مجید محمدی – در دوران بحرانهای عظیم اجتماعی و انسانی، انسانها و گروههای اجتماعی به عواملی تسکین دهنده مثل سرزنش دیگران (به ویژه با توهم توطئه)، دعا و پناه آوردن به عوامل مقدس (خدا، معابد و اماکن مقدسه، چهرههای مقدس)، باورهای آخرالزمانی (مثل آرزوی ظهور نجاتبخش) و شوق مسابقه بر سر منابع محدود حتی به قیمت له کردن دیگران رو میکنند.
همیشه عوامل دیگری برای تسکین در برابر سردرگمی و آشفتگی و بیپناهی وجود دارد اما به جریان افتادن این عوامل نیاز به رهبری و خلاقیت دارد. وقتی صداها و پیامها متناقضی از مقامات شنیده میشود (مثل این که روحانی میگوید از پیک بیماری عبور کردهایم و مشاورش میگوید نکردهایم) و حیطهی کار دو ستاد نظامی و غیر نظامی مقابله با بحران عظیمی مثل ویروس کُرونا روشن نیست شهروندان در حیرت و سرگردانی باقی میمانند. اما در همین دورههاست که جامعهی بشری به عوامل وحدت و امیدبخش به شدت نیاز پیدا میکند تا این دوران را با کمترین هزینهها پشت سر بگذارد.
جوامع در این دورهها راه ویژهی خود را بر اساس تجربیات تاریخی و مشترک و خاطرههای قومی مثبت پیدا میکنند. آنچه از خیابانها و کوچهها در ایتالیا (همنوازی و همخوانی) و ایالات متحده (تامین غذای همسایگان سالمند در برخی ایالات) مشاهده شد نمونهای بارز از یکی از اینگونه تلاشها در دوران محنت و آشفتگی است. جامعهی ایران نیز از انبوهی از تجربیات و سنتها برای گذر از این دوره برخوردار است. البته تجدید حیات جامعهی ایران به علت چهار دهه تحقیر و سرکوب و فلاکت به یک فرایند طولانی بعد از رفع مسمومیت ویروس جمهوری اسلامی نیاز دارد اما جامعه حتی در دوران اسارت و محنت میتواند در دورههایی تجدید قوا کند تا بتواند فرایند بازیابی خود را آغاز کند.
نوروز: سرمایهی اجتماعی و معنوی
ایرانیان برای تجدید قوا ذخیرههای گرانقدری در اختیار دارند. یکی از این ذخایر که فصل آن نیز با اوج شیوع ویروس کُرونا مقارن شده نوروز است. نوروز جشنی است که تک تک انسانهای روی کره زمین نمیتوانند با آن مخالفتی داشته باشند چون جشن فرا رسیدن بهار است. کسی از سراسر کره خاکی نبوده که من در بیست سال گذشته در ایالات متحده نوروز را به او معرفی کرده باشم و نگفته باشد که «کاملا معنیدار است» (It totally makes sense). وقتی نوروز با همهی اجزا و مؤلفههایش معرفی شود (هفتسین، عیدی و شیرینیهای محلی حتی بدون دید و بازدید در دوران اپیدمی) جایی برای نادیده گرفتن آن باقی نمیماند.
هیچ عنصری از عناصر این جشن (مگر اضافات بیربط متوجه به اسلامیزه شدن آن مثل دعای تحویل سال یا قرآن بر سر سفرهی هفتسین) ارتباطی با قبیلهگرایی، قومگرایی یا «دینخویی» ندارد. نوروز با هیج قوم و مذهب و نژاد و ملتی گره نخورده و نخواهد خورد. همین موضوع است که این جشن را به یک سرمایهی بزرگ اجتماعی و معنوی برای همگان تبدیل کرده است. تنها جشنی که امروز ایرانیان را با همهی شهروندیهایی که در سراسر عالم پیدا کرده اند به یکدیگر و به سرزمین مادریشان پیوند میدهد.
یک سال سیاه دیگر
ایرانیان سال بسیار سختی را پشت سر گذاشتهاند، نخست با سیل بهاری، سپس سرکوبهای آبان و بعد سقوط هواپیمای اوکراینی و ویروس کُرونا. در این فجایع صدها و هزاران ایرانی از کف رفتند و خسارات عظیمی به اقتصاد و جامعه وارد آمد. متوالی بودن این بلایا به جامعه فرصت بازیابی و تجدید قوا نداده است. آنها که در ایران تریبونها را در دست دارند نه تنها در همهی این بلایا نقش عاملیت داشتهاند بلکه هیچ تلاشی برای تخفیف آنها و کمک به جامعه برای تجدید قوا نداشتهاند. کارنامهی مقامات چنان سیاه است که حتی سخنان معدود امیدبخش آنها قابل باور برای اکثریت جامعه نیست.
کارکردهای جشن نوروز در شرایط محنت
ایرانیان در این دوران «اختلال انباشته» در روتینها و زندانی شدن در خانه میتوانند با بزرگداشت نوروز- که با هویت آنها عجین شده است- به عنوان یک جشن عرفی (البته با حفظ فاصلههای فیزیکی) به اهداف زیر دست یابند:
۱. حس همبستگی اجتماعی خود را تقویت کنند؛ همهی سیاستهای جمهوری اسلامی مبتنی است بر تفرق و پراکندکی و شقه شقه کردن جامعه. دین سازمانیافته و ایدئولوژی همیشه انسانها و گروههای اجتماعی را علیه یکدیگر بر میانگیزانند. در این شرایط بیش از پیش جامعه به عوامل ایجاد همبستگی و کاهش تنش و تنفر نیاز دارد؛ ایرانیان در سراسر دنیا با بزرگداشت نوروز با همهی اجزایش احساس خواهند کرد که با یک جمعیت سیصد میلیونی همبسته هستند (نوروز در کشورهای همسایهی ایران نیز بزرگ داشته میشود).
۲. حس تعلق اجتماعی را برانگیزانند تا در این دوران دشوار برای غلبه بر اضطرابات و افسردگیها به آنها یاری رساند؛ نوروز به همهی ایرانیان یادآوری خواهد کرد که سنتهای تاریخی آنها به چهار دههی سیاه اخیر محدود نمیشود و ایرانیان بعد از جمهوری اسلامی، به این دوره به صورت یک خواب بد نگاه خواهند کرد؛ گفتمان جمهوری اسلامی مبتنی است بر گرفتن احساس تعلق از اکثریت جامعه. نوروز تا حدی این احساس تعلق را باز میگرداند.
۳. بزرگداشت زندگی. نوروز نوید تازه شدن طبیعت و رشد و شکوفایی را میدهد. در جامعهای که ماشین تبلیغاتی رژیم هر روز مرگباوری را ترویج میکند، نوروز نوید زندگی و تولد دوباره میدهد. جشن نوروز بر خلاف جشنهای مذهبی در جهت القاء یا تبلیغ سبک خاصی از تفکر و زندگی نیست بلکه زندگی و تجدید حیات طبیعت را ارزش میگذارد.
۴. تحکیم نهاد خانواده. نوروز از حیث نهادی یک جشن خانوادگی است. با فاصله گرفتن اعضای خانوادهها به علت گرایشهای سیاسی و استفادهی بیش از حد از تلفن همراه، نیاز به گرد هم آمدن اعضای خانوده بیش از پیش احساس میشود. در شرایط احساس اجبار به ماندن در خانه، جشن نوروز اعضای خانواده را در انواعی از فعالیتها درگیر میکند که به تحکیم روابط آنها میانجامد.
نوروز برای جامعهی ایران فرصتی جهت یک تنفس عمیق در فضایی با اکسیژن اندک را فراهم میکند. با توجه به این شرایط، نوروز ۹۹ میتواند شکلهای متفاوتی پیدا کند و مردم ایران همیشه خلاقیت خود را در این زمینه نشان دادهاند (مثل جایگزینی یک سین با سین دیگر یا برگزاری تحویل سال در ساعات مختلف شبانهروز). شبکههای اجتماعی ظرفیت این خلاقیت را به نحو نمایانی افزایش دادهاند.
کسانی که « محبت ، زیبایی ، حقیقت ، روشنایی و زندگی را می پرستند» چه نیازی به پرستش یک «خدا»ی موهوم دارند ؟
آیا براستی نیایش و پرستش خدا و ایمان به او یک مساله ی تسکین دهنده ی بی ارزش است؟
آیا ما به این ارتباط نیاز نداریم؟ آیا علم و استدلال و قراردادهای اجتماعی می توانند جایگزین ایمان شود ؟ آیا چون بهره ی هوشی ما بیشتر از مردم عادی است و جزییات بیشتری از مسایل را درک می کنیم ، ما خیلی خوب و اتئیست هستیم و باقی دین خویان احمق هستند و بد هستند؟
آیا ایمان به خدا همان دینخویی است که حضرت آرامش دوستدار برایمان کشف کرده است؟ آیا فقط ما ایرانیان خاک بر سرهای دین خو هستیم و پایه گذاران تمدن امروز همگی ریچارد داوکینز تشریف داشتند؟
اگر تاریخ امریکا را به دقت بخوانیم خواهیم فهمید کسانی که پایه گذار و گردانندگان راستین تمدن امروز هستند ، هم ایمان به خدا را و هم خردگرایی را ارج می نهادند و ارج می نهند.تمام علم پرستانِ ساده دل باید دست آن افراد را ببوسند زیرا اگر همین بی خدایان ِ خیلی روشنفکر حاکم شوند ، استالین ها دوباره از گورهایشان برخواهند خاست.
عمیق ترین تسلی بخش و معنا بخش به زندگیِ انسان بر روی زمین ، ایمان و عشق او به خدا و دیگر انسان ها است و این مساله ای آسمانی است که با ذهن و خرد محدود ما و هوش مصنوعی ای که خلق خواهیم کرد ، قابل درک نبوده و هرگز نخواهد بود.
می دانم این حرف ها بر روی دوستانی که از ایمان به خدا متنفر هستند اثری ندارد . اما برای کسانی نوشتم که به پرستش محبت ، زیبایی ، حقیقت ، روشنایی و زندگی می پردازند .
همه حرفها درست ولی شما چه تسکینی در نظریه های توهم توطئه می بیند؟ غیر از این است که آدم دیگر نمی تواند مانند سابق زندگی کند وقتی بداند کسانی سالهاست که نقشه های شومی برای همه انسانهای روی زمین دارند؟ تازه راست بودن این نظریه ها روزبه روز روشن تر میشود . منتهی بیشتر مردمان ما سرشان را در برف فرو کرده اند و به هیچ عنوان قبول هم ندارند سرشان زیر برف هست. چیزهای دیگر پیش کش.