هفته گذشته هفتهنامه نیوزویک در مطلبی به قطع رابطه میان جمهوری اسلامی و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) اشاره کرده بود. این اولین باری نیست که یک منبع خبری از اختلاف میان این دو پس از آغاز بحران در سوریه خبر میدهند.
برخی بر این باور هستند که این اختلاف پس از آغاز تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی و عدم امکان ارسال کمکهای مالی به حماس آغاز شده است، اما برخی از تحلیلگران این اختلاف را فراتر از مساله مالی دانسته و برای آن دلایل سیاسی مطرح میکنند.
زکی شهاب سردبیر سابق روزنامه الحیات و موسس مجله «عرب تودی» در گفتگو با کیهان لندن این اختلاف را ریشهایتر از هر دو این تحلیلها و آن نزدیکی را تنها اتحادی بر اساس نیازها دانست و گفت: «برای بررسی دلیل این موضوع باید به روز اول برگردید. این رابطه هرگز یک ارتباط منطقی نبوده است، حماس یک بخشی از تشکیلات اخوانالمسلمین است و ایران خود را محور شیعیان جهان میداند. هر دو سوی این رابطه یکدیگر را قبول ندارند و این اتحاد تنها بر اساس نیازهای هر دو طرف شکل گرفت. ایران میخواهد به جهان غرب بگوید که ما در سراسر منطقه افراد خودمان را داریم که از سیاستهای ما پیروی خواهند کرد، از سوی دیگر اما اخوانالمسلمین به صراحت در مقابل شیعیان قرار دارد. حماس هم در یک دورهای هیچ جایگزینی برای جمهوری اسلامی که به آنها پول و اسلحه میداد نداشت».
شاخه سیاسی و نظامی حماس فرقی با هم ندارند
اما بحران در سوریه اختلاف میان این دو را تشدید کرد. جمهوری اسلامی از بشار اسد حمایت کرد در حالی که حماس در کنار دیگر نیروهای سنی منطقه ایستاد. این اختلاف در همان روزهای نخست حتی در رسانههای داخل ایران منعکس شد به صورتی که بارها از سفر اسماعیل هنیه و یا خالد مشعل سخن به میان آمد، خبری که تا امروز محقق نشده است.
زکی شهاب اختلافات میان جمهوری اسلامی و حماس را جدا از اختلافات ریشهای آنها ندانست و گفت: « بخش بزرگی از اخوان المسلمین در سوریه فعال هستند و به عنوان یک بازیگر اصلی نقش بازی میکنند. حالا رابطه ایران و سوریه هم همان شکل غیرمنطقی که در مورد حماس به آن اشاره کردم را دارد. حماس در سوریه مجبور بود که موضعگیری کند و پر واضح است که جانب کدام گروه را خواهد گرفت (اگر تصمیم دیگری میگرفت عجیب بود). حزبالله [لبنان] این موضوع را به خوبی متوجه شده که حماس در سوریه در طرف آنها حضور نخواهد داشت و به همین دلیل یک برنامه تبلیغی علیه حمس را در شبکههای خبری و اجتماعی خودشان آغاز کردند».
در این میان برخی نیروهای سیاسی داخل حکومت ایران که از دست دادن یک متحد قوی در فلسطین برای آنها گران تمام میشد تلاش کردند تا جایگزینی برای حماس پیدا کنند. تقویت تبلیغات رسانهای به روی گروه عزالدین قسام، شاخه نظامی حماس قرار گرفت با این عنوان که این دو شاخه سیاستهای جداگانهای دارند. اما زکی شهاب در ادامه گفتگوی خود با کیهان لندن این موضوع را رد میکند و میگوید: «ببینید به روشنی باید بگویم که حماس، حماس است. عزالدین قسام شاخه نظامی حماس است و این موضوع که این دو از هم جدا هستند یک توهم است. آنها شاید بخواهند این موضوع را در ظاهر نشان دهند اما تنها دلیلش ایجاد یک توازن میان برنامههایشان است».
اقامت خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس در قطر برای جمهوری اسلامی خوشایند نبود. رابطه پر تنش میان جمهوری اسلامی و قطر حالا با حضور کسی که در رسانههای دنیای عرب به صراحت از دور شدنش از دوستان سابقش سخن به میان میآورند یک شکست محسوب میشد. با اینکه رسانههای وابسته به حکومت ایران تلاش دارند این حضور و نزدیکی حماس به عربستان سعودی را کم اهمیت جلوه داده و بر عمق روابط راهبردی خود با حماس تاکید کنند، اما واقعیت چیز دیگری را نشان میدهد. از سویی دیگر قطر در سالهای گذشته تلاش کرده است که خود را به حزبالله لبنان نیز نزدیک کند که این به پیچیدگی موضوع میافزاید. زکی شهاب اما این موضوع را از یک زاویه دیگر نگاه میکند و آن را به موضوع رابطه کشورهای عرب منطقه با دولت اسرائیل مرتبط میداند: «قطر در شکلهای گوناگونی با اسرائیل رابطه دارد، اما وجود رهبران حماس در قطر از میزان حمله مجموعه اخوان المسلمین و بخشی از کشورهای عربی به قطر کم میکند. حالا اینجا به ابتدای صحبت بر میگردم و به رابطه حزبالله [لبنان] و قطر اشاره میکنم [که درست مانند رابطه حماس و ایران] یک رابطه غیرمنطقی بین آنها نیز وجود دارد. قطر به دنبال یک نقش پایدار در منطقه است و ایران نیز درست در نقطه مقابل آن قرار دارد، بنا بر این یک نیرویی مانند حزبالله نمیتواند رابطهای عمیق با قطر داشته باشد».
وضعیت خاورمیانه پیچیده است
زکی شهاب در ادامه گفتگوی خود با کیهان لندن وضعیت امروز خاورمیانه را پرلایه و پیچیده توصیف میکند که در آن بسیاری از رابطهها برهم خورده و اتحادهای جدیدی شکل گرفته است. بحران در سوریه، تغییرات در دنیای عرب پس از تحولات موسوم به بهار عربی، ظهور داعش و جنگ در یمن بخشی از این موارد است. از سویی دیگر با انتخاب مجدد بنیامین نتانیاهو به عنوان نخست وزیر اسرائیل و تاکید او بر عدم قبول مذاکرات صلح با فلسطینیان بر اساس طرح دو کشور مستقل معادلات منطقه را پیچیدهتر کرده است. او معتقد است: «اسرائیل در حال حاضر و تحت هر شرایطی نمیخواهد که در مورد صلح و بخصوص موضوع دو کشور مستقل مذاکرات را ادامه دهد. اگر آنها در مورد صلح جدی میبودند در زمان یاسر عرفات که در مورد این مذاکرات بسیار جدی بود، این کار را انجام میدادند. حالا به وضعیت غزه نگاه کنید، بعد از اینکه مدتی طولانی هیچ کمک مالی از سوی ایران به حماس نشده و امکان ارتباط آنها با مصر نیز قطع شده است، خرابیها همچنان بازسازی نشدهاند، مردم در فقر به سر میبرند و حتی در بسیاری از مناطق برق ندارند و این وضعیت به نارضایتی مردم از حماس انجامیده است. از سوی دیگر دنیای عرب امروز دچار پراکندگی شده و شیعه و سنی در مقابل هم قرار گرفتهاند. البته این موضوع را باید توضیح دهم که وقتی در مورد شیعه و سنی صحبت میکنم منظورم تندروهای هر دو طرف است، مردم عادی مانند من و شما هیچ جنگی با هم نداریم.»
زکی شهاب ادامه میدهد: «رابطه حزبالله و حماس هم به همین شکل دچار شکاف شده است، شما به جنگ سال ۲۰۰۹ نگاه کنید، درست زمانیکه همه فکر میکردند حزبالله به حمایت از حماس وارد جنگ شد، رهبر این گروه آمد و گفت حماس باید مسئولیت رفتارهای خود را بپذیرد. این در حالی است که دیروز همیشه میگفتند شما علیه اسرائیل به پا خیزید و ما در کنار شما هستیم. این رفتار را در ایران هم شاهد بودیم، درست در زمانی که بخشی از ایرانیان به فرودگاه رفتند که ما آماده رفتن به جنگ هستیم، مقامات رسمی گفتند شما لازم نیست به آنجا بروید، مسئولیت ما تنها بیدار کردن روحیه مبارزه در میان فلسطینان است. نهایتا چه اتفاقی افتاد؟ هزاران کودک در غزه کشته شدند!»
سه خاطره از رابطه جمهوری اسلامی و گروههای فلسطینی
زکی شهاب برای توضیح رابطه میان گروههای فلسطینی و جمهوری اسلامی سه خاطره شخصی تعریف کرد که یک نمای کلی را در دورههای گوناگون به نمایش میگذارد:
«من به عنوان یک فلسطینی در یک کمپ پناهندگی در جنوب لبنان بزرگ شدم. در آن کمپ آپارتمان کوچکی وجود داشت و در آن چند جوان ایرانی زندگی میکردند که ما تنها میدانستیم که با گروه الفتح در ارتباط هستند و صبحانه و نهار آنها هر روز از سوی این گروه تامین میشد. ما تنها اسم کوچک آن افراد را میدانستیم، کسانی که بعضی وقتها به محلی میآمدند که ما آنجا فوتبال بازی میکردیم. ما آنها را محسن، ابوالحسن و مصطفی صدا میزدیم و هیچ از گذشته آنها و اینکه چرا آنجا هستند نمیدانستیم. بعد از انقلاب در ایران آنها را در رسانهها دیدیم، محسن رفیقدوست، ابوالحسن بنیصدر و مصطفی چمران که یکی از آنها از چهرههای کلیدی سپاه پاسداران شد، دیگری عضو شورای انقلاب و بعدها حتی رئیسجمهور شد و دیگری هم که زمانی وزیر دفاع ایران بود. آنها عضو گروه الفتح بودند که در زمان شاه از ایران خارج شده و برای آموزشهای نظامی به لبنان آمده بودند. در آن زمان آنها نقش کلیدی برای حمایت از موسی صدر بازی میکردند و من به عنوان یک شاهد مستقیم میدیدم که آنها چگونه آموزش نظامی میبینند. این زمانی است که یاسر عرفات ارتباط بسیار خوبی با آنها پیدا کرد و بعد از انقلاب در ایران هم این رابطه را حفظ کرد و درست پس از پیروزی انقلاب به تهران سفر کرد. هانی فحص نیز نقش مهمی در ایجاد رابطه میان ایرانیان و گروههای فلسطینی و به طور مشخص الفتح داشت.»
زکی شهاب ادامه میدهد: «من سال ۱۹۹۳ در تهران بودم، جلسات بسیاری داشتم. در همان زمان با هاشمی رفسنجانی نیز دیدار داشتم. آنها از رابطه نزدیک من با یاسر عرفات با خبر بودند. آن زمان اوج حملات سیاسی و رسانهای ایران علیه عرفات بود چراکه او وارد مذاکرات مستقیم با اسرائیل و آمریکا شده بود. در دیدار با رفسنجانی او به من گفت که ما با آغوش باز از عرفات برای سفر به ایران استقبال خواهیم کرد. زمانی که من این پیام را به عرفات منتقل کردم، او خندید و بعد با ادبیات تندی گفت بروند به جهنم، وقتی من امروز مذاکرات را با کاخ سفید شروع کردهام و هر ماه با [بیل] کلینتون دیدار دارم، چه نیازی دیگر به ایران دارم!»
زکی شهاب سومین خاطره خود را اینگونه تعریف میکند: «در سالهای نزدیک به ۱۹۹۷، گروه جهاد اسلامی رابطه بسیار نزدیکی با رهبر کنونی جمهوری اسلامی داشت. این فقط یک رابطه نبود بلکه به آن رهبری باور داشت. یکی از رهبران این گروه از دوستان نزدیک من بود. در آن زمان کنفرانسهای بسیاری در رابطه با فلسطین در تهران برگزار میشد. من از او در مورد کمکهای مالی ایران به فلسطینان سوال کردم و او از من خواست بدون اینکه نامی از او ببرم در این مورد بنویسم. این رهبر گروه جهاد اسلامی به من توضیح داد که اگر فکر میکنی ایرانیها به ما هزاران دلار پول میدهند در اشتباه هستی، آنها تنها چند صد دلار (دویست تا چهارصد دلار) به بعضی از خانوادهها پرداخت میکنند. آنها تنها میخواهند در رسانهها نشان دهند که از فلسطینان حمایت مالی میکنند اما این موضوع واقعیت ندارد. من همان موقع این موضوع را همان طور که قول داده بودم بدون نام بردن از او اما با مشخصات کامل تمام پرداختیها و مسیر پرداخت آنها منتشر کردم».
تنها راه حل، باز کردن راه برای میانهروهاست
داعش (دولت اسلامی) امروز به یکی از چالشیترین بحرانهای منطقه و جهان تبدیل شده است. نظریهپردازان دلایل گوناگونی را در شکلگیری و رشد این گروه که امروز خود را نه فقط یک گروه ستیزهجوی اسلامی بلکه دولت اسلامی مینامد عنوان میکنند. زکی شهاب در ادامه گفتگوی خود نگاهی متفاوت را ارائه میکند و حزبالله لبنان را عامل اصلی شکلگیری داعش معرفی میکند: «در این مورد باید به روشنی گفت که داعش را حزبالله [لبنان] برای ما ساخته است. وقتی شما تمام نیروهای میانهرو سنی در لبنان را کنار میزنید، وقتی آنها را حتی به قتل میرسانید، شما آنها را مجبور به ترک لبنان میکنید. همین اتفاق در عراق و سوریه هم رخ داده است. زمانیکه رفیق حریری که به شیعیان میانهرو علاقه داشت و خودش به عنوان یک نیروی سنی توازن قدرت را حفظ میکرد، ترور شد با یک نیروی تندروی سنی روبرو میشوید که از شیعیان تنفر دارند. با کنار زدن میانهروی تنها تندروی رشد میکند.
حالا یک جنبه دیگر هم وجود دارد، وقتی شما شعار میدهید که ما در نبردمان به زودی موفق میشویم اما زمانی که جنگ طولانی میشود بیشترین گروهی که کشته میشوند جوانان خواهند بود. سه ماه پیش حسن نصرالله در سخنرانی خود گفته بود اگر لازم باشد نیمی از شیعیان لبنان کشته میشوند تا ما در سوریه موفق شویم. سه سال پیش گفته بود که پیروزی در دستان ماست و ما تنها در سوریه برای دفاع از حرم مقدس حضرت زینب آنجا حضور داریم. این یک دروغ است چراکه این حرم حتی برای سنیها هم یک مکان قابل احترام است. آنها با احساسات مردم شیعه برای مبارزه در سوریه بازی میکنند. حتی اگر صحبت آنها را برای دفاع از این حرم باور کنیم پس شما در حمص چه میکنید، آنجا از چه چیزی دفاع میکنید؟!
ایران و حزبالله هرگز در جنگی که در منطقه به راه افتاده است پیروز نخواهند شد. به دلیلهای متفاوتی! شما وقتی به یک جنگ وارد میشوید درست مانند آن است که وارد یک معامله شدهاید. شما باید به موفقیت معامله خود اطمینان داشته و دستاوردهای شما باید در بلندمدت تعریف شود.
حالا به این جنگ نگاه کنید، اکثریت مردم منطقه بحرانزده سنیها هستند که بخش بزرگی از آنها تنها برای بقای خود در حال مبارزه هستند. از سوی دیگر شما اگر سری به زندانهای کشورها عربی بزنید تعداد زیادی نیروهای تندرو سنی میبینید که دستگیر شدهاند. کسانیکه همگی میخواهند به سوریه رفته و مبارزه کنند. حزبالله در بخشی از جنگ موفق است اما آنها هرگز در مبارزه رو در رو و حتی عملیاتهای استشهادی در مقابل نیروهای تندرو سنی پیروز نخواهند شد. این سوال بسیار مهمی است که چرا باید مردم خود را به جنگی بکشانید که هرگز در آن پیروز نخواهید شد؟!
تنها راه حل، بازگشت نیروهای میانهرو است و حزبالله باید اجازه دهد تا این نیروها به قدرت در لبنان باز گردند، در سوریه نیز همین موضوع است. دنیا تغییر کرده و همه، مخصوصا ایران و حزبالله باید این موضوع را باور کنند و در مقابل پذیرش آن مقاومت نکنند».