رهبر گروه ساف بود و یک تروریست پیر که حالا کراواتی شده و با گروه های دیگر تروریستی جهاد اسلامی و حماس در رقابت است تا رقابت اینها تمام نشود و منابع مالی اینها قطع نشود کار به همین منوال پیش میرود و مردم فلسطین در ترور و وحشت باید زندگی کنند و فرصت های صلح را از دست میدهند و فلسطینی های إسرائیلی حاضر به ملحق شدند به کشور جدید فلسطینی نمیشوند یعنی اش انقدر شور است که قابل خوردن نیست .
وقتى رهبر فلسطینى محمود عباس همکلاسى خامنه ایى تو دانشگاه پاتریس لوبامبا باشه فکر مى کنید از این بهتر میشه
مقاله روشنگرانه ایی است که بر خلاف جریان رایج اسراییل ستیزی بخش بزرگی از روشنفکران و اینتلیجنسیای ایرانی ،حقایق مسلم را به بخوبی آشکار کرده است.
در ورای قضیه فلسطین، باید این نکته نیز یاد آوری شود که اعراب بسیار بیش از حق خود از مساحت خشکی های جهان را صاحب گردیدند. همه کشورهای عرب تا اویل قرن بیستم یا مستعمره عثمانی و بریتانیا و فرانسه بودند و یا ناکجا آبادهای بی صاحب و یا برهوتی برای عبور قبایل بدوی و بیابانگرد.
با سخاوتمندی قدرتهای غربی،بتدریج ۲۲ کشور مسلمان با مساحتی بالغ بر سیزده میلیون و دویست هزار کیلومتر مربع ( بیش از مجموع مساحتهای قاره اقیانوسیه وشبه قاره هند) وغنی از منابع فسیلی ، اختراع و به اعراب خاورمیانه و شمال آفریقا اهدا گردیدند و ده ها گروه های قومی و مذهبی به فراموشی سپرده شدند.
ضمنا بی کفایتی و یهود ستیزی رهبران فلسطینی فقط بخشی از ماجراست. به اصطلاح قضیه فلسطین غذای مسموم ومتعفنی است که باعث فربه شدن طبقه الیت و روشنفکران خاورمیانه شده است و بهانه ایی برای سرکوب و فلاکت بخش بزرگی از اعراب و از جمله فلسطینیان توسط اسلامیستهای فاسد و شارلاتان و تبهکار عرب می باشد.
خوراک چپهای غربی، یهود ستیزی و اسراییل ستیزی و معاشقه با اسلامیستها، خوراک چپهای شیعه ایرانی امپریالیست ستیزی وآمریکا ستیزی و معاشقه با آخوندها و خوراک الیت عرب، اسراییل ستیزی است. اگر این گروه های شارلاتان از چریدن و نشخوار جفنگیات و چرندیات خود محروم شوند ، خواهند مرد.
شهروندان اسراییل،چه یهودی و چه عرب، آزادترین مردمان خاورمیانه هستند.