نادر کاکاوند – در این چند روز گذشته که تعطیلات نوروزی به پایان رسیده و بسیاری از کارگران و کارمندان در سراسر ایران به خاطر نیاز مالیِ شدید و کمک نشدن از طرف حکومت برای ماندن در خانه، با وسایل نقلیه عمومی مانند اتوبوس به سر کار رفتهاند، این کردار سوژهی افرادی شده که آنها را به صورتی ناجوانمردانه، بیشعور و احمق مینامند! عکسهای منتشر شده از اتوبوسهای مالامال از جمعیت، (چه نشسته و چه ایستاده) دست به دست در دنیای مجازی گردانده میشوند و ما را به جان هم انداختهاند.
اینک باید به آن افرادِ منتقد و شاکی که با یک مویز گرمی و با هر غوره سردی میکنند، گفت: آیا تا حال شده از خود بپرسند چرا آن مسافران بر سر جان خود و خانوادهشان قمار کرده و با اینکه میدانند احتمال کُرونا گرفتن زیاد است، باز هم سوار آن اتوبوسهای پر از مسافر میشوند؟
پاسخ ساده است. آنان به کار، پول و در واقع نان شب نیازمندند. نه دولتی داریم که کمک احوال باشد و نه پولی در جیب مردم باقی مانده. یکسره کوبیدن مردم غرب و فرهنگِ چنین و چنان آنها بر سر ملت بینوای ایرانی، نه درست است و نه اخلاقی. تنها اگر به یک نمونه که به تازگی در این روزهای کُرونایی در ادمونتون (مرکز استان آلبرتای کانادا) رخ داده اشاره کنم، متوجه خواهیم شد در همه جای دنیا خوب و بد وجود دارد و این وظیفهی دولتهاست که نظم و قانون را اجرا کنند:
یکی از شهروندان ادمونتون که نتیجه تست کُرونای او مثبت بوده، پس از سرفههای مداوم در اتوبوس شرکت واحد در روز یکشنبه، ۵ آوریل ۲۰۲۰ و درگیر شدن با چندین نفر به همین خاطر، در معرض چندین اتهام قرار گرفته است. دانیل بلک ۳۸ ساله که در انتهای اتوبوس نشسته بوده، بدون پوشاندن دهان خود، مدام سرفه میکرده و به همین دلیل با یکی از سرنشینان اتوبوس درگیر میشود.
به گفته پلیس ادمونتون، در ادامه راننده اتوبوس وارد ماجرا شده و دانیل چندین بار به صورت او نیز سرفه میکند. هنگام خارج شدن نیز به صورت افسران مربوطه (peace officer) سرفه میکند. قرار است دادگاه رسیدگی به اتهامهای او در تاریخ ۱۶ ژوئن برگزار شود. بر اساس قوانین تازهای که برای دوران کُرونایی وضع شده، از هزار تا پانصد هزار دلار جریمه چشم به راه اوست. اینجاست که نقش مهم و حیاتی دولت مشخص میشود.
بر خلاف افراد غرغرو، معتقدم هرگاه اعتمادی میان دولت و ملت برقرار بوده، مردم حاضر بودهاند جان بر سر پیمان دهند و یک نمونه از این دست در دوران امیرکبیر* را برای شما در اینجا مینویسم تا اعتماد میان دولت و ملت را به خوبی لمس کنیم:
زمامداری در آغاز کار امیرکبیر، کاری خُرد و آسان نبود. ناامنی سراسر کشور را فراگرفته، شورش در بیشتر ایالات برخاسته که مهمترین آنها، شورش سالار در خراسان بود که بیم تجزیهی کشور میرفت و خزانهی دولت هم خالی بود. امیر همینکه قدرت را در دست گرفت، به اصلاح امور مالی کشور پرداخت، مواجب و مستمریهای کلان را کم کرد که این موجب برانگیختن اشراف و اعیان علیه او شد. دومین گروه دشمن او، دو وزیر مختار روس و انگلیس بودند که امیر دست آنها را از مداخله در امور کشور کوتاه کرده و آنها نیز در کمین برای برانداختن او بودند.
تازه چهار ماه و نیم از صدراعظمی امیر نگذشته بود که فتنهای دامنهدار برای برانداختن او در تهران برپا شد. سردستگان اصلی ماجرا، برخی از امرا و بزرگانِ درباری بودند و گردانندگان آن، دو هزار و پانصد سرباز آذربایجانی پاسدار ارگ دولتی که رشوه گرفته بودند. در این فتنه اسماعیلخان فراشباشی و آغابهرام خواجهی امیر دیوانخانه نیز دست داشتند. روز شانزدهم ربیعالثانی ۱۲۶۵ سربازان آذربایجانی که بیشتر آنها از فوج قهرمانیه بودند، به سمت خانهی امیر روانه شده و خواستار برکناری او شدند. حتی در روز بعد، دو تن از گماشتگان خانهی امیر را کشتند! آنها خواهان عزل و اعدام امیرکبیر بودند و برخی درباریان هم به ناصرالدین شاه فشار میآوردند تا امیر را از صدراعظمی کنار بگذارد، ولی او تن نداد. با رفتن امیر به خانهی میرزا آقاخان و سیاست چند تن از جمله عباسقلیخان جوانشیر که از محترمین آذربایجان و معتمد امیر بود و همچنین حُسن خدمت میرزا ابوالقاسم (امام جمعه تهران) فتنه خاموش شد. ولی نکتهی بسیار مهم در این ماجرا این بود که مردم شهر «دکان، بازار و کاروانسراها را بستند و به مقابلهی سربازان یاغی برخاستند.»
آشوب سربازان از جهت واکنشی که عموم مردم در مقابلهی با آنها نشان دادند، اهمیت بسزایی دارد. نمایندهی سیاسی انگلیس در اینباره نوشته: «… در بازگشت امیرنظام به دربار پادشاهی، مردم شهر در پی او روان گشتند، گوسفندان قربانی کردند و استقبال شاهانهای از او نمودند. امروز برای شاه، روزی سرورانگیز بود… در این مملکت هیچگاه چنین تظاهراتی به نفع وزیری دیده نشده است…»
از این نمونهها در تاریخ ما فراوان بوده و هست؛ پس به خوبی میتوان دریافت که مردم ما درک و شعور بالایی دارند و اگر آنها را به علم و دانش مسلّح و به حقوقشان آگاه کنیم تا دست آخر اعتمادشان جلب شود، همه با هم سود خواهند برد.
*امیرکبیر و ایران؛ فریدون آدمیت؛ ص ۱۹۷، ۱۹۸ و ۱۹۹