به نسل‌های جوان ایران

شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ برابر با ۰۷ مارس ۲۰۲۰


هر آنکس برای آبادی و امنیت و رفاه خانه و خانواده و کوچه و محل و شهر و روستا و کشور خود بکوشد، به آبادی و امنیت و رفاه بخشی از جهان کمک کرده است.

هر آنکس خواسته یا ناخواسته برای ویرانی و ناامنی و فقر خانه و خانواده و کوچه و محل و شهر و روستا و کشور خود بکوشد، بخشی از جهان را ویران و ناامن و فقیر کرده است!

ایران و ایرانیان چهار دهه است که مبتلا و گرفتار دومی هستند و مردمان منطقه و جهان نیز از این ویرانی و ناامنی در امان نمانده‌اند.

این سرزمین در تاریخ هزاران ساله‌ی خود فراز و نشیب‌های بسیاری پشت سر گذاشته. اما شاید در هیچ دوره‌ای گرفتار چنین اختلالی در چرخه‌ی تاریخ نشده بود! در جنگ‌های یونان و حمله مغول و اعراب، روح زمان در سراسر جهان در تسخیر چنین رویدادهایی بود. این همزمانی از اواخر قرن هژدهم تا اوایل قرن بیستم در دوران قاجار و همزمان با صنعتی شدن جهان و به میدان آمدن اختراعات تازه، دچار اختلال شد که از دل آن انقلاب مشروطه شکل گرفت؛ یک جنبش متجدد و آزادیخواهانه  برای جبران این اختلال و همگام شدن با جهان نوین.

پنجاه سال پهلوی اگرچه ایران را به کشوری تبدیل کرد که همزمانی خود را با روح جهان دوباره باز یافت، اما نیروهای ارتجاعی نه تنها در بطن ایران بلکه در تمام جهان و به ویژه کشورهای خاورمیانه و مسلمان‌نشین ریشه‌دارتر از آن بوده و هستند که پدیده‌ای به نام «بنیادگرایی اسلامی» متشکل از ده‌ها فرقه‌ی ریز و درشت که هر کدام خود را نمایندگان «اسلام راستین» می‌خوانند، شکل نگیرد. قرون وسطای فکری ایران با این بنیادگرایی اسلامی در سال ۱۳۵۷ با جایگزینی «جمهوری اسلامی» بجای «پادشاهی ایران» آغاز شد.

اگر در نظر بگیریم که سه تا چهار نسل عصر پهلوی را تجربه کردند، دو تا سه نسل نیز دوران سیاه جمهوری اسلامی را دیده‌اند که دست کم یک نسل بین این دو دوران مشترک است: همان نسلی که جوانان امروز بیشترین «گناه» و «تقصیر» را به گردن آنان می‌اندازند! یعنی به گردن پدران و مادران خود! حال آنکه آن نسل، در آن دوران هنوز خیلی جوان بود و بر اساس مستندات انکارناپذیر، در کنار پایوران حکومت پهلوی، بیشترین اعدام‌ها و تیرباران‌ها را در مخالفت با جمهوری اسلامی متحمل شد! اما نسل رهبران حزب توده و جبهه ملی و نهضت آزادی و فداییان اسلام و مؤتلفه اسلامی، یعنی هم‌نسلان خمینی و خامنه‌ای حاملان اصلی انقلاب اسلامی بودند که به دلایل مختلف، که شرح آنها در اینجا نمی‌گنجد، مورد اقبال جامعه و جهان نیز قرار گرفتند!

امروز دو نسل کامل که شوربختانه تنها جمهوری اسلامی را تجربه کرده‌اند، جمعیت جوان ایران را تشکیل می‌دهند و درست عین هم‌نسلان رضاشاه که فقط دوران قاجار را تجربه کرده و در فکر آزادی و تجدد ایران بودند، در برابر یک نقش تاریخی قرار گرفته‌اند: هدایت ایران به سوی آبادی و رفاه و امنیت و آزادی! امروز نیز یک رضا پهلوی دیگر می‌تواند نقشی تاریخی بازی کند. نقشی که به ویژه  از دی‌ماه ۹۶ به اینسو شفاف‌تر شد و تنها آیندگان می‌توانند بگویند که موفق بود یا نه. درست همانطور که ما  امروز از رضاشاه بزرگ می‌نویسیم!
الاهه بقراط

[کیهان لندن شماره ۲۵۲]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=188161

6 دیدگاه‌

  1. فرزند کورش

    شاهزاده رضا پهلوی بارها مشخص کرده اند که “روش حکومتی جمهوری” را ترجیح می دهند. این طرز فکر بسیار امیدوار کننده است. معنی این طرز فکر این است که ایشان آمادگی و توانایی نقش شاه “راهنما و نگهبان اصول اساسنامه” را بازی کنند. ایشان این توانایی را دارند که” فقط” هر آنگاه که “اصول آزادی و استقلال” کشور در خطر باشد دخالت موثر کنند . در این صورت اداره روزانه کشور را واقعا به نخست وزیر منتخب ملت خواهد سپرد . ایشان واقعا فرهنگ و توانایی این را دارند که ایران را بالاخره وارد به “حکومت ملت بر ملت” وارد کند. اگر چه ملت ایران بدون شاه نمی توانند زندگی کنند اما دیگر تحمل شاه مطلقه یا فقیه مطلقه را ندارند. شانس بزرگ ما اینست که شاهزاده علاقه ای به دیکتاتور شدن ندارند…به شرط اینکه علیرغم امیال شاهزاده آزاده.. مردم از او یک دیکتاتور نسازند.در این مورد هم تجربه شوربختانه جمهوری اسلامی .. باید ملت را هوشیار بکند.

  2. کدخدا

    دورد بر نویسنده گرامی مطالب :
    -غرب بیدار میشود .پوتین و….
    و
    – انها که روسی هستند .

  3. غرب بیدار می شود . پوتین و جاسوسان و نفوذی های او زیر ذره بین سازمانهای امنیت غرب قرار میگیرند .

    غرب بیدار می شود . پوتین و جاسوسان و نفوذی های او زیر ذره بین سازمانهای امنیت غرب قرار میگیرند .
    تلویزیون من و تو ابزار دست فدایی ها و توده ایها ، تاریخ را دوباره نویسی میکند . هیچ رد پایی از اشغال سفارت امریکا و مراکش توسط فدائیان خلق قبل از دانشجویان مزدور خوئینیها جاسوس روس که پدرش آخوند روسی فرقه دموکرات بود و خودش در پاتریس لومومبا مرکز جاسوس سازی شوروی تعلیم دیده بوده ، دیده نمی شود . بسیار مزورانه و مارکسیستی روسی خوانش فدائیان خلق را از حوادث ایران منتشر میکند . همه گناهان به گردن بازرگان و بنی صدر و جبهه ملی و مجاهدین خلق می افتد . دست چینی گزینشی حوادث و کنار هم چیدن ان ها با بیانی کاملا دوگانه ( رفیقی برای روسیه و رفقا ، خصمانه و طعن الود برای بازرگان و بنی صدر و امیر انتظام ) نشان میدهد که هیچ رسانه ای در ایران از ویروس کرونای مارکسیسم روسی در امان نیست .
    ما نیاز عاجل به یک نظامی مسلح به سلاح آنتی ویروس مارکسیسم روسی مثل سوهارتو در اندونزی داریم .
    با مارکسیست های روسی و حرکت ویروسی انها هرگز در ایران هیچ دولت و یا نظامی ( چه شاهنشاهی ، چه ملی مصدقی ، چه جمهوری ، چه سانترال دموکرات اقتدارگرا ) نمی تواند بیاید ، بماند ، و از منافع ملی ایران دفاع کند . ایران هرگز با این جاسوسان روس و شهوت روس ها برای گاییدن همسایه ها مخصوصا انهایی که سر راه انها به ابهای اقیانوس ها هستند ، یک دولت نرمال نخواهد دید .

  4. به انهایی که روسی هستند

    سکوت سیاه مرگ اور خائنانه ای همه رسانه های فارسی ، فعالین سیاسی ، احزاب ، روزنامه نگاران ، روشنفکران ، دانشجویان ، سازمانهای ترروریستی شونیستی ، رهبران سیاسی خودخوانده اپوزیسیون امریکا ستیز و دشمن اسرائیل و اروپا و جهان لیبرال دموکراسی را در بر گرفته.
    موضوع اشکار روز :
    ۱) روسیه اپک را نابود کرد ، چند قطره نفت را که این ملاها میتوانستند بفروشند را هم برای خودش برداشت
    ۲) روسیه هیچ کمکی به ایران نمی کند . تا کنون تحریم ها را بهانه میکرد . در زمینه کنترل ویروس و ماسک و ضد عفونی . اما موشک اس ۳۰۰ و تور میفروشد تا هواپیمای دو تابعیتی ها را بزنند. الان که امریکا تحریم ها را برداشته ! امادگی کمک هم اعلام کرده ! اما این بازی کنندگان با کارت مذهب اپورتونیست ، نمی گویند کجای مذهب شیعه رد کردن کمک امریکا و منتظر کمک روسیه ماندن تا ابد را توصیه کرده ؟ اما مارکسیسم روسی ورژن مذهب باز ان قطعا چنین میکند .
    انهایی که مزورانه تحریم های امریکا را علیه مردم ایران می دانند و دست امریکا را در کشته شدن دکترها ، پرستارها ، مردم ایران دخیل می دانند ، مسؤلیت پناهندگان میلیونی فراری از اسد جنایت کار و روسیه ارباب او و ملاهای روسی همدست او را به گردن قربانی صف اول : ترکیه می اندازند ،
    دراینجا اما به المان و فرانسه هم حمله سادیستی نمیکنند ، بلکه برای انها تبلیغ میکنند که به ارودغان باج نمیدهند! اما اگر مورد ملاها بود و اسد و مادورو و قذافی یا روسیه به اروپا حمله میکردند.حتی در مورد یونان که جلوی انها را گرفته و به انها شلیک میکند رویکرد دوستانه دارند ، جز اپورتونیسم چپ روسی که می خواهد در پس سرنگونی ملاها هیچ نظام لیبرال ، دموکرات ، ملی ، یا سلطنتی و جمهوری و سانترال دموکراتی که با امریکا رابطه داشته باشد نیاید . بلکه همین فدایی ها و توده ایها و کمونیست های دنباله انها باز کشور را در همین خط روسیه و اسد و مادورو نگه دارند . دشمن اسرائیل و ازادی و دموکراسی و توسعه پایدار .
    نامه نویسانی که برای هر مسئله کوچکی در فلسطین ، یا زندانی شدن فلان یار جاسوسی انها یا حمله گمراه کننده اپورتونیستی به مذهب یا چند تا نوکر بیچاره دون پایه ملاها بر یک دیگر سبقت میگیرند ، خفقان گرفته اند .
    انهایی که دنبال تئوری توطئه های توده ای ، ک گ ب ، فدایی ، سوسیالیست و مارکسیست روسی ، که جملگی علیه امریکا هستند ، چنان دنبال فرضیات ابلهانه داخل گه روسی که در ایران پاشاندند ، دنبال نخود امریکایی و اسرائیلی و نوفل لوشاتویی و گوادلوپی توهمات سر هم میکنند که نه تنها گوز روسی را به شقیقه امریکایی ربط دهند ، بلکه همه جنایات اشکار و واضح روسیه و مزدوران فاشیست شیمیایی ، موشکی ، اتمی فاسد کودک کش انها را با تصورات مالیخولیایی نسبت دهند به اوباما و ترامپ و کانادا و فرانسه و به اردوغان و مذهب شیعه . این همه خلاقیت روسی که رد پای فدایی ، توده ای ، کمونیستی ، شونیستی را پاک کنند ، تو گویی اینها نبودند که اذربایجان اشغال کردند ، نفت و گاز شمال به روسیه دادند ، مصدق لگد مال کردند ، در سال ۴۲ در برلین و پیک ایران و رادیو عشق اباد به انقلاب شاه حمله بردند و همنوایی با خمینی . مارکسیست اسلامی درست کردند به جای مذهب و اخوند درباری شیعه پشتیبان ظل الله ، همان مذهبی که در مشروطه آخوند روسی شیخ فضل الله بر دار کرد . از ۵۷ تا ۶۰ مجری همه توطئه ها شدند که مشتی درس خوانده پاتریس لومومبا را به جای فوکول کراواتی های ملی و لیبرال های مذهبی و مجاهدین بیاورند . از ترکمن صحرا با کودتای ۳۰۰ یا ۴۰۰ نفره ، کردستان فردای پیروزی انقلاب با آخوند کمونیست مزدور صدام ، تا خوزستان همدستی با خزئل ، تا حمله به سفارت امریکا و مراکش پیش از فرستادن مزدوران مارکسیست اسلامی به سفارت امریکا ، تا پشتیبانی از خلخالی و کشتار مخلفین و امام ضد امپریالیست ، تا درخواست انحلال ارتش شاه و تولید و مسلح کردن سپاه به سلاحهای روسی ( از کلاشینکف و تانک تا بمب اتم و موشک های روسی ) ، فرستادن محمد منتظری جاسوس قذافی درست هفته اول پس از ۲۲ بهمن تا لو دادن کودتای نوژه به لبنان با سلاح های تروریستی تا تشکیل حزب الله محتشمی پور زیر نظر حافظ اسد ، از امریکایی و جاسوس خواندن بازرگان ، بنی صدر ، امیر انتظام تا فروهر ها ، و هر کسی که مارکسیست روسی نبود . با کشتن بهشتی و باهنر توسط بهزاد نبوی ، نابود کردن هر آخوندی که ممکن بود سد راه این روسی کردن مارکسیستی بشود ، از مطهری و مفتح تا لاهوتی و اشراقی توسط فرقان که اولین قربانی انها نه خود خمینی ، رفسنجانی ، منتظری ، حسن ایت ، قدوسی ، خوئینی ها ، خلخالی ، ری شهری ، گیلانی که سرلشگر قرنی بود که جلوی تجزیه کردستان ( شبیه اشغال آذربایجان زمان شاه ) ایستاد . اینها که خود را پیروان دکتر شریعتی پایه گذار اسلام مارکسیستی می دانستند جز مامور شوروی بودن یا قذافی و صدام و اسد به کجا می توانستند مربوط باشند ؟

  5. عسگرآقا

    برگرفتن تاج از میان دوشیر !

    نظامی گنجوی داستان لشگر کشی بهرام را بی جنگ و خونریزی میداند: که بهرام شرط گذاشت که تاج شاهی میان دو شیر نهند و هرکه توانست تاج از میان دوشیر برگیرد، همانا پادشاهی او را سزد. خب، خیلی ها خواستند و می خواهند که تاج ایران را برگیرند: خمینی، کیانوری، مریم و مسعود و… و اکنون نیز اما نه زمان، زمان بهرام است ودوران هشتاد و چهل سال پیش ونه مردمان ایران، مردمان آنزمان…

    حقیقت آنست که ما ایرانیان قادر نیستیم که قدرت را از طائفه تبهکار ضحاک فش گرفته و آنرا بدست شاهزاده پهلوی بدهیم. همه چیز میدانیم و بلدیم…از زرتشت و مولوی و کارل مارکس و پوپر و چه و کوبا و لاتین آمریکا و هاروارد… همه چیز را میدانیم ولی قادر نیستیم در سرزمین خود یک نظام سیاسی دلخواه خود را بر پا سازیم.

    من نمی دانم اصلا شاهزاده خود خواهان تاج هست یا نه و آیا می خواهند که تاج و قدرت را برگیرند یانه؟ در خلق و خوی و گفتار و کردارمان در عمل نگاهی بیاندازیم، در خواهیم یافت که این کار از ایشان بدون همکاری و فدا کاری خالصانه همه ایراندوستان شدنی نیست.
    من کامنت نویس، بارها اینجا نوشته ام که شاهزاده راز بقای ایران است، اما شرایط و اسباب کار را بایدآماده باشد، تنها با گفتن ایران را پس میگیریم، شدنی نیست. سرمایه، نیرو و حمایت دموکراتی خواهان و…و همه باید جمع شوند، همه باید با هم فداکاری کنیم. باشعر بوی موی جولیان آید همی، یاد ایران عزیز آید همی…

    پاینده بماند ایران

  6. یک هموطن

    با سپاس مجدد از مقاله زیبایی دگر از الهه بقراط!

    آنچه فرمودید کاملا درست و وزین بود. من کاملا با شما موافقم که “امروز نیز فقط یک رضا پهلوی دیگر می‌تواند نقشی تاریخی بازی کند. نقشی که به ویژه از دی‌ماه ۹۶ به اینسو شفاف‌تر شد.” ولی سئوال بنده این است – و با کمال احترام به رضا پهلوی دوم – کدام رضا میتواند یک‌ چنین مسئولیت عظیمی را به عهده گیرد؟ در این میان ما دو رضا و با دو شخصیت کاملا متفاوت را داریم: رضا شاه در مقابل رضا پهلوی دوم. من رضا پهلوی را دوست دارم و به ایشان احترام می گذارم. ایشان اما، بر خلاف پدربزرگشان، گرچه تحصیل کرده تر و با دنیایی با طرز تفکر دموکراسی و عدالت اجتماعی بیشتری آشنایی داشته و برخوردار هستند، ولی بنظر من ایشان با دیدی بسیار متفاوت از آنچه ایران و ایرانی در این برحه از حیاتشان نیاز دارند – در مقابل آنچه میخواهند، نگاه میکنند.
    بنده دلیل اینگونه جهت گیری ایشان را درک میکنم. ایشان از آنچه به سر پدر بزرگ و پدرشان آمده درس یادگرفته اند و نمی خواهند که همان اتفاقها بسیار ناگوار، ناشایست، ناعادلانه و ناسپاسانه ایکه که ملت اکثرا بیسواد و خرافاتی اسلامی ایران به سر خودشان بیاید. به نظر بنده، ولی، این حالت جهت گیری ایشان نمی تواند آن رضایی را که شما می فرمائید برای ایران و ایرانی به ۱۴۰۰ سال عقب زده شده را بلند نماید.
    من قبلا به این مسئله اشاره کرده ام که ایشان یا مانند هری و میگان باید پادشاهی را بوسیده و کنار بگذارند، ویا آستینها را بالا زده و مانند پدر بزرگشان وارد این برحه زمان شده و برای ایران و ایرانی بنام‌یک پادشه مقتدر بجنگند. بعدها میشود ان برنامه هایی را ک۶ ایسان در نطر دارند اجرا نموده و مملکت را رهنمون شوند.در غیر اینصورت، ایشان هم همانند پدر هری، یعنی پرینس چارلز، در حالی که منتظر مرگ مادر ۹۳ ساله خود باشند – آنهم در حالی که خود بسیار پا در سن گذارده است باشند، و یا اینکه مادر را به نوعی دور زده ?… و به پادشاهی برسد.در غیر اینصورت، این مادری را که ما میبینیم، مردنی نیست و حتی چارلز میتواند قبل از او از این جهان وداع نماید… به نظر بنده، همین اصل هم در مورد ایران بصورت نمادین صادق است: هری = رضا پهلوی دوم. ملکه = ایران. فعلا، تصمیم را ایشان باید قاطعانه بگیرند تا این منبع سوختی عظیم و قدرتمند برای اینگونه حرکت در ایان باشد. زمان مناسب است. تصمیم مال ایشان است: همانند رضاشاه عمل نمایند، یا مانند پرینس چارلز.

Comments are closed.