احمد رأفت – سهشنبه چند دههزار معترض لبنانی پارلمان این کشور را محاصره کردند تا از ورود نمایندگان که قصد حضور در نشستی را داشتند که قرار بود به دولت جدید این کشور به ریاست حسان دیاب رای اعتماد بدهد، جلوگیری به عمل آورند.
با حمله نیروهای امنیتی و لباسشخصیها وابسته به حزبالله و جنبش امل به معترضین، که چند صد زخمی بجا گذاشت (بیش از ۴۰۰ نفر به گفته صلیب سرخ لبنان) بالاخره نمایندگان توانستند به مجلس وارد شوند و دولت با رای ۶۹ نماینده حزبالله، جنبش امل و مسیحیان «جنبش میهنی آزاد» وابسته به رئیس جمهور کنونی میشل عون توانست اعتماد پارلمان را به دست آورد. با وجود اینکه طبق قانون نخست وزیر لبنان باید سنی باشد، بسیاری از نمایندگان احزاب و گروههای سنی، دروزها و دیگر تشکلهای مسیحی در این رایگیری شرکت نکردند یا رای مخالف دادند.
حرکت اعتراضی اخیر مردم لبنان از ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹ آغار شد و بدون وقفه از آن زمان ادامه دارد. این بحران نخست وزیر وقت، سعد حریری را مجبور به استعفا کرد و پس از آن هیچکدام از دیگر کاندیداها نتوانستند حمایت لازم احزاب را برای تشکیل دولت به دست آورند. در پارلمان کنونی لبنان نیروهای هوادار جمهوری اسلامی (حزبالله، جنبش امل و جنبش میهنی آزاد) از اکثریت برخوردارند. دولت سعد حریری البته دیگر احزاب چون «حزب سوسیالیست مترقی» دروزها و «نیروهای لبنانی» با رهبر مسیحی آن سمیر جعجع را علاوه بر گروههای سنی نیز در بر میگرفت. معترضین لبنان که در اعتراض به وضعیت وخیم اقتصادی، افزایش بیکاری و فساد گسترده به خیابانها آمده بودند، بلافاصله خواهان تغییرات سیاسی اساسی و به ویژه پایان دادن به فرقهگرایی در ادارهی کشور خود شدند.
یکی از ویژگیهای جنبش اخیر در لبنان، حضور نسل جدیدی از شیعیان در اعتراضها است. برای اولین بار از زمان تشکیل حزبالله در محلات جنوبی بیروت و شهرهای شیعه نشین چون صور، نبطیه یا بنت جبیل، که سالهاست کنترل آنها در دست هواداران جمهوری اسلامی قرار دارد، هزاران نفر به خیابان آمدهاند. علاوه بر شعارهایی که معترضین در بیروت علیه فساد و فرقهگرایی سر میدهند، جوانان شیعه فریاد میزنند «همه یعنی همه، همه شامل نصرالله هم میشود» است. شعارهایی که حکایت از کاهش چشمگیر حمایت از این گروه شبهنظامی دارد. این کاهش در حدی است که حتا المنار، شبکه تلویزیونی حزبالله نیز مجبور شد با برخی از معترضین صحبت کند، امری کاملا بیسابقه در این رسانه. بسیاری از معترضین در گفتگو با المنار، حضور حزبالله در جنگ لبنان یا در یمن و عراق را یکی از دلایل بحران کنونی لبنان اعلام کردهاند.
ولید فارِس Walid Phares، نویسنده و تحلیلگر لبنانی- آمریکایی ساکن واشنگتن که در آخرین کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا به عنوان مشاور امور بینالمللی با دونالد ترامپ همکاری داشت، جنبش کنونی را «انقلابی اصیل و استخواندار» میداند که اگر «استراتژی درستی انتخاب کند» میتواند سرنوشت جدیدی برای این کشور رقم بزند. ولید فارس تا کنون ۱۲ کتاب به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه منتشر ساخته است. در سال ۱۹۸۶ نیز «پشت پردههای انقلاب خمینی» را در بیروت به عربی منتشر ساخت. در آخرین کتابش که به انگلیسی با عنوان «بهار گمشده» منتشر ساخته بخشی را نیز به اعتراضها در ایران و نقش جمهوری اسلامی در عدم موفقیت بهار عربی اختصاص داده است. ولید فارِس در پاسخ به پرسشهای کیهان لندن درباره اوضاع لبنان توضیح میدهد.
– حزبالله در دفتر علیاکبر محتشمیپور، سفیر وقت جمهوری اسلامی در سوریه در سال ۱۹۸۵ تاسیس شد. از آن زمان تا امروز این سازمان شبهنظامی چه نقشی در لبنان ایفا کرده؟
-همانطور که گفتید حزبالله زائیدهی یک تصمیم و اقدام جمهوری اسلامی ایران است. قبل از خمینی، ما در لبنان حزبالله نداشتیم، جنبش امل بود و حرکت محرومین. حزبالله فرزند جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. سیستم ورشکسته لبنان البته فضای مناسبی برای رشد حزبالله به وجود آورد. حزبالله در دهه نود میلادی با کمک سوریه و حافظ اسد توانست کنترل لبنان را به دست گیرد. البته در سال ۲۰۰۵ مردم لبنان برای اولین بار در حرکتی مردمی حزبالله را به چالش کشیدند. جامعه مدنی در انقلابی که به آن نام «جنبش سدر» داده بودند، توانست سوریه را، البته با حمایت فرانسه و آمریکا، وادار به خروج از لبنان کند. در همان سال شورای امنیت با تصویب قطعنامه ۱۵۵۹ خواهان خلع سلاح حزبالله شد. البته حزبالله هرگز سلاحهایش را زمین نگذاشت. و از این نظر سلاحهایی که در اختیار دارد غیرقانونی هستند. در سال ۲۰۰۸ میلادی حزبالله با اقدام نظامی در عمل بیروت را اشغال کرد. از آن روز تا کنون حزبالله کنترل لبنان را در دست دارد. این گروه دولت، پارلمان، نهادهای دولتی و حتا بخشی از ارتش را کنترل میکند. اشتباه است اگر حزبالله را تنها یک گروه شبهنظامی به حساب بیاوریم، حزبالله بخشی از انقلاب اسلامی خمینی است.
– حزبالله تا چندی پیش از حمایت گستردهای نه تنها بین شیعیان بلکه حتا مسیحیان برخوردار بود. چه شد که این حمایت گسترده را از دست داد؟
-آنچه حزبالله انتظارش را نداشت، طغیان جامعه مدنی بود. انقلابی که نیمه اکتبر آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد. لبنانیها در سال ۲۰۰۸ به این نتیجه رسیده بودند که امکان قیام علیه حزبالله وجود ندارد. در آن سال حزبالله به توافقی نانوشته با دیگر احزاب دست یافته بود که بر مبنای آن اقتصاد را به دیگر احزاب واگذار میکرد و در ازای واگذاری حق چاپیدن پول لبنانیها به آنها، برای خود حق تصمیمگیری در مورد مسائل نظامی و امنیتی را لحاظ میکرد. به عبارت دیگر حق داشتن اسلحه را با رضایت سیستم سیاسی به دست آورد. به جامعه مدنی هم این پیام را منتقل کرد: کاری به سیاست نداشته باشید و در رفاه نسبی زندگی کنید. آنچه اوضاع را تغییر داد شکستن مرزهای فساد مالی و اختلاس از سوی احزاب با کمک میشل عون، رئیس جمهور مسیحی کنونی و شریک حزبالله بود. لبنان که زمانی دارای نقدینگی قابل توجهی بود، امروز این امتیار را از دست داده است. این مسئله، جامعه مدنی را که سالها سکوت کرده بود، از خواب بیدار کرد. اگر قبلا آزادی نداشتند، حالا رفاه را نیز از دست دادهاند.
حزبالله و شرکایش فکر میکردند این اعتراض چند روز بیشتر دوام نخواهد آورد و با تعویض دولت همه آرام خواهند شد. ولی چنین نشد زیرا این حرکت یک انقلاب اصیل و استخواندار است. جنبشی که اگرچه اسلحه ندارد ولی دولت و احزاب را خلع سلاح کرده. لبنانیها خواهان تغییرات واقعی هستند و حزبالله نمیتواند این خواستها را بپذیرد، زیرا اگر بپذیرد دولت مستقلی تشکیل شود و این دولت جلوی فساد را بگیرد، باید حزبالله را نیز خلع سلاح کند زیرا در یک کشور عادی نمیتوان حضور گروههای شبهنظامی را پذیرفت. حزبالله هم بدون اسلحه دیگر قادر به کنترل لبنان نخواهد بود.
البته مهمترین ویژگی این انقلاب حضور جوانان شیعه است. در شهرهایی چون نبطیه، صور و یا بعلبک که سرزمین حزبالله به حساب میآیند، جوانان در خیابان هستند. جوانان لبنانی میخواهند یک زندگی عادی در کشوری عادی داشته باشند.
– آیا با مرگ قاسم سلیمانی میتوان شاهد ریزش آنچه جمهوری اسلامی «جبهه مقاومت» میخواند و حزبالله رکن اصلی آن است بود؟
-آنچه پس از مرگ قاسم سلیمانی اتفاق خواهد افتاد به دو عامل بستگی دارد: سیاستهایی که جمهوری اسلامی و آمریکا در پیش خواهند گرفت. از نگاه واشنگتن سالهاست که جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بازوی خارجی آن، نیروی قدس، همزمان سرگرم سرکوب مردم ایران و منطقه و ایجاد نیروهای شبهنظامی در کشورهایی چون عراق، لبنان، سوریه و یمن هستند. سیاستی که قاسم سلیمانی طراح و مجری آن بود.
دولت باراک اوباما در سال ۲۰۱۱ نیروهای آمریکایی را از عراق خارج ساخت و در عمل این کشور را به نیروهای شبهنظامی شیعی واگذار کرد. سیاستی که برخی را در عراق وادار به حمایت از داعش کرد و آمریکا را مجبور ساخت برای مبارزه با داعش به عراق بازگردد. زمانی که نیروهای آمریکایی داعش را شکست دادند، نیروهای شبهنظامی تحت فرماندهی قاسم سلیمانی بجای تشکر از آمریکا سرزمینهایی را که از اشغال داعش خارج شده بود اشغال کردند؛ همزمان حملاتی را نیز علیه نظامیان آمریکایی آغاز کردند. تا اینجا رفتارشان برای آمریکا قابل تحمل بود ولی وقتی مردم عراق یک انقلاب را آغاز کردند و در لبنان مردم جنبش اعتراضی به راه انداختند و در داخل ایران نیز مردم به خیابان آمدند، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی قدس دچار وحشت شدند. این وحشت زمانی افزایش یافت که دیدند در عراق جوانان شیعه اعتراض می کنند و نه فقط کردها و سنیها. جوانان شیعه علیه گروههای شبهنظامی وابسته به جمهوری اسلامی ایران به خیابان آمدند و دفاتر آن را به آتش کشیدند. همزمان در ایران هم مردم علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نظام به خیابان آمدند. در لبنان نیز معترضین پای حزبالله را به میان کشیدند.
واکنش رژیم ایران و نیروی قدس به این قیامها در سه کشور منطقه، گسترش حملات به آمریکاییها در عراق و سوریه و تصمیمی مبتنی بر ارزیابیهای اشتباه از واکنش احتمالی دونالد ترامپ بود. آنها فکر میکردند که با نزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری، کاخ سفید از خود واکنشی سخت نشان نخواهد داد. عدم واکنش کاخ سفید به سرنگونی پهپاد آمریکایی نیز این ذهنیت را در رژیم تهران تقویت کرده بود. قاسم سلیمانی واقعا فکر میکرد که آمریکا از خود واکنش سخت نشان نخواهد داد. اگرچه واقعیتی غیرقابل انکار است که دونالد ترامپ قصد ورود به درگیری جدیدی در خاورمیانه را ندارد، ولی درست به خاطر اینکه در ماه نوامبر در آمریکا انتخاباتی برگزار خواهد شد، دونالد ترامپ نمیتواند در مقابل کشته شدن یک شهروند آمریکایی بی تفاوت بماند. درست به همین دلیل دستور کشتن قاسم سلیمانی و چند تن دیگر از رهبران شبهنظامی عراق را صادر کرد.
رژیم ایران امروز دو گزینه در مقابل دارد: حمله مجدد به نیروهای آمریکایی یا سیاست صبر و انتظار به امید اینکه در ماه نوامبر آینده شخص دیگری به کاخ سفید برود.
– یعنی حزبالله همچنان کنترل لبنان را در دست خواهد داشت؟
-سرنوشت لبنان به سرنوشت نظام کنونی در ایران گره خورده است. تا زمانی که حزبالله از نظر مالی حمایت تهران را داشته باشد و بتواند نیروی نظامیاش را حفظ کند، ما شاهد تغییری اساسی در لبنان نخواهیم بود. بدون شاخه نظامی، حزبالله ریزشی سریع خواهد داشت و از بین خواهد رفت. شاید به عنوان یک حزب یک یا دو درصدی در صحنه سیاست باقی بماند، ولی دیگر قادر به تاثیرگذاری نخواهد بود.
در مورد دیکتاتورها و وسواس انها قبلا شنیده بودیم ، مثلا قذافی که با خودش خیمه میبرد و شتر به خارج و از شیر شتر می خورد . اما از پوتین اینرا بشنوید که با خودش توالت مخصوص میبرد . حتی در هواپیما ! موزه ! ….
کمدین برجسته امریکایی لوئیس دریفوس در برنامه پر بیننده استفان کلبرت این گونه انرا افشا می کند .
https://ca.yahoo.com/news/julia-louis-dreyfuss-bizarre-poop-071328732.htmlاینهم غذاهای استالین و هیتلر و صدام و …
https://www.theguardian.com/lifeandstyle/shortcuts/2014/dec/07/dictators-dinners-stalin-hitler-saddam-hussein
ج.ا با ویروس کرونا هیچ تفاوتی ندارد دقیقا مثل کرونا عمل میکند و به تمام منطقه کشیده میشود و کشتارش همیشه بالای میلیون نفر چه در ایران عراق سوریه لبنان و یمن است که کشتار کرونا در مههای گذشته هنوز به هزار نفر نرسیده.
اگر برای این افعی ویروس کرونا درمان پیدا کنند و سر افعی را زیر سنگ له کنند و این درمان سقوط ج.ا و قدرت بدست آمده از مردم باشد همه منطقه به آرامش و آسایش میرساند.
به امید آنروز
حزب الله و بن لادن!
زمانیکه بن لادن جوان بود, تین اجر بود به کشور های مختلف سفر میکرد.
مثل سید صادق قطب زاده لباس شیک و آپ-تو-دیت میپوشید.
و مکان های مورد علاقه اش کافه کازینو هایی بوده است که آنجا با زنان آشنا بشود.
اما او در دوران جوانی به لبنان سفرهای زیادی میکرد.
لبنان که به کافه کازینو ها, استودیو ها, بانک ها و اینترپرنور ها توجهی خاص دارد.
گروه هایی مختلف در درون طیف های گوناگون وجود دارند که “فست مانی” به هر شکلی برایشان اهمیت دارد.
از هتل ها و کازینو ها و خرید و فروش جنس تن فروشی به مسافرین عرب که با جیب پر بیایند.
زمانیکه خمینی با شعار “مسلمانان جهان بپا خیزید” در ایران قتل و عام میکرد, زمانیست که بن لادن از خانواده ی خودش فاصله میگیرد و در محافل لبنانی خوش گذرانی میکند که آنجا را شیعه ها یا بهتر بگوییم حزب الله میگرداند.
حزب الله لبنان با فتوای آخوند های شیعه قوادی هم میکند.
که این در گروه های شیعه ایرانی هم معمول و متداول است.
یکی از منابع مالی حزب الله چرخاندن کافه کازینو هایی است که از قول خاتمی بگوییم که گفته بود:
دختران شیعه را “قوادان ما” در خلیج فارس نمیفروشند (یعنی دختران ایرانی که به اسلام اعتقاد یا تکلیف ندارند را میفروشند!)
“قوادان ما” را نگارنده به جمله ی خاتمی اضافه کرده است چونکه ایشان یادش رفته بود بگوید کی در چه حکومتی “دختران ایرانی” را در کشورهای همجوار ایران میفروشد.
از عیاش خانه های پاکستان بگیرید تا امارات و مالزی, قوادان آخوندی شیعه هستند که رسما با فتوای آخوند به فساد میپردازند که مریدان و مقلدان قوادان به منابع مالی دسترسی داشته و سهم آخوند را هم بدهند.
برای حزب الله لبنان هم هیچ مانعی وجود ندارد که هر دختر بچه ی بیچاره ی مردمی را که اگر بو بکشند “کافر هستند و شیعه نیستند بفروشند. دیگر مذهب های ابراهیمی هم دست به چنین جنایت میزنند چونکه بنیاد این مذهب های تقدس گرا (ظاهر شعار ها) از فروش سکس در جهانشان برخواسته است (فحشا). قدسیت و فحشا دو روی سکه ی مذهب است!
نکته ای در باب پیامبران یا رسولان این مذهب ها جالب است.
شهر مورد علاقه ی کسی به نام محمد اسلام برای سکس و عیاشی “رقه” (سوریه) بوده است که شواهد تاریخی نشان میدهد, داعش از این رو بوده که این منطقه را مرکز دولت اسلامی خود تعیین کرده بود.
برای کوتاه کردن این کامنت هم شده به این ترتیب نگاه کنید:
موسی در جوانی در مصر سکس میکند اما وقتی به اسراییل میرسد از قانون میگوید.
محمد در رقه ی سوریه سکس میکرد و وقتی به مکه (در اصل بکه) شهر خود میرسید از قانون میگفت.
سید صادق قطب زاده در غرب سکس میکرد وقتی ایران آمد از قانون میگفت.
بن لادن در لبنان سکس میکرد آمد افغانستان به آنجا از قانون میگوید.
– تمام پیامبران مذهبی در جوانی “عیاشی” میکردند و در پیری انقلابی میشوند!
این قانون, یا خدا یا مذهب فقط یک چیز مشترک دارد, قدسیت و مجازات مردم بی گناه.
که پیش مقدمه ی آن “عیاشی” است که زیر متن حس “گناه” میشود برای مجازات نه خود, بلکه بی گناه!
– برخی امامان پاکستان فتوا میدهند که اگر به زنی تجاوز شده است متجاوز آزاد باشد و تجاوز شده به زندان!
خامنه ای هم که اعتراف کرد لجن حکومتش غیر از فساد نیست, در سخنرانی به آتش به اختیار ها میگوید به جای “فاسد مفسد” مجازات بشود.
این گروه های تروریستی و امامان و قوادانشان از لبنان تا مصر, از پاکستان تا مالزی و حتا کشورهای غربی از قربانیان استفاده میکنند که در مخ کسانی مثل بن لادن “حس گناه” پر کنند.
طبیعتا در نهاد این تروریست ها که “انسان” هستند, فشار مرئی و نامرئی روانی ایجاد میشود زیراکه که “قربانی” عیاشی اینها یک موجود دست و بال بسته است!
– دختران بی گناه مردم
و برای خالی کردن خشم خود انقلابی شده و با ساتور به جان زمین و زمان میفتند بدون اینکه تشخیص بدهند “گناه کار کیست و بی گناه” کیست.
نگارنده به ترم “گناه یا بی گناه” اعتقاد ندارد, اما از منظر فرهنگ مذهب های “فساد و فحشا” به این ترم اشاره میکند.
این نوشته که بخشی کوتاه از نوشته های طولانی نگارنده برای یک مرکز پژوهشی آمریکایی بوده که آنان بدانند چگونه آخوندی با فتوا فحشا خانه ای در پاکستان یا لبنان را با مریدان قواد خود کنترل میکند که قربانی دو نفرند.
۱- دختری که اسیر این قوادان است.
۲- جوانی (هایی) از سورس خاص مثل (خاندان بن لادن), مثل خمینی ها, خامنه ای ها, سید صادق قطب زاده ها که علاقه ی قرانی به فحشایی دارند که بهشت این کتاب ترسیم میکند!
– در حماسه ی گیلگامش که او قرار است به جنگ با “همبابای” ترسناک و (تروریست) برود متون این حماسه به دو جایی اشاره میکنند که آنجا کوهستان و جنگل است:
۱- لبنان!
۲- غرب ایران!
– به نظر میاد این آخوند اشغالگر ایران با مقلدان لبنانی, یا بر عکس, آن دوران ها هم اتحادهای سرخ و سیاه داشتند!
– خسته نباشید!