چندی پیش پلنوم پنجم جبهه ملی ایران- اروپا در فضای مجازی برگزار شد. «جبهه ملی ایران» که در سال ۱۳۲۸ به ابتکار افرادی چون محمد مصدق و حسین فاطمی و کریم سنجابی تأسیس شد، در همان دوران در تشکیل دولت و حضور در شورای ملی ایران نقش فعال داشت. این جبهه تا سال ۱۳۵۶ فراز و نشیبهایی را با جداییها و تشکیل احزاب مختلف از سر گذراند تا اینکه در آستانه انقلاب ۵۷ دوباره فعال شد و با دیگر احزاب مشابه، در جبهه انقلاب به رهبری روحالله خمینی قرار گرفت. پس از آن نیز فراز و نشیبهای این تشکل سیاسی با انشعابات و اختلافات ادامه یافت.
کیهان لندن در ارتباط با پلنوم اخیر آنچه «جبهه ملی ایران- اروپا» خوانده میشود و پیشینهی آن به یکی از قدیمیترین تشکلهای سیاسی تاریخ معاصر ایران میرسد با آرسن نظریان گفتگو کرده است.
– آقای نظریان، لطفا خودتان را به خوانندگان ما معرفی کنید و بگویید در جبهه ملی ایران- اروپا چه نقش و مسئولیتی دارید؟
-من ساکن هلند و مترجم هستم. از حدود سال ١٣٨۴ (۲۰۰۵) وارد جبهه ملی برونمرز شدم و اکنون عضو هیأت اجرایی جبهه ملی ایران- اروپا (سامان ششم) هستم.
– راجع به سند سیاسی که سازمان شما اخیرا منتشر ساخته کمی توضیح بدهید.
– این پلنوم در تاریخ ٢٢ اردیبهشت ١٣٩٩ برابر با ١۶ مه٢٠٢٠ در فضای مجازی صورت گرفت. در این همایش غیر از رسیدگی به مسائل تشکیلاتی، پیشنویس دو سند مهم نیز مورد بررسی و تصویب اعضا قرار گرفت؛ یعنی اساسنامه و سند سیاسی که منتشر شده و در اختیار همگان قرار گرفته است.
– آیا جبهه ملی ایران- اروپا و جبهه ملی در ایران نزدیکیهای سیاسی و فکری دارند؟
– جبهه ملی ایران- اروپا (جمپا) را میتوان شاخه برونمرزی جبهه ملی ایران (سامان ششم) دانست. مواضع سیاسی ما همانست که سازمان مادر در ایران در منشور سیاسی خود اعلام داشته و ما نیز در سند سیاسی حاضر در بخش گذار اصول آن را گنجاندهایم. همچنین تماس و ارتباط دائم با دوستان داخل و مشورت و تبادل نظر درباره مسائل مهم با آنها در دستور کار همیشگی ما قرار دارد.
– در سند سیاسی مورد اشاره شما موضوع بحران کُرونا مورد توجه قرار گرفته. آیا فکر میکنید جان مردم برای جمهوری اسلامی ارزشی ندارد و یا اینکه این سند میخواهد بگوید بخشی از حکومت برای جان انسانها ارزش قائل است ولی به دلیل مراکز متعدد تصمیمگیری و دخالت نهادهای مذهبی و نظامی و امنیتی، کارآیی دولت کم میشود؟
– نظام از لحاظ ایدئولوژیک یکدست است، اما از لحاظ درک جناحها از ایدئولوژی نظام و تجلی آن در اجرای سیاستهای آن یکدست نیست. گرچه همه جناحهای آن به نظام جمهوری اسلامی ابراز وفاداری میکنند اما این وفاداری از جانب جناح اصولگرا به شکل پرخاشگرانه صورت میگیرد، در حالی که در جناح اصلاحطلب نوعی اجبار و بعضا اکراه به وفاداری به چشم میخورد، کما اینکه بارها رؤسای جمهوری رژیم به طعنه گفتهاند که نقش «تدارکاتچی» نظام را ایفا میکنند.
– آیا همه این نکاتی که در ارتباط با مشکلات و بیاعتمادی مردم به حکومت در سند سیاسی آمده، در آیندهی نزدیک منجر به از دست دادن کامل کارآیی رژیم و فروپاشی آن خواهد شد؟ آیا مردم عاصی و گرسنه را وارد صحنه کرده و رژیم را مجبور به عقبنشینی میکند؟
– این فقط یکی از حالات محتمل است که برشمردهایم. فروپاشی یا درونپاشی پایان عمر نظامهایی است که تاریخ مصرف آنها بسر میرسد. ولی اگر این فروپاشی کنترل شده نباشد، تضمینی نیست که حتما به دموکراسی منجر شود. همانطور که در سند تاکید شده، گذار کنترل نشده ممکن است اصلا به گذاری منتهی نشود بلکه به ایجاد دولت ناکارآمد و بیثباتی مزمن منجر گردد.
– به نظر شما در آغاز یک تحول سیاسی جایگاه رهبری جمعی و کارآمد کجاست و شرایط حضور مردم در این تحول چیست؟ آیا هدایت و رهبری تحول باید در ایران شکل بگیرد یا خارج از کشور؟
– از پیش نمیتوان شرایط ایجاد یا شکلگیری رهبری را تعیین یا پیشبینی کرد. شکلگیری رهبری بسته به حالات مختلفی دارد که شرح دادیم. در بخش گذار در سند شرح دادیم که جبهه ملی ایران برای خروج از این بلاتکلیفی طرحی مقدماتی ارائه نموده که در صورت رشد شرایط انقلابی و در غیاب هر نیروی سازمانیافته دیگر، به عنوان نیرویی که دارای پشتوانه تاریخی و مردمی است، آن را به اجرا بگذارد. این اجرا هم میتواند بسته به شرایط آن مقطع خاص اشکال مختلفی به خود بگیرد. به این ترتیب پاسخ قسمت دوم پرسش شما راجع به جایگاه رهبری نیز داده میشود: البته در داخل کشور! اما امکان دارد که تلفیقی از داخل و خارج هم باشد و نیروهای داخل بخواهند از نظرات مشورتی اپوزیسیون خارج نیز استفاده کنند.
– آقای نظریان، آیا به نظر جبهه ملی ایران- اروپا ( سامان ششم)، کودتای ارتش در شرایط کنونی میتواند راه را به سوی دموکراسی در ایران باز کند؟ آیا این با بند دیگری مربوط به «انتخاب نوع گذار خشونتپرهیز» در همه حال، حتی در مقابله با رژیم آخرالزمانی، تناقض ندارد؟
– ما این حالت را به عنوان یک احتمال بسیار ضعیف مطرح کردیم. ما نمیتوانیم دقیقا پیشبینی کنیم که در صورت کودتا توسط ارتش چه اتفاقی خواهد افتاد. ولی میتوان ادعا کرد که- و تصور نمیکنم که شما هم مخالف این نظر باشید- که ارتش به اندازه سپاه پاسداران مورد نفرت مردم نیست و در صورت رشد شرایط انقلابی ممکن است به نفع مردم موضعگیری کند، حال یا از طریق کودتا یا اعلام بیطرفی.
– در بند ١٠ سند سیاسی آمده: «سیاست روابط حسنه با همه کشورهای جهان بدون استثناء، به ویژه با کشورهای همسایه.» آیا این شامل ایالات متحده آمریکا و اسرائیل نیز خواهد بود؟
– بله، سیاست روابط حسنه شامل همه کشورها از جمله ایالات متحده و اسراییل نیز میشود. اما اینکه بعد از آغاز روابط، به چه طریق و تا چه میزان این روابط گسترش خواهد یافت به نیازهای اقتصادی و سیاسی- استراتژیک ما در آن زمان و همچنین رویکرد آن کشورها نسبت به کشور ما بستگی خواهد داشت. درمورد مناقشه فلسطین، ما از تز همزیستی دو کشور فلسطین و اسراییل، خروج اسراییل از سرزمینهای اشغالی و پذیرش حق حیات و امنیت اسراییل حمایت میکنیم.
– این سند در مرحله گذار امکان اتحاد عمل با برخی از نیروهای اصلاحطلب و اصولگرا را نامحتمل نمیداند. آیا منظور اصلاحطلبانی است که خود را «تحولخواه» مینامند؟ آنها در کدام دستهبندی جای میگیرند؟
– این نیروها رامیتوان نیروهای بینابینی نامید. اگر حضور عناصری از نظام سابق در هیأت رهبری یا دولت موقت در مرحله یا مراحل اولیه گذار را منطقی میدانیم، به این ترتیب مشارکت تحولطلبان را نیز در این مرحله یا مراحل باید بپذیریم. اینکه اینها در دستهبندی در کجا قرار میگیرند، اهمیت چندانی ندارد. آنها نیز میتوانند مثل نیروهای ملی- مذهبی خود را در هریک از طیفهای سیاسی- اجتماعی جای دهند.
– در «انتخاب نوع نظام» اتفاق نظر و عمل و ائتلاف با نیروهای دموکرات غیرجمهوریخواه نیز پیشبینی شده. آیا منظور تشکلهایی مانند حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) و شخصیتهایی مانند شاهزاده رضا پهلوی است؟
– بله، همانطور که گفتیم در مراحل خاصی از گذار اتفاق نظر و عمل میتواند شامل نیروهای مشروطهطلب هم باشد و اگر شما آقای رضا پهلوی را نماینده این نیروها میدانید، پاسخ آری است.
– نظر جبهه ملی ایران- اروپا (سامان ششم) در مورد موضع و اقدام شاپور بختیار در مقطع انقلاب ۵۷ چیست؟ آیا سیاست او در مقابل کریم سنجابی که با خمینی «بیعت» کرد ترجیح دارد؟
– همانطور که در سند سیاسی پلنوم اخیر در بخش سوم (برنامه پیشنهادی جهت آماده شدن برای مرحله گذار- انسجام فکری و تشکیلاتی) آمده است، ما بر لزوم انتقاد صریح از این موضوع (توسط دوستان داخل) تاکید ورزیدهایم و خود، طی بیانیه مورخ تیرماه ١٣٩٨/ ژوئن ٢٠١٩ تحت عنوان «نقدی بر عملکرد جبهه ملی ایران در زمان انقلاب» این عملکرد را مورد انتقاد قرار داده و آن را محکوم کردهایم.
– برخورد ملایم این جبهه (اروپا) نسبت به نیروهایی مانند حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات) و شاهزاده رضا پهلوی در دوره اخیر بر چه ارزیابی از اوضاع کنونی متکی است؟ آیا به دلیل واقعبینی درباره استقبال عمومی جامعه از شاهزاده رضا پهلوی است؟ دوسال پیش بر اساس نظرسنجی «گروه مطالعات افکارسنجی ایرانیان» در هلند شاهزاده پهلوی با ۳۷٫۱% در صدر و کوروش زعیم با ۰٫۴% در مکانهای پایین قرار گرفت. خامنهای با ۰٫۵% کمی بالاتر از زعیم قرار داشت. از نظر نظام اقتصادی نیز یک نظام «سوسیالدموکرات» آرزوی بخش وسیع نظردهندگان بود…
– نخست اینکه در یک برهه زمانی خاص شخصیتی در یک نظرسنجی آرای بالاتری کسب کند، دلیل بر درستی و واقعبینی آن انتخاب نیست. بهترین مثال، انتخاب آقای خمینی به عنوان رهبر انقلاب در شروع «انقلاب اسلامی» است. چنین انتخابی باید بر دلایل عینی و محکم استوار باشد، وگرنه چیزی بیش از ابراز انزجار از وضعیت فعلی بدون گفتن چیزی راجع به نظام جانشین نمیتواند باشد.
ثانیا، با وجود اشاره شما به وضعیت اقتصادی و اجتماعی پیش از انقلاب و مقایسه آن با جمهوری اسلامی، در همان نظرسنجی چیزی در حدود ١۵ % مخاطبین به نظام پادشاهی رأی داده بودند.
ثالثا، بحثی نیست که آقای رضا پهلوی از پوشش رسانهای وسیعتری برخوردار است، اما در حالت یا اوضاع و احوالی که قدرت در یک فرد متمرکز باشد یا قدرت بیشتری به یک فرد داده شود، این پوشش میتواند، مثل همان مورد آقای خمینی، که درواقع از پوشش رسانهای بیحد وحصر برخوردار بود، به شکل عاملی منفی برای طیفهای دیگر اپوزیسیون عمل کند. برای بحث درباره رهبری، شما را رجوع میدهم به مقاله من با عنوان «بحثی در مسئله رهبری در جنبش انقلابی ایران» (٢١ مهر ١۳٩٧) که درآن، از جمله مقایسهای میان آقای رضا پهلوی و خانم نسرین ستوده، به عنوان یک کاندیدای بالقوه رهبری (نفر دوم با ٨ درصد آراء در همان نظرسنجی) صورت گرفته است.
ملی مذهبی ها ننگ امثال سنجابی رو چطوری میخوان از چهرشون پا ک کنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟دیگه از مصدق الدوله نگم که تنها هدفش از به نابودی کشوندن مملکت در ۳۲ بغضش از خاندان وطنساز پهلوی و گرفتن انتقام پدر جدش یعنی احمدشاه بود
جناب ، در اینجا سخن از «خالی کردن عقده ها » نیست ، سخن از ارزیابی محتوای کارنامهٔ سیاسی درهفتاد سال گذشتهٔ حزبی بنام «جبههٔ ملی» وگردانندگان آن است که دوباره به صحنه آمده اند و انتظار دارند مردم ایران خیانت های گذشتهٔ آنان را فراموش کنند. جبههٔ ملی در سال ۱۳۳۳ برکنار کردن نخست وزیروقت را که بنا بروال معمول و مطابق قانون اساسی کشور ، شاه منصوبش کرده بود وبر کنارکردنش نیز جزو وظایف پادشاه کشور بود «کودتا » نامید و مدت بیست وهفت سال آن تهمت بی اساس را ، همگام با حزب توده ، بهانه و وسیلهٔ لجن پاشی به شاه و ارتش ملی ایران نمود ، لجن پاشی هائی که مقدمهٔ فتنهٔ خمینی را فراهم کرد. سران حزب «جبههٔ ملی» که «قدرت استدلال»شان درتهمت های ناروا زدن به شاه چون «دیکتاتور» بودن او خلاصه میشد ، درسال ۱۳۵۷ به دست بوسی ملای متحجری که هدف آشکارش برپائی یک رژیم «دیکتاتوری مطلق» مذهبی بود نایل شدند ودرفرودگاه مهر آباد حقیرانه در صف استقبالش سرتعظیم واطاعت در مقابل وی فرود آوردند.
خمینی از همان روزهای اول ورودش به ایران با لحنی تهدید آمیز گفته بود: «من دولت تعیین میکنم» ، وشد که آن ملای شیطان صفت وزرای دولت نمایشی بدون اختیار خود را با شرکت سران همین حزب جبههٔ ملی تشکیل داد .
کمنت نویس «اسد خان» قسمتهائی از نوشتارحماسه وار یکی ازسران حزب جبههٔ ملی را دروصف ملاخمینی در این صفحه یاد آور شده است ، من خود اصل آن مقاله را درآن سال خوانده بودم و خوب بیاد دارم که آمدن خمینی ورفتن پادشاه را درآن مقاله با این جمله توصیف کرده بودند که : «دیو چو بیرون رود فرشته در آید»
دیری نپائید که مردم ایران فهمیدند چه کلاه بزرگی سرشان گذاشته اند ودیوخونخواری را بعنوان فرشتهٔ رحمت به آنها غالب نموده اند.
با سپاس جناب بینا از اظهارنظر ارزشمندتان
جهت اطلاع، این مصاحبه به پیشنهاد کیهان لندن انجام شد و موضوع مصاحبه نیز مشخصا سند سیاسی مصوب پلنوم پنجم جبهه ملی ایران- اروپا (پیوند آن در مصاحبه داده شده) و پاسخهای من هم در حد پرسشهایی بود که در مصاحبه از من شده بود. موضوع دیدگاههای آقای رضا پهلوی و یا حزب مشروطه در مصاحبه مطرح نشده بود تا آنرا مورد بررسی یا نقد قرار دهیم. مقایسه ای هم که صورت گرفته بود میان نفر اول و دوم نظر سنجی ای بود که در یکی از پرسشها آمده بود. به هرحال، از توجه و پیشنهاد شما سپاسگزاریم.
وقتی قدرت استدلال وجود نداشته باشد، تحقیرِ طرف مقابل و دشنام به او و گروه سیاسی اش جایگزین می شود. اگر هدف از طرح دیدگاه، تنها خالی کردن عقده ها و دِق دلی های و اثبات “خود برحق بینی” باشد این چه ارتباطی با مبارزه سالم و ثمربخش سیاسی دارد. حرف آقای نظریان درست است که محبوبیت سیاسی لزوماً دال بر حقانیت سیاسی نیست. نمونه های تاریخی هم زیاد هستند. یعنی مواضع یک سیاستمدار یا گروه سیاسی باید درست و متناسب با نیازهای پیشرفت یک جامعه در برهۀ تاریخی مشخص باشد. ذره ای واقع بینی هم کافی است که ببینیم میزان پوشش رسانه ای شاهزاده رضا پهلوی، هرچند که بسیار وسیع نیست، ولی مسلماً از جبهه ملی و شاخه های مختلف آن بیشتر است و ایشان امکان بیشتری برای درمیان گذاشتن دیدگاه هایِ خود با مردم ایران دارد. با توجه به این دو عامل بهتربود آقای نظریان بیشتر به نقد و بررسی دیدگاه هایِ شاهزاده رضا پهلوی و حزب مشروطه (لیبرال دموکرات ) که براساس گفتار خوداو امکان همکاری هایِ مقطعی با آن وجود دارد، می پرداخت تا به مقایسه ای که شاید طرفداران پادشاهی را برآشفته نماند و به مقابله طلبی صرف سوق دهد.
جناب نظریان
مصاحبه خوب وروشنی بود. بدون حاشیه ، کوتاه ومفید.
اما جالب اینکه من کامنتهای نوشته شده به مصاحبه شما را خواندم.
خواستم به بعضی از انها پاسخ دهم ولی هیچ کدام کوچکترین ارزشی نداشتند وگفتم کار شما زیبا بوده واب در لانه مورچگان ریخته اید وفحاشیها را باید به حساب شناسنامه ان افراد گذاشت.
این حزب همه چیزش قلابی است حتی نامش ؛ گزیدن نام «جبههٔ ملی» درکشورهای دیگرمعمولأ نشانهٔ ناسیونالیست افراطی بودن است چون «جبهه» یک واژهٔ جنگی و« ملی» بمعنی «ناسیونالیست» است. در کشور فرانسه حزب دست راستی افراطی «جبههٔ ملی = Front National» نامیده میشد ، درسرزمین های زیر اشغال دولتهای استعماری اروپا جنبش های استقلال جویان مانند الجزایر خود را «جبههٔ آزادیبخش ملی = FLN» مینامیدند. ولی این حزب ایرانی نه ناسیونالیست است ونه جنگی ؛ یک گروه ناسیونالیست هرگزبا شورشیانی که حتی «ملیت» را قبول ندارند ودرپی تبدیل «ملت ایران» به «امت اسلامی» هستند «بیعت» نمیکند ودردولت ایرانی کُش آنها درمقام های وزارت شرکت نمیکند.
راستش نمیدانم بخندم یا گریه کنم. عده قلیلی سالها کوشش کردند تحت عنوان جبهه ملی ایران اروپا خود را مطرح کنند و راه بجائی ببرند، موفق نشدند. حالا همان تعداد قلیل با نام جبهه ملی ایران سامان ششم اروپا. سعی در مطرح کردن خود دارند. شخصیتها و فعالین مختلف از خانواده جبهه ملی ایران در پهنه وسیع سیاسی ایران در خارج کشور بصورت فردی یا در چهارچوب سازمانهاو نحله های مختلف جبهه ملی و غیر جبهه ملی حضور فعال یا غیر فعال دارند. هیچکدام از این شخصیتها درطول این سالها و حتی در حال حاضر خود را آلوده همکاری با این جمع قلیل که حتی یک فرد با گذشته ملی در میان خود ندارند را نکرده و نمیکند. آگر گفته آقای نظریان صحت داشته باشد که این جمع قلیل و ناشناس در جامعه ایرانی خارج کشور، سازمان خارج کشور جبهه ملی ششم، یا به عبارتی چهره خارجی جبهه ملی ششم است پس باید با کمال تاسف قبول کنیم که جبهه ملی ششم، با وجود ارادتی که به آنها دارم، دچار تنگی قافیه گردیده و به عبارتی کفگیر به ته دیگ خورده. متاسفم
روفوزه هـاى سیاسى از نسل سیاه ۵٧ ى
که نه ارزش تاریخى و نه طرفدار مردمى دارند ??
و ….. درسهائی از تاریخ بگیریم :
در بخشی از نوشته علیاصغر حاج سیدجوادی با عنوان «امام میآید» آمده است:
-«امام میآید، با صدای نوح، با طیلسان و تیشه ابراهیم، با عصای موسی، با هیأت صمیمی عیسی و با کتاب محمد و دشتهای سرخ شقایق را میپیماید و خطبه رهایی انسان را فریاد میکند. وقتی امام بیاید دیگر کسی دروغ نمیگوید. دیگر کسی به در خانه خود قفل نمیزند، دیگر کسی به باجگزاران باجی نمیدهد، مردم برادر هم میشوند و نان شادیشان را با یکدیگر به عدل و صداقت تقسیم میکنند. دیگر صفی وجود نخواهد داشت، صفهای نان و گوشت، صفهای نفت و بنزین، صفهای مالیات، صفهای نامنویسی برای استعمار، و صبح بیداری و بهار آزادی لبخند میزند. باید امام بیاید تا حق به جای خودش بنشیند و باطل و خیانت و نفرت در روزگار نماند.».
البته کمی یاداوری با ذکر این نکته که این یاداوری صرفا برای اینست که دوباره دچار چنین شادمانی نشویم و بدانیم روشنفکران و اشخاص سیاسی مردم عادی نیستند که چنین به شعف و وجد بیایند :
روابط عمومی جبهه ملی به مناسبت ورود آیتالله خمینی بشارتنامهای انتشار داد و در آن ضمن ستایش از عزم راسخ و اراده ایشان خطاب به ملت ایران نوشت: «حق است که اینک صدای هلهله ملتی را به گوش جهانی برسانیم و این بزرگ را چنان که شایسته و بایسته است گرامی بداریم.خمینی که بخاطر ذات رهایی انسان میجنگد و بخاطر بازآفرینی معرفت و معنویت بشر به میدان آمده، سپاس نمیخواهد، تقدیر و تشویق نمیطلبد، ما تنها بخاطر رضای دل خویش عزیزش میداریم و بخاطر رضایت تاریخ.حفاظت و حراست جان خمینی به همت سربازان وطن به معنی تجدید میثاق مقدس میان سپاه میهن است و همه خانواده ایشان، میثاق اجزای ملتی که به ضرب شلاق استعمار و استبداد اسیر پراکندگی شده بودند.»
ملت هر کار می کنید بکنید ولی با طناب پوسیده کسانی که عاشق مصدق هستند، عاشق اتحادیه چپاولگر اروپا هستند، اصلاح طلب هستند، تحولخواه هستند و ملی گرایی کور صفوی مثل اردشیر زاهدی وارد چاه نشوید. اصولگرا حداقل مشخص است چه می گوید. سلطنت طلب که همان عربی پادشاهی خواه است هم مشخص است چه می گوید. کسی که پیرو امثال سنجابی است نه خود را می شناسد نه مردم را نه وطن را. راه یکی است و آن راه راستی است. ریا و نقاب به چهره زدن دموکراسی گویی و عاشق دیکتاتوری به فرم جمهوری بودن برای جیب پر کردن چاره کار نیست. یا اصولگرا و مشخصا طرفدار نظام باش یا سلطنت طب (پادشاهی خواه) باش. وسطش فقط فریب است.
جبهه ملی هم مثل الباقی گروهک های به اصطلاح اپوزیسیون جمهوری اسهالی هیچ رابطه ارگانیکی با مردم ایران و بخصوص اپوزیسیون واقعی داخل کشور ندارد. دلیلش هم نبودن هیچ شعاری در تظاهرات ایرانیان داخل کشور در حمایت از این گروهک ها و جبهه ملی بالاخص میباشد. آقای نظریات و باقی دوستان محفلشان بهتر است قبل از این که در مورد اوضاع ایران تحلیل ارائه کنند تحلیلی از خطا های (اگر نخواهیم آنها را خیانت بنامیم) این جبهه به اصطلاح ملی در رابطه با شورش ۵۷ اراأئه دهند و از مردم ایران رسما به مناسبت آن خطا ها عذر بخواهند!
آقای آرسن نظریان در همان ابتدای معرفی خود فقط می گویند ساکن هلند هستند، ساکن هلند یعنی ایشان موقتا در هلند زندگی می کنند و شهروند جمهوری اسلامی و یا هر کشور دیگری می باشند.
در صورتیکه،
در وب سایت خود صراحتا، اعلام نموده اند که اولا سیتیزن ( دقیقا از واژه citizen استفاده کرده اند. ) کشور هلند هستند و ثانیا از سال ۱۹۸۱ در آنجا زندگی می کنند.
http://www.nazarian.nl/Resume.htm
خب، دو تناقض:
اولا چگونه یک نفر سیتیزن هلندی ،می تواند یک ملی گرای ایرانی باشد ؟
دوما چگونه یک نفر سیتیزن یککشور پادشاهی، عضو سازمانی است که نظام جمهوری را برای ایران تجویز می کند؟
البته در اوپوزیسیون برون مرز ازاینگونه تناقضات زیاد است: مثلا بسیاری جمهوری خواهان دو آتشه سیتیزن کشورهای پادشاهی مرفه وآباد اروپایی هستند،در حالیکه شدیدا با استقرار نظام پادشاهی در ایران مخالف اند و از سویی دیگر،ضمن اینکه هیچگونه فعالیتی برای برقراری نظام جمهوری در کشورهای متبوع خود نکرده اند، نظام جمهوری را برای مردم آخوند زده ایران تجویز می نمایند.
منطق حکم می کند که یک جمهوری خواه سیتیزن کشور پادشاهی، ابتدا برای نظام جمهوری در کشور خود تلاش کند و سپس
به فکر جمهوری در دیگر کشورها باشد.
اینگونه تناقضات در مورد مارکسیستهای سیتیزن کشورهای کاپیتالیستی و اسلامگرایان سیتیزن کشورهای سکولار ویا لاییک نیز وجود دارند.
تیتر مقاله واقعا معرف جبهه ملی است. بودن افرادی مانند دکتر فاطمی یا مصدق یا بختیار هم وضعیت غم انگیز این «جبهه» را تغییر نمی دهد. راستی این سه نفر جمهوری خواه نبودند.
جناب آقای ارسن نظریان مقایسه کردن شاهزاده رضا پهلوی با حضرت امام خمینی ماه رفته از بنیاد اشتباه است. در دوران آشوب ۵۷ حدودا ۹۰% از شرکت کنندها سواد سیاسی نداشته و صرفا احساسی برخورد میکردن. نیروهای تهوع آور با سوء استفاده از این احساسات مشغول هدایت آنان تا تغیر نظام شدن. در حال کنونی بیش از ۹۰% از ملت از آگاهی سیاسی کافی برخوردارند. بنابراین نظر سنجی دوسال پیش بر پایه آگاهی سیاسی قرار دارد نه رویئت شاهزاده رضا پهلوی در ماه.
از کیهان لندن برای این گفتگو تشکر میکنیم که با خواندن نظرات مختلف دید مردم را نسبت به مسایل ایران باز کرده و قدرت تصمیم گیری را افزایش میدهد . فقط یک سوال دارم در مسائل سیاسی و جائی که سیاستمداران باید با عقل خود تصمیم بگیرند آیا پوشش رسانه ای گسترده روی سیاست مداران نیز اثر گذار است ؟ آیا این شیفتگی مدعیان جبهه ملی را که سالیان سال مدعی اداره کشور بودند را نیز شامل میشد یا میشود ؟ آیا بنیانگذاران جبهه ملی در گرداب پوشش رسانه ای ان شیفتگی و ذوب شدن در خمینی را از خود نشان میدادند ؟ همه میدانیم که رضا پهلوی بر خلاف گفته های ایشان نه تنها تحت پوشش گسترده رسانه ای نیست بلکه تمام حملات و خرج خلیفه اسلامی به ویژه بعد از خیزش اخیر مردم ایران بر علیه ایشان است اگر دیگران از دلیل محبوبیت شاهزاده بی خبر هستند بهتر است نگاهی به کارنامه خود بیندازند و فقط این چند کلمه را د گوگل سرچ کنند :: “” سخنان سنجابی برای خمینی “” همین کافیست .