عمادالدین الجبوری (ایندیپندنت عربی) – از دیدگاه ریچارد دی هوکر رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک دانشگاه دفاع ملی ایالات متحده، تظاهرات ماههای اخیر در عراق بیش از اشغال نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۳ عراق به منافع ملی ایالات متحده خدمت کرده است. هوکر معتقد است که این یک «فرصت طلایی» است که واشنگتن در نظر دارد آن را به «انقلابی فراگیر و تمامعیار» در عراق تبدیل کند.
ما میتوانیم مهمترین مطالب مقاله هوکر را که موسسه مطالعات سیاست خارجی «فارین پالیسی» آن را در اوایل ژانویه منتشر کرد و سپس توسط وبسایتهای مختلفی چاپ شد، به چند موضوع زیر خلاصه کنیم.
حکومت شیعی در عراق هیچ دستاوردی نداشته
پس از حمله نظامی آمریکا به عراق، تلاش واشنگتن بر این محور متمرکز بود که یک قانون اساسی توسط خود عراقیها تدوین شود و دولتی در بغداد که حافظ منافع آمریکا باشد تاسیس گردد. ولی باید بپذیریم که آنچه با «سرنگونی رژیم صدام حسین» اتفاق افتاد این بود که عراق بطور کامل تسلیم شیعیان تندرو وابسته به رژیم ایران شد.
امروز، فناوری و فضای مجازی به عنوان یک سلاح، معادلات بینالمللی و منطقهای را تحت تأثیر قرار داده است. این تاثیر به نوبه خود به رسانههای اجتماعی کمک کرد تا جنبش کنونی عراقیها را نظم و سامان دهند. این جنبش تا کنون در خدمت منافع ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است بهخصوص که به برکت این جنبش «دولت شیعه» کنونی که ضد منافع ملی آمریکا و به نفع رژیم ایران عمل میکند را در آستانه فروپاشی کامل قرار داده است.
حکومت شیعی وابسته به رژیم ایران در بغداد پس از سال ۲۰۰۳ درواقع هیچ دستاوردی برای ملت عراق جز ناامیدی، ناکارآمدی دولت و بیثباتی سیاسی و هرج و مرج در سراسر این کشور به همراه نداشت.
هوکر میگوید: «برای واشنگتن بسیار مهم است، که از برقراری مجدد یک حکومت شیعه در عراق که با منافع ملی آمریکا منافات داشته باشد، جلوگیری کند». ناآرامی وآشفتگیهای سیاسی بر سراسر عراق سایه افکنده است. تجربه چند ساله حکومت شیعیان نشان داد که قانون اساسی عراق با وضعیت کنونی نه به منافع آمریکا خدمت میکند و نه به مردم این کشور، به همین دلیل ایالات متحده برای رسیدن به اهداف و حفظ منافع بلندمدت خود باید تمام اوضاع سیاسی عراق را بطور کلی تغییر دهد و ساختاری جدید برای تحقق اهداف حقیقی که حمله نظامی سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق به خاطر آنها صورت گرفت ایجاد کند.
هوکر در مقاله خود به تماس تلفنی خود با رابرت کریم معاون وزیر دفاع در امور امنیت بینالملل و مشاور سابق سیاست خاورمیانهای آمریکا اشاره میکند که به او گفته بود: «مقاومت برهم صالح در برابر خواست احزاب شیعه طرفدار حکومت ایران برای تعیین نامزد جهت پست نخست وزیری پس از عادل عبدالمهدی که قرار بود با استفاده از راهکارهای قانون اساسی کنونی عراق شکل میگرفت، بیشترین خدمت را به منافع آمریکا که طی دهها سال گذشته دست بالا را در عراق داشت، ارائه داد».
هوکر به کردها نیز اشاره میکند و میگوید، تواناییها و اهداف «قبایل کرد» درواقع عمق استراتژیک آمریکا در عراق و شرق مدیترانه است.
هوکر معتقد است که عراق پس از این جنبش کاملاً آماده است تا به یک کشور امن و قابل اعتماد برای ایالات متحده آمریکا تبدیل شود.
استفاده از فرصتی که بحران به وجود آورده
او معتقد است که اگر کودتای نظامی در عراق رخ دهد، باید خارج از محدوده ساختارهای موجود شکل بگیرد. بحران سیاسی در داخل عراق «فرصتی طلایی» است که باید به یک انقلاب جامع تبدیل شود که به منافع ملی آمریکا خدمت کند. اگر این فرصت را از دست بدهیم شاید در ده سال آینده قادر به بازیابی آن نخواهیم بود.
به نظر من دیدگاه هوکر دو جنبه نظامی و سیاسی را با هم آمیخته است. او معتقد است که هدف سیاسی باید برای رسیدن به اهداف حمله نظامی آمریکا به عراق باشد. از اینکه هوکر اینگونه تحلیل کرده متعجب نشدم چرا که هوکر به مدت ۳۶ سال در ارتش آمریکا خدمت کرد تا اینکه به رتبه سرهنگی رسید و فرمانده تیپ Paratroopers در عراق در سالهای ۲۰۰۵ وو ۲۰۰۶ بود. هوکر همچنین مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته روابط بینالملل از دانشگاه ویرجینیا کسب کرده است.
با این حال، آمیختگی و مخلوطی که هوکر از سیاست آمریکا ارائه داده به همان اندازه که نکات مثبت و ارزشمندی برای تأمل در آن وجود دارد به همان اندازه نوعی ترکیب ناهمگون را شامل میشود زیرا بخش بزرگی از آشفتگیهای سیاسی مزمن در عراق بر عهده و مسئولیت خود آمریکاییهاست. آمریکاییها با وجود شکست فاحش و فاجعهبار تجربه سیاسی پس از سال ۲۰۰۳ به این طرف هنوز هم از روند سیاسی موجود در عراق پشتیبانی میکنند!
با توجه به تحلیلهای هوکر ضروری دیدم که نکاتی درباره آنچه او تحلیل کرده است بنویسم.
اشتباه در اشتباه
نخست اینکه تلاش برای تدوین قانون اساسی برای عراق یا یک دولت عراقی که در خدمت منافع آمریکا باشد، و اینکه نتایج «سرنگونی صدام حسین منجر به تسلیم عراق به شیعیان و ایران شد» چند دلیل دارد. یکی اینکه عراق کشوری حاشیهای نیست که ایالات متحده بتواند با اشغال نظامی برای آن یک راه حل سیاسی تدوین یا بر آن تحمیل کند.
اشتباه بزرگی که ایالات متحده در عراق مرتکب شد این بود که به احزاب وابسته به رژیم ایران اعتماد کرد و با وجود داشتن ارتباط بسیار خوب با مخالفان لیبرال عراقی، احزاب نزدیک به حکومت ایران را برای اداره امور این کشور ترجیح داد و با این کار هم عراقیهای ملیگرا هم کردها و هم سنیها را نسبت به خود بیاعتماد کرد.
آمریکاییها پس از اشغال عراق هیچ پروژه سیاسی یا برنامه اداری برای این کشور مهم نداشتند و به همین دلیل با منحل کردن ارتش و نهادهای امنیتی و پلیس دو دستی کشور را تسلیم گروههای شبهنظامی فرقهگرای وابسته به جمهوری اسلامی ایران کرد. درواقع رژیم ایران از اشغال عراق توسط آمریکا بهترین بهرهبرداری را به نفع خود کرد.
ضعف نظام سیاسی رسمی کشورهای عربی و عدم توانایی آنها در ارائه هرگونه طرح یا کمک به عراقیها به وخیمتر شدن اوضاع در این کشور نیز کمک کرد.
دوم اینکه اگر رسانهها و شبکههای جتماعی به عنوان سلاح در «سازماندهی جنبش کنونی عراق» نقش داشتهاند، این به دلیل هوشمندی و خردمندی نسل جوان عراق است که توانست از این ابزار به شیوهای مؤثر استفاده کند اما اینکه بگوییم این جنبش به منافع آمریکا علیه «دولت شیعی» خدمت کرده است، درواقع مرتکب نوعی تناقض آشکار شدیم چرا که اگر حمایت آمریکا نبود دولتهای فرقهگرای شیعی در عراق پس از سال ۲۰۰۳ تا کنون هرگز ادامه نمییافت! جنایتهای فرقهای که حکومت های پس از سال ۲۰۰۳ در حق ملت عراق مرتکب شدهاند، برای سرنگونی این حکومتها کافی بود اما چتر حمایت آمریکا باعث شد که این رژیم تا کنون با بحرانها و جنگ و ویرانی کامل عراق ادامه یابد.
سوم، واقعیتی که در ناامیدی، ناکارآمدی، عدم موفقیت طبقه سیاسی در تأسیس دولت و بیثباتی سیاسی که اکنون به یک ویژگی برجسته در سراسر عراق تبدیل شده، فقط مربوط به وضعیت داخلی نیست بلکه بیشتر مربوط به تاثیر نزاع و نفوذ میان سفارتخانههای آمریکا و ایران در بغداد است. تضاد سیاسی بین آنها به صورتی بسیار منفی در وضعیت عمومی کشور عراق بازتاب یافت.
چهارم، این نظر هوکر که «ما از ایجاد مجدد کشوری شیعه که با منافع ملی آمریکا در عراق منافات دارد، جلوگیری میکنیم» نیز دارای یک تناقض آشکار است زیرا اساس دولتی که شیعی یا سنی باشد در نهایت یک دولت ایدئولوژیک خواهد بود! یک دولت شیعی چه گرایش عربی و چه ایرانی داشته باشد در نهایت ایدئولوژیک بوده و به رژیم ایران نزدیک خواهد بود. بنابراین چنین دولتی با مفهوم دولت ملی در تضاد و تناقض کامل خواهد داشت و میان این دو مفهوم از «دولت» تفاوت و فاصله زیادی وجود دارد.
پنجم، هنگامی که هوکر از تغییر کلی در روند سیاسی و ایجاد ساختارهای جدید که به اهداف حمله نظامی آمریکا به عراق خدمت کند، اشاره میکند، این نظریه برای پایان دادن کامل به سیستم سیاسی موجود در عراق مثبت است، اما برای تطبیق آن باید روشی صحیح در پیش گرفته. آمریکا اول و پیش از هر چیز باید نیروهای عراقی مخالف نفوذ شبهنظامیان وابسته به ایران را تقویت کند تا زمینه تغییرات از داخل عراق انجام گیرد. تکرار تحقق اهداف با حمله نظامی و ادامه درگیریها با عراقیهای میهندوست چیزی جز تکرار اشتباه سال ۲۰۰۳ نیست.
ششم، ادعای رابرت کریم مبنی بر اینکه «آمریکاییها طی ده سال گذشته دست بالا را در عراق داشتند و ستایش او از نقش برهم صالح در ارائه بزرگترین خدمت به منافع آمریکاییها»، به نظر من نه تنها اغراقآمیز است بلکه با واقعیتهای موجود در عراق نیز مغایرت کامل دارد. از زمان خروج رسمی ارتش ایالات متحده آمریکا در زمان اوباما تا قبل از سال ۲۰۱۱ واشنگتن کنترل خود بر روند سیاسی در عراق را از دست داد و طرفداران آمریکا در برابر وابستگان و طرفداران رژیم ایران ضعیفتر شدند.
هفتم اشاره هوکر به کردها و توصیف آنها به «قبایل» به نظرم کم اهمیت جلوه دادن وجود تاریخی و نقش آنهاست. کردها دومین تجمع بزرگ قومی در عراق هستند. جمعیت آنها حدود پنج میلیون نفر است. کردها جزئی تفکیکناپذیر از مؤلفههای تاریخی جامعه عراق هستند که همیشه در رویدادهای مهم این کشور حضور داشتند پس توصیف آنها به عنوان «قبایل» وزن وجودی آنها را به عنوان بخشی از ملت عراق دست کم میگیرد.
نگاه آمریکاییها یا هر نیروی خارجی به کردها به عنوان عمق استراتژیک ایالات متحده یا غیره در عراق و منطقه شرق دریای مدیترانه تنها به سود منافع آمریکا خلاصه شده و این نگاه درواقع هیچ نفعی یا سودی برای کردها و وجودشان در کشورهایشان به عنوان بخشی از ملتهای منطقه در بر نخواهد داشت، فکر میکنم تجربههای تلخ از جنگ جهانی اول تا کنون و نوع همراهی غرب با رهبران کردها به اندازه کافی گویاست. کشورهای غربی هیچوقت تا آخر با کردها مسیر را طی نکردند. در حقیقت نمیتوان اراده و خواست مردم کرد را در همهپرسی جدایی کردستان عراق از بغداد یا آنچه مثلا مسعود بارزانی در اربیل به آن اشاره کرد، خلاصه کرد. هویت کردهای زیادی در عراق با دیدگاه آمریکاییها نسبت به هویت کردها متفاوت است کما اینکه میلیونها کرد در منطقه وجود دارند که آنها همه تابع یک حزب، شخصیت یا قبیله واحد نیستند و خواستهها و تعریفهای متفاوتی از جمله به عنوان عراقی از هویت خویش دارند.
هشتم، ایده کودتای نظامی و اینکه در خارج از محدوده ساختارهای موجود در عراق صورت بگیرد، با معنی و مفهوم انقلاب کاملا تفاوت دارد. اگر ایالات متحده آمریکا بخواهد از تظاهرات و اعتراضات عراقیها حمایت کند و کنار مردم عراق بایستد، باید برای دستیابی به اهداف خود با نیروهای موجود در میدانهای تظاهرات همکاری کند و اقدامات و ابزارهای لازم خود را برای پاسخگویی و مجازات کسانی که جوانان یک انقلاب مسالمتآمیز را سرکوب میکنند و به قتل میرسانند، فعال سازد.
نهم ، نگاه هوکر به جنبش اکتبر جوانان عراقی به عنوان «فرصتی طلایی» که «باید به انقلابی جامع تبدیل شود تا به منافع ملی آمریکا خدمت کند»، اجحاف کامل در حق جوانانی است که برای تحقق آرمانهای ملی خودشان جانفشانی و فداکاری میکنند و نه آمریکا! آنها میخواهند وطن ربوده شده خود توسط احزاب فاسد را که پس اشغال آمریکا به قدرت رسیدند پس بگیرند.
بین همکاری برای منافع با خدمت به منافع یکجانبه، تفاوت بسیار است. این جوانان انقلابی و رهبران کمیتههای هماهنگی جنبش در بغداد و دیگر شهرهای عراق بسیار آگاهند. آنها به دنبال همکاری برای منافع متقابل و مشترک هستند نه تبعیت ووابستگی کورکوانه. اما نگرانی و ترس برای از دست دادن انقلاب و به دست آوردن مجدد آن برای ده سال آینده یک مسئله داخلی عراق است. به این ترتیب امثال هوکر یا هر تحلیلگر دیگری باید به دنبال همکاری با انقلابیون مسالمتجوی عراق برای منافع مشترک باشند تا اینکه تنها به فکر منافع کشور خودشان باشند.
*منبع : ایندیپندنت عربی
*نویسنده: عمادالدین الجبوری
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
سندی دیگر که نشان میدهد انهایی که در این رسانه های فارسی علیه گلوبالیسم تبلیغ میکنند ( چپ های روسی ، گوادلوپیست ها ، فدایی ، توده ای ها ) مزدوران پوتین هستند . جالب اینکه امریکایی ها اینرا می دانند . دیلی بیست که این مطلب را اورده دموکرات هم نیست !
https://ca.yahoo.com/news/want-break-united-states-kremlin-084004539.html
درتأیید نوشتهٔ «سهراب» ، یک نمونهٔ بسیارگویای تفاوت فاهش درسیاست خارجی رئیس جمهورهای متعلق به حزب دموکرات وجمهوری خواه آمریکا را میتوان دردوران جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی دید:
جنگ ویتنام را که دردههٔ ۶۰ میلادی یک رئیس جمهوری ازحزب دموکرات (ج ۰ اف ۰ کندی) آغاز نموده ورئیس جمهوری دموکرات بعدی (لیندون جانسون) با شدت آنرا ادامه داده بود ؛ جنگی بود که در واقع اتحاد جماهیرشوروی کمونیستی پشت سرآن و روبروی آمریکا بود ؛ جنگی که نزدیک به شصت هزار سرباز آمریکائی درآن کشته شدند وسرانجام یک رئیس جمهور از حزب جمهوری خواه ( ریشارد نیکسون) درسال ۱۹۷۵به آن جنگ خونین پایان داد. هنگامی که در سال ۱۹۷۷ جیمی کارترازحزب دموکرات بریاست جمهوری آمریکا برگزیده شد ، نه تنها دوستان غیراروپائی آمریکا را ، با همدستی دولتهای اروپائی ، تارومارکرد بلکه دست دوستی بطرف اتحاد جماهیر شوروی ، دشمن خونی آمریکا درازنمود. درهمان زمان ، بنوشتهٔ مطبوعات آمریکائی سیل تکنولوژی پیشرفتهٔ امریکائی بسوی شوروی جریان یافته بود. و بالأخره درکنفرانس سران دوکشور دروین پایتخت اتریش در سال ۱۹۷۸ سایروس ونس وزیرخارجهٔ آمریکا اعلام کرد :«پرزیدنت کارتر و پرزیدنت برژنف هردو یک رویای واحدی درسردارند».
ازتحفه های جیمی کارتردموکرات به جهانیان ، نمایش پایبندی آمریکا به یکنوع تازهٔ «وظایف اخلاقی» با نام «سیاست حقوق بشر» درروابط خارجی آمریکا بود. معنای این برنامهٔ «اخلاقی» کارتر این بود که آمریکا ازخطاهای گذشتهٔ خود توبه کرده و«مقدس» شده است واینک مصمم شده که «دوستان خطاکار» خود را نیز براه راست هدایت بکند. چیزی که دراین سیاست چپگرای کارتر جالب توجه بود اینکه رعایت اصول اخلاقی اعلان شده توسط اوشامل حال متحدان اروپائی آمریکا ویا حتی شامل حال دولت اتحاد جماهیرشوروی هم نمیشد وفقط اختصاص به بعضی «دولتهای دوست» آمریکا در«جهان سوم» داشت. تعیین «خطا کار» وتشخیص درجهٔ خطای دولتهای مورد اتهام نیزبعهدهٔ خود آمریکائیان بود.
چنین بود که درماه اکتبر ۱۹۷۸، هنگامیکه ملا خمینی ، درشرایطی که بخوبی روشن نیست ، محل اقامت خود را در عراق ترک گفته وبه حومهٔ پاریس نقل مکان داده شد ، دستگاههای تبلیغاتی غربی درعرض چند روز از او یک «مرد مقدس» ویک «ناجی دلسوز» ساختند. واین مرد مقدس بلافاصله دست بکار برپائی جهنمی بصورت جنگ وکشتاروویرانی فرقه ای اسلامی شد که چهل سال است خاورمیانه درآتش آن میسوزد و دود شعله های آن درسراسرجهان پیچیده .
اختلاف نظرصدوهشتاد درجه ای میان دوحزب حکومتی آمریکا دربارهٔ سیاست برون مرزی وبطور کلی درفلسفه وجهان بینی و درنقش وسیاست جهانی آنکشورچنان بزرگ است که هربارنتیجهٔ انتخابات ریاست جمهوری درآن کشور ممکن است جبههٔ «دوست» و«دشمن» را درامرسیاست خارجی آمریکا وارونه بکند ؛ واین همان چیزی است که باعث عدم اعتماد مردم کشورهای «جهان سوم» به دولت آمریکا شده است.
بطور کلی میتوان سیاست خارجی حزب دموکرات آمریکا را دردنباله روی ازسیاست خارجی کشورهای استعمارگر اروپائی خلاصه کرد که درعمل با کمک کردن به ترویج واعتلای نقاط ضعف فرهنگی ومذهبی درکشور های جهان سوم وبه تسلط عوامل عقب ماندگی درآنها می انجامد.
عراق و ترکیه پیروزند . ایران را مارکسیست های روسی نابود میکنند . پیمان سنتو و سیتو باید تجدید شود
آمریکا در حال گفتگو با ناتو درباره کمک نظامی به ترکیه است
https://ir.voanews.com/a/us-nato-turkey-syria/5322898.htmlاین خبر و خبرهای مشابه که نشان از پیروزی دیپلوماتیک ترکیه دارد، ودر تنگنا قرار گرفتن روسیه پوتین ـ اسد ـ ملاها ، که تماما سوریه را با خاک یکسان کرده و میلیونها اواره را روی دست کشور ترکیه ، و اروپا قرارداده ، صدها هزار زن و کودک سوریه ای را عامدا به قتل رسانده ، هرگز با داعش مبارزه نکرده ، بلکه از ان برای سرپوش گذاشتن برجنایات اینها علیه مردم عادی و مخالفین اسد استفاده کرده اند . بارها هم توسط سازمان ملل تایید شده که اینها بیمارستانها و مردم عادی را میزنند ، میشل باشله که عشق چپ های روسی در ایران است و اکنون در راس سازمان حقوق بشر سازمان ملل است چندی پیش همین را تایید کرد و این رسانه ها هرگز انرا پست نکردند . سؤال من از دانشگاه های غربی این است ، چه گونه رسانه های فارسی زبان که تحت اشغال امریکا ستیزان مارکسیست روسی و جاسوسان ملاها هستند ، مثل : ایران ا ینترنشنال ، من و تو ، ایران فردا ، تلویزیون میهن ، دوچه ولله ، بی بی سی فارسی ، رادیو زمانه ، ایران پرس نیوز ، اخبار روز ، …. با اوردن کسانی که خودشان را اساتید دانشگاه های امریکا ، انگلیس، المان ، فرانسه ، سوئد ، هلند ، …. معرفی میکنند ، کاملا تحلیل های معکوس به نفع روسیه ـ اسد ـ ملاها را به جای پخش و اظهار نظرهای واقعی و تحلیل های مبتنی بر واقعیت ، پخش میکنند . هر خبر و تحلیلی که بر خلاف روش جنایت کارانه روسیه و رو کننده دستهای جنایت کار روسیه و سوریه و ملاها باشد ، را سانسور میکنند . البته در غرب ازادی بیان است ، حتی اگر دروغ باشد و امریکا ستیزانه و علیه پرزیدنت امریکا . اما اینکه استادان ایرانی و افغانی دانشگاه های امریکا بدون استثنا دشمن دموکراسی و ترویج کننده کمونیسم روسی و توجیه کننده جنایات کثیف ترین و جنایت کارترین رهبر فعلی جهان ( اسد خون آشام ) در همه اندازه ها ان ( میزان تخریب کشور ، تعداد زنان و کودکان کشته شده ، تعداد اواره ها ، اوردن اشغالگران و مرسنری خارجی برای کشتن مردم خود ) ، و بدتر از همه دنباله رو و تبلیغ کننده ورشکسته هایی مثل مادورو ، اشغالگرانی مثل پوتین ، و دلگرمی دهنده به ملاهای روسی عقب مانده باشند و تا این اندازه از غرب و لیبرال دموکراسی نفرت داشته باشند ، ایا این زنگ را به صدا در نمی اورد که اینها در دانشگاه های غربی چه میکنند؟ اگر جاسوس ملاها و روسیه باشند . چه ؟ فقط ازادی بیان نیست ، اینها می خواهند افکار مردم ایران را تروریستی ، روسی ، مارکسیستی کنند ، با دروغ پردازی و استفاده از اموال و امکانات امریکا و غرب . چرا هیچ کدام اینها لیبرال دموکراسی را ، بازار ازاد را ، توسعه پایدار را تبلیغ نمی کنند ؟ حداقل اینها را بفرستید در رسانه های چپ امریکا این مزخرفات را بلغور کنند با بودجه پوتین . چرا همه سانسور هستند در این رسانه ها ، به جز یک گروه که به گفته خودشان ۳۰۰ یا ۴۰۰ نفر بیشتر نیستند ؟ زمان شاه هم تروریست بوده اند ، با اعدام ها در رژیم ملا موافقت و انها را تشویق کرده اند ، در ونزوئلا شرکت های ساختمانی دارند و پول شویی می کنند برای ملاها و مادور .
سگ زرد برادر شغاله .
چه شیعه ، چه سنی ، مردم منطقه حکومت مذهبی ،و ایدئولوژی و ارمانگرا و مجاهد نمیخواهند ، نمیخواهند .
اهای غاتگران جهانی شرق و غرب .
اهای صاحبان و صادر کنندگان کارخانجات تسلیحاتی و سلاح به منطقه خاورمیانه .
مردم منطقه جنگ و جهاد و مجاهدین نمی خواهند ، بابا ، نمیخواهند .
ارامش و ابادانی و باز سازی و دموکراسی را به منطقه بیاورید .