تشدید خشونت خانگی در شرایط قرنطینه و مدیریت آن

- خشونت در جایی و موقعی ظهور می‌یابد که یکی از اعضای خانواده با توسل به روش‌های خشن در صدد اعمال زور و کنترل و حرف نهایی زدن است. به عبارت دیگر وقتی که کنترل زندگی از دست آدم خارج می‌شود یک خشم نهانی در انسان شکل می‌گیرد و به اشکال و در شرایط مختلف بروز می‌یابد.

یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ برابر با ۲۶ آپریل ۲۰۲۰


نازی اکبری مدرک دکترای خود را در رشته روان‌درمانی کار عمومی ‌با رویکرد و تخصص در روان‌درمانی رفتارشناسی از دانشگاه میدلسکس بریتانیا گرفته است. وی در سیزده سال گذشته با سمت مدیرعامل در یک مرکز خیریه واقع در شمال لندن با هدف پیشبرد و ترویج سلامتی روان برای مهاجران و پناهندگان موجبات ارائه خدمات به افراد دارای مشکلات روانی و جسمی‌ را فراهم کرده است. دکتر اکبری بطور منظم در شبکه‌های تلویزیونی ایرانی لندن حضور دارد و در مورد مسائل و مشکلات روانی صحبت می‌کند و مشاوره می‌دهد.

با وجود اینکه خشونت خانگی بیشتر متوجه زنان است و آمار جهانی این را نشان می‌دهد ولی مواردی که مردان نیز مورد خشونت قرار می‌گیرند هم کم نیست

دکتر نازی اکبری دستی در ترجمه کتاب‌های روانشاسی به فارسی نیز دارد و از جمله دو کتاب اروین یالوم با عناوین «انسان موجودی یک روزه و قصه‌های روانی دیگر« و «آنگه که خود را یافتم» را  ترجمه کرده است.

در این روزهای قرنطینه به دلیل شیوع ویروس کُرونا، خشونت خانگی نیز در کشورهای مختلف افزایش پیدا کرده است. به منظور بررسی این پدیده و راه‌های جلوگیری از آن با دکتر نازی اکبری گفتگو کرده‌ایم.

دکتر نازی اکبری

-خانم دکتر اکبری، لطفاً در مورد خود پدیده خشونت خانگی و دلایل ظهور آن توضیج بدهید.

-در بسیاری موارد و به‌خصوص در کشورهایی که خشونت خانگی جرم شناخته نمی‌شود و عادی است که حتی پدر و مادرها بچه‌ها را کتک بزنند، این برداشت وجود دارد که خشونت خانگی فقط صرفاً شامل خشونت و آسیب فیزیکی مانند کتک زدن و ضرب و جرح است. در حالی که خشونت خانگی به آسیب جسمی ‌ختم نمی‌شود و همچنین فقط بر زنان اعمال نمی‌شود. خشونت نسبت به کودکان هم جزو خشونت خانگی است و این را هم اضافه کنم که با وجود اینکه خشونت خانگی بیشتر متوجه زنان است و آمار جهانی این را نشان می‌دهد ولی مواردی که مردان نیز مورد خشونت قرار می‌گیرند هم کم نیست.

خشونت در جایی و موقعی ظهور می‌یابد که یکی از اعضای خانواده با توسل به روش‌های خشن در صدد اعمال زور و کنترل و حرف نهایی زدن است. به عبارت دیگر وقتی که کنترل زندگی از دست آدم خارج می‌شود یک خشم نهانی در انسان شکل می‌گیرد و به اشکال و در شرایط مختلف بروز می‌یابد.

در  پدیده خشونت خانگی بیشتر خشونت جسمی ‌و  آزار رساندن به طرف مقابل به وسیله اعمال فیزیکی برجسته می‌شود. اما آزارهای جنسی که جنبه فیزیکی دارد، مثلا وادار کردن همسر به رابطه جنسی زمانی که تمایل ندارد و نیز محروم کردن زوج از روابط جنسی هم از مصادیق خشونت خانگی است. دیگر آزارهایی که کمتر آشکارند آزارهای روانی و عاطفی است. به عنوان نمونه وقتی که یکی از طرفین نسبت به زوج خود دیگر مراقبت قبلی را نشان نمی‌دهد و یا به طرف مقابل اهمیت لازم را نمی‌دهد و نادیده‌اش می‌گیرد و اعتماد به نفس او را پایین می‌آورد؛ یا اینکه با تندخویی در طرف مقابل ایجاد ترس، گناه و شرمندگی می‌کند؛  توهین و تحقیر و فحش و ناسزا‌گویی هم از نمودهای خشونت خانگی‌اند. علاوه بر اینها، اعمال محدودیت‌های اقتصادی و از نظر مالی عضوی از خانه را تحت فشار قرار دادن و یا محروم کردن کسی در خانه از مواد غذایی و مثلا جیره‌بندی غذایی او، و بالاخره  منزوی کردن یک نفر در خانه از مصادیق خشونت خانگی است. به عبارت دقیق‌تر، در غیاب آسیب‌های جسمی، خشونت‌های لفظی نیز جزو خشونت خانگی هستند.

من یک سری سئوال دارم که وقتی کسی برای طرح خشونت خانگی پیش من می‌آید برای آزمودن اینکه دچار خشونت خانگی هست برای او طرح می‌کنم که خودش آنها را چک کند.  مثلاً:
آیا از شوهر  و یاهمسرش و مادر و پدرش می‌ترسد یا نه؟
آیا ترجیح می‌دهد که این شخص خاص را  عصبانی نکند و  در نتیجه حرفش را نمی‌زند؟
آیا احساس می‌کند که هیچ کار خوبی در برابر آن شخص  و برای او نمی‌تواند انجام دهد؟
آیا می‌ترسد با طرح موضوع دربرابر او مورد آزار و اذیت قرار بگیرد؟
آیا در برخی موارد دچار کرختی می‌شود و نمی‌تواند کاری انجام دهد؟
آیا همسرش او را در برابر دیگران کوچک و تحقیر کرده و یا خجالتش می‌دهد؟
حتی وقتی  که اشتباهی از اعمال‌کنند‌ه‌ی خشونت  سر می‌زند او تو را و یا دیگری را مقصر می‌داند؟

معمولا قربانبان خشونت خانگی در چرخه آزار و اذیت گیر می‌کنند. یعنی کسی شما را تحت آزار و اذیت قرار می‌دهد و بعد به شمایی که مورد آزار قرار گرفته‌اید حس گناه می‌دهد؛ شما می‌بخشید، دوباره مورد آزار قرار می‌گیرید و دوباره در این چرخه حرکت می‌کنید. مثلاً در این موارد چنین جمله‌ای بسیار استفاده می‌شود که: «ببین، تقصیر توست که مرا عصبانی کردی و من این کار را کردم! من نمی‌خواستم دست روی تو بلند کنم و اگر تو فلان کار را نمی‌کردی من دست به خشونت نمی‌زدم» و توجیه‌هایی نظیر این برای  سلب مسئولیت از خود و اعمالش.

باید توجه داشته باشیم که معمولاً کسانی که خشونت خانگی اعمال می‌کنند در طرف مقابل حس ترس را بیشتر می‌کنند، تهدید و تحقیرش می‌کنند و احساس گناه می‌دهند و در کنار اینها منزوی‌اش می‌کنند، یعنی آدم‌های اطراف را از او دور می‌کنند تا خشونت خودشان را بدون دخالت دیگران اعمال کنند. بنابراین در این شرایط اگر بتوانیم با یک شخص امین راجع به خشم خود صحبت کنیم خوب خواهد بود.

-اصلا چه عواملی باعث بروز این پدیده می‌شود؟ آیا کسی که دست به خشونت می‌زند مشکل و اختلال روانی دارد؟

-ببینید، نخست اینکه خشم و بروز آن یک امر طبیعی است. کسی که فکر می‌کند مورد بی‌عدالتی قرار گرفته و یا نادیده گرفته شد و به او اجحاف شده غیرممکن است که خشمگین نشود. خشم از نظر روانشناسی حسی کاملا طبیعی برای حفاظت از خود است که اشکالی ندارد اما مسئله اصلی واکنش ما به بروز خشم است. مثلاً شما در صفی ایستاده‌اید و کسی می‌آید و از شما جلو می‌زند. در این مورد، واکنش یک نفر می‌تواند تذکر شفاهی باشد. دیگری می‌تواند مشتی به صورت آن شخص وارد کند  و یک نفر دیگر می‌تواند داد و فریاد راه بیاندازد. یعنی واکنش‌های متفاوت و انواع مختلف بروز خشم در برابر یک پدیده واحد وجود دارد. وقتی که آگاهی لازم  نسبت به دلایل ایجاد خشم و نحوه مدیریت آن وجود نداشته باشد، واکنش درست را نیز نمی‌توان نشان داد و می‌توان  فکر کرد که هر دفعه که عصبانی شدیم طبیعی است و اجازه داریم خشن باشیم و مثلاً مُشت بزنیم.

عوامل درونی مانند اختلالات روانی مانند داشتن اضطراب دائمی‌ می‌تواند در بروز خشونت نقش داشته باشد. افسردگی و مسائل عاطفی هم می‌توانند در بروز خشونت موثر باشند. دیگر آنکه خشونت را در اشخاص با اختلالات روانی، مانند بیماری دوقطبی یا اختلالات شخصیتی مثل مرزی‌ها  بیشتر می‌توان مشاهده کرد.  شخص دوقطبی می‌تواند در حالت منفی بهانه‌تراشی  و ایرادگیری کند و با خشونت رفتار کند اما وقتی رفتارش عادی شد حالت شیدایی پیدا می‌کند و شروع به مهر و محبت  ورزیدن می‌کند ولی بعد دوباره عصبانی می‌شود  و تخریبی عمل کند و دوباره همان چرخه. بنابراین، آدم‌های خشن می‌توانند دوقطبی باشند اما نه همه. باید توجه داشته باشیم کسی که  در خانه خشونت بروز می‌دهد  می‌تواند اختلال روانی هم لزوماً نداشته باشد. اروین یالوم جمله قشنگی دارد که می‌گوید آنکس که زخم می‌زند زخم خورده‌ای است که از زخم‌های خود نتوانسته است عبور کند. ما این چرخه را به خوبی می‌بینیم که خانواده‌هایی که بچه‌های خود را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند، فرزندان آنها در آینده همان رفتار را با فرزندان خود می‌کنند زیرا بچه‌ها در خردسالی نمی‌توانند در برابر اعمال خشونت از خود دفاع کنند و این خشم‌های فروخورده به تدریج تبدیل به عقده‌هایی می‌شوند که در بزرگسالی به اعمال خشونت تبدیل می‌شوند.

-چه عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تشدید‌کنند‌ه‌ی خشونت خانگی هستند؟

-بگذارید که از عامل اقتصادی شروع کنم. آبراهام مازلو روانشناس معروف نیازهای اساسی انسان را طبقه‌بندی کرده است. او می‌گوید اول از همه باید به نیازهای اولیه شما به عنوان انسان پاسخ داده شود تا به مسائل عاطفی و خودشکوفایی برسید. یعنی باید غذا و سقف بالای سرت باشد و  مطمئن باشی که می‌توانی نیازهای مالی خانواده‌ات را تامین کنی که تشویش و اضطراب نداشته باشی. اگر این امنیت را نداشته باشی معلوم است که عصبانی می‌شود و بلد هم نیستی که چگونه خودت را کنترل کنی و خشونت را سر عزیزانت خالی می‌کنی. اعمال زور هم سلسله مراتبی است. شوهر همسر را می‌زند و مادر هم عصبانیت خود را سر بچه‌ها خالی می‌کند و این چرخه ادامه دارد. آن بچه هم در بزرگی خشم فرو برد‌ه خودش ر ا بر سر اعضای خانواده خود خالی می‌کند.

در کشورهایی که از نظر اجتماعی و فرهنگی خشونت خانگی نکوهش نمی‌شود و قوانین اجتماعی بازدارنده خشونت خانگی نیستند و یا ضعیف هستند خشونت بیشتر بروز می‌یابد. من موردی را دارم که وقتی زنی در ایران به پاسگاه پلیس می‌رود تا از خشونت وکتک زدن‌های شدید شوهر شکایت کند،  شوهر در  پاسگاه هم به کتک زدن همسر خود ادامه می‌دهد و تازه افسران هم سعی می‌کنند زن را  متقاعد کنند که از شکایت صرف نظر کند و شوهرش را نیز دستگیر نمی‌کنند. ولی من در اینجا شاهد بوده‌ام که مردان ایرانی که در ایران نسبت به همسرشان خشن بودند، در بریتانیا به دلیل ترس از پلیس این کار را انجام نمی‌دهند.  یعنی اگر عوامل بازدارنده اجتماعی وجود داشته باشد می‌تواند از خشونت جلوگیری کند.

از نظر فرهنگی هم مثلاً در کشور خودمان نه فقط خشونت نسبت به همسر توسط شوهر نکوهش نمی‌شود بلکه توجیه مذهبی، عقیدتی و اخلاقی  هم دارد.  من موردی داشتم که مردی در دادگاه در برابر شکایت همسرش از او به جهت اعمال خشونت استدلال کرده که همسرش به او تمکین نمی‌کند و رأی دادگاه  با این استدلال قاضی که  وقتی شوهر نخواهد همسر به خانه مادرش برود او باید  اجابت کند، به نفع شوهر تمام می‌شود.

– شرایط خاص کنونی، یعنی شیوع گسترده کُرونا و قرنطینه چگونه نقش تشدیدکننده در این نوع خشونت دارد؟

-امروز که ما با مشکل کُرونا روبرو شده‌ایم  طبق آمار کل دنیا گزارش خشونت خانگی بطور میانگین یک سوم و در برخی کشورها بیشتر از یک سوم افزایش یافته. گفته می‌شود در چین بین ۴۰ تا ۵۰ در صد نسبت به فوریه سال گذشته خشونت خانگی افزایش داشته که نود درصد آنها مربوط به کُرونا بوده است. در اسپانیا ۲۰ درصد؛ در فرانسه ۳۵ درصد، در بریتانیا نیز حدود ۳۰ درصد افزایش داشته است. من در مورد ایران هم شنیده‌ام که بسیار زیاد شده ولی در ایران آمار مشخصی وجود ندارد که قابل اعتماد باشد و در بسیاری موارد  کسانی که مورد خشونت قرار گرفته‌اند گزارش نمی‌دهند که البته این مختص ایران هم نیست.

حال ببینیم دلایل این امر در شرایط قرنطینه چه می‌تواند باشند. این فقط به این دلیل نیست که در قرنطینه سه و یا چهار نفر در یک مکان قرار گرفته‌اند و باید همدیگر را در شرایطی که حریم خصوصی از بین رفته تحمل کنند. این فقط یک بعُد از قضیه است.  کسانی که در این «حبس»  بسر می‌برند،  به احتمال زیاد در وضعیت اقتصادی کنونی دارای نگرانی‌های زیاد از آینده نامعلوم  خود هستند که همین امر اضطراب و تنش را می‌افزاید.

آنهایی که واقعاً رنج می‌برند و  اضطراب دارند و در محیطی بسیار متشنج زندگی میکنند کسانی هستند که نگرانی اقتصادی بیشتر و عمیق‌تری دارند. در ایران به ویژه که خانه‌ها روز به روز هم کوچک شده‌اند تعداد زیادی در نبود حریم خصوصی باید زندگی کنند و این امر تنش‌ها را بیشتر می‌کند.

وقتی مقایسه کنیم می‌بینیم کسانی که مشکل اقتصادی ندارند بروز خشمی ‌متفاوت و به دلایلی متفاوت دارند. من مواردی داشته‌ام که در یک خانواده مرفه در شرایط قرنطینه مرد و زن مشکلاتی که پیدا کرده‌اند آن است که نمی‌توانند بیرون بروند و به مسافرت‌های خودشان ادامه دهند و یا اینکه درگیر مسائل پیش پا افتاده مانند این هستند که باید موهایشان را خودشان رنگ کنند و یا شوهرها  مجبور به انجام کارهایی می‌شوند که علاقه ای نسبت به آنها ندارند و  این چیزها باعث بگومگو می‌شود.

البته نگرانی و تشویش از ناامنی اقتصادی  فقط در مورد اقشار کم درآمد و آسیب‌پذیر نیست بلکه در مورد اقشار متوسط هم می‌تواند صادق باشد. من درمانجویی دارم که وضع خوبی هم دارد ولی ترس از  آینده اقتصادی و اینکه تعداد زیادی زندگی‌شان به بیزنس او بستگی دارد، در او  ایجاد ناامنی می‌کند که باعث کم‌حوصلگی و خشونت وی شده است. او می‌گوید که از این وضعیت کلافه شده و  به خانمش گیر می‌دهد.  دو تا فرزند نوجوان هم دارند که در شرایط فقدان حریم خصوصی همه اینها دست به دست هم می‌دهند و باعث پرخاشگری و بروز خشونت می‌شوند. یا موردی داشته‌ام که آقایی با من تماس گرفت و گفت که بسیار در مورد وضعیت اقتصادی نگران است.  همسرش در این وانفسا از یکطرف از آینده و ناامنی شکایت می‌کند و از طرف دیگر مدام سرکوفت می‌زند که فلانی آن چیز را برای همسرش خریده و تو برای من نخریدی که قول داده بودی عید امسال بخری. من نگران آن هستم که آیا ماه آینده ما غذا داریم روی میز بگذاریم ولی همسرم نگران آن است که من قول داده بودم برای عید فلان چیز را برایش بخرم.

بُعد دیگر قضیه آن است که علاه بر احساس ناامنی از وضعیت اقتصادی در شرایط موجود، در ترس دائمی‌ از ابتلای به کُرونا بسیاری دچار وسواس ضد عفونی کردن شده‌اند که این وقت و انرژی زیادی می‌گیرد.  همه در کنار هم بودن و از خانه کار کردن،  آوردن محیط کار به خانه خودش اضطراب‌زا است. در همین رابطه چه در اینجا و به‌خصوص در ایران این نگرانی در میان مردم وجود دارد که دولت اقدامات لازم برای دفاع و حمایت از مردم در برابر این ویروس را انجام نمی‌دهد. همین هم به ترس و واهمه مردم می‌افزاید که نتیجه آن افزایش تشویش و اضطراب در وضعیت قرنطینه است.

به تمام ای‌ها باید این را نیز افزود که از بین رفتن مرزهای محیط خانه و محیط کار خودش برای بسیاری ایجاد مشکل و اضطراب می‌کند.  برخی می‌توانند از خانه کار کنند ولی بسیاری این عادت را ندارند و باید حتماً در محیط کار باشند تا راندمان داشته باشند. در محیط خانه عوامل مُخل تمرکز زیاد هستند که باعث قطع کار می‌شوند. تمام این کنترل امور از دست دادن‌ها باعث عصبانیت می‌شود.

در حال حاضر هم روندی شکل گرفته است که آنجا که کارمندان در محیط کار حضور ندارند مدیران کمتر خودشان را در موقعیت کنترل‌کننده‌ی نیروی کار می‌بینند و همواره تصور می‌کنند که کارمندان در خانه کمتر کار می‌کنند. همین هم مدیران را بر می‌انگیزد که خواهان کنترل بیشتر نیروی کار باشند. تمام اینها بر نیروی کار فشار بیشتری وارد می‌کند که در پس ذهن‌شان برای جلوگیری از سوء ظن مدیران به خود فشار می‌آورند که بیشتر کار کنند و همین هم تشویش و اضطراب را بیشتر می‌کند. و یک حالت عصبی بیشتری  به وجود می‌آورد.

البته من فکر می‌کنم که به زودی این روند کار جا می‌افتد و نگرانی کارفرما کمتر خواهد شد. و در پایان این قسمت تاکید می‌کنم در شرایط موجود عامل اقتصادی در بروز خشونت خانگی حتماً نقش تعیین کننده دارد.

-چه توصیه‌هایی برای مدیریت خشونت خانگی دارید؟

-همان تکنیک‌های معمول مدیریت خشم را باید به کار بست؛ مثل تنفس عمیق، آرام ساختن خود، یوگا، مراقبه. در شرایط کنونی بگومگوها و دعوا مرافعه‌ها در محیط خانه زیادتر شده است که البته منظور آن نیست که حتماً به خشونت منجر شده باشد. ما در وضعیت موجود باید دریابیم که شرایط عادی نیست و  سعی کنیم به این مشکلات  و برخوردها دامن نزنیم. مثلاً وقتی می‌بینید کسی در خانه عصبانی است سعی کنید با او صحبت نکنید تا به خشم او دامن زده نشود. سعی کنید شرایط را درک کنید و کوتاه بیایید. سعی کنیم در مورد حال خود با همدیگر حرف بزنیم و همدیگر را درک کنیم. به کسی گفتم که برای عوض کردن محیط بعد از بگومگو، حالا که امکان رفتن به بیرون وجود ندارد گوشی توی گوشتان بگذارید و موسیقی را بلند کنید. و یا می‌توانید با تلفن با شخص امینی صحبت کنید.

من نمی‌دانم آیا در ایران مراکز دولتی نیز قربانیان خشونت خانگی را راهنمایی می‌کنند یا نه.  می‌دانم که یکسری سازمان‌های غیردولتی  در ایران در این زمینه فعال هستند. ولی ابعاد قضیه بسیار گسترده است. اگر همان سی درصد افزایش را هم در ایران در نظر بگیریم رقم بالایی است. در بریتانیا سال گذشته بیش از یک میلیون و ۴۰۰ مورد خشونت خانگی  گزارش شده که بر دو میلیون و چهارصد عضو خانواده و کودک تاثیر داشته. اینطوری این چرخه‌ی خشونت ادامه پیدا می‌کند. حال تصور کنید که سی درصد به این بیش از دو میلیون نفر اضافه شود.

-بر اساس آنچه توضیح دادید، خشونت خانگی با این تعریف گسترده، کشور و نژاد و طبقه نمی‌شناسد. لطفا در این مورد بیشتر توضیح بدهید.

-کسانی که خشونت خانگی اعمال می‌کنند لزوماً این نیست که کم‌سواد باشند.  من در مراجعین خودم  دکتر و دندانپزشک هم دارم که اعمال خشونت می‌کنند. مثلاً ما زن‌ها می‌گوییم که در دادن حق‌مان به ما اجحاف می‌شود ولی ما همین مردهای اعمال خشونت کننده را در دامان خود بزرگ می‌کنیم. ما زن‌ها هستیم که به پسرمان می‌گوییم که مرد باش و مرد که گریه نمی‌کند! ما شهامت را به پسرهایمان و بردباری و مهربانی و عطوفت و سازگاری را به دختر‌هایمان می‌آموزیم. این‌ نکات همگی فرهنگی است و فرقی نمی‌کند که ما در چه طبقه‌ای باشیم. ما را اینطور بار می‌آورند که فکر کنیم که مثلا گریه مال دختر است. اصطلاحات زیادی در جامعه ما هست  که حاکی از آن است که زن بودن به معنی پایین‌دست بودن در جامعه است و اگر مرد گریه کند خودش را پایین می‌آورد. جامعه و همچنین مادرها این را به فرزندانشان منتقل می‌کنند و آنها را با این تفکرات بار می‌آورند.  ما برای مبارزه با خشونت اساساً این فرهنگ را باید مورد بازبینی قرار دهیم که در شرایط ویژه ابعاد وحشتناکی پیدا نکند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=194018