محمدرضا حسینی – جابجاییهای نیروهایی نظامی آمریکا به منظور تدارک برای حمله به نیروهای وابسته به حکومت اسلامی ایران، به نگرانی ایجاد یک جنگ گسترده و دیرپا دامن زده است. اما پس از چیدن قطعات مختلف این پازل در خواهیم یافت که جای نگرانی نیست و احتمال گسترش جنگ بسیار محدود است.
در نوشتههای قبلی اشاره کرده بودم که جنگی در نخواهد گرفت؛ نه آمریکا تمایل به جنگ دارد و نه حکومت اسلامی توان این کار را؛ و اینکه تداوم این وضعیت، در نهایت، حکومت اسلامی را به مذاکره و پذیرش شروط آمریکا وا خواهد داشت. هنوز به همان باور هستم و شرایط پیش آمده را نوشیدن اولین جرعه از جام زهر معروف توسط حکومت اسلامی میدانم.
جمهوری اسلامی ایران و آمریکا از توان خود و طرف مقابل به خوبی آگاه هستند. آمریکا با اینکه میداند که توان نظامی جمهوری اسلامی بسیار کمتر از آنچیزیست که ادعا میکند ولی تمایلی به یک جنگ تمامعیار ندارد و این نه به دلیل نگرانی از توان نظامی ایران و بروز جنگی طولانی است بلکه دلایل دیگری دارد.
اول آنکه ترجیح میدهد با کمترین هزینه ممکن به دخالتهای ایران در منطقه و تهدیداتش علیه اسرائیل پایان دهد.
دوم اینکه ترجیح میدهد تا با همین حکومت بتواند به توافق برسد تا اینکه با حکومت آینده که از آن هیچ شناختی ندارد. توافق با حکومتی مانند حکومت اسلامی، که لای منگنه بیتدبیری خود گیر کرده، بسیار آسانتر و سودآورتر خواهد بود تا با حکومت جایگرینی که به احتمال زیاد با قابلیت مدیریتی بالا و گرایشهای ناسیونالیستی خواهد بود.
دلیل سوم، ناهمسویی اروپا با سیاستهای جدید آمریکا در مورد ایران است. آمریکا به خوبی میداند که برای رهایی از فشار بینالمللی نمیتواند به تنهایی عمل کند.
حکومت اسلامی اگر نسبت به توان نظامی آمریکا دچار توهم باشد ولی اینک به حداقل درکی از توان اقتصادی و سیاسی آمریکا باید رسیده باشد. اکنون حتما فهمیده است که حملههای ایذایی به کشتیها و آرامکو و… نمیتوانند تهدیدکننده باشند و نقش بازدارندگی خود را از دست دادهاند. حتی قربانی کردن مردم بیگناه کشور خود به منظور مظلومنمایی و ایجاد سپر انسانی، کاربرد ندارد.
فشار فرساینده اقتصادی از یکطرف و ترس از انقلاب مردم، خواب را از سران حکومت گرفته و آنها را کم کم به پذیرش این واقعیت میرساند که، با اینگونه بینش و این سیاست، چارهای جز عقبنشینی گام به گام ندارد. روشهای سیاسی حکومت اسلامی به منظور جذب اروپا و فراهم آوردن شرایطی برای بهرهبرداری جبهه مخالف ترامپ، کارآیی لازم را نداشته و اکنون دون کیشوت تنهاییست که با لجبازی احمقانه حاضر به پذیرش حداقل حقوق مردم کشور خود هم نیست.
نقش مزاحم حکومت اسلامی در منطقه که نه تنها به جنگ و ویرانی و کشتار و آوارگی منجر شده بلکه باعث گسترش نفوذ روسیه و تقویت چین نیز شده است، آمریکا را ترغیب به واکنشی جدیتر میکند. به همین دلیل در صدد است تا با عملیات محدود (با قابلیت گسترش)، بازوهای حکومت اسلامی که به سوی خاورمیانه دراز شده را قطع کند و در مقابل حاضر است بخشی از تحریمها را، به بهانه شرایط مبارزه با ویروس کُرونا، بردارد. و حکومت اسلامی چارهای جز تن دادن به قطع بازوهایش ندارد.
نیروهایی وابسته مانند کتائب و حشدالشعبی منحل خواهند شد و حکومت اسلامی بجز چند شعار توخالی و رجزخوانی به هیچ اقدام جدی دست نخواهد زد ولی در عوض آمریکا بخشی از تحریمها را لغو خواهد کرد. این نتیجه، چه بر روی آن توافق کرده باشند و یا نکرده باشند چیزیست که ظاهرا به سود هر دو طرف است. آمریکا به یکی از سه خواسته خود، یعنی قطع شدن دخالتهای خارجی حکومت اسلامی میرسد. حکومت اسلامی نیز در شرایطی قرار گرفته که هیچ راه دیگری بجز پذیرش واقعیت تلخ ندارد. حکومت به این نتیجه رسیده است که با نوشیدن تدریجی و اعلام نشده چنین جام زهری شاید بتواند بر سر دو مورد دیگر، یعنی موشکهای دوربرد و مسئله هستهای، به راه حلهای دیپلماتیک روی بیاورد.
چیزی که حکومت اسلامی همواره به آن میبالید نفوذ در مناطق حساس خاورمیانه بود که ادعا میکرد باعث میشود تا «عمق استراتژیک» خود را گسترش داده و دور از مرزهای خود با «دشمن» درگیر شود. اینک پس از قطع نفوذ منطقهای حکومت اسلامی، مرزهای امنیتیاش محدود به مرزهای ایران شده و این محدودیت در مرزهای کشوری بحرانزده، با اقتصادی فلج و مردمی به شدت ناراضی جای امنی برای بقای چنین حکومتی نخواهد بود.