آنچه از رژیمهای تباه و جنایتکار باقی میماند: آواری از خرابیها، آرزوهای بربادرفته، گورهای خونین، و هزاران همکار جنایت و خیانت است که نمیتوانند مدعی شوند راه دیگری نداشتهاند!
«قاتلان در میان ما هستند» (۱۹۴۶) نخستین فیلم سینمایی آلمان پس از جنگ جهانی دوم از ولفگانگ اشتاوته کارگردان مغضوب دوران هیتلری است. جالب است بدانید که یکی از روشهای نازیها در دوران جنگ برای سر به نیست کردن مخالفان و منتقدان به ویژه در بخش فرهنگ و هنر، فرستادن آنها به خط مقدم جبهه بود! اشتاوته نیز که مجبور به کار در چارچوبهای محدود آن زمان بود وقتی فیلمی از او به نام «مردی که ناماش را دزدیدند» ممنوع شد، معافیت خدمت سربازی را از دست داد و فقط با وساطت افراد با نفوذ توانست از مرگ در جبهه در امان بماند.
با صدای نویسنده بشنوید و دانلود کنید: |
او پس از سقوط رژیم هیتلری به یکی از فیلسمازان معتبر آلمان پس از جنگ تبدیل شد. «قاتلان در میان ما هستند» به این واقعیت میپردازد که چگونه مقامات و افرادی که دستشان در دست سرکوبگران و حتی به خون آلوده بود، پس از سقوط نازیها در مشاغل مشابه ماندند و یا با چهرههای دیگر از کیفر جنایات خود فرار کردند.
آنچه اما در قرن بیست و یکم به برکت تکنولوژی ارتباطات و همچنین موجهای عظیم مهاجرت شاهد هستیم، اینست که هنوز در زمانی که رژیمهای جنایتکار بر سر کار هستند، وابستگان آنها به راحتی در کشورهای آزاد غرب تحصیل و کار و زندگی میکنند و قاتلان و بازجویان و جاسوسانشان به عنوان پناهنده و مهاجر در میان ما میلولند! بسیاری از آنها هرگز شناخته نمیشوند و ممکن است همچنان نیز از جمله به خاطر تأمین هزینههای زندگی به حکومتهای تباهکار خدمت کنند.
این روزها دو مرد که در رسانهها «انور ر.» و «ایاد الف.» نامیده میشوند، به عنوان مأموران اطلاعاتی و امنیتیهای شکنجهگر رژیم بشار اسد در آلمان محاکمه میشوند. دادگاهی که در نوع خود بینظیر است. دادستانی دادگاه ایالتی کوبلنز در اکتبر ۲۰۱۹ پس از آن علیه این دو تن شکایت کرد که دادگاه فدرال آلمان در فوریه ۲۰۱۹ این پیگرد را تأیید کرده بود. اتهامات «انور» از آوریل ۲۰۱۱ تا سپتامبر ۲۰۱۲ عبارتند از شکنجه دستکم ۴۰۰۰ تن، قتل ۵۸ نفر و خشونت جنسی در بخش «الخطیب» در زندان دمشق. «ایاد» نیز متهم به همکاری در دستکم ۳۰ مورد شکنجه است.
در این میان، موقعیت قربانیان جمهوری اسلامی و بشار اسد یک تفاوت بزرگ با قربانیان در آلمان پس از جنگ دارد: آنها باید در خود آلمان به دنبال قاتلان و جلادان کشور خود میگشتند تا آنها را به دادگستری بسپارند. اما بازجویان و جاسوسان و شکنجهگران سوری و ایرانی به عنوان پناهنده و مهاجر در میان قربانیان خود پرسه میزنند! آنها حتی اگر مأموریتی هم نداشته باشند، قطعا مانند پناهندگان واقعی، قربانی نیستند!
اهمیت این دادگاه در همین نکته است. نه تنها آلمان بلکه هیچ کشور مدافع دموکراسی و حقوق بشر نباید جای امنی برای جنایتکاران و خدمتگزاران رژیمهای تباه باشد که قطعا مانند میلیونها تن «حق انتخاب» داشتهاند: انتخاب بین همکاری یا عدم همکاری با رژیمهای جنایتکار!
الاهه بقراط
حاج فرج دباغ با نام مستعار دکتر عبدالکریم سروش و حسین موسویان سفیر سابق رژیم در آلمان بعنوان استاد دانشگاه در آمریکا زندگی میکنند . عبدالکریم سروش مغز متفکر انقلاب ضد فرهنگی آخوندی بود. اردیبهشت سال ۱۳۵۹ چماقداران رژیم و کمیته چیها ی خمینی حداقل صد و پنجاه دانشجو را با خط گرفتن از سروش بقتل رسانیدند . حسین موسویان حداقل در ترور رهبران حزب دمکرات کردستان در برلین دخالت مستقیم داشته است . آنوقت آمریکاییها فکر میکنند دارند با تروریسم مبارزه میکنند در حالیکه تروریستهای رژیم خمینی زیر گوش آمریکاییها به زندگی ننگینشان ادامه میدهند.
خانم بقراط عالی نوشته اید. ممنون!